بررسی فیلم Beau Is Afraid / تحلیل کامل داستان و پایان بندی

Beau Is Afraid فیلمی در ژانر درام، دلهره‌آور و روانشناختی به کارگردانی آری استر است. فیلم داستان پیر پسری به نام “بو” با بازی “واکین فینکس”  را روایت می‌کند که شرایط روحی و روانی سالمی ندارد و پس از مطلع شدن از خبر مرگ مادرش به شیوه‌ای هولناک، برای حضور در مراسم تدفین راهی سفر می‌شود که با مصائب و فراز و نشیب های زیادی در طول این سفر دست و پنجه نرم می‌کند.

تگ مرتبط: بررسی فیلم

اخطار: این مطلب حاوی اسپویل داستانی می‌باشد‌…

بررسی فیلم Beau Is Afraid

بررسی خط داستانی فیلم Beau Is Afraid

درست پس از اتمام جلسه روان‌کاوی، بو وارد خیابان‌های شهر می‌شود. توصیف شهری که در آن زندگی می‌کند به شدت آزار دهنده است؛ محیطی آشوب زده و پر هرج و مرج که بنظر می‌رسد هیچ هنجار و قانونی بر آن حاکم نیست. نمایش این شهر با چنین اتمسفر غبار گرفته و شلوغ شاید ارتباط مستقیمی با مشکلات روانی شخصیت داستان دارد؛ چرا که او از مشکلات روانی و حواس پرتی و اضطرابی غیرقابل کنترل رنج می‌برد. نابسامانی‌های روحی و روانی‌،  این شخصیت را به صورت غیرمستقیمی به زندگی مدرن و سرعت زیاد و گیج کننده‌ی آن متصل کرده است.

خط داستانی این فیلم را می‌توان به چهار بخش مجزا اما در عین حال در ارتباط با یکدیگر تقسیم کرد. نخستین بخش،  همان شهر شلوغ و بی‌قانونی است که بو در آن زندگی می‌کند. بخش دوم با یک آنتراکت کوتاه پس از تصادف او در خانه‌ی خانواده آقای جراح آغاز می‌شود. فرار از خانه این خانواده و سرگردانی در جنگل را می‌توان به بخش سوم اختصاص داد؛ و هنگامی که بو به خانه مادر خود پا می‌گذارد را می‌توان بخش چهارم در نظر گرفت.

بررسی فیلم Beau Is Afraid

بخش نخست جهانی بسیار آشفته را نمایان می‌کند که نشانی از هنجارهای اجتماعی و اخلاقی در آن دیده نمی‌شود. بو در این شهر به شدت احساس ناامنی دارد، به طوری که تنها در آپارتمانش از نظر روحی و روانی احساس مطلوبی دارد. او در بیداری رویاهایی میبیند و دچار توهماتی است که کمی فضای داستان را سورئال می‌کنند. این جنبه سورئالیستی به قدری دقیق اجرا می‌شود که ما باور می‌کنیم که این شهر و ظاهر کثیفش و افراد آنارشیست حاکم بر آن تماما ساخته ذهن شخصیت داستان است.

بررسی فیلم Beau Is Afraid

در بخش دوم اما شاهد جهانی بسیار منسجم‌تر و واقعی‌تر هستیم که به مرور زمان رو به زوال می‌رود و اوضاع را دوباره برای شخصیت اصلی حاد و پراضطراب می‌کند. خانواده‌ای در یک خانه بزرگ زندگی می‌کنند که شرایط و محیط زندگی آنها در نگاه اول یادآور کلیشه‌ی فرهنگی و سینمایی معروف رویای آمریکایی است. زوج میان سالی که شغل مناسب و آبرومندانه‌ای دارند، در خانه‌ای با امکانات رفاهی مناسب، با تنها دخترشان که یک نوجوان در آستانه بلوغ است زندگی می‌کنند. اما رفته رفته این تصویر زیبا و شیک جای خود را به یک کابوس هولناک می‌دهد. دختر این خانواده در ابتدا بسیار عادی بنظر می‌رسد اما با گذشت دو شب از اقامت بو در این خانه ناگهان چهره‌ی عصبی، بسیار روان پریش و پرخاشگری از خود نشان می‌دهد که در آخر به روشی کاملا غیرمنطقی و غیرمتعارف دست به خودکشی میزند. این اتفاق نگاه مادر خانواده را که تاکنون نسبت به بو بسیار مادرانه و لطیف بود را کاملا تغییر داده و فروپاشی ذهنی، او را تا جایی دگرگون می‌کند که تصمیم به گرفتن جان بو می‌گیرد و باعث فراری دادن و سرگردانی او درون جنگل می‌شود.

