بررسی سریال Cursed فصل اول / نیموئه و شمشیرِ اکسکالیبور
سریال Cursed یک درام فانتزی محصول شبکهی نت فلیکس میباشد که در تاریخ ۱۷ جولای ۲۰۲۰ در ده قسمت منتشر شدهاست. این سریال توسط Frank Miller و Tom Wheeler ساخته شدهاست. از جمله بازیگران مطرح سریال میتوان به Katherine Langford در نقش نیموئه ، Devon Terrell در نقش آرتور و Gustaf Skarsgård در نقش مرلین اشاره کرد. با سایت ساعت هفت با بررسی سریال Cursed همراه باشید.
اگر به دنبال خواندن مطالب بیشتر در مورد سریال های برتر می گردید به لیست بهترین سریال ها مراجعه کنید…
به روز شده: فصل دوم سریال Cursed از طرف شبکه نت فلیکس کنسل شده است و ادامه سریال ساخته نخواهد شد.
[Best_Wordpress_Gallery id=”57″ gal_title=”گالری عکس سریال Cursed”]بررسی سریال Cursed فصل اول / شاه آرتور و شمشیر اکس کالیبور در یک داستان متفاوت…
سریال Cursed قصد دارد تا افسانهی شاه آرتور و شمشیر افسانهایاش اکسکالیبور را به شکل متفاوتی دوباره بازسازی کند و داستان خاص و منحصر به فرد خود را بوجود بیاورد. از روی این داستان کمیکبوکها ، فیلمها و سریالهای متفاوتی تا به امروز نوشته و ساخته شدهاست و میتوان گفت سریال Cursed آخرین اقتباس از این افسانه میباشد.
داستان سریال در همان دورهی تاریخی شکل گرفته است ، از طرفی وایکینگها را داریم که به انگلستان حمله کردهاند ، هر چند اسم و رسم و دلیل متفاوتی دارند. بخش دیگری از داستان، ماجراهای کلیسا است که در حال قدرت نمایی هستند و خود را شوالیههای سرخ (Red Paladins) مینامند. سوی دیگر این دنیا مرلین و جادویش ، موجودات افسانهای و فیها هستند. شوالیههای سرخ برعلیه موجودات جادویی و فیها قرار گرفتهاند و با لشکرکشی به دهکدههای آنها زندگیشان را به آتش میکشند. (فیها گروهی از انسانها هستند که قدرت ارتباط با طبیعت و همینطور جادو را دارا هستند ، زیر سلطه شاه Uther حداقل ۱۰ قبیله فی وجود دارد)
داستانهای زیادی در دنیای سریال در جریان است. داستان شاه Uther که با مشکلات خشکسالی و دخالت زیاد مادرش در امور حکومتی درگیر است و قدرت زمامداری از دستش خارج شدهاست. جادوگر مرلین که قدرت جادویش را از دست دادهاست. پدر کاردن را داریم که رئیس گروه شوالیههای سرخ (Red Paladins) است و زیردستِ پاپ محسوب میشود و قصد نابودی دنیای جادو را دارد. یکی از شوالیههای بزرگ این گروه Weeping Monk است که در شناسایی و سلاخی کردن فیها تبحر دارد. شاه یخ Cumber که رئیس قبیله وایکنیگهاست او خود را وارث خونی و برحق سرزمین انگلستان میداند و برای تصاحب تاج و تخت قیام میکند.
اما داستان اصلی این دنیا روی شخصیت نیموئه میچرخد که یک دختر فی است و قدرت کنترل طبیعت را داراست. هرچند این قدرت را به شکل کاملی در اختیار خود ندارد و نمیداند چگونه به درستی از آن استفاده کند. در پی اتفاقی (که قصد لو دادن آن را ندارم) او از طرف مادرش مامور میشود که شمشیری را به دست فردی به نام مرلین برساند و او در این مسیر، راهیِ ماجراجوییای خطرناک میشود. اسم شمشیر Excalibur است که یک شمشیر افسانهای با قدرتهای جادویست. هرچند نیموئه قدرت استفاده کامل از شمشیر را ندارد و همینطور شمشیر مانند حلقه در ارباب حلقهها به نوعی انسان را به تباهی میکشاند ؛ با این حال شمشیر به او در طول مسیرش کمک شایانی میکند. او در طول ماجراهایش با پسری به نام آرتور آشنا میشود که یک مزدور است و در طول داستانهای نیموئه با او همراه میشود.
اما در ادامه میخواهیم ببینیم ماجراهای نیموئه و دیگر داستانهای سریال Cursed تا چه حد توانسنه موفقیت آمیز عمل کند…
” شاید در فصلهای بعدی ، سریال بتواند با تغییر در شکل روایت داستانی و اهمیت دادن به شخصیتپردازی و جزئیات داستانی ، شکل بهتری از یک سریال دنبالهدار را خلق کند اما فصل اول سریال Cursed هیچ کدام از ویژگیهای یک سریال قدرتمند را دارا نیست. “
بررسی سریال Cursed فصل اول
سریال Cursed میتوانست سریال خوبی باشد اما روایت داستانی سطحی و شخصیتپردازی مصنوعی و دقت نکردن به جزئیات باعث میشود خیلی زود متوجه شوید با یک سریال درجه دو رو به رو هستید. سریال پتانسیل خوبی در خود دارد اما محصول نهایی به شکلی است که نمیتوانید به آن امیدی داشته باشید. شاید در فصلهای بعدی ، سریال بتواند با تغییر در شکل روایت داستانی و اهمیت دادن به شخصیتپردازی و جزئیات داستانی ، شکل بهتری از یک سریال دنبالهدار را خلق کند اما فصل اول سریال Cursed هیچ کدام از ویژگیهای یک سریال قدرتمند را دارا نیست.
