بررسی فیلم Barbie
فیلم باربی به کارگردانی “گرتا گرویک” و با بازی “مارگو رابی” و “رایان گاسلینگ” یکی از پر سر و صداترین و البته بدترین فیلمهای چند سال اخیر سینماست. در این مقاله نگاهی به این فیلم خواهیم انداخت. پس با بررسی فیلم Barbie با سایت ساعت هفت همراه باشید.
تگ مرتبط: بررسی فیلم
باکس آفیس فیلم های 2023 / فروش روز فیلم های هالیوود
اخطار: این مطلب حاوی اسپویل است
خلاصه داستان: باربی در سرزمینِ باربیها که جامعهای زن سالار است زندگی میکند. در این سرزمین انواع باربیها در نقشهای مختلفِ اجتماعی و تعدادی عروسکهای مرد با نام کن در کنار آنها زندگی میکنند. ناگهان یک روز باربی دچار افکار نامتعارفی میشود و در ظاهرِ خود تغییراتی را مشاهده میکند. نگرانی او دلیلی میشود تا او به دنبال پیدا کردن صاحب خود (صاحب عروسک) راهی را به سمت دنیای واقعی انسانها پیدا کند تا علت این مشکل را پیدا کرده و به حالت قبلی او بازگردد اما این راه مسائلی را برای باربی روشن میکند و …
بررسی اول: نقد و بررسی فیلم Barbie
نویسنده: حسین مرادی
وقتی برای نخستین بار خبر تولید فیلم باربی منتشر شد از خودم پرسیدم این فیلم چه هدفی بجز گیشه میتواند داشته باشد؟ آخر مگر میشود سیاستهای کمپانیهای فیلمسازی و خود عروسک باربی را شناخت و نگاه دیگری به این فیلم داشت؟ ولی با انتخاب “گرتا گرویک” به عنوان کارگردان آن، کمی به فیلم امیدوار شدم. راستش از ته دل دوست داشتم باربی فیلم خوبی از آب در بیاید. نه تنها گرویک قبل از این خودش را به عنوان یک کارگردان کنجکاو برانگیز و آیندهدار معرفی کرده بود، که با انتخاب مارگو رابی و رایان گاسلینگ به عنوان بازیگران اصلی فیلم، امیدم دو چندان شده بود. امیدوار بودم گرویک و شوهرش نوا بامبک دیدگاه شخصی خود را به فیلم تحمیل کنند و ورق را برگردانند.
اما با پخش تریلرهای فیلم تمام آرزوهایم بر باد فنا رفت. باربی هدفی جز تسخیر گیشه نداشته و نخواهد داشت. چه با حضور گرویک و بامبک و چه بدون حضور آنها. بلاخره مارگو رابی به عنوان تهیه کننده اثر از قبل بهمان سرنخ داده بود. او در مصاحبهای گفته بود وقتی فیلمنامه باربی را خواندم به کمپانی وارنر گفتم این فیلم یک میلیارد دلار خواهد فروخت. ولی منه خوش خیال این حرف را به پای خوب بودن فیلمنامه نوشتم و از کنارش گذشتم. فیلمنامهای که حال با دیدن فیلم متوجه شدم ایرادات ریز و درشت بیشماری در لا به لای هر سکانسش وجود دارد. بله باربی فیلمنامهی بشدت ضعیفی دارد. فیلمنامهای که نه داستان میگوید، نه شخصیت خلق میکند و نه حتی سرگرم کننده است.
داستان فیلم همان گونه که حدس میزنید در مورد یک باربی است که نقشش را مارگو رابی بازی کرده است. او بنا به دلایلی تصمیم به ترک سرزمین باربیها میگیرد و وارد دنیای واقعی میشود. در سکانس ابتدایی فیلم گرویک با ارجاع به سکانس آغازین فیلم یک اودیسه فضایی ساخته استنلی کوبریک، ظهور باربی را به تصویر می کشد. باربیای که قرار است تغییر و تحولات اساسی و ریشهای ایجاد کند. این سکانس آنقدر کودکانه و ضعیف به تصویر کشیده میشود که هرگز به هدف خود نمیرسد. در ادامه ما وارد باربی لند میشویم. سرزمینی که زنها کنترل کامل آن را در اختیار دارند. از دکتر و وکیل و سناتور بگیرید تا رئیس جمهور همگی زن هستند. تمام مردان این سرزمین نیز انسانهایی بیکار و احمق هستند که تنها دلیل خوشحالی شان توجه باربیها به آنهاست و برای خود نمایی و دیده شدن به خودشان آسیب میزنند و در این راه حتی با هم درگیر میشوند.
