بررسی فیلم OLDBOY
فیلم oldboy یکی از بهترین فیلمهای سینمایی ساخته شده تا کنون میباشد. این فیلم محصول کشور کرهی جنوبی می باشد که در سال 2003 به اکران عمومی درآمد. با بررسی فیلم OLDBOY با سایت ساعت 7 همراه باشید.
مطلب مرتبط: بهترین فیلم های سینمایی کره جنوبی / بهترین فیلم های کره ای تاریخ
(این بررسی حاووی اسپویل از داستان اولیه فیلم است)
اسیر در منجلاب یک آشنای قدیمی…
مردی که به شدت مست است در ایستگاه پلیس به دیوار زنجیر شدهاست. در اینحال دوستش سر میرسد و او را از زندان بیرون میآورد. در حالی که او دارد یک تماس تلفنی با دخترش برقرار میکند، مرد از خیابان خالی شهر در وسط شب ناپدید میشود! مرد هوشیاریاش را در مکانی شبیه به اتاق قدیمی هتل ، دوباره به دست میآورد. یک تختخواب، یک میز، یک میز تلویزیون، یک قاب عکس عجیب و یک حمام و یک در فولادی تمام چیزی است که در اتاق وجود دارد. در نزدیکی کف اتاق برای او سینی غذایی گذاشتهاند. گاهی اوقات یک آهنگ کوچک پخش می شود، اتاق پر از گاز میشود و وقتی به هوش میآید اتاق تمیز شده، لباسهایش عوض شده، و موهایش را کوتاه کردهاند.
این برنامه به مدت ۱۵ سال ادامه دارد. به او هرگز گفته نشده که چه کسی او را زندانی کردهاست، یا به چه دلیل! تلویزیون تماشا میکند تا اینکه تلوزیون به بخشی از دنیای او تبدیل میشود. دفترها را یکی پس از دیگری با نوشتههایش پر میکند. آنقدر به دیوار می کوبد تا مشتهایش خونین شود و اینکار را ادامه میدهد تا اینکه اینکار بر روی او اثری نگذارد. از روی بیخبری و ناامیدی فریاد میکشد. بعدها او در تلویزیون متوجه میشود که خون و اثر انگشتش در صحنه قتل همسرش پیدا شدهاست و دخترش به کشور سوئد پناهنده شدهاست. پس اگر فرار کند، یک مرد تحت تعقیب خواهد بود.
زندگی برای او به مدت پانزده سال خلاصه در یک اتاق میشود و تنهایی از درون او را میبلعد و هیچ اثری از آن شخصی که بود از او باقی نمیگذارد. تنها راه ارتباط او با بیرون از این قفس همان تلوزیون است که میتواند با تصاویر متحرک درون او خود را ارضا کند تا حس زندگی و انسانیت درونش از بین نرود… و…
در ادامه داستان اتفاقات ویران کنندهی بیشتری میافتد که هیچگاه از ذهن بیننده بیرون نخواهد رفت
درگیر کننده…
این بخشهای اولیه فیلم OLDBOY به کارگردانی کارگردان کره ای Park Chanwook میباشد.داستان اولیه فیلم شما را مجذوب آن خواهد کرد و شما را کنجکاو به ادامه داستان فیلم میکند ، در ادامه داستان اتفاقات ویران کنندهی بیشتری را برایتان رو میکند که هیچگاه از ذهن بیننده بیرون نخواهند رفت. اما این فیلم را بدون هیچ گونه حس همدردی برای شخصیت اصلی و فقط به عنوان یک بیننده که از خارج از این مخمصهی عظیم این ماجرا را تماشا میکند نگاه کنید. وقتی که شخصیت اصلی بعدها، با مردی که او را زندانی کردهاست صحبت میکند، مرد میگوید: ” من یک پژوهشگر هستم، و چیزی که مطالعه میکنم تویی!”
