داستان منطقه Altus Plateau / داستان بازی ELDEN RING قسمت پنجم
با در دست داشت سه Rune بزرگِ گادریک، رنالا و رادان، اکنون زمان آن رسیده است که به فلات آلتوس (Altus Plateau) جایی که تنهی عظیمالجثهی Erdtree در آنجا بر زمین فرو رفته، سفر کنیم. مانند تمام قسمتهای دیگر سرزمینِ میانی برای رسیدن به فلات آلتوس میتوانید دو مسیر متفاوت را طی کنید. در هنگام صعود به فلات آلتوس، دو نیروی متفاوت را مشاهده میکنید. سربازان پایتخت Leyndell که به طور واضحی دارای نشان نظم طلایی هستند و در شرق فلات، کوه آتشفشانی گِلمیر و سربازان عجیبش و قصر موسوم به وُلکانو را خواهید یافت. تمام جادههای سنگی در این فلات به شهر Leyndell ختم میشوند، اما اگر کنجکاوی کنید میتوانید به قصر ولکانو نیز سرک بکشید جایی که یک Rune بزرگ دیگر در انتظار شماست. این کوهستان آتشفشانی توسط رایکارد آخرین فرزند راداگون و رنالا کنترل میشود. رایکارد یکی از بزرگترین مخالفان نظم طلایی در Lands Between است و رفتن به قصر او جنبههای ناگفتهی بیشتری از نظم طلایی، رویداد Shattering و اتفاقات وحشتناکی که همچنان در Lands Between اتفاق میافتد را روشن میکند. در ادامه با سایت ساعت هفت با داستان منطقه Altus Plateau همراه شما هستیم.
این مطلب بخشی از راهنمای سفر شما در بازی ELDEN RING است برای مطالب مشابه بیشتر به صفحه اصلی مراجعه کنید.
دنیای الدن رینگ
داستان کامل بازی ELDEN RING (فهرست)
قسمت قبلی: داستان منطقه Caelid
داستان بازی الدن رینگ / پردهبرداری از یکسری جنایات جنگی
همانطورکه وارد کوهستان گلمیر میشوید، خواهید فهمید رایکارد کیست و وحشتهایی که او در قلمرو خود براه انداخته است را مشاهده میکنید. با وجود کوهستان گلمیر در کنار پایتخت لِیندِل، نیروهای رایکارد بزرگترین تهدید پایتخت به شمار میرفتند و شواهدی از نبرد ولکانوها با سربازان لیندل را چه در گذشته و چه اکنون در بالای کوه میبینید. مخصوصاً در اوایل ورود به کوهستان سربازان لیندل را میبینید که در کنار اجساد قرار دارند، انگار آنها را میخورند! میدانهای نبرد از انبوه جنازهها پر شده است، اطراف کوه گلمیر و آنچه از سربازان هر دو جبهه باقی مانده است به شما ایدههایی از چگونگی نبرد نیروهای رایکارد خواهد داد.
برخی از بازماندگان نبرد انگار عقل خود را از دست دادهاند، عدهای تسلیم Madness شده و چشمان زرد رنگشان نشان از دیوانگی آنها دارد. همانطور که از کوه بالا میروید متوجه میشوید رایکارد چه نیروهایی را مورد استفاده قرار میداده است. مثلاً Abductor Virginها را در اینجا مشاهده میکنید، تمام منطقهای که این ماشینها قرار دارند غرق در خون و جنازههای تلمبار شده است، بوی گوشت و خون سوخته را کاملاً میشود حس کرد! (حداقل تخیل کرد!) سربازان مصلوب این نکته را یادآور میشوند که این جنگ بر سر قلمرو نبود، بلکه بخاطر ایدئولوژی بوده است. این جنابات دستور مستقیم شخص رایکارد بوده و به همین دلیل به او عنوان رایکارد کافر را دادهاند. جالب است که رایکارد زمانی یکی از مجریان متحد نظم طلایی بود، اما زمانی که بر ایمانش کافر شد، سربازانش برعلیهاش اقدام کردند.
