بررسی فیلم Minari / میناری فوق العاده
میناری / Minari فیلمی درام به کارگردانی و نویسندگی لی ایزاک چانگ (Lee Isaac Chung) است. از جمله بازیگران فیلم میتوان به استیون ین (Steven Yeun) در نقش جیکوب که بازی در نقش خاطره انگیز گلن در سریال مردگان متحرک(بررسی فصل دهم سریال مردگان متحرک) را در کارنامه خود دارد و هان یه-ری(Han Ye-ri) در نقش مونیکا را نام برد. فیلم میناری داستان یک خانواده مهاجر کرهای را روایت میکند که در دهه ۱۹۸۰ در آمریکا قصد دارند که یک زندگی روستایی را آغاز کنند. این فیلم برای اولین بار در ۲۰ ژانویه ۲۰۲۰ در جشنواره فیلم ساندنس اکران شد و در تاریخ ۱۲ فوریه ۲۰۲۱ به صورت اینترنتی منتشر شد. چندی پیش این فیلم به عنوان بهترین فیلم خارجی زبان سال 2020 در گلدن گلوب 2021 معرفی شد. در ادامه با سایت ساعت هفت با بررسی فیلم Minari همراه باشید.
بهترین فیلم های اسکار 2021 / معرفی بهترین فیلم های نامزد اسکار
برای خواندن مطالب بیشتر در مورد فیلم های 2020 به لیست فیلم های سال 2020 مراجعه فرمایید.
مطالب مرتبط: بهترین فیلم های سال 2020
بررسی فیلم Minari / خوشبختی خیالی
بعضی وقتها آرزوهای بزرگی در سر میپرورانیم و به قدری به دنبالش با شتاب میدویم که یادمان میرود از چه چیزهایی برای رسیدن به آن آرزو و هدف گذشتهایم! آن هدف و آرزو را تنها روزنهی خوشبختی میپنداریم و بدون اینکه به اطرافمان نگاه کنیم و ببینیم چه چیزهایی را قربانیِ این مسیر میکنیم، فقط به جلو و آن سوسوی نوری که از روزنه در حال انعکاس است توجه میکنیم. غافل از اینکه خورشیدِ واقعی کنارمان است و به ما میتابد و ما آن را نادیده گرفتهایم! پیش به سوی خوشبختیِ خیالی به سمت آرزوهای به ظاهر بزرگمان میرویم و حاضریم همه چیز را برای رسیدن به این خیال فدا کنیم. اما حتی اگر هم به آرزوهایمان برسیم وقتی که سری بچرخانیم و به پشت سرمان نگاه کنیم میبینیم که کور بودیم و خوشبختی را با سرعت جاگذاشتهایم و اکنون نیز خیلی دیر است که بخواهیم برگردیم چراکه کاملا در باتلاقِ اوهام غرق شدهایم…
فیلم میناری یکی از آثار ممتاز چند سال اخیر است که توسط لی ایزاک چانگ کارگردان آمریکایی کرهای ساخته شده است. فیلمی که تک تک لحظاتش ارزش وقتی که برایش میگذارید را دارد. از فیلمنامه بسیار قدرتمند و پرجزئیات آن بگیرید که با خلق شخصیتهای عمیق و متمایز شما را به عمق افکار و خواستههای شخصیتهایش سوق میدهد. تا اتفاقات معنیدار و دیالوگهای زیبا که در دقایق مختلف فیلم شما را تحت تاثیر خود قرار میدهد. همه اینها اما بدون قاببندیهای زیبا به همراه کلوزآپهای پراحساس و لانگ شاتهای تماشایی و بازی طبیعی و درونی بازیگران فیلم همینطور آهنگهای بسیار شنیدنی و زیبا نمیتوانست تا این حد موفق باشد و یک فرم سینمایی کم نقص خلق کند. فیلمی که به راحتی شما را روی موج داستانش سوار میکند و یک زندگی واقعی و قابل لمس با شخصیتهایی متمایز و باور پذیر برایتان خلق میکند و داستان ساده زندگی آنها را به شکل کاملا لذت بخش و کم نظیر روایت میکند.
