بررسی مینی سریال The Undoing / باورهای دروغین
“فروپاشی” (The Undoing) یک مینیسریال درام- معمایی آمریکایی و محصول شبکه HBO میباشد. “دیوید ای. کلی” (David E. Kelley) خالق این اثر فیلمنامه آن را براساس رُمان “باید میدانستی” (You Should Have Known) نوشته “جین هنف کورلیتز” (Jean Hanff Korelitz) به رشتهی تحریر درآورده است. کارگردانی تمام قسمتهای این مجموعه برعهده “سوزان بایر”(Susanne Bier) کارگردان مطرح دانمارکی بوده است. از بازیگران مطرح این سریال میتوان به “نیکول کیدمن” (Nicole Kidman)، “هیو گرانت”(Hugh Grant) و “ادگار رامیرز”(Édgar Ramírez) اشاره کرد. نیکول کیدمن علاوه بر بازی بعنوان نقش اول بعنوان تهیهکننده و خواننده تیتراژ آغازین نیز با سازندگان همکاری داشته است. مینیسریال “The Undoing” که در شش قسمت تهیه شده بود، از تاریخ ۲۵ اکتبر ۲۰۲۰ از شبکه HBO شروع به پخش گردید. در ادامه با سایت ساعت هفت با ” بررسی مینی سریال The Undoing ” همراه باشید.
اگر به دنبال خواندن مطالب بیشتر در مورد سریال های برتر میگردید به لیست بهترین سریال ها مراجعه کنید…
مطلب مرتبط: معرفی بهترین سریال های سال 2020
داستان این سریال درباره خانوادهای مرفه، قابل احترام و از سطح بالای جامعه اجتماعی نیویورک میباشد. روانشناس بالینی گریس فریزر (با بازیِ نیکول کیدمن) و شوهرش جاناتان فریزر (با بازیِ هیو گرانت) که یک سرطانشناس کودکان است، در کنار پسر نوجوانشان هِنری زندگی خوب و آرامی را پشت سرمیگذارند. اما همهچیز با قتل وحشیانه زنی که مادر یکی از بچههای هممدرسهای هِنری است بطور ناگهانی تغییر میکند و این خانواده درگیر ماجراهایی میشوند که … قبل از هرچیز باید گفت که داستان سریال کشش لازم برای شش قسمت تقریباً ۵۰ الی ۷۰ دقیقهای را ندارد. حتی بعید است که این سناریو هیجان کافی برای یک فیلم دوساعته را در خودش جای داده باشد. اما وقتی صحبت از هالیوود و ستارههایش باشد، هیچچیزی را نمیتوان غیرممکن دانست. اما بیایید برای مدتی فراموش کنیم که نیکول کیدمن و هیو گرانت دو بازیگر اصلی این مینیسریال هستند. آنوقت چه اتفاقی میافتد؟ مسلماً بسیاری از بینندگان با تماشای اینهمه بیحسیِ طولانی و گیجکننده بدون کوچکترین هیجان و تنشی دلزده خواهند شد. در سریال از ترفندهای مختلفی برای بازی با ذهن مخاطب استفاده شده است که به غیرقابل پیشبینی کردن داستان کمک زیادی کرده است. اما شخصیتهای اصلی داستان را به سختی میتوان باور کرده و با آنها ارتباط برقرار کرد. کاراکتر گریس با بازیِ کیدمن در بیشتر صحنههای فیلم وارفته و گیج بنظر میرسد. درحالیکه او یک روانشناس حاذق و مشهور است، اما از شناخت نزدیکترین کسان خود نیز عاجز است! مگر غیر اینست که حرفهی او شناخت و درمان ذهنهای پیچیده و بیمار است؟ احتمالاً کیدمن بخاطر تکرار همکاری موفقش با دیوید ای. کلی که در سریال جذاب و مشهور “دروغهای کوچک بزرگ” (Big Little Lies) با او کار کرده بود. ایفای این نقش را پذیرفته که اجرایش آنچنان که باید چنگی به دل نمیزند. البته این بدان معنی نیست که بازیاش فاقد هرگونه جذابیتی باشد،بلکه در حد انتظاری که از او میرود نبوده است. از طرف دیگر هیو گرانت در نقش جاناتان فریزر تلاش بیشتری برای نجات کاراکترش انجام داده است. بازی خوب گرانت جزو معدود نکات مثبت بازیگری در کل سریال میباشد. اما فیلمنامه ضعیف دیوید ای. کلی و همینطور کارگردانی پرافت و خیز سوزان بایر جای مانور زیادی به او و دیگر بازیگران سریال نداده است (البته بغیر از کیدمن که فرصت کافی را داشته و بخوبی از آن استفاده نکرده است). در دیالوگهایی