بررسی فیلم Dune / ظهور موعود در تلماسه
Dune یا تلماسه فیلمی علمی تخیلی به کارگردانی “دنیس ویلنوو” است که فیلمنامه آن را دنیس به همراه “جان اسپیتز” و “اریک راث” به رشته تحریر درآوردها است. این فیلم از رمانی به همین نام اثر “فرانک هربرت” اقتباس شده است. اولین کتاب Dune در سال 1965 منتشر شد و تاکنون در هشت نسخه ادامه یافته که دو نسخه آخر آن بعد از مرگ فرانک توسط پسرش برایان نوشته شده است. این سری کتاب از معروفترین و پرفروشترین رمانهای علمیتخیلی آمریکا محسوب میشود. در سال 1984 کارگردان محبوب دیوید لینچ از روی این رمان فیلمی را تهیه کرد اما از همه نظر با شکست رو به رو شد. از جمله بازیگران این فیلم میتوان به تیموتی شالامی، ربکا فرگوسن، اسکار ایزاک، جاش برولین، استلان اسکارسگورد، دیو باتیستا، زندیا، چانگ چن، جیسون موموآ و خاویر باردم اشاره کرد. این فیلم در تاریخ 21 اکتبر 2021 در سینماها و همینطور از طریق HBO Max توسط Warner Bros. Pictures منتشر شده است. در ادامه با بررسی فیلم Dune با سایت ساعت هفت همراه باشید.
تلماسه مانند صحرا سوزان و باشکوه ولی ناشناخته است…
خلاصه داستان فیلم تلماسه (Dune)
داستان فیلم Dune در آیندهای دور در سال 10191 درجریان است. محور اصلی داستان سیاره آراکیس است. سیارهای بیابانی که به نظر غیرقابل سکونت میرسد. به طور کلی زندگی در این سیاره به دلیل طوفانهای شنیِ مرگبار و گرمای بیش از حد غیرممکن است. (به جز برخی افراد محلی که طی سالها زندگی در این شرایط را آموختهاند.) همینطور ماسهکرمهای غول پیکری به نام شای هولود در بیابانهای گرم آراکیس در زیرِ زمین سکنا گزیدهاند و به هر جنبندهای روی زمین حمله میکنند. سیارهای کاملا بیابانی که روی شنزارهایش یک ماده بسیار حیاتی و گران قیمت وجود دارد. همین ماده حیاتی باعث شده که این سیارهی بیآب و علف به یکی از مهمترین سیارات جهان تبدیل شود. (نماد خاورمیانه در دنیای کنونی) این ماده که به “ملانژ” (melange) یا “ادویه” (spice) معروف است، توسط افراد محلی یعنی فرمنها برای نشاط آوری (مادهای که نیروهای ذهنی را تا حد بسیار زیادی افزایش میدهد) و مصارف درمانی استفاده میشود و باعث شده چشمان آنها در طی سالها تماس با این ماده به رنگ آبی دربیاید، اما دیگر سیارات این ماده را بیشتر برای سفرهای بین ستارهای مورد بهرهبرداری قرار میدهند. به همین دلیل سیاره آراکیس در طی سالها مورد هجمه سیارات مختلف برای غارت این ماده قرار گرفته است. خاندان هارکونن مدتهاست که به طور انحصاری به جمعآوری و تهیه “ادویه” در سیاره آراکیس پرداخته است و از این راه به ثروت هنگفتی حتی بیشتر از امپراتور رسیده است. اما ناگهان در دستوری عجیب از طرف امپراتوری (پادشاه شِدام چهارم از خاندان کورینو)، هارکوننها بعد از سالها باید از این سیاره خارج شوند…
داستان به سیاره کالادان و خانه خاندان آترِدیز میرود و داستان پاول آترِدیز (با بازی تیموتی شالامی) پرنس این خاندان را دنبال میکند. پسری تودار که خوابهای صادقه میبیند و از مادری که از راهبههای بنی جزریت (راهبههایی که دارای قدرتهای ماورایی هستند و میتوانند با قدرتی به نام صوت به کنترل اشخاص بپردازند) است متولد شده است. به عنوان جانشین خاندان آترِدیز او تعالیم مختلفی دیده است و به شمشیرزنی مسلط است و جغرافیا و آداب و رسوم سیاره آراکیس را به خوبی میشناسد. طبق حکم امپراتور خاندان آترِدیز به عنوان پیشکار جدید سیاره آراکیس گمارده میشود و این مسئله نفاقی بزرگ بین خاندان هارکونن و آترِدیز به راه میاندازد. در حقیقت این هدف اصلی خاندان پادشاهی یعنی کورینو و ارتش ویژه آن سارداوکار (Sardaukar) است که قصد دارد هر دوی این خاندانهای قدرتمند را با جنگ تضعیف کند… داستان اصلی با ورود پاول و خاندان آترِدیز به سیاره آراکیس آغاز میشود و…
فیلم Dune توانسته جملات درون رمان را به شکل معجزه آسایی به تصاویر متحرک غیرقابل تصور تبدیل کند.
