داستان Malenia و منطقه Miquella’s Haligtree / داستان الدن رینگ قسمت نهم
در طول سفرمان در Elden Ring از مکانهای مخوفی عبور کردیم که مردمان سرزمینهای میانی یا شکنجه شده و یا به قتل رسیده بودند. بعد از سفر به Haligtree وارد مکانی میشویم که حداقل نسبت به سایر مکانها کمتر جَو خوفناکی دارد. اینجا درختهالیگِ میکوئلا (Miquella’s Haligtree) نام دارد، که شامل درختی به بزرگی Erdtree میشود و قرار بود این درخت جانشین Erdtree شود و نظم طلایی را با مذهبی جدید جایگزین رژیم کنونی سرزمینهای میانی کنند، اما متاسفانه یا خوشبختانه این اتفاق نیافتاد. در اینجا یک Shardbearer دیگر را خواهید یافت، نیمهخدایی که Malenia, Blade of Miquella نامیده میشود. او نیمهخدایی است که رادان را به چالش کشید و تمام Caelid را در Scarlet Rot غرق کرد. دربارهی برادر او Miquella نیز اطلاعاتی را در اینجا خواهید یافت، البته که او را در اینجا مشاهده نمیکنیم. با اینکه با میکوئلا روبرو نمیشویم ولی داستانهای زیادی دربارهی او وجود دارد و تاثیر این فرد در سرزمینهای میانی بسیار زیاد است. در این قسمت بیشتر با داستان Malenia و منطقه Miquella’s Haligtree آشنا میشوید…
این مطلب بخشی از راهنمای سفر شما در بازی ELDEN RING است برای مطالب مشابه بیشتر به صفحه اصلی مراجعه کنید.
دنیای الدن رینگ
داستان کامل بازی ELDEN RING (فهرست)
قسمت قبلی: داستان منطقه Consecrated Snowfield
میکوئلا و طلای خالص
در اولین مواجه با Haligtree شاهد حضور پررنگ Oracle Envoyها هستیم با ترومپتهای عجیبشان، همانطورکه قبلاً گفتیم اوراکلها موجوداتی غیرانسانی هستند که در زمان ظهور یک خدای جدید ظاهر شده و شروع عصر جدیدی را بشارت میدهند. در واقع این اوراکلها برای Malenia اینجا هستند زیرا او به خدا شدن بسیار نزدیک است. اما ممکن است حضور آنها بخاطر اقدامات میکوئلا برای برقراری نظمی جدید و رژیمی جدید در دوران فروپاشی Golden Order باشد. دربارهی میکوئلا باید گفت که او برخلاف سن عقلانیاش ظاهر یک کودک را دارد زیرا بدنش هرگز رشد نمیکند. به همین دلیل Malenia از عنوان Blade of Miquella استفاده میکند، زیرا او به شدت به برادرش وفادار است. در کنار تمام تلاشهای میکوئلا برای نجات گادوین، او تمام توانش را گذاشت تا مصیبت خواهرش که همان اسکارلت رات بود را درمان کند. نظم طلایی نتوانست برای میکوئلا راه چارهای بیابد و به همین دلیل او از نظم طلایی دوری جست. او سعی کرد مکان دیگری بیابد، در آنجا او به تحقیقات خود ادامه داد و سعی کرد راهی برای جلوگیری از دخالت خدایان بیرونی در سرزمینهای میانی بیابد.
ما دربارهی خدایانِ بیرونی اندکی صحبت کردیم بخصوص، ارادهی بزرگتر، اما به نظر میرسد بیماری Malenia زیرِ سَر یک خدای بیرونی دیگر است. چیزی به نام خدای پوسیده مشهور است، نحوهی گفتمان، چگونگی معامله کردن با او مشخص نیست. به نظر میرسد شکست نظم طلایی در بهبود Malenia و اقدامات خود میکوئلا باعث شد که میکوئلا به دنبال جلوگیری از دخالت همهی خدایان بیرونی برود. او آزادی را برای خود و همهی مردمان سرزمینهای بین میخواست. برای انجام این کار او Unalloyed Gold را ایجاد کرد (طلای خالص) این شئ که فیزیکی است، بیشتر استعارهای از برداشت او از نظم طلایی و حکومت آن است. منظور از طلای خالص، سرزمینهای میانی است که توسط خدایان بیرونی آلوده نشده است. اما این شئ در واقع برای از بین بردن تاثیر خدایان بیرونی ساخته شده است.
اگر در Caelid با حکیم Gowry و Millicent برخورد داشته باشید حتماً طلای خالص را دیدهاید. برای بدست آوردن این طلا باید فرمانده اونیل را شکست دهید. بازی Elden Ring از فرهنگ و زبان ایرلندی وام گرفته است. در واقع اونیل یکی از زیردستان Niall در قلعهی Sol است. این یعنی اونیل از سربازان وفادار به Miquella است بخاطر همین این سوزن را داراست. فعلاً کاری به ماموریتهای کاراکتر Millicent و Gowery نداریم اما در طول ماموریتهای آنها درک خواهید کرد که سوزن چگونه عمل میکند. طلای بدون آلیاژ یا همان خالص بیماری اسکارلت رات را درمان نمیکند ولی جلوی پیشروی آن را میگیرد. میکوئلا فراتر از این ابزار هم رفت و سعی کرد جایگزینی برای Erdtree بسازد. او تلاش کرد مکانی برای تمامی افرادی که در سرزمینهای میانی از نظم طلایی ستم دیدند ایجاد کند. میکوئلا نمایندهی دینی جدید، نظمینوین و حکومتی نوپا بود که متاسفانه Shattering اجازه نداد او اهدافش را پیش ببرد.
نظمِ نوین میکوئلا
همانطور که از Haligtree پایین میروید، شهر Elpheal, Brace of the Haligtree را مشاهد میکنید که به دور تنهی درخت ساخته شده است. در این شهر بسیاری از Misbogottenها وجود دارند که آنها را حتماً دیدهاید. این موجودات را قبلاً در قلعهی Morne ملاقات کرده بودید، اگر در آنجا با صاحب دژ، ادگار و دخترش ایرینا حرف بزنید، درمیابید که Misbogottenها خدمتکاران و بردگان دژ هستند. آنها شورش کرده و قلعهی Morne را تسخیر کردهاند. در واقع آنها بردهی انسانها بودن و از در بدبختی و رنج زندگی کردن خسته شده بودند. اینهایی که در Haligtree مییابید برای پیدا کردن آرامش و صلح و صفا به اینجا آمدهاند.
کمی جلوتر لورتا را نیز مییابید که از ورود شما به شهر Elpheal جلوگیری میکند. او را از Caria Manor در Liurnia of The Lake بخاطر دارید، در آنجا با طرحی جادویی از این شوالیه مبارزه کردید، اما اینبار خودش دربرابر شما میایستد. در اینجا نکات دیگری دربارهی او میآموزیم که حفرههای بیشتری از داستان آلبینوریکها را پر میکند. لورتا زمانی یک شوالیه سلطنتی در در قصر کاریانها بود، اما بعد از آنکه Rennala عقلش را از دست داد او نیز قصر کاریانها را ترک کرد تا به میکوئلا بپیوندد. او تصویر جادویی خود را در قصر باقی گذاشت تا از آن محافظت کند. تجهیزات او و مخصوصاً سپرش اشاره میکنند که این شایعه وجود داشته است که آلبینوریک بوده است. با توجه به اینکه او همواره بر روی اسب است (پاهای آلبینوریکها بعد از بلوغ از کار میافتد). اما اگر به آلبینوریکها حمله کنید آنها خونشان سفید است، در حالی که خون لورتا مانند انسانها قرمز است، پس به احتمال زیاد این مورد یک شایعه بوده است.
در هر صورت لورتا کمک به آلبینوریکها را ماموریت خود کرده بود. احتمالاً او به همراه چند آلبینوریک توانسته راه ورود به Haligtree را بیابد، تا شاید بتواند برای آنها محیطی آرام فراهم کند. برخی از آلبینوریکها Ordina را تاسیس کردند در حالی که بعضی دیگر مانند لورتا به لیورنیا بازگشتند تا بقیه آلبینوریکها را بیابند و قطرهی تولد را برگردانند. در واقع Elpheal مملو از طرفداران و پیروان Malenia و Miquella است. در اینجا شوالیههایی با نشان Haligtree را میبینید و شوالیههای معروف مَلنیا، Cleanrotها را که به خواهر و برادر وافادارانه خدمت میکنند. از آیتمهای مربوط به میکوئلا در میابیم که مردم بخاطر فدارکاری او در قبال مستضعفین و ستمدیدگان به دورش جمع شدهاند، اما او توانایی وادار کردن مردم به عشقورزیدن را نیز دارد. اینکه میکوئلا میتواند مردم را وادار به دوست داشتن خود کند تمام این نیات خوب او را زیر سوال میبرد، آیا در Haligtree کسی به انتخاب خود آنجاست؟ اما میکوئلا در کمک به ستمدیدگان و مظلومان جدی بوده است و این مورد را نمیتوان کتمان کرد.
همه چیز در اطراف Haligtree به ما میگوید که میکوئلا قصد داشت دین جدیدی را در سرزمینهای میانی ایجاد کند. این دین بدون نفوذ خدایان بیرونی بود و او حتی قصد داشت درخت Haligtree را جایگزین Erdtree کند. زره سربازان این منطقه میگوید که میکوئلا درخت Haligtree را با خون خود آبیاری میکرده است. میکوئلا خود را درون Haligtree قرار داده بود تا همان عملکرد Erdtree را برای این درخت ایجاد کند و شاید خود را تبدیل خدا کند. اما قبل از اینکه بتواند کار دیگری از پیش ببرد او توسط شخص دیگری ربوده شد.
Mohg و Miquella
به عنوان یک Empyreanئی به نظر میرسد که میکوئلا میتوانست تبدیل به خدا شود و جانشین ماریکا گردد. علیرغم تلاش برای ایجاد نظم نوین و ساختن سرزمینی عاری از خدایان بیرونی، سرانجام یک خدای بیرونی و شاگردش به سراغ او میآیند. این اتفاق زمانی میافتد که Malenia در Haligtree حضور نداشت. در حالی که Malenia در حال مبارزه با رادان بود، Mohg ارباب خون، به Haligtree حمله کرد. موگ مانند برادرش مورگات در فاضلاب لِیندل زندگی میکرد، اما در مقطعی خدایی بیرونی به نام مادر بیشکل از او دیدن کرد، او شروع به پرستیدن این خدا کرد و چیزی شبیه یک فرقه را بوجود آورد، تا بتواند سلطنت موگوین را آغاز کند و قدرت را بدست بگیرد. White Mask Varre مردی که در هنگام ترک دخمه در Limgrave ملاقات میکنید از پیروان اوست، بسیاری از اطلاعاتی که او به شما میدهد در واقع از قبل طراحی شدهاند تا شما را از دوانگشت دور کند تا به خدای خون بپیوندید. در دشتهای برفی مقدس، مکانی وجود دارد که آلبینوریکهای نسل دوم در نزدیکی یک Teleport قرار گرفتهاند، این تلپورت شما را به مقبرهی mohgwyn و مرداب خون اطراف آن میبرد. این مکان مملو از موجودات وحشی و آلبینوریکهای نسل دوم قرمز رنگ است البته آلبینوریکهای نسل دوم معمولی هم در آنجا یافت میشوند.
در حقیقت موگ جنبهی تاریک و ترسناک فلسفهی میکوئلاست. موگ قهرمان بدشگونها نیز میباشد، اما او و پیروانش نمیخواهند تا ابد در این مکان زیرزمینی بمانند، آنها میخواهند روزی قدرت را بدست بگیرند. آلبینوریکهای معمولی در اینجا در واقع توسط آلبینوریکهای قرمز اسیر هستند، آنها احتمالاً مجبورند به همتایان سرخ خود بپیوندند. احتمالاً از خون همان رودخانهی سرخ برای تبدیل آنها استفاده میشود. اما این احتمال هم وجود دارد که این آلبینوریکهای معمولی برای نجات میکوئلا به اینجا آمده باشند که توسط آلبینوریکهای قرمز اسیر گشتهاند. رابطهی بین موگ و میکوئلا پیچیده است و فعلاً به آن نمیپردازیم ولی این را بدانید رویای Haligtree و طلای خالص با ربوده شدن میکوئلا از دست رفت.
مَلنیا الههی پوسیده
همانطور که از Haligtree پایین میروید، احتمالاً متوجه پوسیدگیهای درخت شدهاید، در واقع این پوسیدگیها مشابه همان نوعی است که در Caelid دیده بودیم. با خواندن توضیحات سلاحها، اقلام، غیره، متوجه میشوید که درخت در جهت نامناسب رشد کرده است و پوسیدگی نیز مورد بحث قرار میگیرد. در غیاب Miquella درخت Haligtree هرگز تبدیل به Erdtree نشد و اما بدتر از آن درحال مرگ است و اگر هنوز برقرار مانده بخاطر Malenia است. در انتهای درخت متوجه حوضی از Scarlet Rot میشوید که درخت را نابود میکند و آفات هزارپا در کنارش زندگی میکنند. به نظر میرسد که Malenia عمداً به درخت آسیب میرساند، ولی چون میکوئلا حضور ندارد حضور Malenia به تنهایی به درخت آسیب میرساند. همچون Caelid اینجا نیز اسکارلت رات کنترل نشده است و آفتها و جانوران عجیب در تنهی درخت زندگی میکنند.
در نهایت شما به خود Malenia میرسید که در کنار مکانی که برادرش در کنار ریشههای درهم تنیدهی درخت استراحت میکرد، نشسته است. همینطور که نزدیک میشوید، ملنیا دربارهی برادرش صحبت میکند و منتظر بازگشت اوست، اما نمیداند چه کسی او را برده و باید کجا را دنبال برادرش بگردد. در هنگام صحبت با او میشود فهمید که انگار ملنیا عقلش را از دست داده است. اینطور که از صحبتهای Millicent مشخص میشود انگار Malenia غرور و احساساتش را برای آزاد کردن نیروی اسکارلت رات درونش فدا کرد.
در واقع مَلِنیا عمداً اسکارلت رات را برای شکست دادن ژنرال رادان استفاده کرد، عملی که به راحتی قابل سرزنش است. مشخص است که او عمری را صرف کنترل اسکارلت رات در درون بدنش کرده است. در هنگام مبارزه او تسلیم اسکارلت رات میشود تا برادر ناتنیاش را شکست دهد، چیزی که هم خودش و هم Caelid و برادر ناتنیاش را قربانی کرد. در نبرد آن دو به وضوح میبینیم که مَلِنیا چاقویی به خود میزند تا اسکارلت رات را آزاد کند. حتی در افسانهها آمده که او اطرافیانش را نیز قربانی عمل خود کرد. یکی از شوالیههای Cleanrot او به نام Finlay او را به Haligtree برگرداند تا او را بعد از رها شدن پوسیدگی نجات دهد. با تکمیل ماموریتهای Millicent و Gowery دربارهی اینکه دیگران از Malenia چه انتظاری دارند و میخواهند او را به چه چیزی تبدیل کنند خواهید آموخت. به عنوان یک Empyreanئی Malenia توانایی جانشینی مادرش ماریکا را دارد، اما با توجه به اسکارلت رات معلوم نیست اگر او به این مقام برسد چه بر سر سرزمینهای میانی میآید. این مورد خواستهی قلبی او نیست ولی پرستندگان پوسیدگی همین را میخواهند. اگر متوجه شده باشید پوسیدگیِ درون Malenia در شرایطی خاص شکوفه میدهد. پوسیدگی بعد از آن تا شعاع وسیعی پخش شده و او مانند الههای با بالهای پوسیده در برابرمان ظاهر میشود.
بعد از شکست دادن Malenia و کشتنش، شما الههی پوسیدگی را پشت سر گذاشته و ظاهراً به تمام نقشههای پرستندگان پوسیدگی پایان میدهید. داستان Millicent به ما نشان میدهد افرادی هستند که میتوانند مانند Malenia شکوفه دهند و خدمتگذار پوسیدگی شوند. بعد از مبارزهی ما با Malenia در بارگاه او شکوفهای را خواهیم یافت، آیا او واقعاً مرده است؟ با اینکه میتوانید Rune ملنیا را به کلکسیون خود اضافه کنید اما این کار اجباری نیست. در واقع Haligtree از همه چیز دور است و برای اهداف شما ضروری نیست. اینجا در واقع مکان افرادی است که میخواهند تنها بمانند. Malenia در گذشته کارهای افتضاحی انجام داده است، اما دیگر تهدیدی محسوب نمیشود، [عقلش ذائل گشته و به نظرم پوسیدگی به مغزش رسیده است] اگر با او مبارزه کنید کسی جلوی شما را نمیگیرد و کاملاً اختیاری است. اتفاقاً شاید شما برای Malenia و تمام ساکنین آنجا حکم هیولا را داشته باشید! حال بعد از شکست ملنیا میتوانید به لیندل برگردید و یا به دنبال آخرین Shardbearer یعنی Mohg, Lord of Blood بگردید. پادشاهی نوپای او در اعماق زمین قرار دارد و Mohg با دقت بقایای تمدن گذشتگان را بررسی کرده سعی در به دست گرفتن قدرت دارد…
ادامه دارد…