Idiom (34) : Out of sorts
در ویدیو بالا با سی و چهارمین اصطلاح Out of sorts آشنا میشویم. همانطور که مشاهده میفرمایید این اصطلاح به صورت تحت اللفظی ” خارج از انواع “ ترجمه میشود، اما اگر بخواهیم معنای دقیقتری از آن استخراج کنیم، میتوانیم به صورت “بی دل و دماغ بودن، بی حوصله بودن، ناخوش احوال بودن، دارای کسالت بودن، بدخلق بودن، عصبانی بودن “ ترجمهاش کنیم.
مثالهای مرتبط
I’ve been feeling tired and headachy and generally out of sorts.
یه مدتیه احساس خستگی و سردرد شدید و به نوعی بی دل و دماغم.
He was out of sorts physically , as well as disordered mentally.
او از لحاظ جسمانی دارای کسالت بود و همچنین از لحاظ ذهنی هم کاملا به هم ریخته بود.
He’s always out of sorts early in the morning.
او همیشه صبح های زود بدخلق و بی دل و دماغه.
She’s been out of sorts since the birth of her baby.
از زمانی که بچه اش به دنیا اومده کسالت داره و بی دل و دماغه.
برای خواندن مطالب و مثالهای مشابه به بخش
اصطلاحات در زبان انگلیسی و “اصطلاحات کاربردی در زبان انگلیسی” مراجعه کنید.