بالاخره انتظارات برای انتشار یکی دیگر از انحصاریهای کنسول Xbox Series X/S به پایان رسید و اکنون میتوانیم تمام و کمال Senua’s Saga Hellblade 2 را تجربه کنیم و به این عنوان اکشن روانشناختی نگاهی بیاندازیم و ببینیم آیا توانسته مانند شمارهی اول داستانی جذاب تعریف و گیمپلیای متفاوت ارائه دهد، پس با ما همراه باشید.
تگ مرتبط: نقد و بررسی بازی
مورد انتظارترین بازی های سال 2024
مقدمه
شایعهها پیرامون مجموعهی Xbox این روزها زیاد است، از تبدیل شدن ماکروسافت و بخش سرگرمیاش Xbox به یک ناشر بگیرید تا پخش عناوین AAA و انحصاریش بر روی پلتفرم رقیب پلی استیشن، کاری به شایعهها ندارم اما معضلی که امروزه تمام صنعت بازیهای ویدئویی را تحت تاثیر خود قرار داده، هزینهی بالای ساخت عناوین AAA داستانمحور است. اگر یک IP با صرف بودجهی بالا نتواند فروش خوبی در بازار داشته باشد، مشکلات بزرگی برای شرکت سازندهاش بوجود میآورد و حتی ممکن است کار به تعطیلی استودیو بکشد. بازی اول Hellblade با بودجهی ۱۰ تا ۱۲ میلیونی ساخته شد و توجهات زیادی را به خود جلب کرد و ما گیمرها با بازی متفاوتی روبرو شدیم که کمتر مشابهش را میدیدیم. جو و اتمسفر خاص Hellblade و داستان جالبش و سفر Senua به Hel برای یافتن معشوقهاش جذاب و تماشایی بود. Hellblade 2 میتواند متمایز و متفاوتترین تجربهی شما از یک بازی رایانهای باشد و اگر از سیستم قدرتمندی برخوردار باشید میتوانید نهایت لذت را از گرافیک بسیار جذاب آن داشته باشید.
کوچک، ساده و بیآلایش
آقای Dom Matthews در قسمتی از مصاحبهاش با IGN پیرامون Hellblade 2 گفته بود که “بسیار خوشحالم که میبینم افرادی وجود دارند که از تجربهی بازیهای کوتاه لذت میبرند.” آری Hellblade 2 مانند شماره اولش یک بازی کوتاه است ولی آیا به مانند شمارهی اول میتواند درگیرکننده باشد؟ شمارهی اول Senua’s Sacrifice Hellblade نام داشت که در سال ۲۰۱۷ منتشر شد و داستان Senua را تعریف کرد که تا اعماق جهنم فرو رفت و مفاهیم North را درنوردید تا به معشوقهاش برسد. ترکیب مفاهیم روانشناسی، صدای سهبعدی کاملاً فراگیر و انیمیشنها و اجراهایی سینمایی خوب، مواردی بودند که Hellblade اول را برجسته کردند. Senua تلاش کرد مرگ معشوقهاش را بپذیرد و در میان انبوه صداهای درونش، صدای خودش را پیدا کند و مخاطبان را با خود برای شنیدن داستان دیگری همراه سازد.
حماسهی Senua’s Saga Hellblade 2 آن داستانی که تصور میکردم نبود، فداکاری Senua با روحیات درونی و احساسات منحصربهفردش جایگزین شده است. حماسه Senua، قهرمان خود را از دیاری آشنا به سرزمینی بیگانه میکشاند که مردمانش با مصائب جدال با Giantها دست به گریبان هستند. در واقع تمثیلها، ارجاعات به فرهنگ مردمان North، به چالش کشیدن مفاهیم Northها و میتولوژی اسکاندیناوی و جنبهی روانی کاراکتر Senua، جای خود را به مفاهیم صلحطلبانه همچون، فداکاری، نجات آدمیان از چنگال یکدیگر، ایجاد صلح، تبدیل دشمن به دوست داده است، مفاهیمی که در نگاه بشردوستانه بسیار گرانقدر هستند ولی برای Hellblade 2 که میراث شمارهی اول را یدک میکشد، کلیشهای مینمایند.