فیلم میناری داستان یک شخصیت و اتفاقات پیرامونش نیست. بلکه برای تک تک شخصیتهایش داستان سرایی میکند و یکی از عمیقترین فیلمهای چند سال اخیر از این نظر محسوب میشود. تمام داستانها به زیبایی و با جزئیاتِ مناسب پرداخت میشود و داستان هر شخصیت به نتیجه مناسبش میرسد و شما را راضی خواهد کرد. بگذارید کمی وارد داستان هر شخصیت بشویم و یک بررسی کاملا متفاوت داشته باشیم تا از زاویههای گوناگون و از دید هریک از شخصیتها به داستانِ فیلم نگاه کنیم.
… در ادامه، این متن شامل اسپویل داستانی است…
“حتی اگر به موفقیت هم نرسم باید کاری که شروع کردم رو تموم کنم.”
جیکوب یی (با بازی استیون ین) مرد داستان است، او در آرزوی ساخت یک مزرعه به سر میبرد و از همین رو تمام پساندازِ ده سال کار کردش در کارخانههای تفکیک جنسیتی جوجه را برای خرید یک زمینِ دور افتاده میپردازد، زمینی که تنها یک ون برای زنگی در آن وجود دارد. او از پتانسیل درونی از دسته رفتهاش که فقط صرف تشخیص سریع جنسیت جوجهها شده ناراحت است، این ناراحتی را میتوان در رفتارهای مختلفش دید. یک بیحالی دائمی در او دیده میشود. او در مسیری قدم میگذارد که باید به موفقیت برسد. رسیدن به موفقیت به هر قیمتی که باشد باید بدست بیایید و حتی در سکانسی میگوید: “حتی اگر به موفقیت هم نرسم باید کاری که شروع کردم رو تموم کنم.” سالها استعداد سرکوب شدهاش را میخواد روی زمینی به بار برساند و در راه رسیدن به موفقیت حتی حاضر است زن و بچههایش را رها کند! او با تمام سختیها به موفقیت میرسد و محصولات کشاورزی که مخصوص رستورانهای کرهای است را تولید میکند. اما در آخر وقتی که حتی مشتری هم برای محصولاتش پیدا میکند آنها را در حال خاکستر شدن در آتش میبیند. او برای نجات محصولات به دل آتش میزند اما در آخرین لحظات او به خودش میآید و نجات جان همسرش را اولویت اصلی خود میبیند… او تمام محصولات و آرزوهایش را از دست میدهد اما در عوض به همسرش میفهماند که عاشق است و اوست که اولویت اصلی زندگیش میباشد. به نظر میرسد او بلاخره در لابه لای دود و خاکستر واقعیت زندگی و مسیر خوشبختی را میبیند… چرا که بعد از این زندگی را بهتر درک میکند و رفتار بهتری از او میبینیم…
“یعنی میگی ما نمیتونیم همدیگه رو خوشبخت کنیم ولی پول میتونه؟”
مونیکا (با بازی هان یه-ری) همسر جیکوب است. او زنی سختکوش و بسیار مهربان اما تاحدودی بدبین است. او پا به پای همسرش در کارخانههای تفکیک جنسیتی کار میکند. شاید در ابتدا کمی از زندگی در ون ناراضی باشد، اما با دعوت از مادرش برای نگهداری از بچهها و آمدن مادرش به آمریکا کمی حال و هوایش بهتر میشود. نگاه او به زندگی نسبت به جیکوب کاملا متفاوت است. او راز خوشبختی را کنار فرزندان و همسرش ماندن میبیند و در سکانسی به همسرش میگوید: یعنی میگی ما نمیتونیم همدیگه رو خوشبخت کنیم ولی پول میتونه؟ تلاش بیوقفه او برای باقی ماندن در روال با ثبات فعلیاش را به بلندپروازیهای بدون فکر ترجیح میدهد. فیلم نمیخواهد بگوید که او یک شخصیت کاملا خوب است. در بسیاری از صحنهها سادگیِ غیرقابلِ درکی در درون او دیده میشود مخصوصا وقتی پای مسائل مذهبی و خرافات در میان باشد او به راحتی به پسر مریضش میگوید دعا کن به بهشت بروی!(بعد از مرگ) در رفتار درونی او یک شخصیت پیچیدهی زنانه وجود دارد و ریزبینی را در طول رفتار او شاهد هستیم. او مادرش را بسیار دوست دارد. عاشق فرزندانش است و برای رفاه آنها از هیچ تلاشی فروگذار نیست. مونیکا با تمام خوبیهایش اما تلاش بیوقفه جیکوب برای رسیدن به آرزوهایش را نادیده میگیرد. اما بلاخره در شعلههای آتش تلاش همسرش برای نجاتش را میبیند و اینبار بعد از نابودی حتی تمام سرمایههایشان او دوباره جیکوب را با انرژی بهتر به ادامه کار و ساخت دوباره مزرعه ترغیب میکند.
“مادربزرگ! تو یه مامانبزرگ واقعی نیستی!”
دیوید (با بازی آلان اس-کیم) پسر آنها و آنی (با بازی نوئل چو) نیز دختر این خانواده محسوب میشود. هر دو در بین بلند پروازی پدر و نادیده گرفتنهای مادرشان گیر افتادهاند. آنی در تکاپو برای بزرگ شدن است و در کارهای منزل به کمک والدینش میآید و از برادرِ مریضش مراقب میکند. دیوید با اینکه کوچکتر است یکی از شخصیتهای اصلی فیلم محسوب میشود. او بیماری قلبی دارد و همین مریضی یکی از دلایل نارضایتی مونیکا از حضور در این روستای خارج از شهر بوده است. او شخصیتی بسیار بامزه است و قلب مریض کوچکش بسیار مهربان است. وقتی برای اولین بار مادربزرگش با آن رفتارهای عجیب میبیند به او میگوید: مادربزرگ! تو یه مامان بزرگ واقعی نیستی! و در ابتدا با مادربزرگ رفتار سردی دارد. اما لحظه به لحظه قلب کوچک او با مادر بزرگِ عجیبش بیشتر و بیشتر پیوند میخورد. فیلم به شکل کاملا دوست داشتنی و اعجاب انگیزی نحوه شکل گیری و تکامل این پیوند را به نمایش میگذارد. داستانِ دیوید و مادربزرگ از بهترین بخشهای فیلم محسوب میشود. یکی از مشکلات دیوید این است که نباید بدود و نمیتواند اینکار را بدون مشکل انجام دهد. اما در انتهای فیلم میبینیم که وقتی مادربزرگ بعد از ایجاد آتش سوزی با ناراحتی دور میشود او میدود و با عشق او را مادربزرگ خطاب میکند! و در آخر به معنای کلمه مادربزرگ میرسد!
” میناریِ فوق العاده!”
اما به یکی دیگر از شخصیتهای متفاوت فیلم یعنی مادربزرگ داستان سونجا (با بازی یو جونگ یون) میرسیم. او به معنای واقعی کلمه یکی از بیخیالترین مادربزرگهاییست که دیدهاید. نه آشپزی بلد است، نه در مراقبت از فرزندانش مهارتی دارد و نه اصلا رفتار یا بازی با بچهها طبق سن و سالشان را بلد است و کاملا در دنیای خود سیر میکند. با بچهها کارت بازی میکند و مانند قماربازان حرف میزند و رفتار میکند! او کاملا تنبل است و همین تنبلی و بیخیالی ماجراهایی برای شخصیتها ایجاد میکند. اما با تمام این اوصاف کم کم به نوههایش مخصوصا دیوید علاقهمند میشود و این علاقه یک رابطه دو طرفه بوجود میآورد. اما در اوج این رابطه مانند تمام اتفاقات غیرقابل پیش بینیِ زندگی، شبی که چشمان دیوید از صحبتهای مادرش گریان است که چرا مادرش قبل از خواب به او گفته که دعا کند به بهشت برود. او دیوید را در آغوش میگیرد و به نوعی با عشقش دردهای درونی او را میخورد(و قلب شکست خورده دیوید را شفا میدهد!) و وقتی که همه صبح از خواب بیدار میشوند مادربزرگ سکته کرده است. سونجا بعد از سکته دیگر مانند سابق نمیشود اما دیدش نسبت به زندگی متفاوت میشود و قصد دارد هرطور شده با تمام نقصهای بدنیاش که سکته در او بوجود آورده به دختر و خانوادهاش کمک کند و رفتارهای سابقش را جبران کند همین موضوع باعث آتش سوزی انبار میوههای جیکوب میشود. اما همین آتش سوزیِ به ظاهر شوم باعث نزدیکی بیشتر خانوادهاش میشود. او در کنار رودخانه گیاهی به نام “میناری” میکارد و آن را “میناریِ فوق العاده” میخواند چراکه بدون نیاز به کمک رشد و تکثیر میشوند و در بسیاری از غذاها استفاده میشوند و خاصیت دارویی دارند و پولدار و فقیر میتوانند از آن لذت ببرند. در آخر فیلم از آن مزرعه تنها همین میناری فوق العاده باقی میماند!
اگر دقت کنید تمام اتفاقات بزرگ فیلم بعد از آتش سوزی اتفاق میافتد و نشان میدهد اتفاقات شوم و شکستها میتوانند عاملی برای موفقیتهای بزرگتر و پیوندهای قلبی ماندگار شوند. در طول فیلم باز هم شخصیتهای دیگری نیز وجود دارند که از قضا آنها نیز کاملا منحصر به فرد هستند! اما بیشتر حکم داستانها و شخصیتهای فرعی فیلم هستند اما همانها نیز پر جزئیات خلق شدهاند.
نتیجه گیری…
فیلم میناری دارای شخصیتهای متمایز و دوست داشتنی است و حس زندگی درونش موج میزند. اگر با دقت میناری را نگاه کنید، مسلما برایتان به یکی از بهترین فیلمهایی که تا به حال دیدهاید تبدیل خواهد شد. میناری را به خاطر آهنگهای زیبا، لحظات احساسی، شخصیت پردازی قدرتمند و داستان دوست داشتنی و قابل درکش و حس سینمایی که در آن موج میزند، تماشا کنید. دیدن میناری مانند یک خاطره شیرین و ماندگار تا مدتها همراهتان خواهد بود…
فیلم Minari
نمره سایت ساعت 7 (ارزش اثر)
(عالی)
میناریِ فوق العاده
فیلم میناری دارای شخصیتهای متمایز و دوست داشتنی است و حس زندگی درونش موج میزند. اگر با دقت میناری را نگاه کنید، مسلما برایتان به یکی از بهترین فیلمهایی که تا به حال دیدهاید تبدیل خواهد شد. میناری را به خاطر آهنگهای زیبا، لحظات احساسی، شخصیت پردازی قدرتمند و داستان دوست داشتنی و قابل درکش تماشا کنید. دیدن میناری مانند یک خاطره شیرین و ماندگار تا مدتها همراهتان خواهد بود…
امیدواریم از مطلب ” بررسی فیلم Minari ” لذت برده باشید تا بعد…
واقعا فیلم تامل برانگیزیه
میناری فیلم واقعا عالی هستش و خیلی ازش لذت بردم. فیلمی که داستانش رو بدون اینکه بخواد نگاههای افراطی هالیوود رو تو مخت کنه برات روایت میکنه و داستان بسیار لذتبخش با شخصیتهای باحال و دوست داشتنی داره. ممنون از متن خوبتون