که میان شخصیتهای داستان رد و بدل میشود از نبوغ و ظرافت خاصی استفاده نشده است. هرقسمت سریال با یک سوپرایز تمام میشود که بسیار جالب بوده و هیجان بیننده را برای دنبال کردن سریال بیشتر میکند. اما به محض آغاز قسمت بعدی قرار است که دوباره ناامید شده و سیر کُند اتفاقات داستان را نظارهگر شوید. البته در ساخت سریال از خلاقیتها و نکات ظریفی نیز استفاده شده است. بهرحال نباید فراموش کرد که این سریال به سفارش شبکه HBO ساخته شده است که تخصص زیادی در ساخت مینیسریالهای دیدنی و خیرهکننده دارد. برای مثال تیتراژ آغازین سریال که بادقت و زیرکی بسیاری طراحی شده است. اگر به تیتراژ آغاز سریال توجه بیشتری نشان دهید، مطمئناً رازها و حقیقتهای بسیاری را از آن بیرون خواهید کشید. همچنین با آنکه داستان سریال با هیجان و حوادث تاثیرگذار زیادی همراه نیست. اما در برهم زدن حواس بیننده برای دور کردن او از پیشبینی سرانجام قصه بسیار ماهرانه عمل کردهاند. شروع سریال و قسمت اول آن بسیار قوی و جذاب است، اما در قسمتهای بعدی این روند ادامه پیدا نمیکند و این اُفت تا قسمت آخر که اتفاقات سرعت بیشتری به خود میگیرند، ادامه دارد! در سالهای اخیر به دفعات شاهد بودهایم که ثروتمندان و افرادی که در سطح اجتماعی بالاتری قرار دارند به سوژههای داغی برای اهالی سینما و تلویزیون تبدیل شدهاند. در این مینیسریال نیز اشتباهات وحشتناک و خطاهای احمقانه قشر فرهیخته و بینیاز از لحاظ مالی را مشاهده میکنیم. حال آنکه این تنها موجی جدید و متفاوت است یا آنکه ساخت اینگونه آثار هدفی مشخص را دنبال میکند بخوبی مشخص نیست. اما بگذارید کمی از جمعبندی پایانی سریال صحبت کنیم. شاید بتوان گفت یکی از بزرگترین نقاط ضعفی که پس از تماشای سریال به ذهنتان خطور میکند، پایان عجولانه و غیرمنطقی سریال میباشد. این امر بدین جهت آزاردهنده است،زیرا سازندگان میتوانستند بجای کش دادن بیخودی داستان در قسمتهای میانی بفکر پایانبندی بهتر و مناسبتری باشند. “مردم ترجیح میدهند دروغی رو بپذیرند که باورهای قبلی آنها را تائید کند تا واقعیتی که امنیت ذهنی را از آنها بگیرد” “استیون هاوکینگ” در پایان میتوان گفت که مینیسریال “فروپاشی” باوجود تمام کمی و کاستیهایش در این روزها که آثار تلویزیونی نیز همچون فیلمهای سینمایی چنگی به دل نمیزند میتواند گزینه خوبی برای علاقهمندان به سریالهای درام و جنایی-معمایی باشد. هرچند که سازندگان به وضوح بر بار دراماتیک سریال اصرار و تمرکز بیشتری داشتهاند. این مینیسریال داستانی معنیگرا با تعداد شخصیتهای اندک است که بیشترین مانور آن برروی کاراکترهای پیچیدهاش میباشد. در قسمتهای میانی سریال سرعت و هیجان داستان بسیار کم میباشد و پایانبندی آن نیز بسیار ضعیف است. در پایان میتوان گفت که مینیسریال “فروپاشی” باوجود تمام کمی و کاستیهایش در این روزها که آثار تلویزیونی نیز همچون فیلمهای سینمایی چنگی به دل نمیزند میتواند گزینه خوبی برای علاقهمندان به سریالهای درام و جنایی-معمایی باشد. هرچند که سازندگان به وضوح بر بار دراماتیک سریال اصرار و تمرکز بیشتری داشتهاند. این مینیسریال داستانی معنیگرا با تعداد شخصیتهای اندک است که بیشترین مانور آن برروی کاراکترهای پیچیدهاش میباشد. در قسمتهای میانی سریال سرعت و هیجان داستان بسیار کم میباشد و پایانبندی آن نیز بسیار ضعیف است. امیدواریم از مطلب ” بررسی مینی سریال The Undoing ” لذت برده باشید تا بعد… بررسی مینی سریال The Undoing / باورهای دروغین
نتیجه گیری…
مینی سریال The Undoing
نمره سایت ساعت 7 (ارزش اثر)
(متوسط)
باورهای دروغین