داستان منطقه Caelid / داستان بازی ELDEN RING قسمت چهارم
بعد از کشتن گادریک و سپس رهسپار شدن به لیورنیا و گرفتن Rune بزرگ آنجا دو راه پیشِرو دارید. اول آنکه به شمال بروید خود را به فلات آلتوس برسانید یا به سمت شرق Limgrave و سرزمینهای مسموم و چرکین Caelid قدم بگذارید. ما به سراغ Caelid میرویم و به دنبال سومین Rune بزرگ خواهیم رفت. در ادامه داستان بازی الدن رینگ با ما با داستان منطقه Caelid همراه باشید…
این مطلب بخشی از راهنمای سفر شما در بازی ELDEN RING است برای مطالب مشابه بیشتر به صفحه اصلی مراجعه کنید.
دنیای الدن رینگ
داستان کامل بازی ELDEN RING (فهرست)
قسمت قبلی: داستان منطقه Liurnia of the Lakes
دسترسی به Caelid راحت است اما گذر از آن و زنده ماندن مشکل، زیرا Caelid توسط Scarlet Rot از بین رفته است. این بیماری همچون خوره به جان موجودات این سرزمین افتاده است، استخرهای بزرگی از این بیماریِ پوسیده در سرتاسر این سرزمین پخش شده است. اینجا خانهی ژنرال رادان نیز است، یکی از فرزندان نیمهخدای راداگون و رنالا، این Shardbearer در ساحل شرقی در انتظار شماست. اما برخلاف بقیه رادان در جستجوی قدرت و یا به دست آوردن مقام Elden Lord نیست، به زودی خواهید فهمید.
دلیل اینکه Caelid تا این حد بهم ریخته و متلاشی است بخاطر این است که اینجا نقطهی عطف نبردهای Shattering بود که پایانی بر خصومتهای شدید و آغازی بر عقبنشینیهای نیمه خدایان عمدتاً به سرزمینها و سنگرهای خود بود. Scarlet Rot نتیجهی نبرد بین دو تن از قدرتمندترین فرزندان نیمهخدایان یعنی Radahn و Malenia است. این آلودگی نه تنها Caelid بلکه رادان و ملنیا را نیز نابود کرد. با ورود به Caelid متوجه جو و اتمسفر مخفوف آن میشوید حتی آسمان اینجا هم سرخ است. سگهای بزرگ و غولآسا و به همراه کلاغهای عظیمالجثه که بر روی اجساد مردگان جشن میگیرند. اجساد را در این منطقه در خانهها روی هم تلمبار میکنند و سپس آن را به آتش میکشند. اما برخی از این اجساد کامل نمیسوزند و دوباره به شکل یک زامبی آتشین بلند میشوند و اگر نزدیک آنها شوید مانند بمب میترکند. آتش و Scarlet Rot جزوی از عناصر Caelid هستند.
سربازان رادان با به راه انداختن آتش و سوزاندن زمین و گذاشتن دیوارهای سنگیِ آتشی سعی دارند اسکارلت رات را عقب برانند. در نزدیکی Castle Redmane شاهد نبرد سربازان رادان با سگهای تی-رکس هستید و آتش و ماشینهای آتشافروز جزوی از نیروی نظامی آنهاست. سربازان سعی دارند با آتش اسکارت رات را تا حدودی مهار کنند و هرچه که به آن مبتلا شده را بسوزانند تا از سرایت بیماری به باقیماندهها جلوگیری کنند. اما به خوبی قابل مشاهده است که این حربهها و آتشافروزیها هیچ دردی از Caelid و ساکنین هنوز مبتلا نشدهاش دوا نکرده است.
در مرکز Caelid باتلاق وسیع Aeonia قرار دارد که اسکارلت رات در آنجا غوغا میکند. آب آلودهی بیماری به هرچیزی که به آن دست میزند سرایت میدهد و اینجا را به محلی خطرناک برای عبور تبدیل کرده است. شوالیههای Cleanrot سربازان وفادار به Malenia هنوز در این مکان پرسه میزنند. این اسکارلت رات در واقع ریشه در Malenia دارد و نبرد او و رادان باعث این ویرانی شد، حتی شوالیههای Cleanrot با اینکه میدانستند اگر Malenia این حرکت را بزند به فنا میروند ولی در پیمانشان با Malenia باقی ماندند و به او اعلام وفاداری کردند. آنها نیز از این بیماری در امان نماندند ولی بیماری خود را پذیرفتهاند. این مورد نشاندهندهی نوع وفاداری است که Malenia و Miquella برادرش سعی در القای آن به مردم دارند. دراینباره در قسمتهای بعدی بیشتر خواهید شنید.