چرایی لقب Lord of Blasphemy (ارباب کفر) و دانستن تاریخچهی رایکارد در بازی بسیار مهم است. رایکارد زمانی از جانبداران نظم طلایی بود ولی او فقط یک مومن نبود، او یک مجری بود و عنوان سابقش Praetor (قاضی یا افسر)است، Sir Gideon او را یک قاضی از تفتیشگران نظم طلایی توصیف میکند. عنوان Praetor معنای قاضی سیاسی دارد، پس رایکارد افراد کافر و توهینکننده به مقدسات را قضاوت میکرده است.
با توجه به سابقهی چنین افرادی در تاریخ جهان (تاریخ دنیای خودمان) در مییابیم که رفتار رایکارد با این کافران اصلاً خوب نبوده است. میتوانیم از برخی افراد و شخصیتهای قصر ولکانو و اطرافش درباره تفتیش و چگونگی آن مطالبی را کسب کنیم و پی به دردناک بودن آن ببریم. وقتی وارد عمارت ولکانو میشوید توسط یکی از مُفتشان نظم طلایی به نام گیزا، مورد هجوم قرار میگیرید. این فرد اسلحهای به نام Ghiza’s Wheel دارد که در واقع بازوی کنده شدهی یک Abductor Virgins است و او با این سلاح کافران را سلاخی میکرده است، این سلاح برای کشتن نیست در واقع ابزاری برای شکنجه است! با دانستن این موضوع که این سلاح در واقع بازوی یکVirgin Abductor است، میتوانیم به عمق فاجعه، بیشتر پی ببریم، به احتمال زیاد تعداد بیشمار از این سلاح قبل از Shattering مورد استفاده قرار میگرفته و رایکارد آنها را ساخته باشد، یا Abductor Virginsها در واقع ابزار شکنجهی کافران بوده است که مفتشان از آن بهره میبردند.
کل شمایل این ماشینهای باکره از یکی از مخوفترین وسائل شکنجهی کافران در زمان قرون وسطا الهام گرفته شده است، پس دور از ذهن نیست که این ماشینهای باکره برای شکنجه توسط مفتشان نظم طلایی مورد استفاده قرار گرفته باشند. آتشفشان دور قصر ولکانو شهری را در دل خود جای داده است که به شهر محبوس معروف است، در این شهر انواع و اقسام وسائل شکنجه از قفس گرفته تا ماشینهای باکره را خواهید یافت. در واقع رایکارد، کافران را در این شهر شکنجه میکرد و خود در قصر پذیرای مهمانان و اشراف نظم طلایی بود در حالی که مردم تحت سختترین شکنجهها جان میدادند.
اما در جایی در طول رویداد Shattering به نظر رویکرد رایکارد تغییر کرده است، او به جای اجرای قوانین نظم طلایی، علیه آن اقدام کرده و ایمان خود را کنار مینهد و انواع کفر و نجاست را انجام میدهد. با توجه به ماهیت تفتیش عقاید او بسیاری از عناصر خود را وارد ایمان جدید خود کرد. اما رایکارد و اعمالش بعد از تبدیل شدن به ارباب کفر به قدری بیشاز اندازه بود که بسیاری تاب تحمل چنین رفتارهایی را نداشتند. بسیاری از سربازان ولکانو ارباب خود را ترک کردند و این دلیلی بر استفاده رایکارد از ماریونتها (عروسکهایی که چهار دست دارند) و افراد رانده شده و تبعیدی در ارتش خود دارد. رایکارد مانند نیمهخدایان دیگر سربازان وفادار و قسم خورده ندارد بلکه پیروانش و سربازانش با او در ایمانی مشترک سهیم هستند.
خدشهدارِ نافرمان
تصمیم رایکارد برای تبدیل شدن به یک کفرگو فقط از روی عشق و علاقهی او به شکنجه و یا جنون نیست. او کفرگویی را میپذیرد زیرا از تحت کنترل بودن توسط دوانگشتها متنفر شده است. او اعتقاد دارد که سرزمین میانی دیگر نباید تابع کسی باشد و به دنبال افرادی میگردد که همین عقیده را در ذهن خود میپرورانند. خدشهدارهای رایکارد را Recusant مینامند این لغت از لاتین وارد انگلیسی شده و به معنای “کسی است که از قبول کردن و تابع فرمان بودن مافوق خود سر باز میزند” وقتی به خدشهدارها چنین عنوانی تعلق میگیرد یعنی آنها از قبول فرمان و تحت امر بودن “ارادهی بزرگتر” سر باز زدهاند.
