بررسی فیلم Twelve Angry Men / دوازده مرد خشمگین
امروز در بخش نوستالژی با یکی از ویژه ترین آثار تاریخ سینما در خدمت شما هستیم. فیلم Twelve Angry Men (دوازده مرد خشمگین ) به کارگردانی Sidney Lumet بر اساس داستان و نمایشنامه ای از Reginald Rose در تاریخ ۱۰ آپریل ۱۹۵۷ به پرده ی سینما آمد. با سایت ساعت هفت با بررسی فیلم Twelve Angry Men در خدمت شما عزیزان هستیم.
(این مطلب شامل اسپویل داستانی می باشد)
خلاصه داستان…
یکی از گرم ترین روزهای تابستان است. در یک اتاق با دری قفل شده و پنکه ای که کار نمی کند! دوازده مردِ هیئت منصفه کنار هم نشسته اند تا در مورد قتل یک پدر توسط پسری جوان به نتیجه برسند. تمام شواهد و مدارک بر علیه پسر است و همه به طور قطع مطمئن هستند که او قاتلِ پدرش است چرا که هم مشکلات قبلی بین آنها وجود داشت و پدر ، پسر را همیشه کتک می زد و هم شواهد عینی ، آلت قتل و همه چیز بر علیه پسر بود. همه مطمئن بودند این بحث ها شاید در حد پنج دقیقه به طول بینجامد و بعد می توانند به خانه هایشان برگردند. پس یک رای گیری با دست ساده می کنند تا همه با رای دادن به قاتل بودن پسر، او را به صندلی مرگ رهسپار کنند و خود به خانه هایشان بروند. یازده مرد دست های خود را بالا می آورند اما یکی از این مردها کمی شک دارد. او نیز تقریبا به این نتیجه رسیده است که پسر قاتل است ولی فکر می کند جان یک انسان ارزش بررسی دوباره را دارد. همین امتناع از بلند کردن دست باعث می شود که تمام مسیر پرونده به یکباره دچار تغییر شود…
بررسی فیلم Twelve Angry Men / دوازده مرد خشمگین
دوازده مرد خشمگین در حقیقت جزو جادوهای دنیای سینما محسوب می شود. جادویی که شما را یک ساعت و نیم میخکوب می کند و گذر زمان را از یادتان می برد. نه فیلم قاب بندی خاصی دارد و نه در لوکیشن های مختلف اتفاق می افتد. نه جلوه ی ویژه ای در آن استفاده شده است و فقط یک فیلم سیاه و سفیدِ جادویی است! شاید جلوه ی ویژه فیلم را جادوی بازی بازیگران فیلم دانست! شاید بتوان فیلم برداری متحیر کننده و کارگردانی بدون نقص آن را جادویی و جلوه ی ویژه دانست! شاید بتوان گفت که نمایشنامه ی فیلم شما را جادو می کند! هر چه هست این یک فیلم معمولی نیست و شما را به درون خود می کشد و شما را می بلعد و گذر زمان را از یادتان می برد. این فیلم به قدری درگیر کننده و جذاب درست شده است که حتی چندین بار دیدنش نیز برایتان لذت بخش خواهد بود و هیچ وقت تکراری نمی شود و همیشه جذاب است.
فیلم دوازده مرد خشمگین یک فیلمِ تک لوکیشنی است و کل فیلم بر پایه ی دیالوگ های یک گروه هیئت منصفه که بر سر یک قتل با هم اختلاف نظر دارند ساخته شده است. اما فیلم نامه ی قوی و همینطور بازی فوق العاده بازیگران در همین مدت کوتاه به هر شخص در هیئت منصفه شخصیت منحصر به فرد می بخشد و افراد با رفتار مختلفشان به شخصیت های کامل و متمایز تبدیل می شوند و شما را با افکارهای مختلف و جر و بحث های تاثیرگذاری که با هم می کنند درگیر می کنند.
دوازده مرد خشمگین در مورد فرصتِ زندگی دادن است. در مورد درست تصمیم گرفتن… اینکه چطور نظر یک فرد می تواند روی دیگران تاثیر بگذارد… اینکه چطور فکر کردن می تواند افکار دیگران را نیز تحت تاثیر قرار دهد و آنها را نیز به فکر وادار کند. در ابتدا دوازده مرد خشمگین سر هم داد می زنند و به صورت خودخواهانه و برخی بدون فکر و برخی دیگر به خاطر احساسات شخصی، فردی را گناهکار خطاب می کنند. اما فقط یکی از این مردها کمی شک دارد و از دیگران می خواهد یکبارِ دیگر پرونده ی قتل را بررسی کنند. او نمی گوید که پسر بی گناه است ولی شک دارد و در قوانین گفته شده است همه ی اعضای هیئت منصفه باید بدون تردید به قاتل بودن فرد اذعان داشته باشند و گرنه حکم نهایی صادر نمی شود و هیئت منصفه ی دیگری باید پرونده را دنبال کند.
