قبل از هر چیز بهتر است معنی کالوکیشن را در مطلب کالوکیشن چیست مورد بررسی قرار دهید و بعد به سراغ کالوکیشن Make a decision بروید.
مثالهای مرتبط
I’m glad it’s you who has to make the decision, not me.
خوشحالم اینبار تویی که باید تصمیم بگیره نه من.
She made the decision to focus on life sciences.
او تصمیم گرفت که بر روی علوم زندگی تمرکز کند.
A decision was made by governments to take some measures on natural disasters.
تصمیمی توسط دولت گرفته شد که تدابیری در خصوص بلایای طبیعی لحاظ کنند.
Another decision was made.
تصمیم دیگری گرفته شد.
You must make a decision before it’s too late.
تو باید قبل از اینکه خیلی دیر شه تصمیم بگیری.
It’s a rational decision.
تصمیم عاقلانه( منطقی) هست.
I have made a decision.
من یک تصمیم گرفته ام.
7 steps to effective decision making.
هفت قدم برای تصمیم گیری موثر و کارا.
You cannot make progress without making decisions.
بدون تصمیم گیری نمیتونی موفق شی.
برای خواندن مطالب و مثالهای مشابه به بخش کالوکیشن(هم نشینی) در زبان انگلیسی مراجعه کنید…