در لیورنیا احتمالاً با دختری به نام Rya ملاقات کردهاید، که بخاطر دزدیده شدن گردنبندش از شما برای رویارویی با Tarnished دیگری به نام Black Gaurd کمک میخواهد. اگر تصمیم به کمک دارید میتوانید، Black Gaurd را که نام واقعیاش Big Boggart است، بکشید و گردنبند را به Rya بدهید یا با او معامله کنید. به هر حال بازگرداندن گردنبند Rya را تحت تاثیر قرار داده و او به شما دعوتنامهای به قصر ولکانو میدهد. کار Rya این است که به دنبال خدشهدارها (افراد مانند شخصیتی که کنترل میکنید) بگردد و آنها که از آلوده شدن دستشان به خون همنوع ترسی ندارند را بیابد.
اگر در فلات آلتوس دوباره با او ملاقات کنید او شما را مستقیم به قصر ولکانو و ملاقات زنی به نام Tanith میبرد. اگر بدون دعوتنامه به آنجا بروید بازهم Tanith شما را دعوت به پیوستن به آنها میکند، پس این موصوع نشان میدهد آنها در هر صورت به دنبال جذب شما هستند. بانو Tanith همسر رایکارد، یک رقاصه بوده است، در سرزمینی خارج از Lands Between که رایکارد او را در مراسمی در هنگامی که مفتش بوده است، ملاقات کرده است. Tanith از شما میخواهد که برای مبارزه با نظم طلایی و پیروان دوانگشت به او بپیوندید که انصافاً هدایایِ با ارزشی از این کار بدست میآورید.
اما دوانگشت و پیروانش برای شما چه کردهاند؟ جزء اینکه شما را به قول معروف به دهان شیر فرستادهاند و از شما خواستهاند با قدرتمندترین افراد برای تصاحب Rune بزرگ بجنگید. در ازای این پیروزیهای اخیر به شما چه پیشکشی دادهاند؟ اگر به ولکانوها بپیوندید میتوانید قدرتهایِ کسانی که نظم طلایی را دنبال میکنند را تصاحب کرده و سرنوشت خود را در دست بگیرید. اگر قبول کنید و به Recusantها بپیوندید بانو تانیث به شما قراردادهایی میدهد که شامل ترور افرادی است که زیر تابع نظم طلایی هستند و برای این فرمان اقدام میکنند. آنها نیز مانند شما Tarnished هستند و اگر تمام قراردادها را کامل کنید، فرصت ملاقات با رایکارد را بدست میآورید. در این عمارت افراد دیگری نیز حضور دارند که خدشهدار هستند ولی هیچکدام به اندازه بانو تانیث به رایکارد تعصب ندارند. اکنون که به تمام عمارت دسترسی دارید میتوانید بیشتر درون قصر کاووش کنید و با Rya صحبت کنید و ماموریت او را دنبال کنید تا بفهمید قصر ولکانو چه راز و رمزهایی را در دل خود پنهان کرده است.
حقیقت Blasphemy (کفرگویی)
تعهد رایکارد بر Blasphemy او را به انجام آزمایشاتی بر روی انسانها میکشاند. که نتیجهی آن بوجود آمدن انسان-مارهایی در کوهستان گِلمیر میشود. بعد از تکمیل یک یا دو قرارداد و دنبال کردن ماموریت Rya او را در یک اتاق دیگر تنها خواهید یافت، اما او را در هیبت مار مشاهد میکنید که بسیار بامزه است! و نام اصلی او زورایا است. او بدلیل ترس از دیگران شکل مار مانند خود را پنهان میکند چون میترسد او را بخاطر ظاهرش قضاوت کرده و از او دوری کنند. او میگوید که بانو تانیث مادر اوست، زورایا چیزی از گذشتهی خود نمیداند ولی تانیث به او گفته که به لطف یک پادشاه به دنیا آمده است.