این نوع نگاه کارگردان به مردان نه تنها فمینیستی نیست که بشدت مردستیز و تفرقه افکن است. ما سینما رو به عنوان هنری میشناسیم که میتواند روی افکار ما تاثیر بگذارد. سینما میتواند افکار و شخصیت ما را شکل دهد و دچار تغییر کند. حال فکر کنید فردی از چنین فیلمی تاثیر بگیرد و آن را به دنیای واقعی وارد کند، قطعا نتیجه فاجعه است. باربی نه تنها فمینیستی نیست که کاملا یک فیلم ضدانسانی است. در حالی ادعای فمینیست بودن دارد که پر از تناقض است. مثلا در حالی از نگاه جنسی مردان به زنان انتقاد میکند که زنان را برای پس گرفتن کنترل سرزمینشان، مجبور به استفاده از جذابیتهای جنسی میکند. آیا این موضوع در مقابل انتقاد از کالا و ابزار بودن زنان قرار نمیگیرد؟ فیلم به جای اینکه از قدرت و هوش زنان استفاده کند در سکانسی که کن قدرت را در دست میگیرد ضد این موضوع را ثابت میکند. بجای اینکه از برابری حرف بزند از تفرقه افکنی میگوید.
در ادامه باربی مجبور به ترک سرزمینش و رفتن به دنیای واقعی میشود. در طول مسیر ما مدام باربی را جلوتر از کن میبینیم ولی در هنگام ورود به دنیای واقعی کن جلوتر از باربی قرار گرفته است. این چینش نمادی از مرد سالار بودن دنیای واقعی است. به محض ورود به دنیای واقعی میتوانیم شاهد تفاوتهای بزرگ این دو دنیا باشیم. از رنگ بندی گرفته تا نگاه مردم به این دو نفر همه چیز تغییر میکند. در ادامه مسیر باربی و کن از هم جدا میشود. باربی به دنبال دختری که در واقع صاحب اوست (در جسم عروسکیاش) میرود و دختر با حرفهایش قلب او را میشکند. حرفهایی که به سن آن دختر نمیخورد و قطعا اگر آن دختر بزرگسال بود تاثیر بیشتری روی مخاطب میگذاشت. در این بین کن نیز کم کم متوجه میشود که این دنیا، دنیای مرد سالاری است. او مجذوب این دنیا میشود و به شکل احمقانهای به دنبال شغل و یا مقامی میگردد و فکر میکند تنها مرد بودن کافی است تا آنها را به دست آورد.
سوال اینجاست که چطور فردی که این همه سال در یک جامعه زن سالار زندگی کرده و کوچیکترین مشکلی با این موضوع نداشته، به این زودی و به چنین شکل مسخرهای محو مرد سالاری میشود؟ آیا برای او سوال پیش نمیآید که کجای این موضوع خوب است؟ آیا مرد سالاری واقعا میتواند مضر باشد؟ اصلا چنین فردی چه درکی از مرد سالاری دارد؟ باربی هیچوقت وارد چنین پیچیدگیهای هویتی و اخلاقی نمیشود. یک داستان ساده و سطحی بدون هیچگونه پیچیدگی و عمق داستانی. کن در ادامه وارد باربی لند شده و آنجا را تبدیل به سرزمینی مرد سالار میکند. سرزمینی که در طول تاریخش همواره زن سالار بوده چگونه طی چند ساعت مرد سالار میشود؟ چگونه کن این همه مرد را قانع میکند؟ چگونه زنان را به خدمت خود در می آورد؟ فیلم از جواب دادن به این سوالات عاجز است. چون همه چیز در فیلم سطحی و بچگانه اتفاق میافتد.
