بررسی فیلم Reminiscence / معرفی فیلم خاطره پردازی
فیلم “خاطره پردازی” (Reminiscence) به نویسندگی و کارگردانی لیزا جوی در آگوست 2021 منتشر شد. “خاطره پردازی” در قالب سبک علمی و تخیلی ساخته شده است. سبکی که بیشترین ارادت را در سینمای هالیوود به کریستوفر نولان دارد و حالا برادر او جاناتان نولان به همراه همسرش لیزا جوی این متد خانوادگی را به کار گرفتهاند. لیزا جوی که پیش از این، ساخت سریال Westworld را در دست داشته حالا سراغ ساخت اثری بلند در قالب فیلم رفته است. در این فیلم بازیگرانی چون هیو جکمن، ربکا فرگوسن، تندی نیوتون، کلیف کرتیس و مارینا د تاویرا به هنرنمایی پرداختهاند. این فیلم توسط شرکت برادران وارنر منتشر شده است. در ادامه با سایت ساعت هفت با بررسی فیلم Reminiscence در خدمت شما هستیم.
خلاصه داستان فیلم “خاطره پردازی”
در آینده، زمانی که شهرها کم کم درحال به زیر آب رفتن هستند. با پیشرفت علم بشر با استفاده از دستگاههایی که دارای مخرنهای آبِ متصل به گیرندههای عصبی به سر هستند، میتوانند خاطرات هر فرد را ببینند. حال انسانها با وجود شرایط بد زمین و ناامیدی تنها میخواهند در لحظات خوش گذشته زندگی کنند و خاطرات خوش گذشتهشان را دوباره لمس کنند. با این اوصاف نیک بنیستر (هیو جکمن) مامور گذشته ارتش به همراه دستیار خود (تاندیو نیوتون) خاطرات مشتریان را زنده میکند و از این راه امرار معاش میکند. اما در این بین زمانی که بنیستر با یکی از مشتریان جدید روبرو میشود زندگیاش دچار تحولی بزرگ میشود. زنی زیبا و دلربا به نام “می” (ربکا فرگوسن) که بنیستر را عاشق و دلباخته خود میکند. بنیستر که حالا دل در گرو عشق او گذاشته با ناپدید شدن “می ” چشمانش بر روی حقایقی رمزآلود باز میشود.
بررسی فیلم Reminiscence “خاطره پردازی” / غرق در نوستالژی
سفر در زمان از گذشته تاکنون موضوع مورد علاقهی بشر بوده و هنوز هست و عدهای آن را امری ممکن میدانند. اما سفری در ذهن با مقصدی از خاطرات را نیز میتوان اتفاقی تاثیرگذار در زندگی بشر دانست. همهی ما گاهی از فکر کردن به لحظات زیبایی که در گذشته پیش آمده بسیار به وجد میآییم و علاقهمندیم بار دیگر آن لحظات تکرار شود و حالا چه میشود اگر به این مرحله از علم برسیم، دستاوردی که میتواند همه چیز را تحت تاثیر قرار دهد.
با تماشای “خاطره پردازی” وارد داستانی میشویم که خود را تکهای از آینده بشر میداند، شهرها به خاطر تغییرات آب و هوایی درحال به زیر آب رفتن هستند و طبق روال شاهد تاثیر نظام سرمایهداری هستیم. قدرتمندان روز به روز حریصتر شده و بر طبقات فرودست مسلط میشوند و بر ثروتشان افزوده، در این میان مردم شهر در عمق دردهایشان کم کم غرق میشوند. در این میان تنها وجود “مغازه خاطره” آنها را سرپا نگه میدارد. مردم به نوعی مانند استعمال مواد مخدر به آن اعتیاد پیدا کردهاند و تمایل دارند فقط چند ساعت زمان حال را فراموش کنند تا بار دیگر خوشبختی که در قعر خاطراتشان مدفون شده است را بار دیگر تجربه کنند.
فیلم با فضای تاریکی همراه است و به خوبی احساس مردمان افسردهاش را القا میکند. همه چیز خیس است، انعکاس تصویر هیو جکمن در آب در نمای آغازین اشاره به حضور او در دو بعد از زندگی دارد، قرار گیری مشتریان در آب برای ارتباط با گذشته نیز از اشارههای دیگر داستان بر وجود آب است که مانند پلی بین حال و گذشته جریان دارد.