افرادی وجود دارند که این پوسیدگی را نه تنها پذیرفتهاند بلکه میپرستند! شما این آفتها را به شکل هزارپا در اطراف Caelid خواهید دید، آنها این اسکارلت رات را میپرستند، در واقع نیروی پشت آن که یک خدای بیرونی است را مورد پرستش قرار میدهند. اطلاعات دربارهی خدای پوسیدگی کم است ولی در سرزمین میانی نفوذ دارد و مسئول پوسیدگیِ Malenia اوست. بعدها آفات را در دریاچههای زیرزمینی پوسیده (Lake of Rot) نیز خواهید یافت که فرهنگ و دستور کار خود را پنهانی انجام میدهند.
روحانیِ جانورشکل
در نقطهای دور در شمال Caelid، شما Greyoll’s Dragonbarrow را خواهید یافت، چیزی که توسط اژدهایان و دیگر موجودات تسخیر شده است. قلعهی Faroth در همین نزدیکی نیز توسط خفاشهای بزرگ مورد تهاجم قرار گرفته است. در آنجا نیز نیمی از مدال دکتوس را خواهید یافت که امکان دسترسی به آسانسور بزرگ دکتوس را فراهم میکند. که شما را از بزرگراه لیورنیا به فلات آلتوس میبرد. نیمهی اول این مدال در فورت Haight قرار دارد.
در همینجا در میان دستهای از اژدهایان کوچکتر یک اژدهای بزرگ قرار دارد، گِرِیول پیر، مادر تمام اژدهایان، او خودش با شما پیکار نمیکند به نظر توان حرکت ندارد و تولههای اژدهایش از او محافظت میکنند. چیز بیشتری درباره گریول و اژدهایان این منطقه نمیدانیم، اما عنوان “مادر تمام اژدهایان” چیز مهمی است که در منطقهی Farum Azula بیشتر دربارهاش خواهیم شنید. کشتن گریول امکانپذیر است ولی آیا این میتواند به معنای پایانی بر نسل اژدهایان باشد؟
اگر بیشتر کنجکاوی کنید و به سمت شمال بروید، میتوانید ساختمانی به شکل یک کلیسای جامع به نام Beastial Sanctum را بیابید. در داخل این مکان شخصیتی عجیب به نام Gurranq یا گورنق را ملاقات میکنید که یک روحانیِ جاتور توصیف میشود. گورنق شخصیت عجیبی است که خود را در پارچهای مخفی کرده و به نظر نمیتواند خود را کنترل کند. او از شما میخواهد که Deathroot برایش بیاورید، آیتمی که فقط در موجوداتی که در مرگ زندگی میکنند، رشد میکند.
اگر صحبتهای Rogier را بیاد بیاورید، دنبال کردن ماموریت او به کسانی که در مرگ زندگی میکنند ختم میشود و همینطور شخصیتی به نام D نیز علاقه به این موضوع دارد. کسانی که در مرگ زندگی میکنند، افرادی هستند که از قوانین نظم طلایی پیروی نمیکنند. وقتی مردم میمیرند قرار است روح آنها به Erdtree برگردد. به همین دلیل دخمههایی در نزدیکی ریشههای Erdtree در دل زمین وجود دارد. این ریشهها را در داخل اتاق Bossها در گوردخمهها مشاهده میکنید. کسانی که در مرگ زندگی میکنند بعد از مرگ در بدن خود باقی میمانند و به Erdtree برنمیگردند و به مانند زامبیها هستند (یا اغلب به صورت اسکلت) زندگی میکنند. D افرادی که در مرگ زندگی میکنند را از طرف Beast Clergyman و نظم طلایی شکار میکند و متعقد است، آنها کافرند و به نظم طلایی توهین میکنند.
اگر با گورنق همپیمان شوید، او آیتمی به نام Beast Eye به شما میدهد، که اگر در نزدیکی افرادی که در مرگ زندگی میکنند قرار داشته باشید میلرزد. اگر آنها را بکشید میتوانید Deathroot آنها را به گورنق برگردانید، که آنها را با incantationهای جانوری مبادله میکند. گورنق Deathroot را میخورد ولی گرسنگیاش برطرف نمیشود و به نظر میرسد این امر او را دیوانه کرده است. زمانی که با او ارتباط برقرار میکنید به شما حملهور میشود. به نظر میرسد اعتیاد به Deathroot او را وسواسی و عقلش را ذایل کرده است. فعلاً گورنق فقط یک شخصیت عجیب و غریب است که میتوانید برای او افرادی که در مرگ زندگی میکنند را بیابید. با این حال با جستجوی بیشتر در سرزمبن میانی و معامله کردن با او و انجام آنچه Ragier در تلاش است کشف کند بیشتر از او خواهید آموخت.