بررسی فیلم Beau Is Afraid

بخش سوم که روندی بسیار کند و کسل کننده‌ای دارد درست پس از به هوش آمدن بو در جنگل شروع می‌شود. سرگردانی در جنگل و آشنایی با گروه تئاتر این بخش را تشکیل داده است. درواقع به تماشا نشستن این تئاتر و همچنین روایت چند ده دقیقه‌ای آن از ذهن شخصیت اصلی سعی در دادن اطلاعاتی روشن کننده درمورد زندگی بو دارد. به‌طوری که با نمادپردازی‌های پیاپی و ابتدایی باعث خستگی مخاطب می‌شود.

روندی سردرگم کننده و طولانی که سعی در عوض کردن ذهنیت شخصیت نسبت به داستان مرگ پدرش و همچنین شکاک کردن او به صداقت مادرش دارد. پیرمردی مشکوک که با نزدیک شدن به بو و صحبت درمورد زندگی شخصی او، شک را به دل او می‌اندازد که احتمالا پدر راستین خود را پیدا کرده؛ اما با حمله و تیراندازی مرد موجی که به دنبال بو است باعث نابودی پیرمرد می‌شود و مانند دو بخش پیشین، این قسمت هم با هرج و مرج به پایان می‌رسد.

بررسی فیلم Beau Is Afraid

بخش پایانی و چهارم هم دقیقا از بدو ورود بو به خانه‌ی مادرش شروع می‌شود. آرامش و صلحی که بر خانه‌ی بسیار مدرن مادر بو حاکم است بسیار شکننده و ناپایدار جلوه‌ می‌کند؛ درست مانند معماری و طراحی فضای داخلی و خارجی این خانه که همین حس را القا می‌کند. ساختمانی که در ساخت نمای آن بصورت افراطی از شیشه استفاده شده‌است. در برخورد با تابوت و جسد بدون سرِ مادر، احساسات و غم ناشی از این فقدانِ بزرگ بر بو مستولی می‌شود که در ادامه با سکانس همخوابگی او با دوست دوران نوجوانی‌اش، این احساسات به‌کلی به سخره گرفته می‌شوند.

مادر زنده‌ است و شاهد تمام این صحنه! این هم‌خوابی مُهر باطلی بر داستان مرگ پدر می‌زند و نشان می‌دهد مادر دستاویزی برای از دست ندادن پسر ساخته شده بود. تمایلات طبیعی و غریزی که جزو حقوق بنیادین هر انسانی‌ست از بو دریغ شده و تمام زندگی او در یک فریب بزرگ تحت‌ سلطه قرار گرفته بود. نقطه‌ی اوج و شوک اصلی داستان را در همین صحنه شاهد هستیم. نقطه‌ی اوجی که پس از دو ساعت و نیم و در ۳۰ دقیقه‌ی پایانی بوجود می‌آید؛ همین نکته در یکنواختی و کسل کنندگی ریتم فیلم بسیار تاثیرگذار است. بر اساس نمودار روایی (Narrative Arc)، نقطه‌ی اوج (Climax) هر داستانی باید قبل از پایان بندی و کمی بعد از میانه‌ی داستان اتفاق بیفتد. اگر این نقطه زودتر بوجود بیاید باعث ایجاد حس ناپختگی در مخاطب می‌شود و اگر بسیار دیر اتفاق بیفتد (همچنان که در این فیلم شاهدش بودیم) باعث کسالت خواهد شد.

