بررسی قسمت آخر انیمه Attack On Titan / تحلیل پایان بندی و پاسخ به سوالات
بعد از گذشت یک دهه از حماسهی Eren و دوستانش در Attack On Titan، بالاخره در فصل چهارم قسمت سوم خداحافظیای باشکوه با این انیمهی بیادماندنی داشتیم. هاجیمه ایسایاما و استودیوهای WIT و Mappa توانستند انیمهای بسیار هیجانانگیز، احساسی، ماجراجویانه و عمیق برایمان تدارک ببینند که تا سالها از یادمان نخواهد رفت. هاجیمه ایسایاما مانگا را آنطور که خودش اعتراف کرده نتوانست به همان شکلی که باید به اتمام برساند و طرفداران کمی سرشکسته شدند ولی استودیوی Mappa تغییرات اندکی در پایانبندی آن بوجود آورد تا پایانبندی را عمیقتر کند و مخاطب را به همهی جوابهایش برساند. در این مقاله بیشتر از آنکه به نقد سکانسها، فرمها و کارگردانی Mappa بپردازیم بهتر دیدم که دربارهی پایانبندی اثر صحبت کنم و آنرا موشکافی کنم و قسمت آخر را از لحاظ پاسخگویی به سوالاتمان مورد کنکاش قرار دهم، پس در ادامه با بررسی قسمت آخر انیمه Attack On Titan در خدمت شما هستیم.
تگ مرتبط: بررسی سریال
مطالب مرتبط با انیمه Attack On Titan
معرفی شخصیتهای انیمه Attack on Titan / حمله به تایتان
داستان انیمه Attack On Titan / تاریخچه دیوارها و معرفی تایتانهای نهگانه
بررسی انیمه Attack on Titan فصل چهارم/ تا پایان نیم فصل دوم
نقد و بررسی انیمه Attack On Titan فصل ۴ بخش اول
بررسی سه فصل اول انیمه Attack on Titan / هولناک و طوفانی
*نکته مهم: بررسی پیشرو حاوی اسپویل داستانی است*
بررسی قسمت آخر انیمه Attack On Titan/ غرش تایتانها
نبردی که قرار است پایاندهندهی همهی جنگها باشد در حال رخ دادن است و توقفی ندارد. ارتشی از تایتانهای غولپیکر بر روی زمین با هر قدم مرگ را برجا میگذارند و ترس را برای آنها که میدانند روزی مانند مور زیرا پای آنها به خاکی که از آن زاده شدهاند برخواهند گشت، هدیه میکنند. تایتانهایی که تحت فرمان Eren همه چیز را در کام خود میبلعند و آن سیمای دهشتناک Eren خود نشان از واقعیت این کابوس وحشتناک دارد. Eren همان پسربچهی قسمت اول از شیگانشینا که خورده شدن مادرش توسط تایتانها را به چشم دید، اکنون خود تبدیل به همان کابوسی شده است که قسم خورد تا آخرین دانهی آنها را بکشد. حال Eren قصهی ما تبدیل به تایتان موسس شده است و چنان جهان را در مینوردد که انگار این سیاره زیستگاه هیچ موجود زندهای نبوده است.
برای متوقف کردن تمام جنگهایی که الدیائیها و به طور کل بشریت را گرفتار خود کرده، Eren قصد دارد آخرالزمان را به ارمغان آورد. اما همه با او موافق نیستند، مخصوصاً دوستانش آرمین و میکاسا و دیگران و در نتیجه آنها تصمیم میگیرند Eren را یکبار برای همیشه متوقف کنند. در بهبوههی نبرد، Levi قول خودش به فرمانده Erwin را برآورده میکند و Beast Titan یا همان Zeke برادر Eren را با جدا کردن سرش از تنش میکشد. اما قبل از این آرمین توانست Zeke را متقاعد کند که از پیشینیانش برای حمایت در نبرد علیه Eren کمک بگیرد. اتفاقی که فرصت خوبی نصیب Jean و تایتان ارابه میکند تا به سمت سر Eren بروند و آن را منفجر کنند. با انجام این اعمال Rumbling و تایتانهای آن متوقف شده و غرش به اتمام میرسد.