Senua اکنون باید با غولها دستوپنجه نرم کند که در سرزمین ایسلند قرن دهمی جولان میدهند و در این راه Senua برای خود پیروانی جمع میکند. انگار دارید کتابی دینی را ورق میزنید و Hellblade 2 مفاهیم انجیلی را انتقال میدهد که برای مخاطبان امروزی آنچنان سرگرم کننده نخواهد بود زیرا بارها مثالهای بهتری را به چشم دیده است. در قیاس با عنوان اول Hellblade، حماسهی Senua’s Saga نسبت به نسخهی قبلتر خود حاویِ کمترین استعاره و تمثیلات فرهنگی North است و در کشکمشی بین مفاهیم دینی (مسیحی) و وایکینیگی قرار گرفته است و یک لحظه قصهی Senua به دین و مذهب طعنه میزند و لحظهای بیاد میآورد که یک وایکینگ است. در لحظهی ابتدایی این عطش انتقام است که فوران میکند و وقتی داستان Hellblade 2 آن وجه عاطفی و انساندوستی و حقوقبشریاش را نشان میدهد، دیگر چرا، به چه علت و چطور برای نویسنده بیاهمیت بوده و مخاطبان را پا در هوا رها میکند. بازیگران فرعی قصه نیز جز دیده شدن استعدادشان، کاراکترشان فرصتی برای عرضه اندام پیدا نمیکند. فقط تِرگِستِر شخصیتپردازی خوبی دارد و رستگار میشود، آنهم بدین خاطر که این کاراکتر سکانسهای بیشتری جلوی چشم مخاطب ظاهر میشود و پایانبندی درخور توجهی دارد.
در بخش اعظمی از بازی Senua را داریم که به سادگی به جلو میرود و شخصیتهایی که هیچ کمکی برای رنگآمیزی این سادگی پیرامون Senua انجام نمیدهند. این کاراکترها و دیالوگهایشان ستونهای اصلی قصه هستند، اما بخاطر قواعد ساده و بیپردهی داستان حتی افشاگریهایشان و گرههای شخصیتی آنها بیاهمیت شده است. به همین خاطر فداکاری Senua که جوهرهی اصلی و درونمایهی قصه است، کمرنگ میشود و مخاطب را دلسرد خواهد کرد. با کمرنگ شدن درون مایهی قصه کشش آن نیز مخاطب را وادار به ادامه نمیکند. فقط گاهگداری، شاید سکانسی نظر شما را به خود جلب کند. در انتها نیز بازی به سوالهایی پاسخ میدهد که کسی نپرسیده بود.
روح و روان آشفتهی Senua در بازی اول، در قسمت دوم به طور بیمعنی همچنان با Senua همراه هستند و صداهای بسیاری در سَر او پژواک دارند ولی اینبار دلیل مشخصی ندارند و کاراکتر Senua را شبیه بیمارانی که دچار اختلالات روانی هستند، کرده است. قصههای کوتاهی که پیرامون خانواده، میراث و انتخاب بیان میشود، در قیاس با داستان پیچیده و آشفتهی شمارهی اول و آن اتمسفر خوفناک، به طرز عجیبی پیش پا افتاده هستند. با این حال صدابرداریها، صدای فراگیر سهبعدی و کیفیت بالای آن، عنصری است که به بازی Senua’s Saga شخصیت داده است. اگر از Headset استفاده نکنید و اخطار سازندگان در ابتدای شروع آن را نادیده بگیرید واقعاً در حق Senua’s Saga Hellblade 2 جفا کردهاید. ترکیب صداهای محیط ایسلند با صداهای درون سر Senua ترکیب جالبی بوجود آورده است که برای اولینبار غافلگیرتان میکند.
خون و خشم
استودیویِ Ninja Theory به معنای واقعی کلمه همان مکانیزمهای بازی اول را تکرار کرده است و بهبود چندانی به آن نداده است. سفر Senua در ایسلند به انیمیشنهای سطحی، حل معماهای ساده و ابتدایی و مبارزات پرتحرک خلاصه شده است. در این بین مواردی برای اکتشاف وجود دارد که با پیدا کردن تمام آنها میتوانید پایانبندی حقیقی بازی را تماشا کنید و مبارزات بیشتری را تجربه کنید ولی بازی چیز بیشتری جز این مورد به شما ارائه نمیدهد. در واقع Hellblade 2 بسیاری از جنبههای گیم پلی نسخهی اول را فاکتور گرفته و عناصری کمتری به بازی دوم افزوده است و گیمپلی بازی را بسیار بسیار محدود کرده است. وقتی داستان نیز آنچنان مجذوب کننده نیست، این کمبود مکانیزمهای گیمپلی اصلاً قابل قبول نیست. خشونت و خونی که در نبردها شاهدش بودم تنها عنصر بازی که دربهدر به دنبالش میگشتم و دوست داشتم هرجا و هر زمان تکرار شود، بود. ولی سیستم Parry بازی آن را خراب کرده بود و در تمام مبارزات با صرفهنظر کردن از Parry فقط Dodge میدادم تا خود را به چالش بکشم که در این صورت فقط دراگرهای آتشزن اعصابم را به هم ریختند ولی تنوع فوق اندک دشمنان نیز مرا اذیت میکرد. Bossfightهایی که قرار بود با دشمنی دوپا بجنگم فوقالعاده بودند، مخصوصاً تِرگِستِر و پدرش که واقعاً در خور فیلمهای سینمایی ساخته شده بودند ولی مبارزه با Giantها مانند گرگام به هوا یا بالابلندی ( یا به قول انگلیسیها Tag) بود که فراتر از واژهی ساده را معنی کرده بودند.