بررسی فیلم Beau Is Afraid

پس از برخورد مادر و پسر و حملات کلامی مادر که تمام بار گناهان و ناراحتی‌های خود را بر گردن پسرش می‌گذارد، در آخرین دقایق شاهد تشکیل دادگاهی بصورت استادیومی روی آب هستیم. بو درون یک قایق، بر روی آب‌های متلاطم درحال محاکمه‌ است. این دادگاهِ غیرمتعارف بدون دادن اجازه به بو برای دفاع از خود و توسط وکیل مدافع مادرش اجرا می‌شود و در آخرین سکانس با شدت گرفتن جملات و حمله‌های وکیل، در نهایتِ ناامیدی، قایق بو واژگون می‌شود و او را غرق میکند. این دادگاه همچنین یادآور داستان یوزف کا در رمان محاکمه، نوشته‌ی فرانتس کافکا، داستان‌نویس اهل چک است. در این رمان هم شخصیت اصلی به هر دری می‌زند و هر تلاشی می‌کند توفیقی حاصل نمی‌شود و پس از محاکمه درحالی که از جرم خود اطلاعی ندارد، محکوم به اعدام می‌شود.

فرضیه‌های مرتبط با منطق داستان

وجود دو فرضیه برای پی بردن به منطق داستان و ایجاد روابط علت و معلولی در آن

فرضیه‌ اول

بررسی فیلم Beau Is Afraid

بنظر می‌رسد که مادر بو یا همان مونا واسرمان، تمام اتفاقات تلخ و پیچیده فیلم را هدایت می‌کند. اوست که با صحنه سازیِ مرگ خود باعث میشود که پسرش این سفر اُدیسه‌وار را آغاز کند. (مونا واسرمان) مدیرعامل شرکتی بسیار عظیم است که در حوزه‌های مختلف و متنوعی فعالیت میکند و به سبب همین شرکت MWصاحب نفوذ و قدرت زیادی‌ست. نام و لوگوی این شرکت را می‌توانیم تقریبا در سراسر شهر ببینیم. بصورت پوستر روی دیوارها، بیلبوردها، مایکروویو داخل خانه‌ی بو و حتی بر روی بسته‌بندی غذای منجمدی که برای خود آماده می‌کند. هنگامی که او اخبار مربوط به مرگ مادر خود را از لپ‌تاپ می‌بیند، در بالای صفحه‌ی نمایشگر دوباره لوگو‌ی بسیار کم‌رنگ این شرکت را مشاهده می‌کنیم، که نشان می‌دهد این کلیپ ساخته‌ی همین شرکت است و مرگ مادر بو را صحنه‌سازی کرده‌اند. بنظر می‌رسد که مادر یک محیط ترومن شویی برای پسرش طراحی کرده که در مرکز آن خودش قرار دارد و مانند یک خیمه‌شب باز همه چیز را کنترل می‌کند؛ نیت و هدف او نیز به آزمون گذاشتن میزان وفاداری و حسن نیت فرزندش است.

فرضیه دوم

بررسی فیلم Beau Is Afraid

این فرضیه برای بیشتر مخاطبان قابل درک‌تر و همچنین برای کسانی که از فیلم لذت نبرده‌اند و آنرا قابل تعمق نمیدانند سهل الوصول تر است. از آنجایی که تمِ داستان تا حدودی جنبه روانشناختی دارد، اینکه تمام اتفاقات درون فیلم را پرورانده‌ی مغز و روان آسیب‌دیده‌ی بو بدانیم، چندان بی‌راه نرفته‌ایم. در جریان داستان اتفاقاتی وجود دارند که مادر بو از آنها کاملا بی‌خبر است. در جریان محاکمه، وکیل مدافع اتهاماتی وارد میکند مثل دزدیدن لباس‌ها و وسایل شخصی او توسط دوستان بو در دوران نوجوانی که مادر از شنیدن این خبر کاملا شوکه میشود.