آن لحظهای که نوزادی از لبهی پرتگاه نجات یافته و دست به دست میشود تا کام مرگ را شیرین نکند، از نگاه من تمامیت جنگ را به خوبی نشان همهی ما داد و خیلی رُک و پوستکنده گفت که “نتیجهی هیچ جنگی برد و باخت نیست، نتیجهاش ویرانی آروزهای کودکی است که میخواست چند ثانیه بیشتر در این دنیا کودکی کند”. مردمی که بین بد و بدتر باید انتخاب کنند، “پرت کردن خود از بالای پرتگاهی عظیم به میان موجهای اقیانوسی که مانند هیولا به صخرهها چنگ میزند و میخواهد انسانها را به چنگال گیرد، یا ماندن و له شدن زیر پای تایتانها”. با مرگ Zeke و Eren غرش تمام میشود و آنها که زنده ماندهاند احتمالاً نمیدانند خوشحال باشند یا گریه کنند.
در این بین انگلی که قدرتهای تایتانها به او وابسته است خود را نشان میدهد، زیرا میخواهد دوباره با Eren پیوند ایجاد کند، Eren که مانند Bossهای بازیهای ویدئویی وارد فاز دیگرش شده، با آرمین وارد نبرد میشود. همه تلاش میکنند تا جلوی اتحاد انگل و Eren را بگیرند. در این بین میکاسا در مییابد که Eren در گردن تایتان غولآسا نیست بلکه در دهانش قرار دارد. میکاسا باید کاری را انجام دهد که بارها برضد آن تلاش کرده است، کشتن Eren… او با شکستن دندانهای جلوی تایتان وارد حلق آن شده و سر Eren را از تنش جدا میکند. فردی که از بچگی تا همین دقیقه و لحظه او را قلباً دوست داشت. میکاسا بر لبان سر بریدهی Eren بوسه میزند، اتفاقی ناخوشآیند که اتفاقاً Ymir را تحت تاثیر قرار میدهد. کشتن Eren توسط میکاسا برای منافع بزرگتر او را تحت تاثیر قرار داده است و تصمیم میگیرد قدرت تایتانها را کنار بگذارد. Ymir قدرت مبارزه با عشق پادشاه فریتز را نداشت و او نیز هرگز به این عشق پاسخی نشان نداد. برای Eren و Mikasa عشق پایانی تراژیک داشت، دو کودک را تصور کنید که یکی به آسمان اشاره میکند میخواهد ستارهها را لمس کند ولی دیگری تمام عظمت آسمان را در چشمان دیگری ببیند. عشق میکاسا به Eren نیز اینگونه بود، با او بزرگ شده بود و با او روزش را شروع و تمام میکرد. Eren تمام خانوادهاش بود و تصمیم نهایی میکاسا را اکنون بهتر درک میکنید که چقدر سخت بود تا توسط خودش عملی شود.
پس از نبرد مشخص شد که Eren در مکانی که Paths نام داشت با دوستانش ارتباط برقرار کرده و به آنها توضیح داده است که چرا Rumbling را بوجود آورده است. اما این کار را بگونهای انجام داد که تا زمانی که شکست نخورده است، کسی آن را بیاد نیاورد. متوجه شدیم که Eren وقتی تمام قدرت تایتانها را تصاحب کرد توانست دیدش از آینده (آیندهنگری) را بسط دهد. زمان دیگر برای او خطی نبود، بنابراین او دریافت که باید یک شرور شود تا Paradise را نجات دهد و جهان به دوستانش به عنوان قهرمان نگاه کند. با انجام این کار الدیائیها دیگر در چشمان جهانیان خطرناک نبودند و گناهان آنها را بازخرید میکرد. بدین ترتیب به کشمکش تلخ بین نژادهای انسانها با الدیائیها پایان میداد.