در ادامهی صحبتهای او در مییابیم که زورایا بخاطر صداهایی که از اتاق کناریاش میشنود میترسد و از شما میخواهد که آن را بررسی کنید. در نتیجه در آن اتاق شما یک دیوار مخفی پیدا خواهید کرد. در طول راه مارهای بیشتری را خواهید یافت (البته متخاصم) و در انتهای این راهروها به دهانهی آتشفشان گلمیر و شهر محبوس میرسید. در این شهر اگر جستجو کنید اطلاعات بیشتری از اعمال رایکارد و پیروانش خواهید یافت. در Prison Town یا شهر محبوس، تعدادی مار انساننما را مییابید، یکAbductor Virgins در اطراف گشت میزند و Omenkillerئی که در خیابان پرسه میزند. مردمی که به نظم طلایی وفادار بودند را در سراسر شهر مییابید که مورد شکنجه قرار گرفته و سلاخی شدهاند. همانطور که به اعماق شهر نفوذ میکنید، آلبینوریکها را هم مییابید و تعداد بیشمار قفس و وسائل شکنجه و انسانهایی که بر روی این وسائل شکنجه جان دادهاند.
وجود آلبینوریکها و مارهای انساننما این است که رایکارد بر روی این مردمان آزمایش انجام میداده است. قصد او از این آزمایشات این بوده است که مارهای انساننما را در ارتش و نیروهای خود بهکار گیرد تا دربرابر نیروهای لیندل مقاومت کند. کاووش در شهر نشان میدهد که رایکارد در دورهای که Praetor بوده چگونه کافران را شکنجه میکرده و زمانی که خود کافر میشود، چه آزمایشات وحشتناکی را روی مردم انجام داده است. دلیل وجود Abductor Virginها در این منطقه تنها اسیر کردن سوژه برای آزمایشات رایکارد است. به نظر میرسد که او بیشتر بروی آلبینوریکها تمرکز کرده است، اگر بیاد داشته باشید در اعماق آکادمی رایا لوکاریا نیز Abductor Virginsئی وجود داشت که کارش گرفتن سوژه و آوردنش به قصر ولکانو بود. عناصر دیگری نیز در شهر وجود دارد که به ما میگوید در شهر محبوس، رایکارد مشغول چه کاری بوده است.
در نقاط پایینی شهر و در میان موادمذاب آتشفشان یک Magma Wyrm یا کرم مذابی را خواهید یافت. نکته جالب دربارهی این کرمهای مذابی این است که آنها اژدها نیستند! بلکه انسانهایی هستند که قلب اژدهایان را خوردهاند، چون فکر میکردند که با این روش قدرت آنها را کسب میکنند. در نهایت آنها در مراسم عشای اژدها، قلب آن موجود را میخوردند و انسانیت خود را از دست میدادند. با رفتن به هر کدام از کلیساهای اژدها در بازی میتوانید قلب اژدها را بخورید ولی خودتان تبدیل به کرم مذابی نمیشوید! یکی از این افراد را قبل از رسیدن به محل اختفای رایکارد در میان مارهای انساننما مییابید.
در داخل کلیسای شهر محبوس یک Godskin Noble را مییابید، این موجود نیز یکی دیگر از Loreهای بازی است که فعلاً به آن نمیپردازیم. اما یک نکته دربارهی آنها این است که پوست موجودات دیگر را میپوشند و ویژگیهای آنها را برای خود کسب میکند. دو مدل از این Godskinها وجود دارد، نجیبزادگان که دم اژدها دارند و رسولان که میتوانند بدن خود را مانند مارهای رایکارد کِش بدهند. وجود این Godskinئه نجیبزاده در کلیسای رایکارد مشخص نیست ولی او متحد رایکارد است. همه اینها نشان از آن دارد که رایکارد سعی دارد حیات موجودات Lands Between را با حیات موجودات کیهانی و یا ابعاد دیگر پیوند بزند. در اینجا آیتمی به نام Serpent Amnion را خواهید یافت که سرنخهایی درباره تولد او به ما میدهد. این آیتم به ما میگوید که Rya نه بخاطر لطف یک پادشاه که بخاطر مراسمات جادوییِ شنیعِ رایکارد بوجود آمده است. اما بهترین مدرک دربارهی اقدامات کفرآمیز رایکارد خود اوست!