بررسی فیلم Dune “ظهور موعود در تلماسه”
صحبت در مورد دنیایی به عظمت Dune بسیار سخت است. اگر بخواهیم به طور منطقی در مورد این فیلم و جهانش صحبت کنیم باید اطلاعات کافی از دنیای متفاوت، عجیب و بکری که فرانک هربرت در کتاب خلق کرده، داشته باشیم. اگر اطلاعاتمان کم باشد پس نتیجهگیری ناپختهای در مورد فیلم و داستان تلماسه خواهیم گرفت.
معمولا فیلمهایی که از روی رمانهای بزرگ ساخته میشوند توان نشان دادن تمام جزئیات درون کتاب را ندارند. این موضوع کار ساخت فیلمی با جهانی تخیلی به همراه ارجاعات مذهبی، اقلیمی و سیاسی به بزرگی Dune را برای سازنده بسیار سخت کرده است. (به خاطر اینکه زمان کافی برای بازگویی تمام جزئیات وجود ندارد) درکل کسانی که رمان تلماسه را خواندهاند، جهانی زیبا و به خصوص با کوچکترین جزئیات را در تصوراتشان خلق کردهاند و در زمان دیدن فیلم نمیتوانند شاهد همان جهانسازی و شخصیتپردازی عمیق درون کتاب باشند که شاید این موضوع باعث ناامیدی برخی از آنها شود. اما نباید فراموش کنیم تقریبا هیچ فیلمی تا به حال نتوانسته تمام جزئیات درون رمان مورد اقتباسش را با یک یا حتی چندین فیلم به نمایش بگذارد (حتی سری فیلمهای ارباب حلقهها نیز نتوانستند با تمام نکات مثبتشان تمام جزئیات درون کتابها را زنده کنند) پس فیلم Dune نیز از این قاعده مستثنی نیست.
با این حال فیلم تلماسه دارای ویژگیهایی است که آن را به یک اثر خاص تبدیل کرده است. فیلم Dune از لحاظ بصری و ساخت جهانش سنگ تمام گذاشته است. از همان ابتدا تصاویر ذهن شما را درگیر میکنند و زیباییهای بصری فیلم کاری میکند که متحیر سکانسها شوید. این بیشتر زمانی برایتان رخ میدهد که فیلم را با کیفیت مناسب و در یک نمایشگر بزرگ تماشا کنید تا بتوانید جهان حیرت انگیزی که “دنیس ویلنوو” خلق کرده را بیشتر درک کنید. جلوههای ویژهی باشکوه و پرجزئیات از بهترین بخشهای فیلم تلماسه محسوب میشود و فیلم توانسته جملات درون رمان را به شکل معجزه آسایی به تصاویر متحرک غیرقابل تصور تبدیل کند. به عنوان مثال وقتی یک سفینه بسیار بزرگ در دل آسمان ظاهر میشود میتوانید تک تک بخشهای عجیب آن را مشاهده کنید و از این همه جزئیات و عظمت لذت ببرید یا وقتی که بیابان زیبای آراکیس را ملاقات میکنید و یا وقتی “شای هولودِ” عظیم از دل شنزار به شکل زیبایی بیرون میآید قلبتان در سینه فرو میریزد.
تاثیرگذاری جلوههای ویژه به خاطر فیلمبرداری و قاببندیهای خاص به همراه میزانسنهای زیبا و دقیقی است که هر صحنه را متفاوت از دیگری کرده است. بعلاوه صحنهپردازی فیلم به هر سکانس، جزئیات منحصربه فردی بخشیده که فقط در صورتی که در طول فیلم دقیق شوید آنها را کشف خواهید کرد. با اینکه فیلم ریتم کندی دارد اما این تاثیر منفی روی روند فیلم نگذاشته، چه بسا که باعث شده با دقت بیشتری به صحنههای فیلم بنگرید و لذت بیشتری از این همه زیبایی ببرید. اتفاقا اگر فیلم دارای ریتم سریعتری میبود، نمیتوانست تا این حد به جزئیات صوتی و تصویریاش اهمیت بدهد و همه چیز را زنده و پراهمیت کند.