در دیدار نهایی Eren و Armin، بالاخره Eren (یا حداقل نسخهی رویاگونه او) به عشقش به میکاسا اعتراف میکند ولی Armin تحت تاثیر قرار نمیگیرد و او را کتک میزند و Eren خطاب به Armin میگوید که در جهنم منتظرش است. در نسخهی رویاگونهی دیگر Eren که در یک کلبه با میکاسا وقت میگذراند نیز یک جا مینشیند و میکاسا سر او را بر میدارد و با خود میبرد. تکرار این موضوع در دنیای واقعی و رویایی نشان از علاقهی عمیق این دو بهم دارد و نویسنده میخواهد بر این موضوع تاکید زیادی داشته باشد و ما را با احساسات این دو به هم درگیر کند.
در دنیای واقعی تمام الدیاییهای از نفرین تایتانها نجات مییابند و آنها که تایتان بودند دوباره انسان میشوند و دوستان Eren نیز دیگر قدرت تبدیل شدن به تایتان را ندارند، آنها که الدیایی نبودند دست به اسلحه شده و از الدیاییها میخواهند ثابت کنند که دیگر تهدید نیستند. عملی که جز ناسپاسی نمیتوان برداشت دیگری از آن داشت. Armin اما با صحبتهایش طرف مارلیایی را آرام میکند و نشان میدهد تهدید تایتانها از بین رفته است.
در انتها میکاسا سر Eren را در زیر درختی دفن میکند (در منطقهی شیگانشینا) که تمام داستان از آنجا شروع شده بود. در آنجا پرندهای به استقبال او میآید که در واقع همان Eren است، Eren در عالم رویا که با آرمین صحبت میکرد گفت که بردهی آزادی است و چه نمادی بهتر از پرنده برای نشان دادن آزادی؟ تایتان حمله نیز نماد تایتانی است که نمیتوان به اسارت درش آورد. این را کنار صحبتهای Eren در کودکی و فصول گذشته بگذارید، زمانی که رویای دیدن آنسوی دیوارها را داشت، رویای آزادی و این تمثیل پرندهی آزاد این سکانس را زیبا میکند. در پایان میآموزیم که بشر و جنگ جدانشدنی هستند، بازماندهی Yeageristها در الدیا Eren را شهید انگاشته و بر تبل جنگ میکوبند. آخرین تصویر از دوستان Eren این است که با کشتی به سمت الدیا میروند تا به عنوان سفیران صلح بتوانند دو طرف جنگ را از آتشافروزی باز دارند.
مورد جالب توجه دیگر قسمت آخر Attack On Titan به تیتراژ پایانی بر میگردد که در آن شاهد مزار Eren در زیر درخت هستیم. روزها میگذرد و شبها، صبح میشوند و در نهایت جنگی در میگیرد که انگار اجتنابناپذیر است. جدای از تمام اعمالی که قهرمانان داستان انجام دادند تا صلح را برقرار کنند ولی انسان و جنگ دو نقطهی اشتراکی هستند که با اینکه از هم گریزانند ولی مانند آهنربا یکدیگر را رها نمیکنند، چرخهای بیپایان از رنج و درد و خون و تباهی… در انتها پسری را میبینیم که با سگش وارد گودال زیر یک درخت میشود و پسرک دقیقاً همان شالگردن میکاسا را دارد و با یافتن سنگ قبر این تیتراژ تمام میشود. در نگاه اول این روشی عجیب برای پایانبندی یک داستان حماسی است ولی داستان Ymir بنیانگذار را بیاد بیاورید که دو هزار سال قبل اتفاق افتاده بود، اکنون همهچیز منطقی جلوه خواهد کرد.
قبل از آنکه تایتانها تبدیل به چیزی شوند که میشناسیم، Ymir دختری کشاورز بود که عاشق پادشاه الدیا Fritz شده بود. پادشاهی که مردمش را به بردگی گرفته بود و Ymir با برداشتن جراحت از چنگال او گریخت. او در جستجوی پناهگاهی به زیر غاری در درون درختی عجیب پناه برد، انگلی که در آنجا کمین کرده بود به ستون فقرات او چسبید و قدرت تایتان بنیانگذار را به او داد. Ymir اما به جای فرار بیشتر به نزد پادشاه بازگشت و قدرتش را در اختیار او گذاشت. آنها امپراتوری الدیا را بنیان گذاشتند و تایتانهایی خلق کردند که اسطورهی تمام داستان را شکل میدهند. با اینکه Ymir با عمل میکاسا به آرامش رسید ولی به نطر میرسد که چرخهی داستانی Attack on Titan با ورود آن پسر بچه به زیر درخت دوباره به گردش بیافتد.