ارباب کفرگو
رایکارد را در یک مکان مخوف پر از مواد مذاب خواهید یافت. در ابتدا یک مار غولپیکر را پیدا میکنید، که خداخوار نام دارد. افسانهها میگویند که این Eiglay است، ماری کفرآمیز، که معبدش را قبلاً یافتهاید. از کنار هم قرار دادن تمام اطلاعات متوجه میشویم که رایکارد وقتی کفرگویی را آغاز کرد، وارد عمل شد و خود را به مار کفرآمیز خوراند و جزویی از این مار شد و تبدیل به چیزی غیر از انسان شد. در ابتدای حضورتان در قصر ولکانو احتمالاً روح شوالیهای را دیدهاید که درباره نیزهی مار-کش صحبت میکند. ظاهراً از این نیزه برای کشتن ماری ابدی استفاده میشده است. افراد رایکارد که شاهد نزول این فرد بودند به دنبال راهی برای متوقف کردنش گشتند و این نیزه را یافتند. این نیزه دربرابر مار خداخوار خواص ویژهای دارد که به شما این امکان را میدهد که او را به راحتی هلاک کنید و رایکارد مجبور میشود خود را نشان دهد. در فاز دوم مبارزه متوجه میشوید که رایکارد و مار در واقع یکی شدهاند و صورت رایکارد از گردن مار بیرون میآید. دستهایش را آشکار میکند و از گلویش شمشیرش “تیغ کفرآمیز” را بیرون میکشد. (نکته جالب توجه این است که دستهای رایکارد مشابه همان دستهایی است که در قصر کاریا به شما حمله میکردند، احتمالاً آن موجودات ساختهی رایکارد باشند.)
مبارزه با رایکارد این حقیقت را آشکار میکند که او هم مانند گادریک به دنبال پیوند زدن Tarnishedها به خود است تا قدرت آنها را مال خود کند، چگونه؟ در واقع هر قرارداد قتلی که انجام میدهید و هر خدشهداری که به قتل میرسانید، قدرتاش را نیز صاحب میشوید و در انتها وقتی تمام قراردادها را انجام میدهید به ملاقات رایکارد فرستاده میشوید. او با بلعیدن شما خود را قدرتمندتر میکند و قدرتهای شما را تصاحب میکند. از دیالوگهای او و Loreهای این منطقه متوجه میشویم که این امر نهایت Recusant بودن است و معنای این عبارت یعنی همین یکی شدن با رایکارد کفرگو.
همهی افرادی که رایکارد خورده است به نظر میرسد درون او هنوز زنده هستند و او را به یک لکهی کفرآمیز بزرگ تبدیل کردهاند. جمجمههایی که حین نبرد با او به سمت شما پرتاب میکند، روح رزمندگانی هستند که او بلعیده است. بعد از آنکه رایکارد را کشتید، Rune بزرگ او را مال خود میکنید، البته رایکارد در صحبتهایش میگوید که “مار هرگز نمیمیرد” ولی برای ما او کاملاً مرده است.
مرگ رایکارد باعث فروپاشی قصر ولکانو و Recusantها میشود و هرکسی در قصر راه خود را میرود ولی یکی از آنها بعداً در فرصت مناسب به شما یورش میآورد. بدلیل فلسفهی شخصِ ارباب کفر که میگوید “قویها آنچه را که میخواهند میگیرند”، شما آنقدر قوی بودید که Rune بزرگ او را تصاحب کنید. شاید او را کشته باشید ولی آرمانهای او را همچنان زنده نگاه داشتهاید. بعد از کشتن رایکارد، تانیث را بر بالینش مییابید که جسد او را میخورد و همچنان ادب را در صحبت با شما رعایت میکند. او به طرز مشمئزکنندهای به مرد زندگیاش علاقهمند است! پس از گرفتن یک Rune بزرگ دیگر میتوانید به سمت لیندل و پایتخت نظم طلایی و شهری که پای Etdtree ساخته شده است، برگردید و برای تبدیل شدن به Elden Lord قدمی بزرگ بردارید.
ادامه دارد…