پازلهای دیداری و بازگشت آنها و ترکیب آنها با عنصر Focus جالب بود ولی نشان از عدم خلاقیت داشتند و پازل آتش و ایجاد تغییر در محیط نیز با همین Focusها ترکیب شده بود و این دو پازل در سراسر بازی تکرار شده بودند و از آنجا که نتیجه از پیش مشخص است از اثر بخشی آنها به شدت کاسته شده است. جای تعجب است که در بازیای به این کوتاهی چرا فقط دو نوع پازل برای کل مراحل Hellblade 2 طراحی شده است. وقتی Hellblade 2 را با عنوان قبلی که با بودجهای ۱۰ یا ۱۲ میلیون دلاری ساخته شده بود قیاس میکنیم و میبینیم که با داشتن پشتوانهی قویای همچون Xbox Game Studio و بودجه بسیار بالاتر از عنوان اول، تا این حد مینیمالیستی به گیم پلی پرداخته شده است، Hellblade 2 مرا از خود رنجاند.
بیشتر وقت Ninja Theory در این مدت هفتساله خرج صداگذاری و کیفیت بافتها و صحنهآرایی و پردازش صحنهها و جزئیات فکبرنداز (چنانچه کارت گرافیک 4080 یا 4090 انویدیا و موارد مشابه در برند AMD داشته باشید) شده است و گیم پلی را فراموش کردهاند و همانطور که در ابتدای بحث گفتم وقتی Dom Matthews از علاقهمندی بخشی از بازیکنان به بازیهای کوتاه میگوید، یعنی همین سادگیِ مطلق که مانند باز کردن بستهی چیپسی میماند که ۹۰ درصدش هواست!
سینمایی و پر زرق و برق
در بحث پیرامون بازیگری و Act هنرمندان Hellblade 2 جای هیچ شکی نیست که گل سرسبدشان Melina Juergens است. هنر ایشان و صورتشان به خوبی به کالبد Senua جان بخشیده است و احساسات مختلف را بروز داده است. بقیه افراد نیز به خوبی ایفای نقش کردهاند و توانستهاند داستان بازی را در حد خودشان جذاب روایت کنند. گرافیک بازی بسیار چشمنواز است ولی احتیاج به کارتگرافیک قوی دارد تا بتوانید تمام و کمال از آن لذت ببرید. صدابرداریها فوقالعاده هستند و همانطور که بازی اشاره میکند، بهترین تجربه را با Headset خواهید داشت. در بحث بهینهسازی خودم با داشتن کارت گرافیکی با قدرت پردازش ۸ گیگ هیچ Crashئی را تجربه نکردم و فقط در چند نقطه بازی شاهد لَگ بودم و اُفتفریم قابل توجهی را به خود ندیدم. مواردی که بازی شاهد اُفتفریم ناگهانی میشود به نظر به Autosave بازی برمیگردد زیرا هر بار که وارد محیطی جدید میشدم یا قبل یا بعد از Cutsceneها این اتفاق میافتاد که به نظرم با اولین آپدیت (اگر بازی را تا اولین آپدیت ۱۰۰ درصد نکرده باشید) رفع خواهند شد. بهترین بخش بازی از نظر من نه گرافیک، نه صدابرداری است بلکه صحنههای اکشن زدوخوردهای آن است که بسیار جذاب بودند. اما در قیاس با عنوانی مانند Alan Wake 2 باز شاهد ضعفهایی در زمینهی خلق اتمسفر هستیم و این را قیاس کنید با نگاه دقیق Remedy به چهرهپردازی و گرفتن Actهای سینمایی و جلوههای بصری که Remedy ورای کلمهی فوقالعاده عمل کرده است.
سخن آخر
امتیاز بازی Senua’s Saga Hellblade 2
بازی Senua’s Saga برای هر لحظه و هر جزئیاتی که در بازی قرار داده، یک نسخهی بهترش را در شمارهی اول داشت. این اولینبار است که دربارهی بازیای صحبت میکنم که نسخهی اولش کاملتر از دنبالهی آن است. داستان بازی و قصهای که حول مشکلات و نابهسامانیهای ناخواستهی انسانی است در بهترین حالت واکنش معمولی یا بیتفاوتی مخاطب را به دنبال دارد. Senua’s Saga به طرز غیرقابلانکاری دارای مناظر و گرافیک فوقالعادهای است ولی عناصر گیم پلی آن سطحی و فقط بازتابی از شمارهی اول هستند.
بازی خوبی هستش ولی همونطور که گفتید چیز جدیدی نداره و گیم پلیش بعد از مدتی حوصله سر بر میشه. ممنون بابت متن