تحلیل پایانبندی
در مانگا صحنهای که Eren با Armin در مکانی رویاگونه ملاقات میکند، توسط استودیوی Mappa به زیبایی تغییر کرده و حالا عمق بیشتر و معنای واضحتری به آن داده شده است. در آن صحنه در مانگا این دو دوست در جایی قرار داشتند که رد پای تایتانهای غرش بر روی زمین وجود داشت ولی Mappa آن دشت را به دریایی از خون تبدیل کرد. خونی که Eren از نسلکشی خود برجای گذاشت. هاجیمه ایسایاما در مانگا سعی کرد به نسلکشی Eren وجههای دهد که مورد قبول مخاطب قرار گیرد و Armin نیز بدون قضاوت، Eren او را مورد بخشش قرار داد. حرکتی که توسط طرفداران مجموعه به شدت مورد حمله قرار گرفت و شخص ایسایاما را وادار به واکنش کرد. اکنون استودیوی Mappa دیالوگهای Armin را تغییر داده و حال Armin با اینکه حرکت Eren را درک میکند ولی نتوانست به خاطر نسلکشی او را مورد سرزنش قرار ندهد و مشتی نثار Eren کرد. در صحنهای دیگر Eren دستی در دریای خون کشیده و مو، استخوان و دندان انسانهایی که کشته است را بر میدارد و عذاب وجدانش او را ویران میکند. در دیالوگی بسیار زیبا Armin خود را سرزنش کرده و شریک جرم Eren میکند، و باعث میشود Eren احساس تنهایی نکند. حرکتی که Mappa با صحنهپردازی و تغییرات دیالوگ بخوبی آن را انجام داد و Armin و Eren در نهایت به هم میگویند که در جهنم همدیگر را ملاقات خواهند کرد. کلیت صحنه و آن دریای خون بسیار بهتر از مانگا انجام گرفت و دیالوگهای Eren و Armin و فریادهای Armin بر سر Eren کاملاً بر انیمه نشسته است و اکنون درک بهتری از چرایی Rumbling دارد.
مهمترین علت براه افتادن Rumbling از سوی Eren این بود که ملل دنیا میخواستند با جنگی بزرگ تمام پارادایس را به جهنمی برای الدیائیها تبدیل کرده و آنها را از بین ببرند. Eren با سفر به مارلی دریافت که ملل دنیا از مردمان پارادایس نفرت دارند، آنها به هیچوجه دنبال راه حل دیپلماتیک نیستند. مارلی نیز توان نظامیاش را بر گفتگو ترجیح میدهد و هدفش نابودی پارادایس به هر طریق ممکن است. پس Eren که سرزمیناش را دوست دارد و حاضر است برای آن جانش را فدا کند، در برابر این شدت از تنفر تنها راهی که به ذهنش میرسد را انجام میدهد، براه انداختن Rumbling یا غرش، تا با نابودی ۸۰ درصد جمعیت جهان، جنگ را برای همیشه متوقف کند. او در این راه دوستانش، عشقش و خیلی چیزها را فدا میکند.