” خاطره پردازی” ایدهای نو را پدیدار میکند اما متاسفانه با وجودِ داشتنِ پتانسیلی بسیار بالا در کلیشهها گیر میافتد و کششی را برای مخاطب ایجاد نمیکند. تنها ایدهای بکر را در ابتدای مسیر نمایان میکند اما چون این ایده پرورش نمییابد و در بین موضوعاتی چون عشق، علم، تخیل و فساد سر در گم میشود در حد یک ایده باقی میماند. وجود مونولوگهای اغراق شده بسیار نیز به مخاطب حس همذات پنداری را تلقین نمیکند بلکه سطح داستان را بیش از پیش به پایین میکشد. حتی نماهای باز از شهر، مبارزات در طول فیلم، در بهتر شدن این فیلم نمیتواند موثر باشد. عدم داستانی منسجم سازندگان این فیلم را به هدفشان نرسانده و اثری مالیخولیایی به چشم میآید.
با این حال ” هیو جکمن” مثل همیشه بازی بسیار خوبی را از خود ارائه داده به طوری که اگر به جای او شخصی دیگر را در نظر میگرفتند “خاطره پردازی” مطمئنا نامی آشنا نبود، البته که نمیتوان از بازی “ربکا فرگوسن” چشمپوشی کرد. حضور می “ربکا فرگوسن” با ظاهری دلربا و لباس قرمز خیره کننده او را متمایز از دنیای حالشان نشان میدهد. دختری که با خود سرزندگی را تلقین میکند و بنیستر ” هیو جکمن” را که از ناامیدی و روز مرگی پر است را شیفته خود میکند.
” می” چهرهای رازآلود دارد و تنها به خاطر گم شدن کلیدهایش وارد مخزن خاطرات میشود تا هرچه بیشتر بر “بنیستر” تاثیر بگذارد اما نکتهای بسیار جالب در این میان وجود دارد “بنیستر” شرط یادآوری را توجه به اتفاقات میداند در حالی که ” می ” ادعا میکند کلیدهایش را نمیداند کجا گذاشته است! در اینجا زنگ خطری برای مخاطب روشن میشود! در حالی که” بنیستر” در دام ” می ” می افتد. نکته قابل توجه دیگر این است که خاطره از طریق چشمها با دیدن روزمرگیها اتفاق میافتد اما در زمان مشاهده خاطره میبینیم که مخاطب به عنوان شخص سوم تصویر خاطرات را میبیند که این باعث تعجب است.
سکانسهای پایانی فیلم بسیار خوب عمل میکند و قصه را با پایانی مناسب به پایان میرساند. سکانس خداحافظی ” می ” با ” بنیستر” از لحظات تاثیرگزار داستان است. با آن که ما از هیچکدام از کارکترهای فیلم حتی بنیستر بیوگرافی کاملی نداریم میتوانیم در اینجا با عشق بین “می ” و ” بنیستر” بسیار متاثر شویم. یکی از بزرگترین ایرادات وارده به فیلم این هست که به عنوان مخاطب درکی از شخصیتها نداریم و داستان در اینجا وارد چالش میشود، فیلمنامه در طول روایت داستان به بسیاری از روابط و اتفاقات میپردازد اما آنها را در ابتدای راه رها میکند. مانند عشق زودهنگام بین ” می” و “بنیستر” یا غرق شدن شهر یا پلیس فاسدی که والتر را میکشد. اینها اشاراتی هست که فیلمنامه به آنها نپرداخته و یکی از علتهای اصلی نبود پایههای محکم برای داستان است. فیلمنامه خلعهای بسیاری دارد و بین چندین مسئله تاب میخورد.
نتیجه گیری
“خاطره پردازی” به عنوان اولین اثر فیلمسازی الیزا جوی میتواند قابل قبول باشد، اما دارای حفرههای بسیاری در داستانش است که انتظارات را برآورده نمیکند و تنها میتوان به عنوان اثری سرگرم کننده به تماشای آن پرداخت.
فیلم Reminiscence
نمره سایت ساعت 7 (ارزش اثر)
(متوسط)
غرق در نوستالژی
“خاطره پردازی” به عنوان اولین اثر فیلمسازی الیزا جوی میتواند قابل قبول باشد، اما دارای حفرههای بسیاری در داستانش است که انتظارات را برآورده نمیکند و تنها میتوان به عنوان اثری سرگرم کننده به تماشای آن پرداخت.
امیدواریم از مطلب “بررسی فیلم Reminiscence ” لذت برده باشید تا بعد…