همین بررسی دوباره ی پرونده شکاف های عجیبی که در دل پرونده است را باز می کند. اینجا در حقیقت فیلم نمی خواهد شما را درگیر شخصی که قتل انجام داده است؛ گناهکار بودن یا بی گناه بودن آن بکند. در حقیقت ما نه در دادگاه را می بینیم، نه حتی حرف های متهم را می شنویم… فقط در اول فیلم چند ثانیه ای قیافه ی او را می بینیم. در حقیقت قاتل در داستان نقشی ندارد بلکه این قضاوت های مختلف هیئت منصفه است که نقش کلیدی داستان را بازی می کند. شاید اینطور بتوان گفت حتی اگر قاتل قتل را انجام هم داده باشد، این حق برای او محفوظ است که هیئت منصفه با دلیلِ منطقی گناهکار بودن یا نبودن او را ثابت کند و در اینجا حس و خیال و دلخوری های شخصی از طبقه ای خاص از جامعه نباید دخیل این انتخاب شود و فقط و فقط انتخاب های منطقی است که باید یک جوان حتی قاتل را به صندلی مرگ بفرستد.
در دوازده مرد خشمگین از شخصیت هایی متنفر می شوید و شخصیت هایی را با تمام وجود دوست دارید. این قدرت شخصیت پردازی است که به ذهن شما جهت میدهد. این فیلم را می توانید از هر زاویه ی دیدی که دوست دارید ببینید و بررسی کنید. اینکه پسرِ قاتلی است که توسط جهلِ یک فرد و شک و تردید آن از حکمی که حقش بود می گریزد! یا پسرِ بی گناهی است که به خاطر تعصب خشک عده ای به کام مرگ می رود اما توسط مردی که ناجی او و مسیح زمانه بود نجات پیدا می کند! حسِ هر کس نسبت به فیلم به نوعِ نگاهی که فیلم را میبیند، متفاوت است و این یکی از عجایب دوازده مرد خشمگین است که در کمتر فیلمی بعد از آن تکرار شده است. در هر صورت اگر جزو هر طرفی از این معادله باشید قبول دارید که بهترین راه حل برای اینکه عدالت برای پسر اجرا شود بازبینی دوباره ی پرونده بود و هیچ راه عادلانه ی دیگری وجود نداشت چرا که یکی از هیئت منصفه به حکم اعدام و عدالت آن نسبت به پسر بچه شک داشت پس تا وقتی تمام اعضای هیئت منصفه حکم را قبول نکنند باید این بحث ها و بازبینی پرونده ادامه پیدا می کرد.
دوازده مردی که اسمی از آنها در طول فیلم نمی دانیم (تا سکانس پایانی) و به عنوان ” اعضای هئیت منصفه ی یک تا دوازده ” در طول فیلم آنها را می شناسیم. همه از شماره ی یک تا دوازده به جز هیئت منصفه ی شماره هشتم مرد را گناهکار خطاب می کنند ولی شماره هشتم تنها فردی است که مرد را بی گناه می داند. اگر به اولین بخش فیلم و قسمت رای گیری اول با دست دقت کنید پیرمرد شماره ی نهم و مرد شماره ی یازده و از آن طرف دوم ، پنجم و ششم نیز در ابتدا دست خود را بالا نمی آورند ولی وقتی تعداد اراء گناهکار بودن پسر را زیاد می بینند سریع دست خود را یکی یکی بالا می آورند بدون اینکه حتی بخواهند شک خود را ابراز کنند. آنها از مورد قضاوت قرار گرفتن از طرف دیگران می ترسند و سریع همرنگ جماعت می شوند. اما شماره هشتم مردیست که شک هایی که در دل اکثر آنها وجود داشت و به دلایلی در سایه ی ترس آنها پنهان شده بود را از دلشان بیرون می کشد. او نقشِ وجدان بیدار شده ی آنها را بازی می کند و از یک مضنون اعدامیِ قطعی یک انسان آزاد و بیگناه می سازد.
مرد شماره ی هفت ادعا می کند اگر صد سال هم برای او سند و مدرک جور کنند او از ظن خود مبنی بر گناهکار بودن پسر خارج نمی شود. اما چه می شود که مرد شماره هشت همه را در انتها به این باور می رساند که پسر بچه بیگناه است؟ مردان خشمگینِ ابتدای فیلم که با فریاد قصد کشتن پسر بچه را داشتند چه می شود که رام می شوند و حقایق را می بینند؟ یا اینکه حقایق را نادیده می گیرند و پسر بچه ی قاتل را از یک مرگ حتمی که حقش بود فراری می دهند؟ فیلم شما را با این گونه سوالات بمباران می کند و هیچ کس به طور قطع نمی تواند بگوید پسر بچه ای گناهکار آزاد شد یا اینکه پسر بچه ای بی گناه توسط حساسیت به موقع یکی از اعضای هیئت منصفه نجات پیدا کرد و این یکی از عجایب این فیلم است.