ژنرال رادان
هدف مورد نظر ما در این سرزمین برای بدست آوردن Rune بزرگ ژنرال رادان است. او خشنترین جنگجو در میان فرزندان Marika است، که تنها Malenia توانست او را به چالش بکشد. فرزند رنالا و راداگون، رادان بزرگ جسّه و به طرز مسخرهای قوی است و مانند پدرش موهای قرمزی دارد. او دنباله روی پدر و مادرش بود تا تبدیل به جنگجویی بزرگ و قهرمانی افسانهای شود، او در جادوگری نیز تحصیل کرده است! تخصص او مربوط به جادوهای جاذبه است، او جادو را در شهر Selia آموخته است، او جادو را برای این آموخت که بتواند اسب محبوبش را همراه داشته باشد. زیرا بدن او بسیار بزرگ و تنومند است و اسبش بسیار کوچک، هنگام مبارزهی با او مردی را بسان کوه سوار بر اسبی کوچک مییابید و این مورد جز با جادو امکان پذیر نیست. او از مادرش رنالا جادوگری را آموخت و زمانی که نیمهخدا شد به نزد نامادریاش ماریکا رفت و افسونهای (Incantations) مربوط به Faithئه نظم طلایی را آموخت.
در آن اوایل پدرش برای او منبع الهام بود تا تبدیل به جنگجویی بزرگ شود ولی بعد از ترک لیورنیا دیگر پدرش برایش اهمیتی نداشت و این مورد در مورد فرزندان دیگر رنالا هم صادق بود. در عوض رادان Godfrey را به عنوان الگو برگزید. او با پشتکار و تلاش و به سختی توانست برای خود کسب شهرت کند و زِرهی بهسان شیر و قلعهای برای خود دستیافت. زره او که شیر نشان است به نظر میرسد از اولین ارباب کهن الهام گرفته است، و جزء دهنکجیای به پدرش راداگون دومین ارباب کهن چیز دیگری نمیتواند باشد. وقتی صحبت از راداگون به میان میآید، رادان برای او یادآور چیزی است که ارباب کهن در مورد خودش از آن متنفر است. ماریکا در حالی که قدرت خودش را در سرزمین میانی تثبیت میکرد، به همراه Godfrey با غولهای کوهستان جنگید.
افسانهی Elden Ring به ما میگوید که همهی غولها موهایی قرمز داشتند، همانند راداگون- واقعیتی که او از آن متنفر بود. در واقع همهی فرزندانش با موهای قرمز متولد شدند (البته در مورد Ranni و شکل واقعیش چیزی نمیدانیم، چون بدنش کاملاً پوسیده و تکهتکه است.) علاوهبر این که جسّهی رادان بسیار بزرگ و غولآسا است، داستان پیشزمینهی راداگون بسیار مبهم است که البته بعدها به بخش بزرگتری از داستان تبدیل میشود. اما در بین طرفداران نظریهای وجود دارد که ممکن است راداگون از غولها نشات گرفته باشد یا به نوعی رابطهای میان راداگون و غولها باشد که به نظر میرسد برای راداگون جنبهای تحقیرآمیز بوده است. پس رادان یادآور میراث غولپیکر راداگون بوده که میان پدر و پسر را خراب کرده است.
به هر زحمتی که بود رادان توانست در میدان مبارزه برای خود کسب نام کند. تسلط او بر جادوی جاذبه، لقب Starscourge را برایش به ارمغان آورد، البته باید گفت که این بخش کمی مبهم است. ظاهراً جادوی جاذبهی رادان به قدری قدرتمند بود که میتوانست چرخش ستارگان را متوقف کند. البته این مورد کمی دور از ذهن است. اما به احتمال زیاد جادوی جاذبهی رادان باعث شد که شهابسنگها و دنبالهدارها به زمین برخورد نکنند. در نگاهی دیگر احتمالاً رادان با این جادو از حملهی موجودات کیهانی به Lands Between جلوگیری کرده است. اما نویسندهی این مقاله حدس دیگر زده است، احتمالاً این حرکت رادان برای متوقف کردن اعمال رایا لوکاریا و مردمان سرزمین ابدی در زیرزمین Lands Between بوده است که هنوز دربارهی آنها صحبت نکردهایم.