در رابطه با مسائل جنسی و خشونت، این فیلم از آن دست فیلمهایی است که دیگر نمیتوان به راحتی در آمریکا ساخته شود؛ استانداردهای مذهبی که بر پخش فیلم و برنامهها تحمیل و حتی بر روی محتوای اثرها تاثیر میگذارد، استودیوها را وادار به تولید فیلمهایی میکنند که به راحتی اکران شوند. اما در حقیقت محتوا یک فیلم خوب یا بد را بوجود نمیآورد . و این چیزی است که در مورد OLDBOY میتوان به صراحت عنوان کرد. فیلم تنها به خاطر چیزی که به تصویر میکشد قدرتمند نیست بلکه بخاطر به تصویر کشیدن عمق برهنگی ذات انسان است که شما را تحت تاثیر قرار میدهد.
بازی Choi Min-Sik از همان سکانس های اول فیلم در اداره پلیس شما را متحیر خواهد کرد.
یک مرد مست…
این مرد که نامش اوه دائی سو (با بازی Choi Min-Sik )است، وقتی ما با او روبرو میشویم، یک مست است که روز تولد دختر کوچکش را از دست دادهاست و اکنون تنها در ایستگاه پلیس نشستهاست و به طرز مسخرهای بالهای فرشتهای را پوشیده است که به عنوان هدیه برای دخترش خریدهاست. او آدم بدی نیست، اما الکل او را بیفایده کردهاست.بازی Choi Min-Sik از همان سکانس های اول فیلم در اداره پلیس شما را متحیر خواهد کرد. چیزی که در عمق ژرفای ظاهر و بازی او میبینیم یک بازی زنده و واقعی به تمام معنا است هیچ بخشی از بازی او نیست که این حس را به شما بدهد که یک بازیگر جلوی دوربین در حال نقش بازی کردن است.
زمانی که او ناگهان خود را بعد از 15 سال آزاد میبیند، او یک فرد متفاوت است که تمرکزش را بر روی انتقام گذاشتهاست. او در یک رستوران سرگردان است و با یک زن جوان ملاقات میکند که از تلویزیون میداند، “سر آشپز سال” کره شده است (با بازی Gang Hye-Jung). دختر احساس میکند که او رنج کشیده است، حس همدردی عظیمی را احساس میکند پس او را باخود به خانه میبرد، داستانش را میشنود، به او اهمیت میدهد و کم کم به او علاقه مند میشود.
در همین حال، “اوه دائی سو” به جستجو برای یافتن راز اسارت خود میپردازد. به او هر روز یک غذای مخصوص از رستورانی خاص میدادند آنقدر این غذای تکراری را خورده بود که دیگر مزهها در حافظه او از بین رفته بودند پس این کلید آغازین پیدا کردن راز اسارت او شد. او به رستوران های شهر سر زد و از همان غذا در تمام رستوران ها خورد تا رستوران مقصد را پیدا کند…
در یکی از صحنه ها “اوه دائی سو” با زندانبانان قدیمیاش رو به رو میشود و یکی از خارق العاده ترین سکانس های فیلم را به نمایش میگذارد
سرآغاز یک تراژدی…
در واقع شروع فیلم، سرآغاز تبدیل شدن یک راز به یک تراژدی در مفهوم کلاسیک است. من اَسرار متعددی را که پیش روی شما قرار دارند فاش نخواهم کرد، مگر اینکه بگویم که با یک موضوع تکراری و کسل کننده روبه رو نیستید بلکه در عوض با یکی دیگر از پیچشهای ذهنی و جسمی و عدالت شاعرانه در بطن یک فیلم سینمایی رو به رو هستید. در یکی از صحنه ها “اوه دائی سو” با زندانبانان قدیمیاش رو به رو میشود و یکی از خارق العاده ترین سکانس های فیلم را به نمایش میگذارد، خشونت و عصبانیت او به قدری شدید است که به سختی حتی با خوردن چاقو به پشتش از آن کاسته میشود. این مردی است که نیاز به انتقام دارد، کسی که در نهایت کشف میکند او توسط مردی دیگر زندانی شدهاست که بسیار خطرناک و بینهایت شیطانی است.