روایت سریع و پشت سر هم و حقایقی که یکی پس از دیگری افشا می شوند نمی گذارد حتی لحظه ای از تب و تاب فیلم خارج شوید و در هر لحظه فیلم را دنبال خواهید کرد. مرد شماره ی هشت یکی پس از دیگری با اظهار شک و تردیدهایش اعضای هیئت منصفه را به سمت خود می کشاند. مردانی که فریاد می کشند و از تردید ها و شک های او ناراحت هستند. مگر می شود پسر بچه ای که در پایین شهر زندگی می کند و چاقو کشی جزو روزمرگی آن است قاتل نباشد. متعصبان خشکی که نمی خواهند واقعیت را ببینید! یا افراد منطقی که واقعیت را می بینند ولی جلوی شک و تردیدهای مرد شماره هشت نمی توانند حرفهایشان را منطقی بازگو کنند چرا که عصبانیت نمی گذارد تا مدارک درستی ارائه دهند ولی مرد شماره ی هشت کاملا آرام در حال “هم سو” کردن یکی یکیِ اعضای هیئت منصفه با افکار خود است. افکار او به دیگر اعضای هیئت منصفه جهت می دهد و در انتها همه هم رنگ او می شوند.
در طول بحث ها سه عضو از اعضای هیئت منصفه به شدت به گناهکار بودن پسر پافشاری می کنند. شماره سوم ، چهارم و نهم که منطقی ترین آنها شماره ی چهارم است مردی که به شکلی کاملا منطقی و بر طبق شواهد و مدارک پیش می رود در حالی که مرد شماره ی سوم بر طبق اظهار نظرهای شخصی و مرد نهم گناهکار بودن او را یک اصل غیر قابل انکار می داند چرا که محله و زندگی آنها متهم بودن او را تصویب کرده است. تعصب را می توان با بی اعتنایی شکست داد و انسان منطقی را با حرف های منطقی می توان به توافق رساند. اما در آخر مرد شماره ی سه می ماند نمی توان فردی که مسائل شخصی را وارد پرونده ی قتل کرده است را با منطق و دلیل رام کرد. او باید از درون بشکند تا بتواند غرورش را زیر پا گذاشته و حقیقت را در آخر با گلویی پر از بغض فریاد بزند…. “بی گناه”… (مثل بحث در مورد یه فیلم میمونه! اگر یازده نفر با منطق بگن یه فیلم خوبه و یه نفر با نظر شخصیش بگه اون فیلم بده! هیچ جور اون یازده نفر نمی تونن نظر فردی که نظر شخصیشو قاطی یه بررسی کرده رو تغییر بدن!)
معرفی دوازده مرد خشمگین
هیئت منصفه شماره اول؛ (با بازی Martin Balsam)
رئیس هیئت منصفه و دستیار مربی فوتبال دبیرستان … او نهمین نفری بود که به بیگناهی پسر حکم داد و نظرش را تغییر داد. او فرد زود رنجی است که رئیس بازی را دوست دارد!
هیئت منصفه شماره دوم؛ (با بازی John Fiedler)
یک فرد مهربان و بی تکلف که کارمند بانک است…. او پنجمین نفری بود که به بیگناهی پسر حکم داد و نظرش را تغییر داد. او فرد ساده ای است اما نکات جالبی را گوشزد می کند.
هیئت منصفه شماره سوم؛ (با بازی Lee J. Cobb)
او از تمام اعضای هیئت منصفه پر شور تر پسر را قاتل می خواند و آخرین نفری است که نظرش را تغییر می دهد. او مشکلات شخصی خودش با پسرش را وارد پرونده می کند و همین باعث نگاه غضب آلود او تا انتها می شود.
هیئت منصفه شماره چهارم؛ (با بازی E.G. Marshall)
او را می توان نماد یک فرد با اعتماد به نفس بالا ، باهوش و به دنبال مدارک دانست. او تا انتها به دنبال مدرکی است که بی گناهی پسر را ثابت کند و یازدهمین فردی است که اعلام می کند پسر بیگناه است.
هیئت منصفه شماره پنجم؛ (با بازی Jack Klugman)
او هم مانند قاتل در مناطق شلوغ و پر از خشونت شهر به دنیا آمده بود. این می تواند گوشزدی باشد به اینکه، به دنیا آمدن در این گونه مناطق دلیلی بر قاتل و جنایتکار بودن این افراد نیست. او سومین فردی است که به بی گناه بودن پسر شهادت می دهد.