مثالی دیگر در سکانسی از ابتدای فیلم؛ هنگامی که بو از مطب تراپیست خود بیرون می‌آید و درخیابان قدم میزند، پسربچه‌ای را میبیند که مشغول بازی با یک قایق اسباب‌بازی درون یک حوض است و مادرش با عصبانیت دستش را میگیرد و میگوید(نباید از کنار مادرت تکان بخوری)، در همینجا قایق اسباب‌بازی درست مانند صحنه‌ی آخر فیلم درون آب وارونه میشود.

جهانی کافکائی

جهانی کافکائی که فرار از آن غیرممکن است.

مطمئنا کارگردان کاملا با جهان رمان‌های فرانتس کافکا آشنایی داشته، چراکه میتوانیم ردپای بسیاری از استعاره‌ها و تعبیرات انتزاعی رمان‌های او را در این فیلم شاهد باشیم. تجربه‌ی تماشای این فیلم، اتفاقات و حوادث غیرعادی آن و همچنین شیوه‌ی روایت داستان به‌ گونه‌ایست که در پایان احساس می‌کنیم که سه داستان مهم و بلند کافکا یعنی مسخ، قصر و محاکمه را در خوانشی سه ساعته از نو دوره کرده‌ایم. سفر مدام روبه‌جلو و بدون بازگشت بو برای یافتن راهی که به خانه مادر(قصر) برسد. هیولایی که بطور عجیبی غول‌آسا، کریه‌المنظر و مسخ شده، در اتاق پنهان شده است. و در انتها محاکمه‌ای که بو هرچه تلاش میکند از آن راه گریزی نمی‌یابد و منجر به نابودی‌اش میشود.

هیولای بدترکیبِ اتاق زیرشیروانی

پس از اینکه مادر با عصبانیت میگوید که (پدرت در اتاق زیرشیروانی است)، بو به یک مرد ضعیف و ناتوانی که به دیوار زنجیرشده برمی‌خورد و پس از او هیولایی غول‌‌آسا و بسیار کریه به شکل آلتی مذکر، روبرویش ظاهر میشود. پدر بو بی‌شک همان پیرمردی‌ست که در تئاتر به او نزدیک شد؛ چرا که بسیار شبیه به عکس ناواضحی بود که در قابی روی دیوار خانه‌‌ی بو وجود داشت.

اما این دو موجود در این اتاق چیستند؟

در واقع هیولای زیرشیروانی می‌تواند استعاره‌ای از فشارها و عقده‌های جنسی بو باشد که در طول این چهل و چند سال از زندگی‌اش، جرئت ابراز یا تخلیه آنرا نداشته است. مردی که بسیار ناتوان و ضعیف در گوشه‌ای زنجیر شده در تکرار بازهم استعاره‌ای دیگر است؛ استعاره‌ای از مطرود نگه داشتن خود از جامعه و انسان‌های دیگر به سبب داستان‌های غیرواقعی که مادر آنها را به خوردش داده، که نشان می‌دهد از ارتباطات و محیط اجتماعی سالمی تغذیه نشده و در نتیجه بیمار و بسیار کم توان است.

کلام آخر….

امتیاز سایت ساعت هفت

امتیاز فیلم Beau Is Afraid

بررسی فیلم Beau Is Afraid / تحلیل کامل داستان و پایان بندی 1

در انتها باید اینگونه گفت که فیلم با ترکیب آموزه‌های روانشناسی سعی در کاویدن و بررسی روابط میان مادر و فرزند (بخصوص مادر و پسر) را دارد و با بکاربستن یک نگرش تربیتی و کنترلی افسارگسیخه و اغراق آمیز از طریق یک والد دیکتاتور و خودخواه، سعی در به نمایش گذاشتن جنبه‌های مخرب آن دارد. در مجموع ریتم کند و خسته‌کننده فیلم فقط با بازی جذاب و کم‌نظیر واکین فینکس قابل تحمل است. همچنین ایده‌ی فیلم می‌توانست در مدتی کوتاه‌تر از ۱۸۰ دقیقه پیاده‌سازی شود تا بار کسالت و نماد پردازی‌های کلیشه‌ای فیلم با ایجاد کمی هیجان بیشتر قابل تحمل‌تر شود…

مقالات ویژه به روز شده

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها