داستان منطقه Mountaintops of the Giants / داستان بازی الدن رینگ قسمت هفتم
اکنون شما مورگات را کشتهاید و متوجه شدهاید که دروازهی Erdtree مسدود شده است. با اینکه تعدادی Rune بزرگ در اختیار دارید و همواره هدفتان رسیدن به Erdtree و تبدیل شدن به ارباب کهن بوده ولی هنوز نیروهایی مانع کار شما هستند. پس باید به راه خود را به سوی سرزمینی باز کنیم که ماریکا سالها یا شاید هزار سال پیش فتح کرده بود، کوهستانهای مرتفع غولها (Mountaintops of the Giants).
این زمینها از آنجا که دورافتاده و بدون استفاده از آسانسور بزرگ، غیرقابل دسترس هستند، به مکانی تبدیل شده که برای عدهای پناهگاهی امن میباشد. در اینجا Malenia و Miquella خانهی خود را ساختهاند، پیدا کردن آنها ساده نیست ولی اطلاعات خوبی درباره دنیای بازی و Shattering به ما میدهد.
این مطلب بخشی از راهنمای سفر شما در بازی ELDEN RING است برای مطالب مشابه بیشتر به صفحه اصلی مراجعه کنید.
دنیای الدن رینگ
داستان کامل بازی ELDEN RING (فهرست)
قسمت قبلی: داستان لیندل پایتخت سلطنتی / داستان Elden Ring قسمت ششم
مسیرِ ممنوعه
تنها راه شما در این مقطع بازگشت به میزگرد و صحبت با Enia میباشد. وقتی دربارهی درخت به Enia میگویید او با دوانگشت صحبت میکند و متوجه میشویم که حتی دو انگشت نیز پاسخی برای چرایی انسداد دروازهی درخت ندارد، و Enia میگوید که دوانگشت دارد با ارادهی بزرگتر ارتباط برقرار میکند. در واقع این رسول نیز از معبودش سوال میکند که چرا چنین شده است!
هم Enia و هم Melina برای شما پاسخی یکسان دارند، سوزاندن درخت بزرگ تا خارهای جلوی درب را از بین ببرد و راه را باز کند. هر دو به شما میگویند که این عمل یک گناه کبیره است و وحشتناک، به هر حال تمام زندگی در این درخت قرار دارد، ارواح مردگان به اینجا برمیگردند و دوباره زنده میشوند.
با این حال Melina این گزینه را تنها راهحل نمیداند ولی علت وجودی خود را همین نکته میداند. او بیان میکند که اگر درخت را بسوزانیم و چرخهی دریافت و دوباره بازگرداندن ارواح را بشکنیم، میتوانیم Lands Between را دوباره احیا کنیم. ملینا تا قبل از این میخواست به Erdtree برگردد و تا دلیل وجودش را کشف کند، او اوایل بازی میگوید که توسط مادرش خلق شده است. ما نمیدانیم مادر او کیست ولی چون در داخل Erdtree متولد شده، مادر او جزء ماریکا کسی دیگر نمیتواند باشد (گرچه نظریات زیادی دربارهی او وجود دارد و ما نمیتوانیم قاطعانه دربارهی او صحبت کنیم). ملینا در پای درخت به ما میگوید که هدفش سوزاندن درخت است تا چرخهی مرگ و زندگی را دوباره احیا کند.
دربارهی Enia نیز کنجکاوی را میشود در لحنش خواند، با اینکه میگوید سوزاندن درخت گناهی کبیره است ولی جلوی شما را نمیگیرد. او این عمل را به گردن شما میاندازد و میگوید که خود باید تصمیم بگیرید. از طرفی دوانگشت نیز مشغول ارتباط با ارادهی بزرگتر است. البته Enia میگوید که بهتر است منتظر بمانیم که بفهمیم ارادهی بزرگتر چه دستوری میدهد که به طور نامحسوس اشاره به در دست گرفتن سرنوشت خودمان دارد. در طول مسیر کوهستان یک انگشتخوان نیز وجود دارد که به شما میگوید، چه کسی جرات کرده شما را به اینجا بیاورد؟ مطمئناً نه Fingerها شاید Enia چندان قابل اعتماد نباشد!
اگر پا پس بگذاریم راهحل دیگری نداریم، پس باید به دروازهی شرقی لیندل و آسانسور بزرگ Rold برویم که ما را به کوهستان میبرد. ابتدا باید در زمینهای ممنوعه که بین لیندل و کوهستانها قرار دارد پا بگذارید و به دنبال راه خود بروید. موقعیت این منطقه درخور توجه است و نشان میدهد از زمان فتوحات ماریکا در این منطقه کسی وارد آن نشده است. دلیل این امر مشخص نیست ولی شاید غولها تهدیدی بالقوه برای نظم طلایی بودند و به همین خاطر آنجا را ممنوعه اعلام کردهاند. البته قبل از رسیدن به قلّه کوهستان بلند، شاید بخواهید مسیر مخفی آن را که آلبینوریکها سعی در پنهان کردنش داشتند، بیابید. آن مکان Haligtree است، جایی که اگر مداخله دیگران نبود شاید شرایط Lands Between را طور دیگر رقم میزد. در آنجا میتواتید با Malenia پیکار کرده و Rune بزرگ او را تصاحب کنید اما در ابتدا به سراغ کوهستان میرویم.
اولین جنگ ماریکا
هدف شما در کوهستانهای مرتفع غولها، بدست آوردن “شعلههای ویرانی” بقایایی از فرهنگ غولها و “خدای سقوط” که مورد پرستش آنها بود. دربارهی این Fell God چیز زیادی نمیدانیم، اما میدانیم که این یک خطر برای Erdtree بود و شعلههای غولها تنها آتشی بود که میتوانست درخت را بسوزاند و همین باعث شد که غول ها و خدای سقوط آنها، ماریکا را برای سرکوب آنها روانهی کوهستانهای مرتفع غولها کند. مسیر گسترش فتوحات ماریکا در روی نقشه با کلیساهایی که تاسیس کرده تقریباً همخوانی دارند و اولین کلیسا در این کوهستان قابل رویت است.
Limgrave و Weeping آخرین نقاطی هستند که ماریکا فتح کرد. احتمالاً لیندل قبلاً نیز وجود داشته است ولی این ماریکا بود که به آن جلال و شوکت امروزی را بخشید. با اینکه ماریکا غولها را شکست داد ولی متوجه شد که نمیتواند قدرت و توان آتش آنها را برای ابد خاموش کند. بنابراین اقدامات احتیاطی را در قبال آن و حفاظت از Erdtree انجام داد. بسیاری از این اقدامات به طور کامل ذکر شدهاند اما خود استحکامات لِیندل و نحوهی شهرسازی آن طوری است که هیچ احدی نتواند به کوهستانهای مرتفع غولها پا بگذارد. با شکست غولها دورهی حکومت ماریکا و رژیم مذهبیاش نظم طلایی آغاز شد.
گادفری خود جنگجویی سرسخت بود اما او و ماریکا به تنهایی غولها را شکست ندادند، آنها متحدانی از سرزمین خود غولها داشتند، اولین ایستگاه شما در کوهستان، خرابههای زامور است. مکانی که در آن زمان محل زندگی جنگجویان زامور بود. این افراد به طور خاص با زمستان و Frost خو گرفته و سرما آنها را اذیت نمیکرد و بیان شده است که آنها دشمنانِ خونی غولها بودند. در هنگام رژهی ارتش ماریکا در کوهستان، جنگجویان زامور به آنها پیوستند زیرا دشمنی یکسان داشتند. البته این جنگجویان با این که در طرف برنده حضور داشتند ولی خود تلفات زیادی را متحمل شدند، درباره اینکه چرا در جنوبیترین نقطهی Lands Between یک Evergoal وجود دارد که میتوانید با یکی از جنگجویان باستانی زامور مبارزه کنید، Loreای در بازی وجود ندارد.
از دیگر متحدان گادفری و ماریکا، ترولها بودند که به غولها خیانت کردند. آن غولهایی که در سرتاسر سرزمینهای میانی کاروانهایی را با زنجیر میکشند و گروهی سرباز اسکورتشان میکنند، زمانی متحد غولها بودند. با ظهور جنگجویان گادفری، این ترولها از غولها رویگردانده و به صفوف ارتش گادفری پیوستند، به نظر این ترولها خنگ و بیعقل هستند! ولی Iji ترولی که به Ranni خدمت میکند، کاملاً باهوش است و درآهنگری و دروس نظامی تبحر دارد. اما از آنجا که هر موجودی غیر از انسان در نظم طلایی به عنوان برده و خدمتگذار مورد استفاده قرار میگرفت، پس ترولها بعد از خیانت به غولها چیزی زیادی بدست نیاوردند و آنها نیز به عنوان بارکش و حمال در نظم طلایی و برای امیال انسانها مورد استفاده قرار گرفتند. تنها کاریانها بودند که به ترولها ارج نهادند و آنها را به آهنگری و حتی مقام شوالیهای رساندند.
دربارهی راهبان آتش (Fire Monk) باید گفت که به نظر میرسد آنها نیز به کمک ارتش ماریکا آمدهاند و خواستگاه آنها همین کوهستان است. در حقیقت مشخص نیست راهبان آتش قبل از جنگ ماریکا و غولها وجود داشتند یا اینکه بعداً توسط نظم طلایی ایجاد شدهاند. به نظر میرسد که مورد دوم درست باشد، زیرا قدیمیترین جادوی آتشی که این راهبان مورد استفاده قرار میدهند، توسط یکی از شوالیههای نظم طلایی ایجاد شده است. پس از شکست غولها چون ماریکا نتواست آتش غولها را مهار کند و یا خاموشش کند، این راهبان را برای پاسداری آن ایجاد کرد. اما با گذشت زمان این راهبان به جای نگهبانی از شعله به پرستش آن روی آوردند. زره آنها از موادی که غولها استفاده میکردند ساخته و جادوهای آتش آنها از نیروی غولها سرچشمه میگیرد. دربارهی آن فردی که در Evergoal به نام Adan دزد آتش، در برابرش قرار میگیرید باید گفت که او یکی از جادوهای قدیمی و قدرتمند این راهبان را دزدیده است. این جادو را غولها ساخته بودند و Adan از این جادو در برابر شما استفاده میکند. راهبان آتشی که در لیورنیا با آنها مواجه میشوید، دربهدر به دنبال این Adan هستند تا جادو را از او پس گرفته و Adan را هلاک کنند. با کشتن Adan این جادو برای شما میشود و اگر توضیحاتش را بخوانید متوجه میشوید که راهبان آتش از وجود خدای بیرونی غولها مطلع هستند و این خدا هنوز زنده است و راهبان آتش این راز را از ماریکا و نظم طلایی پنهان میکنند.
غول آتش و خدای سقوط کرده (The Fell God)
در ادامه سفرمان در کوهستان غولها هرچه به کورهی آتش نزدیکتر میشویم، صحنههای بیشتری از نبرد ماریکا و غولها را مشاهده میکنیم. غولها سرنوشت بدتری از ترولها و زامورها داشتند. بدن بزرگ آنها یخ زده و رودههایشان آویزان از شکم منجمد شدهاند. بعداً متوجه میشوید معنای آن سوراخ در سینهی این غولها و ترولها چه معنایی دارد.
تنها یک غول از آن جنگ بزرگ باقی ماند که Fire Giant نام دارد. هنگامی که غولها شکست خوردند، ماریکا توانست خودش، The Fell God را شکست دهد، که به نظر نمیرسد این مورد صحیح باشد. افسونها (Incantationها) و افسانههای مربوط به غولها نشان میدهند که Fell God درون خود غولها و جادوهای آتشی که درست کردند وجود دارد. ماریکا متوجه شد که نمی تواند شعله را خاموش کند و خدای مربوط به آن را شکست دهد پس یکی از غولها را نفرین کرد که تا ابد از شعله مراقبت کند. اینطور که از شواهد امر پیداست تنها راهبان آتش نیستند که شعله را میپرستند و موجودات دستمانند بزرگ نیز به آن علاقهمند هستند. این موجودات دستمانند را اولینبار در قصر کاریا، قصر ولکانو و فاضلاب لِیندل مشاهده کردیم. آنها به شدت شبیه دست قاضی رایکارد ارباب کفرگویی هستند. ما میدانیم که رایکارد مامورانی دارد که آنها را برای افزایش قدرت خود به سراسر سرزمینهایِ میانی فرستاده تا سوژههای مختلف را برای کسب قدرت پیدا کنند. در واقع این دستها برای این در کوهستان هستند که رایکارد علاقه دارد دربارهی Fell God و شعلههای آتش او چیزهایی را فرابگیرد. زیرا خانهی او و مخفیگاهش نیز در موادمذاب آتشفشان غرق شده است.
در نهایت کورهی غولها و آخرین غول آتش را خواهید یافت، در فاز دوم نبرد این غول، متوجه میشوید که او چشم بزرگی روی سینه دارد. در واقع Lore مربوط به غولهای کوهستان به ما میگوید Fell God درون همهی غولها ماوا دارد و این چشم و صورت روی سینهی غولها همان Fell God است. در واقع علت خالی بودن سینهی ترولها نیز وجود این چشم بر روی سینهی آنها بوده که از درون سینهی آنها بیرون کشیده شده است.
وقتی درباره غولهای کوهستان اطلاعات جمعآوری میکنید، به مطالب جالبی دربارهی راداگون و فرزندانش برمیخورید. با شکست دادن غول آتش میتوانید شلاقی به نام Red Braid را آزاد کنید. در توضیحات این سلاح آمده است که تمام غولها موهای قرمز دارند و سپس اشاره میکند که راداگون که موهای قرمز داشت از این جنبهی خود متنفر بود. آیا راداگون یک غول بود؟ یا رابطهای با غولها داشت؟ چیزی در اینباره به طور قطع وجود ندارد. اما همین نکته سوالاتی را دربارهی قهرمان نظم طلایی ایجاد میکند.
با کشتن غول راه شما به سوی کورهی مخروبه باز میشود. در بالای آن ملینا ظاهر شده و از شما تشکر میکند و سپس خود را برای شعلهور کردن آن به درون کوره میاندازد تا درخت Erdtree بسوزد. آیا این خودسوزی تنها راهکار بود؟ اگر از ملینا خوشتان آمده است و به او علاقهمند هستید! این را بدانید که نیازی نیست او خود را قربانی کند! وقتی برای اولینبار پا در کوهستان غولها میگذارید با فردی سامورایی روبرو شدهاید که نامش Shabriri است. او به شما میگوید که نیازی نیست ملینا خودسوزی کند و اگر توصیههای او را جدی بگیرید میتوانید با سپردن خود به شعلههای Frenzied Flame (آتش دیوانهوار) از قربانی کردن ملینا جلوگیری کنید. اما این نکته را در نظر داشته باشید که ملینا با به پایان دادن زندگی خود مشکلی ندارد. با این حال درخت میسوزد و خاکستر آن در سراسر سرزمینهای میانی پخش میشود. اما شما در جایی عجیب از خواب برمیخیزید! سراسر Crumbling Farum Azula یک مقبرهی بزرگ است که متلاشی شده ولی بین آسمان و زمین معلق است. در اینجا شما شئ دیگری که برای نابودی درخت Erdtree به آن نیاز دارید را بدست میآورید؛ Destined Death.
قسمت بعدی: داستان منطقه Consecrated Snowfield / داستان الدن رینگ قسمت هشتم