مردمان لیورنیا قدرت خود را از ستارگان میگیرند و بسیاری از جادوهای آنها منشایی شهابی دارند. گویی جادوهای آنها اجرام آسمانی را از کیهان جدا کرده و در شمایلی کوچک مورد استفاده قرار میگیرند و به سمت دشمنان پرتاب میشوند. به نظر میرسد از این جادو برای نابودی شهر Farum Azula شهر شناور اژدهایان استفاده شده است.
با این حساب با یک ابرسلاح طرف هستیم که تنها در اختیار عدهای از انسانهاست که با نظم طلایی ارتباطی ندارند. در واقع جادوگران لیورنیا از هوش برای تقویت و ساخت جادو استفاده میکنند ولی Incantationهای نظم طلایی و مجریان آن از Faith برای تقویت و ساخت جادو بهره میبرند، شبیه به تضاد علم و دین در دنیای خودمان میماند. از طرف دیگر لیورنیا و آکادمی و جادوگرانش زمانی به نظم طلایی پیوستند که رنالا با راداگون ازدواج کرد نه زور و جنگ، رادان هم با اینکه طرفدار پدرش نبود ولی همچنان جزوی از طبقهی حاکم بود و عنوان Starscourge بدین سبب به او داده شد که توانست با نیروی جاذبه جلوی نیروهای ستارگان را بگیرد و مانع از برخورد آنها و استفادهی جادوگران از قدرت ستارگان و در نهایت استفاده از آن ابرسلاح شوند.
البته همانطور که پیشتر اشاره کردم معنای این لقب و عنوان و به طور کامل مفهوم آن و علتش پوشیده است. شاید رادان برای جلوگیری از تهاجم نیروهای کیهانی و خدایان بیرونی این لقب را بدست آورده باشد. گفته شده است که رادان جادوی جاذبه را در شهر Selia زیر نظر یک لُرد Alabaster مطالعه کرده است، یکی از آخرین افرادی که از گونهای باستانی و تولد یافته از شهابسنگها بوده است و این شهاب سنگ در گذشته به زمین و سرزمین میانی برخورد کرده است.
همچنین چندین مدل از این نوع گونه را در بازی میبینیم، Astel یکی از همین موجودات است که از کیهان آمده است و ما با دو مدل از آن مبارزه میکنیم، احتمالاً دیدار رادان با این آلاباستر در ذهن او تداعی کننده خطراتی که ممکن از بیرون و کیهان Lands Between را تهدید کند، بوده است.
مواجهه با Malenia
در زمان اتفاقات موسوم به Shattering، مَلنیا از Haligtree واقع در شمال قصر و قلمرو متعلق به برادرش Miquella به سمت جنوب لشگرکشی کرد. او به Limgrave رسید و گادریک بزدل را تحقیر کرد، سپس به سمت Caelid رفت تا با رادان مواجه شود، زیرا نیمهخدایان بر سر اینکه چه کسی باید حلقهی کهن را ادعا کند نزاع کردند. رادان در بین تمام نیمهخدایان قدرتمندتر بود و اگر این دو با هم نزاع نمیکردند قطعاً یکی از آنها میتوانست حلقهی کهن را تصاحب کند. ملنیا در تپههای شنی سواحل Caelid با رادان مواجه شد، در آنجا دو لشگر در برابر هم قرار گرفتند و سربازان هر دو جناح با هم درگیری شدیدی را آغاز کردند که باعث کشته شدن بسیاری شد. وقتی ملنیا با رادان جنگید خیلی زود فهمید که نمیتواند به روشهای عادی او را شکست دهد، رادان هم زور زیادی داشت هم مهارت بسیار بالایی در مبارزه و جادو، ملنیا برای غلبه بر رادان غروری که باعث میشد پوسیدگی درونش را مهار کند را کنار گذاشت و از آن استفاده کرد. او به معنای واقعی کلمه “شکوفه” داد و مانند گلی سرخ رنگ گلبرگهایش باز شد و بدین ترتیب Caelid و رادان آلوده به اسکارلت رات شدند.
