Idiom (38) :Blow a fuse
در ویدیو بالا با سی و هشتمین اصطلاح Blow a fuse آشنا میشویم. همانطور که مشاهده میفرمایید این اصطلاح به صورت تحت اللفظی ” منفجر شدن یک فیوز “ ترجمه میشود، اما اگر بخواهیم معنای دقیقتری از آن استخراج کنیم، میتوانیم به صورت “فیوز پراندن، جوش آوردن، از جا در رفتن، عصبانی شدن” ترجمهاش کنیم.
مثالهای مرتبط
The boss blew a fuse when the shipment didn’t arrive on time.
رییسِ فیوز پروند زمانی که محموله به موقع نرسید.
My curling iron always blows a fuse.
اتو مو من همیشه فیوز میپرونه( مشکل سیم کشی داره)
There’s no need to blow a fuse over such a little problem.
نیازی نیست از کوره در بری و فیوز بپرونی بخاطر یه مشکل کوچیک
The referee was so unfair that they were about to blow a fuse.
داورِ خیلی ناعادلانه سوت میزد که باعث شد بازیکنان فیوز بپرونند و قاطی کنند.
After three months of babysitting, I think I’m going to blow a fuse.
بعد از سه ماه نگهداری از بچه، فکر کنم دارم فیوز میپرونم.
برای خواندن مطالب و مثالهای مشابه به بخش
اصطلاحات در زبان انگلیسی و “اصطلاحات کاربردی در زبان انگلیسی” مراجعه کنید.