با از بین رفتن این میزان جمعیت جهان توازنی در دنیا بوجود میآید که حداقل برای چندین نسل سایه جنگ را از سر عالم رها میکند. در یکی دیگر از تغییرات Mappa در پایانبندی شاهد صحنههایی در تیتراژ پایانی بودیم که در قسمت قبل مقاله توضیح دادم، در یکی از آنها Mappa نشان داد حتی با گذشت چندین نسل از اتفاقات Rumbling و احتمالاً فراموشی داستان Eren، ولی آتش جنگ و خونریزی دوباره شعلهور شده و سرزمین مادری Eren را در مینوردد. این بدان معناست که با انسانی طرف هستیم که شعلهافروزیهایش و جنگطلبیهایش را پایانی نیست و البته در کلیت اثر Attack on Titan در جایی میتوان Eren را هم مقصر دانست زیرا جلوی Yeageristها را نگرفت، بلکه از آنها برای اهدافش استفاده کرد. در صحنهای مشاهده کردیم که Yeagristها Eren را شهید انگاشته و کنترل پارادایس را بدست گرفتند. این مورد پژواک اثر Eren در دنیا به خودش میباشد. غرشی که او آغاز کرد و ملل جهان را به کام مرگ برد اکنون جنگ را به سرزمین خودش برگردانده است. Eren کاراکتر باهوشی نبود، اتفاقاً ایسایاما سعی کرد او را انسانی نشان دهد که اشتباه میکند. همین وجود Yeagristها میتواند مللی که بخاطر Eren این میزان رنج را تحمل کردند، به خشم آورد و برعلیه پارادایس بسیج کند. آن سکانس که پسرکی وارد غاری در دل درختی بزرگ میشود که قبر Eren آنجاست و احتمالاً با گرفتن قدرتهایی دوباره جنگافروزی میکند، نشان از تکرار چرخه جنگ و خونریزی است و احتمالاً دوباره فردی از الدیائیها برخواهد خواست و با گرفتن انتقام از مردمان دیگر دنیا این چرخه را ادامه میدهد…
واقعبینانه
دلایل Eren برای Rumbling میتواند همچنان تا حدودی ضعیف جلوه کند و همینطور هم است زیرا مبهم هستند و صد البته مخاطبانی هستند که قانع نخواهند شد. اینکه راهحل روایی را مبهم جلوه دهید تا ضعف خود را در پایانبندی بپوشانید، در قصهی Attack On Titan چندان موجه نیست. از طرفی فاصلهی بسیار زیاد بین قسمتهای فصل چهارم کاملاً به کلیت اثر لطمه زده است و بسیاری از بینندگان شاید جزئیات زیادی را فراموش کرده باشند و نتوانتد به درستی قصه را استنباط کنند. (و البته احساساتی که میتوانست در اوج خود باشد با فاصلهی ایجاد شده بسیار کمرنگ شده و جای خود را به فراموشی داده است!) به نظرم Eren نابغه نبود که بدانیم تمام اعمال و نقشههایش هدفمند هستند و انیمه هم او را فردی با این خصوصیات به تصویر نکشید. وقتی هدف Eren تا انتها مبهم باقی میماند کمی درک شخصیت و اعمالش سخت میشود و گره داستان به مراتب گشایش سختتر. در انتها Eren تصمیماتی گرفت، پیروانی جمع کرد، چند عملیات در مارلی انجام داد ولی این کارها او را کاراکتری نابغه نمیکند و پایانبندی اثر هم دقیقاً همین موضوع را نشان داد و فهمیدیم که با جنگ، نمیشود جنگ را تمام کرد، همانطور قدیمیها گفتهاند: با خون نمیتوان خون را شست…
امتیاز قسمت آخر: 90 (عالی)
سخن آخر
امتیاز کلی انیمه Attack On Titan
استودیوی Mappa خیلی خوب توانست سکانسهای نبرد نهایی را به نمایش بگذارد. آنها با ارائهی نماهای باز از نبرد، بر بزرگی و عظمت آن و ایجاد تعلیق، کاملاً چشمان مخاطب را معطوف این نبرد کردند، به طوری که نمیتوانید از آن چشم بردارید. به عنوان یک طرفدار انیمهی Attack on Titan این پایانبندی را دوست داشتم و صد البته که مخالفان و موافقان بسیاری برای این پایانبندی وجود دارد. حماسهی Eren و دوستانش به پایان رسید و انگار چیزی در قلب همهی ما جایش خالی است و این احساسی است که در پایان هر مجموعهی بلندی که به آن عشق میورزم، کم و بیش تجربه کردهام…