این نبرد برای طرفین ماجرا جز تباهی چیزی به ارمغان نیاورد، حتی ملنیا نیز نتوانست با حربه بر رادان غلبه کند و آلودگی اجازهی پیشروی به رادان نداد و او را همانجا زمینگیر کرد. ملنیا نیز چیزی را از دست داد، قدرت اراده و احساسش با شکوفه دادن از بین رفتند. او بعد از این ماجرا به خواب عمیقی فرو رفت و شوالیههای پاک او مجبور شدند او را از مهلکه خارج کنند، یکی از شوالیهها به نام Finley ملنیا را تا کوههای شمال و Haligtree جایی که برادرش میکوئلا در آنجا مستقر بود، برد. ملنیا و شوالیههایش عقبنشینی کردند و رادان نیز نتوانست دوباره خود را پیدا کند. عفونت اسکارلت رات او را از درون ویران کرد، اما چون ماریکا نیمهخدایان را با Rune of Death جاویدان کرده بود، رادان نمیتواتست مرگ را در آغوش بگیرد. رادان فقط میپوسید و وحشیتر میشد، عفونت باعث دیوانگی او شد و دیگر نتواتست به قلعهی رِدمِین برگردد. او در میدان نبرد سرگردان است و اجساد سربازان را میخورد!
فستیوال رادان
بسته به اینکه چقدر در بازی پیشرفت کرده باشید، دربارهی فستیوال رادان از کاراکترهای مختلف چیزهایی خواهید شنید. مثلاً Alexander Iron Fist درباره این جشن به شما خواهد گفت و یا اگر ماموریتهای بلاید و رانی را انجام داده باشید دربارهی این جشن از بلاید هم چیزهایی خواهید شنید. این جشنواره در قلعهی Redmane برگزار میشود و تمامی Tarnishedها را از سراسر سرزمینها برای شرکت در آن جذب میکند. سربازان رادان هنوز در قصر و اطراف آن حضور دارند ولی فقدان رهبر را میتوانید در سراسر قلعه حس کنید. جشنواره را فردی به نام Jerren اداره میکند و او را به همراه بلاید و الکساندر و دیگران در قلعهی Redmane ملاقات خواهید کرد.
جِرِن دربارهی چرایی جشنواره و آخر و عاقبت رادان توضیحاتی میدهد که هم غمانگیز و هم خندهدار است. بعد از مبارزه با ملنیا، رادان هرگز به قلعه بازنگشت، او نالهکنان در آن شنزار چرکین باقی ماند و از سر درد فریادهای خود را بر سر آسمان بلند میکرد. هدف جشنواره رهاندن رادان و دادن مرگی سزاوار و درخور نامش به اوست. در ازای آن شما میتوانید مهارت و اراده و قدرتمند خود را به همگان اثبات کنید و پاداش شما یک Rune بزرگ است.
برای سربازان رادان رهاندن اربابشان از درد و رنج بیمانند است. سپس شما به Wailing Dunes میروید جایی که رادان در انتظار شماست، شاید عقلش را از دست داده باشد اما هنوز میتواند با کمانش شما را به درک بفرستد! در این مکان میتوانید از سیستم احضار Co-op بازی Elden Ring بهره ببرید و دیگران را که در فستیوال با آنها صحبت کردید را احضار کنید [به شخصه تجربهی رویاروی تکنفری با رادان را در NG+ داشتم و باید بگویم که اصلاً این تجربه را توصیه نمیکنم زیرا در سرتاسر مبارزه با رادان احساس پوچی داشتم. اگر از من میشنوید حتماً همه را احضار کنید زیرا نوع طراحی این Boss چنین میطلبد] و خواهید دید که رادان چگونه همه را از دم تیغ میگذراند! او عقلش را از دست داده ولی مهارتها و جادوهایش را خیر! اگر در این مبارزه از سلاحها و یا آیتمهایی که دشمن را به اسکارلت رات دچار میکنند استفاده کنید خواهید دید که اسکارلت رات چه بر سر رادان خواهد آورد.
در نهایت شما میتوانید رادان را به زیر بکشید و از رنج و درد خلاصش کنید، جشنواره رادان اکنون به پایان رسیده است و در میدان مبارزه میتوانید بلاید و الکساندر را مشاهده کنید و با آنها صحبت کنید. اما مرگ رادان به معنی آزاد شدن ستارگان است و باران شهابسنگ را میتوانید در میان شنزارها و اجساد سربازان نظارهگر شوید. یکی از این شهابسنگها به Limgrave برخورد میکند و حفرهای را در آنجا میگشاید، دربی به سمت زیرزمین و راز و رمزهای موجود در آنجا که میتوانید ماموریتهای بلاید و رانی را ادامه دهید. اما پیش از رفتن به Lingrave و آن حفره، به سراغ فلات آلتوس و کوهستان Gelmir میرویم تا پرده از جنایات آنجا برداریم، پس تا قسمت بعد همراه ما بمانید.
قسمت بعدی: داستان منطقه Altus Plateau
بسیار زیبا داستان بازی را توضیح دادین
قلم زیبایی دارین