من متخصص سینمای کره نیستم ولی از این فیلم میتوان به عنوان یکی از بهترین فیلمهای کرهای و حتی یکی از خلاقانه ترین فیلم های تاریخ سینما یاد کرد. فیلم برنده ی جایزه کن در سال 2004 نیز شده است و جوایز بسیار دیگری نیز در پرونده ی خود دارد. فیلم OLDBOY یک صحنه ی کشیدن دندان را در خود دارد که بعد از دیدن این صحنه؛ صحنه ی دندانپزشک نازی در فیلم Marathon Man برایتان شبیه یک صحنه طنز خواهد شد و یک اکتاپوس قطعا در طول فیلم آسیب می بیند!
برای او ارتباط نزدیک برقرار کردن با کسی مثل ضربهای به همه حواس او است.
این صحنهها برای شوکه کردن شما به کار نمی روند، بلکه بخشی از کلیت فیلم محسوب می شوند . “اوه دائی سو” به مدت ۱۵ سال بدون دیدن یک فردِ زندهی دیگر زندانی شدهاست. برای او ارتباط نزدیک برقرار کردن با کسی مثل ضربهای به همه حواس او است. هنگامی که او در یک رستوران میگوید: “من میخواهم چیزی را بخورم که زنده است،” ما میفهمیم اولا که غذای دریایی زنده به عنوان یک غذای مرسوم در آسیای شرقی مصرف میشود، و دوما او میخواهد “زندگی” را بخورد نه غذا، زیرا ۱۵ سال است که در “مرگ” دفن شدهاست.
چرا یک دختر جوان در یک رستوران باید یک پیرمرد را به خانه خود راه بدهد و از او پذیرایی کند؟ شاید به این دلیل که کاملا او را عاجز و ناتوان میبیند. شاید به خاطر اینکه داستان او را باور کرده است. شاید هم به خاطر این است که در عرض 15 سال “اوه دائی سو”به یک شخصیت دیگر تبدیل شده است. شخصیتی که حس می کند قوی و خوب شدهاست و از آن شخصیت ضعیف و بی فایدهاش فاصله گرفته است پس این میتواند روی دیگران هم تاثیرگذار باشد. از نقطه نظر او ، عشق با رستگاری ، پذیرش و بخشش پیوند خورده است.
نتیجه گیری…
امتیاز فیلم اولدبوی
OLDBOY از آن دست فیلمهایی است که با دارا بودن داستانی قدرتمند، بازیگری مثال زدنی و کارگردانیِ عالی همه آنچه از یک فیلم مهیج و سینمایی انتظار دارید را در خود داراست، ولی چیزی که فراتر از تمام این موارد شما را تحت تاثیر قرار میدهد پایان فراموش نشدنی فیلم است. در پایان همه چیز به شدت عاطفی، تلخ و تاریک میشود و همه این موارد به یکباره مانند طوفانی از اتفاقات پشت سر هم به نمایش در میآید و شما را متحیر میکند. از خشونت موجود در صحنه های پایانی شکوه نکنید تمام صحنهها با هوشمندی و با منظور ساخته شدهاند، اگر متوجه صحنهها نمیشوید این فیلم برای شما ساخته نشده است!
متن خوب اما زیادی کوتاه بود و چیز خاصی از مفهوم یا فرم فیلم بیان نشد گذشته از این فیلم هر چه قدر هم در فن و فرم و حتی داستان و فیلمنامه عالی باشه که است باز در محتوا و مفهوم و معنا دچار تناقض و کاستی و البته زشتی است و نمیشود ذهن انسان رو ربات فرض کرد که به این مسائل واکنشی نده شاید انسان رو وارد ورطه لذت بخشی بکنه ولی مگه هر لذتی خوبه مثل مواد مخدر که تقریبا این فیلم هم چنین خاصیتی رو داره ؟
اقا یک نکته جالب درباره فیلم(اون زنی که به دائی سو در اواسط فیلم کمک میکنه و زنگ میزنه به دوستش و میپرسه که دوست پسر خواهر وو جین در زمان دبیرستان کی بوده)بسیار شبیه به زنی هستش که داره دائی سو رو هیپنوتیزم میکنه!!!!میخواستم بدونم که ایا واقعا این زن همونه یا نه؟
تشکر از نقدتون
واقعا ذهن آدم رو درگیر میکنه
ای کاش میشد یکجا بیشتر دربارش در زمینه های متفاوت بحث کرد
ممنون امین جان اگر بحثی هست همین جا مطرح کنید سعی میکنم توش شرکت کنم 🙂
زنده باشی
با فرض اینکه میدونیم محور اصلی داستان انتقام هستش ولی موضوعی که هست اینکه رابطه جنسی تو این فیلم یک نگاه دوگانه داره (به نظر میاد رابطه با خواهر مشکلی نداره ولی مثلا رابطه با دختر مشکل داره)!