داستان قهرمان قصه از این هم کودکانهتر است. باربی باید صاحب خود را پیدا کند و بدون هیچ مانعی موفق میشود. با چند مرد نادان و احمق رو به رو میشود که قصد دارند او را به سرزمینش بفرستند ولی او فرار میکند و خود با پای خود به باربی لند میرود. همینقدر مسخره و کودکانه. فیلم نه توانایی داستان گویی دارد نه حتی میتواند قهرمان و ضد قهرمان خلق کند. چه کسی بین قهرمان و اهدافش قرار میگیرد؟ هیچکس. مگر اینکه بخواهیم مردان احمق فیلم را مانع و ضد قهرمان بدانیم که خب این مثل جوک میماند. در ادامه هنگامی که باربی با زنی که صاحب جسم عروسکیاش است و دختر آن زن که از باربی شدیدا تنفر دارد، وارد باربی لند میشوند. او متوجه میشود همه چیز تغییر کرده و مردان بر این سرزمین حکومت میکنند. او تصمیم میگیرد جلوی کن را بگیرد ولی موفق نمیشود. باربی از این شکست شدیدا ناامید شده و روی زمین افتاده و زن و دختر تصمیم به ترک باربی لند میگیرند. در راه دختر به مادرش میگوید که باید به باربی کمک کنند. بله دختری که تا همین دو دقیقه پیش از باربی متنفر بود یهو تصمیم میگیرد به او کمک کند. البته اگر نقد را تا به اینجا خوانده باشید متوجه شدهاید که با چه فیلم بی سر و ته ای رو به رو هستیم. پس این ایراد در فیلمنامه چیز جدیدی نیست.
مادر تصمیم میگیرد به باربی کمک کند. او در طی یک مونولوگ طولانی از درد و رنج زنان برای زنانی که در طول عمرشان در سرزمینی زن سالار زندگی کردهاند سخنرانی میکند!! چنین چیزی قطعا منطقی نیست ولی ما شاهد تحت تاثیر قرار گرفتن باربیها هستیم. بعد از شنیدن این مونولوگ آنها گروهی تشکیل میدهند و بر علیه کن قیام میکنند تا کنترل سرزمینشان را به دست بگیرند. ترفندهای کودکانه و نقشههای آبکی این گروه که میتوانند جزو احمقانهترین کمدیها قرار بگیرند با موفقیت رو به رو شده و آنها بلاخره کنترل را به دست میگیرند. سینما و هنر در سالهای اخیر سیر نزولی عجیبی داشته ولی وقتی چنین فیلم سطحی و کودکانهای تا این اندازه مورد توجه مردم و منتقدان قرار میگیرد این سیر نزولی از قبل نیز ترسناکتر میشود! فیلمی که میتوانست فرهنگ سازی کند و مخاطبان را تحت تاثیر قرار دهد، تبدیل به فیلمی مخرب و سطحی شده است.
در جهانِ داستانیِ باربی همواره یکی از دو گروه زنان یا مردان در حال حکمرانی به سرزمینهای مختلف و نادیده گرفتن گروه دیگر هستند، حال سوال اینجاست که ما انسانها چه زمانی یاد خواهیم گرفت کنار هم زندگی کنیم؟ چه زمانی قرار است نگاه های جنسیتی از بین برود؟ چه زمانی قرار است زن و مرد همدیگر را به عنوان دشمن نگاه نکنند؟ باربی از پاسخ دادن به این سوالات ناتوان است و دیدگاه نویسنده و کارگردانش این است که همواره یکی از این دو گروه باید حکمران و دیگری تو سری خور باشد. باربی فقط تفرقه افکنی میکند و بدون توجه به تاریخ و درس گرفتن از آن مخرب ظاهر میشود…
بررسی دوم: بررسی فیلم باربی / پوپولیستی فانتزی
نویسنده: روژین دارین
باربی جدیدترین و از جمله پرسر و صداترین فیلم امسال با گارگردانی گرتا گرویگ است. گرویگ که تاکنون با فیلمهایش “لیدی برد “و”زنان کوچک” و حالا با باربی برچسب فمنیست را بر روی کارهای خود زده نشان داده حقوق زنان بسیار مورد توجه او است. اما سوال اینجاست ایا باربی نیز همانند دو اثر قبلی توانسته در حمایت از جنبش فمنیست و حمایت از زنان موفق باشد یا صرفا فیلمی فانتزی و خوش رنگ و لعاب است که توانسته تنها در گیشه موفق باشد؟
برمیگردیم به شخصیت اصلی فیلم عروسک “باربی “، این عروسک که توسط روث هندلر ابداع شد، جایگاه ویژهای در میان دختران پیدا کرد و به سرعت با استقبال بینظیری همراه شد و چند سال بعد ۱۲۵ شغل برای این عروسک (باربی) در نظر گرفته شد. اما باربی جدای از آن که عروسکی بسیار جذاب و زیبایی بود، ناخواسته الگویی برای ظاهر دختران را در ناخواگاه کودکان منتقل میکرد. عروسکهای باربی از گذشته تا به حال بسیار دلربا، دارای اندام بی نقص، چهرهای زیبا، موهای خاص و لباسهای مجذوب کننده بودند. برای مثال در صحنهای از فیلم میبینیم که باربی وجود خود را به ظاهرش نسبت میدهد و از ظاهر اشفته و شکسته خود شکایت میکند. انگار که دیگر به درد نمی خورد و حتی در صحنهای دیگر دختری باربی را فاشیست میداند چون باربی الگویی از ظاهری است که زنانی که میخواهند در جامعه مورد تایید قرار بگیرند، باید داشته باشند! در واقع انتخاب عروسک باربی به عنوان یک کالا، به عنوان نماد فمینیست انتخاب درستی نیست چرا که اساس این عروسک بر کامل و بی نقص بودن است. حالا به این نکته می رسیم اصلا فمنیست چیست؟ پاسخ حق خواهی زنان و برخورداری از برابری اجتماعی و حقوقی با مردان است، یعنی بدون توجه به جنسیت همه باهم برابرند. اما باربی نه تنها نتوانسته به شعار خود پایبند باشد و همراه زنان بلکه جدای از آن فضای ضدمرد را نیز به وجود اورده است.