هیئت منصفه شماره ششم؛ (با بازی Edward Binns)
او یک نقاش ساختمان است و فردی بسیار منطقی و افراد مسن را مورد احترام قرار می دهد. او ششمین فردی است که اعتراف می کند پسر بی گناه است.
هیئت منصفه شماره هفتم؛ (با بازی Jack Warden)
او در کار خرید و فروش است و به خاطر مسابقه ی بیسبال می خواهد خیلی زود پسر را گناهکار شمرده و به بازی برسد! او نقش یک انسان بی تفاوت را دارد و دقیقا حتی وقتی به عنوان هفتمین نفر پسر را بی گناه اعلام می کند هم کاملا بدون منطق و بی تفاوت اینکار را انجام می دهد!
هیئت منصفه شماره هشتم(دیویس)؛ (با بازی Henry Fonda)
او مهندس معمار است و نگاه شک بر انگیز به داستان قتل دارد او اولین نفری است که حکم به بی گناهی پسر می دهد. او دقیقا نمی گوید که پسر بی گناه است ولی می گوید ارزش بررسی بیشتر را دارد چرا که پای جان یک نفر در میان است. او آشکارا شواهد روشن پرونده را خدشه دار کرده و نظر همه را به سمت خود می کشاند.
هیئت منصفه شماره نهم (مک کاردل)؛ (با بازی Joseph Sweeney)
او یک پیرمرد خردمند و باهوش است که به واسطه ی تجربه ی خود با شماره ی هشتم همراه می شود و دومین نفری بود که به بی گناهی پسر حکم داده و تاثیر به سزایی در راضی کردن افراد دیگر هیئت منصفه دارد.
هیئت منصفه شماره دهم؛ (با بازی Ed Begley)
یک انسان متعصب که از روی محله ی پسر روی او قضاوت قطعی می کند و با صدای بلند و نعره هایش می خواهد نظر دیگران را به حرف هایش جلب کند! او یک گاراژ دار است و نماد یک فرد متعصب را در این جمع ایفا می کند. او دهمین فردی است که به بی گناهی پسر بچه رای می دهد.
هیئت منصفه شماره یازدهم؛ (با بازی George Voskovec)
یک ساعت سازِ مهاجز از اروپا و یک شهروند معمولی و سر به زیر آمریکایی که قانون مدار ، مرتب و با ادب است. او چهارمین فردیست که پسر را بی گناه می خواند.
هیئت منصفه شماره دوازدهم؛ (با بازی Robert Webber)
یک آدم بی خیال و دهن بین که واقعا هیچ نظر خاصی در طول صحبت ها نمی دهد و در حال عوض کردن نظرش دیده می شود. او هشتمین فردیست که پسر را بی گناه می خواند.
نتیجه گیری…
امتیاز فیلم Twelve Angry Men / دوازده مرد خشمگین
“دوازده مرد خشمگین” پیروزیِ تعقل بر تعصب خشک و بدون منطق است. پیروزی فکر بر خیال و تصور است. پیروزی استدلالهای صحیح بر دلایل لجام گسیخته است و در کل پیروزی انسانیت بر شیطان درون ماست که فکر میکند حتی جان انسان ارزش کمی وقت گذاشتن دوباره را ندارد. اینها تصاویری است که به ذهن ما نفس تازه میبخشد و میتواند فرهنگ ساز باشد و انسانها را تغییر دهد. این قدرت سینما است و یکی از قدرتمندترین آثار تاریخ سینما را میتوان فیلم دوازده مرد خشمگین نامید. فیلمی که بعد از گذشت بیش از ۶۳ سال (۱۹۵۷) از عمرش هنوز با هر بار دیدنش میتواند شما را تحت تاثیر جزئیات و حرفها و درون مایه قدرتمندش بگذارد. شاهکاری که یکی از تکرار نشدنیترین فیلمهای تاریخ سینما محسوب میشود!
امیدوارم از مطلب ” بررسی فیلم Twelve Angry Men / دوازده مرد خشمگین ” لذت برده باشید…
یادمه حدود 4سال پیش این فیلمو دیدم اینقد باهاش حال کردم که اصلا کلاسمو فراموش کردم برم. واقعا شاهکاره
کاملا باهات موافقم ممنون از نظرت
این فیلم واقعا شاهکاره مطلبتون عالی بود دمتون گرم
خواهش می کنم دوست عزیز یه جورایی دلی بود ممنون 🙂
خیلی ممنون بابت مطلب عالیتان خیلی لذت بردم
خواهش می کنم ⚘