اگر بخام عرفی با دینی نگاه کنیم هر دو مشکل داره و اگر هم خیلی با ذهن باز ببینیم هیچکدوم مشکلی نداره
مساله بعدی اینکه وقتی شما با هیپنوتیزم و یا مثلا ندانسته یک کار اشتباه(با توجه به مکان و زمان) انجام میدید خب تفکر انسانی شما رو تبریه می کنه!
البته نمیخام خیلی دنبال بحث فلسفی و منطقی برم ولی به هرحال شاید یک جوابی باشه که این مباحث رو پوشش بده
خیلی نوشتم:)
به نظرم امین جان فیلم نمیخواد قضاوت کنه رابطه جنسی با خواهر یا دختر مشکل داره یا نداره!
از هر نظری که فکرشو بکنی این رابطه اشتباهه، چه از لحاظ دینی و اعتقادی، چه از لحاظ علمی و ژنتیکی یا هر چیزی که فکرشو بکنی. (نظر شخصیمو دارم میگم)
فیلم هیچ وقت نگفته این رابطه خوبه اون بد! فیلم داره داستانشو برامون تعریف میکنه. همین و بس. این به خودت بستگی داره که چطور فکر میکنی.
از نظر من که همه این رابطهها اشتباهه یه جوری شکه میشم. از نظر کس دیگه یه جور دیگست پس یه جور دیگه شکه میشه و هنگ میکنه و فیلم اثرش رو روش میزاره! قصد سازنده هم همینه شکی بزرگ بهت وارد کنه و یه داستان متفاوت رو برات روایت کنه.
فیلم به خاطر همین به نظرم شاهکاره. چون قضاوت نمیکنه. چون نمیترسه. چون سانسور نمیکنه. چون فقط داستانی که هست رو میگه. داستانش رو به بهترین شکل تعریف میکنه. میزنه دمار از روزگارت در میاره. به خاطر همین تا یه مدت طولانی نمیتونی از فکر داستانش خارج بشی! به تو نمیگه کار این یا اون درست یا غلطه. فقط داستانش رو بدون ترس میگه.
هر چند شما کاری رو با هیپنوتیزم انجام داده باشی ولی بلاخره که اون عمل انجام شده! مگه میشه فراموشش کرد یا مثلا یه جوری لاپوشونیش کرد! چون تو حالت هیپنوتیزم بودم پس غلط درست میشه!؟ پس اون خاطره وحشتناک محو میشه؟ به نظرم این انتقام وحشتناک بود!
حال و روز هالیوود این روزا خیلی وخیمه طوری که دلم نمیاد حتی یه کوچولو در مورد فیلماش بنویسم ولی حتی همین الان میشه خیلی در مورد Oldboy نوشت. فیلمی که داستانی متفاوت داره و عالی درست شده. به دفعات بهت شک وارد میکنه و حتی به راحتی میتونی چندین بار ببینیش بدون اینکه خسته بشی. یاد اون لذتی میافتم که اولین بار دیدن این فیلم بهم داد. واقعا وصف ناپذیر بود. حتما جزو بهترین فیلمهای هست که به زندگیم دیدم.
ممنون از مطلب زیباتون.. این فیلم رو دیدم واقعا لذت بخش بود.
خواهش میکنم میثم جان 🙂