کنها که تنها مکمل باربیها هستند، در ابتدا میبینیم هیچ جایگاه اجتماعی ندارند و فقط میخواهند توجه باربی را جلب کنند، حتی کن با بازی “رایان گاسلینگ” آرزوی وقت گذراندن با باربی را دارد. حتی حضور باربی در شهر و تیکههای جنسی مردان به او بدجنسی مردان را نشانه میگیرد اما نشانه گیری نا به جایی است چرا که فیلم شعار خود را زیر پا می گذارد. بیایید صادق باشیم فیلم از همان ابتدا مرد ستیزی خود را نشان میدهد، کنهای احمق و ساده که حتی نمیدانیم در باربی لند، آنها کجا زندگی میکنند، درگیری آنها با یگدیگر و تقلیدهایشان، ادعای همه فن حریف بودنشان تنها مردان را موجوداتی ساده لوح نشان میدهد که با احساساتشان بازی میشود. اینجاست که متوجه میشویم فیلم در واقع فمنیست رادیکال را دنبال میکند و با نگاهی مردستیزانه پیامش را میخواهد فریاد بزند. باربی دنیای زن سالاری را نشان میدهد جایی که تنها در انتهای فیلم مردها باید با خود بگویند “من فقط کن هستم و فقط همین کافیست!” فیلمنامه باربی دچار بحران هویت است و نمیداند چه میخواهد بگوید، از نظر شخصیت پردازی و خط داستانی ایراد دارد و حتی گاهی مسیرش را گم میکند و مخاطب را قانع نمیکند و در واقع حرفی برای گفتن ندارد، در انتها نقش مادر سعی میکند از مشکلات زنان بگوید اما مشکلات زنان را با مسائل سطحی مثال میزند. فیلم هیچ کمکی به جدی گرفته شدن حقوق زنان در جامعه ندارد و پوپولیسمی بیش نیست.
نکات مثبت: از نکات جالب فیلم بازی قوی مارگو رابی در نقش باربی است که حرکاتش مانند اسباب بازی باور پذیر شده و همچنین جلوههای بصری جذاب و رنگهای چشم نواز و بسیار زیبا از جمله نکات مثبت فیلم محسوب میشود. در فیلم باربی به جزییات بصری بسیار اهمیت داده شده و از این نظر تیم سازنده بسیار عالی عمل کردهاند. از آن گذشته طراحی لباس توجه شما را بسیار به خود جلب میکند.
امتیاز فیلم Barbie
سازندگان تنها به تبلیغ شرکت متل و دنیای فانتزی باربی اهمیت دادهاند و فروش بالای فیلم به خاطر معروف بودن عروسک باربی و کمپینهای تبلیغاتی است. در واقع فیلم باربی تبلیغی مدرن است که “قدرت رسانه” را در عصر امروزی نشان میدهد. در اصل فیلمنامه باربی دچار بحران هویت است و نمیداند چه میخواهد بگوید، از نظر شخصیت پردازی و خط داستانی ایراد دارد و حتی گاهی مسیرش را گم میکند و مخاطب را قانع نمیکند و در واقع حرفی برای گفتن ندارد. در انتها نقش مادر سعی میکند از مشکلات زنان بگوید اما مشکلات زنان را با مسائل سطحی مثال میزند. در کل فیلم هیچ کمکی به جدی گرفته شدن حقوق زنان در جامعه ندارد و پوپولیسمی بیش نیست…