اول اگر نگاهی به شخصیتها بیندازید ، متوجه میشوید که سریال چقدر در پرداختن به آنها ضعیف و سطحی عمل کردهاست ، به طوری که شخصیتهای پراهمیتی در طول مسیرِ داستان خلق نمیشود. سعی شده با فلش بکهایی برخی داستانهای پیش زمینهی آنها بازگو شود اما اینها کافی نیست تا یک شخصیت قدرتمند بوجود بیاید. باید کمی با آنها زندگی کنیم و با خلق و خو و ویژگیهای اخلاقی و رفتاریشان آشنا شویم تا هرچه بیشتر با آنها ارتباط برقرار کنیم. شخصیتهایی که بسیاری از آنها حتی واقعپذیر هم نیستند و به شکل کمعمق و غیرمنطقی رفتار میکنند. چرایی این حس به خاطر این است که به جزئیات آنها توجه نشده و با یک داستانِ بسیار شتابزده طرف هستیم. داستان به جای اینکه به فکر ساخت شخصیتهایش به واسطهی عمق دادن به آنها باشد و بیننده را با طرز فکر و دغدغهی آنها آشنا کند ، بیشتر شبیه آدمکهایی مصنوعی با کاراکترهایش رفتار میکند و فقط یک سری اتفاق پشت سرهم بر سرشان نازل میکند.
” هیچکس از فصل اول یک سریال ، توقع یک نبرد عظیم یا خرج کهکشانی ندارد اما توقع ساخت شخصیتهایی را دارد که در ادامه و در فصلهای بعدی بتوان با آنها هممسیر شده ، تا دردهایشان ، خوشحالیشان یا ناراحتیهایشان را درک کند…”
خود داستان نیز عجلهی شدیدی در نشان دادن اتفاقاتش بدون توجه به نکات و ریزهکاریهای لازمه دارد. اتفاقات منطقی و غیرمنطقی پشت سر هم پیش میروند به طوری که متوجه نمیشوید چطور مثلا شخصیتی مثل نیموئه در چند دقیقه به یکباره به ملکه تبدیل میشود. یکبار او قدرت کنترل قدرتش یا کنترل قدرت شمشیر را دارد دقایق دیگری او هیچ کنترلی روی هیچ چیز ندارد. شخصیتهای دیگر نیز چنین اشکالاتی دارند. بیننده نمیتواند به داستان آنها خود را متصل کند تا ارتباط لازم با آنها را ایجاد کند. مشکل اینجاست که یک سریال تلوزیونی وقت کافی برای شخصیتپردازی دارد و هیچکس از فصل اول یک سریال ، توقع یک نبرد عظیم یا خرج کهکشانی ندارد اما توقع ساخت شخصیتهایی را دارد که در ادامه و در فصلهای بعدی بتواند با آنها هممسیر شود تا دردهایشان ، خوشحالیشان یا ناراحتیهایشان را درک کند…
یکی دیگر از مشکلات سریال جهانسازی آن است. اگر شما قصدِ شکلدهیِ یک جهانِ جادویی و تخیلیِ پر اهمیت را دارید ابتدا باید آن را به شکلِ پر جزئیاتی خلق کنید تا بیننده با آن ارتباط برقرار کند. نه اینکه قبل از اینکه به خلق آن بپردازید شروع به تخریب و ویرانی آن کنید. سریال دقیقا به همین شکل آغاز میشود شوالیههای سرخ در حال سلاخی کردن فیها ، جادوگران و موجودات عجیب این دنیا دیده میشوند. چرا برای بینندهای که هنوز با جهانِ سریال ارتباط درست برقرار نکرده اهمیتی داشته باشد که عدهای در حال سلاخی یک سری موجودات هستند؟ چرا باید از دید شما این شوالیههای سرخ منفی شوند درحالی که اصلا هیچکدام از دو طرف درگیر را نمیشناسیم….چرا باید اهمیت دهیم که چه اتفاقی در حال وقوع است؟
دوربین به خوبی نمیتواند به صحنههای مختلف سریال جان دهد و آنها را پراهمیت کند. همه چیز بعد از مدتی یکنواخت ، تکراری و کسلکننده میشود. از طرفی نبردهای سریال بسیار مصنوعی و غیرقابل باور هستند. به نظر من برای فصل اول یک سریال این همه نبرد ضعیف میتوانست حذف شود و به جای آن به شخصیتها پرداخت درست میشد تا اگر شخصیتی در طول داستان حذف شود بتوانیم شکه و ناراحت شویم ؛ نه اینکه هیچ اتفاقی در طول سریال نتواند ما را به شور بیاورد… چرا که اهمیتی برایش قائل نشویم.