مشکل اصلی فیلم تلماسه داستانش است که ناقص است و نمیتواند آنطور که باید و شاید بیننده را درگیر اتفاقاتش کند.
جلوههای ویژه زیبا اما نمیتوانست بدون کمک آهنگسازی خیره کننده “هانس زیمر” اینچنین تاثیرگذار باشد. آهنگهای به شدت شنیدنی که در برخی صحنهها مو را به تنتان سیخ میکنند! “هانس زیمر” یک سابقه طولانی در آهنگسازی فیلمهای ماندگار دارد. از آهنگهای انیمیشن “شیرشاه” محصول سال 1994 بگیرید (که به خاطر آن برنده جایزه اسکار شد) تا فیلمهایی مانند “گلادیاتورِ” ردلی اسکات، “شوالیه تاریکیِ” کریستوفر نولان تا حتی “مرد پولادینِ” زک اسنایدر در کارنامه هنری او دیده میشود. در این فیلم نیز “هانس زیمر” مانند همیشه شما را غرق در فضاسازیهای فیلم میکند و تاثیر اتفاقات داستان را به واسطه آهنگهای کمنظیری که ساخته بیشتر میکند. آهنگهای او ترکیبی از موسیقی شرقی و غربی است و عمق عجیبی به جهان فیلم بخشیده است.
تا اینجای کار در مورد زیباییهای بصری و شنیداری فیلم صحبت کردیم که در واقع کمنقص هستند. اما یک فیلم علمی تخیلی بدون شخصیتپردازی قدرتمند و داستان منسجم حتی با زیباترین جلوههای ویژه صوتی و تصویری نمیتواند بیننده را غرق در دنیایش کند. مشکل اصلی فیلم تلماسه داستانش است که ناقص است و نمیتواند آنطور که باید و شاید بیننده را درگیر اتفاقاتش کند. شاید زمان کافی برای ساخته شدن شخصیتها وجود نداشت یا شاید “دنیس ویلنوو” بیشتر از اینکه به شخصیتها و داستانش اهمیت میداد، میخواست در این شماره جهان سازی دقیق و پرجزئیاتتری برای بیننده به تصویر بکشد. در حقیقت این اولین شماره از فیلم تلماسه است و باید منتظر شماره دوم برای تکمیل این بخش از داستان بمانیم. شاید این موضوع باعث شد که ویلنوو بیشتر زمان این شماره را روی معرفی جهان و داستان مقدماتی بگذارد.
در طول داستان شخصیتها آنطور که باید به بیننده معرفی نمیشوند و خیلی کم با خاندانهای مختلف و جنگی که باعث و بانیاش ماده ملانژ است آشنا میشویم و حتی روی پادشاه شِدام چهارم نیز مانوری داده نشده و به هیچ عنوان او به تصویر کشیده نمیشود. پس فیلم در ساخت آنتاگونیست دچار تزلزل شده و نتوانسته آنطور که باید به شکل درستی آنها را شکل دهد. با این حال میتوان برای شماره دوم فیلم، آینده درخشانی متصور شد. در جای جای فیلم به این موضوع اشاره میشود که این تنها شروع داستان است و فیلم در شماره بعدی میتواند با تمرکز بیشتر روی داستان اصلی و شخصیتها به یک اثر ماندگار تبدیل شود. (نکته دیگر اینکه بسیاری از اتفاقات قسمت دوم داستان به صورت وهم و خواب در ذهن پاول مرور میشود که از بخشهاش ناشناخته و بیمعنی داستان هستند که با انتشار قسمت دوم تکمیل و معنیدار خواهند شد.)
بازی بازیگران فیلم را میتوان قابل قبول دانست و ایراد اساسی در آن دیده نمیشود. تیموتی شالامی به عنوان نقش اصلی فیلم، بازی عمیقی از خود به جای گذاشته و در جای جای فیلم با بازی بدون دیالوگش جنگ درونی و دردی که در اعماق وجود شخصیت پاول در جریان است را به شکل مناسب به نمایش درآورده است. از دیگر نقش آفرینیهای زیبای فیلم میتوان به بازی استلان اسکارسگورد در نقش ولادمیر هارکونن رئیس خاندان هارکونن نام برد. او در قامت شخصیتی شرور و به شدت طمعکار به زیبایی جاخوش کرده است.
اما بگذارید به عنوان نکته پایانی در مورد منجی صحبت کنیم. با ورود پاول به سیاره آراکیس مردم سیاره او را لسان الغیب یا مَهدی مینامند. آنها بر این باورند که او منجی عالم است و میتواند آنها را از سختیهایی که سالها به آنها تحمیل شده نجات دهد. به صورت مستقیم سیاره آراکیس و فرمنها در واقع مسلمانان و مخصوصا اعراب هستند. هم از لحاظ لباسهایی که برتن دارند. هم زبانی که صحبت میکنند. هم منجیی که منتظرش هستند که از نام “مهدی” در طول فیلم در این مورد استفاده میشود. همه دلالت بر این دارد که فرمنها در حقیقت اعراب مسلمان هستند. اما با تمام این احوال نمیتوان گفت که پاول همان مهدی موعود است. و اینطور استنباط کنیم که فیلم در حال تحریف ادیان و تحمیل عقاید من درآوردیاش به ماست. نه اینطور نیست چراکه اولا این یک داستان علمی تخیلی در یک دوره زمانی دور و سیارهای کاملا ناشناخته و تخیلی است و دوما اگر در فیلم دقت کرده باشید متوجه میشوید که این نقشه از طرف راهبههای بنی جزریت کشیده شده و از طرف آنها این موضوع به فرمنها تلقین شده که پاول همان مهدی موعود یا لسان الغیبیست که سالها منتظرش هستند…
نتیجه گیری…
فیلم Dune برای عاشقان ژانر علمی تخیلی یک اثر خاص و متفاوت است که از دیدنش لذت خواهند برد. اما فیلم داستان کاملی ندارد که بتوان به آن اتکا کرد و در واقع مانند یک مقدمهچینی میماند و برای متن اصلیاش باید منتظر قسمت یا قسمتهای بعدی بمانیم. تلماسه از آن فیلمهایی است که از لحاظ صوتی و بصری جوایز زیادی در فصل جوایز درو خواهد کرد. اگر قسمت دومی برای فیلم ساخته شود آن زمان میتوان تحلیل مناسبی در مورد داستان و شخصیتهایش داشته باشیم اما اکنون فقط با یک اثر هنری نصفه طرف هستیم که به شدت زیباست اما مفهوم کاملی را به بیننده منتقل نمیکند… تلماسه مانند صحرا سوزان و باشکوه ولی ناشناخته است…
فیلم Dune
نمره سایت ساعت 7 (ارزش اثر)
(خیلی خوب)
ظهور موعود در تلماسه
فیلم Dune برای عاشقان ژانر علمی تخیلی یک اثر خاص و متفاوت است که از دیدنش لذت خواهند برد. اما فیلم داستان کاملی ندارد که بتوان به آن اتکا کرد و در واقع مانند یک مقدمهچینی میماند و برای متن اصلیاش باید منتظر قسمت یا قسمتهای بعدی بمانیم. تلماسه از آن فیلمهایی است که از لحاظ صوتی و بصری جوایز زیادی در فصل جوایز درو خواهد کرد. اگر قسمت دومی برای فیلم ساخته شود آن زمان میتوان تحلیل مناسبی در مورد داستان و شخصیتهایش داشته باشیم اما اکنون فقط با یک اثر هنری نصفه طرف هستیم که به شدت زیباست اما مفهوم کاملی را به بیننده منتقل نمیکند… تلماسه مانند صحرا سوزان و باشکوه ولی ناشناخته است…
امیدواریم از مطلب “بررسی فیلم Dune” لذت برده باشید تا بعد…
سلام نقدهای شما رو دوست دارم چون کم نقص هستند.
بسیار ترغیب شدم داستان اصلی رو از کتاب دنبال کنم.
یه نکته ریز درباره رویاهای پاول هست، اینکه اونا همیشه درست نیستند و بعضی مواقع متناقض مثل جایی که رویای مرگ خودش رو میبینه ولی پیروز میشه. بنابراین رویای پاول از قسمت های آینده شاید دستخوش تغییر بشه … و این زیرکی نویسنده هستش
در کل تشکر که می نویسید.
سلام امین جان ممنون از نظرت دوست خوبم
رویاهای پاول مثل وحی میمونه یعنی اینطوری اتفاقات بد آینده رو میبینه و میتونه درصدد تغییرشون بربیاد.
خواهش میکنم دوست عزیز ممنون از انرژی که میدید.
از طریق سایت شما با فیلم اشنا شدم و به شدتم دوسش داشتم
واقعا خیلی زیبا بود فیلم
امیدوارم شماره دومش زودتر بیاد خیلی علاقهمند شدم داستانش رو بخونم
بررسی هم مثل همیشه دوست داشتنی و کامل بود ممنون