اتفاقات تصادفی و بدون فکر در طول سریال کم نمیبینیم. در ابتدا میبینید که نیموئه برای ورود به شهرها با مشکلات زیادی رو به روست و حتی در صحنهای دندانش را در این راه از دست میدهد اما در ادامه او رفت و آمدش به شهرهای مختلف را به راحتی از سر میگیرد. در صحنهای میبینیم که کودکی خود را وارد یک لشکر عظیم از سربازها کرده و خود را به چادر زندانی میرساند. نه نگهبانی در طول مسیر یا دور چادرها در حال گشتزنی است و یا انگار همه کور هستند! خود شمشیر به قدری بزرگ است که وقتی نیموئه آن را در دست میگیرد توازن تصویر بهم میخورد و اصلا به شخصیت او نمیآید که چنین شمشیری در دست بگیرد و… !
بازی Katherine Langford را از سریال ” ۱۳ دلیل برای اینکه ” و همینطور نقش کوتاهی در فیلم Knives Out (بررسی فیلم Knives Out ) میشناسیم. اما در نقش نیموئه در سریال Cursed بازی خشک و بیروحی از او میبینیم و به جد که او به این نقش نمیآید. او صورت زیبایی دارد و در فیلم Knives Out نشان داد که توانایی نقشهای متفاوت را نیز دارد اما در این سریال با اینکه صحنههای خاص خود را دارد اما در کل نمیتواند نمرهی قبولی را بگیرد و عمق لازم برای یک شخصیت اصلی را ندارد.
بازی Gustaf Skarsgård در نقش مرلین قابل تحمل است. او در نقش Floki در سریال Viking یکی از بهترین شخصیتهای سریال را خلق کرد. اما در این سریال تا قسمت نهایی نتوانست آن شخصیتی که از مرلین جادوگر انتظار داشتیم را بوجود بیاورد. شاید در لحظات جذاب پایانی کمی از خشم و جادوی او به نمایش گذاشته شد اما سریال میتوانست به او بیشتر بپردازد تا لااقل یک شخصیت خوب برایمان ماندگار کند. هرچند باید صبر کنیم تا ببینیم چه چیزی در فصل بعدی سریال پیش میآید و داستان مرلین و نیموئه چگونه پیش میرود. (هرچند کاملا قابل پیشبینی است)
نتیجه گیری…
وقتی به داستان کلی سریال Cursed نگاه میکنیم داستانی با پتانسیل خوب میبینیم که میتوانست تبدیل به یک سریال جدی و قدرتمند شود. اما سازندگان این پتانسیل را از بین بردند و سریال را به یک عاشقانهی نوجوان پسند با جهانسازی بسیار ضعیف و اتفاقات پیاپی و بیاهمیت تبدیل کردند. سریال خودش نمیداند میخواهد یک اثر جدی باشد یا یک اثر عامِپسند و در گیر و دار جلب رضایت هر دو گروه به نظر نمیرسد نظر هیچ کدامشان را به طور کامل توانسته باشد جلب کند! سریال هیچ نکتهی بارزی ندارد که بخواهیم به عنوان نکتهی مثبت بدان اشاره کنیم. اما تا دلتان بخواهد میتوان از داستان، شخصیتها، نبردها، جهانسازی و… سریال ایراد گرفت…. با تمام این احوال این سریال میتواند برای برخی از بینندگان جذاب و قابل قبول باشد و بتوان از آن لذت برد چرا که موضوعِ کلیِ جالب و پراتفاقی دارد و میتواند برای مخاطبش جذابیت ایجاد کند. اما سطح توقع و انتظاراتتان را در حد معقول پایین نگهدارید و سریال را با سریالهای بزرگِ این ژانر مقایسه نکنید تا بتوانید از آن لذت ببرید. سریال Cursed را با این دیدگاه ببینید شاید بتوانید از آن لذت ببرید…
سریال Cursed فصل اول
نمره سایت ساعت 7
(ضعیف)
نیموئه و شمشیرِ اکسکالیبور
سریال هیچ نکتهی بارزی ندارد که بخواهیم به عنوان نکتهی مثبت بدان اشاره کنیم. اما تا دلتان بخواهد میتوان از داستان، شخصیتها، نبردها، جهانسازی و… سریال ایراد گرفت… با تمام این احوال این سریال میتواند برای برخی از بینندگان جذاب و قابل قبول باشد و بتوان از آن لذت برد چرا که موضوعِ کلی جالب و پراتفاقی دارد و میتواند برای مخاطبش جذابیت ایجاد کند. اما سطح توقع و انتظاراتتان را در حد معقول پایین نگهدارید و سریال را با سریالهای بزرگ این ژانر مقایسه نکنید تا بتوانید از آن لذت ببرید. سریال Cursed را با این دیدگاه ببینید شاید بتوانید از آن لذت ببرید…
امیدواریم از مطلب ” بررسی سریال Cursed فصل اول ” لذت برده باشید تا بعد…