بررسی مینی سریال Wandavision / وانداویژن
Wandavision / وانداویژن مینی سریالی درام، کمدی، ابرقهرمانانه است که در نه قسمت توسط Jac Schaeffer برای شبکه Disney+ ساخته شده است. این مینی سریال از تاریخ 15 ژانویه تا 5 مارس 2021 در حال پخش بوده است و نظرات مختلف و عموما مثبتی را از منتقدین و مردم دریافت کرده است. در این مطلب با دو نگاه متفاوت سریال را بررسی کردهایم و نمره نهایی مجموع نظرات هر دو نفر میباشد. با سایت ساعت هفت با بررسی مینی سریال Wandavision همراه باشید.
مطلب مشابه: بهترین سریال های سال 2021
اگر به دنبال خواندن مطالب بیشتر در مورد سریال های برتر میگردید به لیست بهترین سریال ها مراجعه کنید…
خلاصه داستان…
سریال وانداویژن داستان دو شخصیت از سری کاراکترهای دنیای مارول را روایت میکند. واندا که دارای قدرتهای جادویی است و ویژن که یک ربات پیشرفته است که میتواند بین صورت سرخ رباتی و انسانیاش جابه جا شود. همینطور سریال داستان چگونگی همرنگ شدن آنها با مردم شهر وست ویو را تعریف میکند… اما این فقط داستان اولیهی این سریالِ پرهیاهو محسوب میشود…
معرفی واند و ویژن
شخصیت اسکارلت ویچ در سری کامیکهای American comic books که توسط Marvel Comics انتشار مییافت، به دنیا معرفی شد. این شخصیت را استن لی به عنوان نویسنده و Jack Kirby به عنوان طراح خلق کردند. اولین حضور او در سال 1964 در سری کامیکهای The X-Men شماره چهاراُم بود که مربوط به دوران نقرهای این کامیک بوکها میشد. در ابتدا او و برادرش جزو شرورها بودند، آنها موسسین فرقه برادریِ جهش یافتهها هستند. او بیشتر به عنوان یک جهش یافته به تصویر کشیده شده است، جهش یافته یعنی کسی که ژنهای او دارای تواناییهایی بالاتر و بیشتر از یک انسان معمولی است. | |
خالق این ربات ابرشرور دنیای Marvel اولترون بود. این ربات به خاطر تواناییهایی که داشت میتوانست برای اونجرز تهدیدی جدی باشد. اما خیلی سریع برعلیه خالقش اولترون شد و به تیم Avengers پیوست. خالق این شخصیت روی توماس و طراحش جان بوسما است. این کاراکتر اولین بار در اکتبر سال 1968 در شماره 57مین کامیک The Avengers معرفی شد. هم اکنون بازیگر Paul Bettany نقش این شخصیت را در دنیای سینما بر عهده دارد. “روی توماس” قصد داشت یک شخصیت قدیمی از دنیای مارول را که همنام با ویژن بود دوباره به دنیای کامیکهای Avengers برگرداند. اما “استن لی” به او گفت که این ایده زیاد جالب نیست و باید شخصیتی کاملا متفاوت خلق کند. |
این بررسیها شامل اسپویل داستانی میباشند…
بررسی مینی سریال Wandavision / سریالی متفاوت
وانداویژن با دیگر سریالهایی که میشناسیم متفاوت است. از این منظر که این سریال از لحاظ بصری هیچ مورد مشابهی ندارد. شاید از لحنم برداشت مثبت داشته باشید اما با تمام نکات مثبت بصری سریال وانداویژن از لحاظ محتوایی در سه قسمت اول پوچ و گنگ است. اما رفته رفته سریال خود را پیدا میکند و ارتباط بیننده را بدست میآورد. در این بین(یعنی قسمتهای میانی سریال) حضور برادر اسکارلت ویچ یعنی پیترو با شمایلی جدید، صرفا برای پیشبرد داستان بود تا جذب نگاه بیننده و یا غافلگیر کردن آنها؛ وقتی پیترو وارد سریال شد، مشخص شد که واندا اسیر دنیایی است که سعی در محافظت از آن دارد. در واقع خود واندا هم عروسک خیمه شب بازی است و با اینکه این شهر را خود آنطور که میخواسته ایجاد کرده و مردم شهر را کنترل میکند، اما افراد دیگری نیز سعی دارند از چند و چون کار اسکارلت ویچ و رازش پی ببرند.
سریال وانداویژن در ابتدا در حال تقلید آثاری مشهور است و حتی تیتراژ آنها را نیز شبیهسازی میکند، سریالهایی نظیر “مالکوم در وسط” و یا “خانواده مدرن” و غیره… که برای ما ایرانیها که کمتر با آثار قدیمی تلویزیون آمریکا سر و کار داشتهایم کمی گنگ به نظر میرسد و البته وانداویژن بخاطر همین فرم بینندگان زیادی را به خود جذب کرد. اما بسیاری از جمله منتقد وب سایت کوتاکو این مورد را منفی در نظر گرفته و گفتهاند این کار بیننده را از سیر روایی داستان خارج کرد و به اصطلاح حواس بیننده را پرت کرده است. بیننده به جای آنکه در سریال کندکاو کند، فرم سریالهای محبوب قدیمی را در قالبی جدید دوباره نوشخوار میکند. من نیز با این دسته منتقدین موافقم و وقتی بهتماشای سریال مینشستم بیشتر از آنکه بدنبال این باشم که اکنون دو کاراکتر به هم چهگفتهاند یا چه اتفاقی دارد میافتد، از خود میپرسیدم الان وانداویژن دارد چه سریالی را تقلید میکند و کدام فرم را شبیه سازی میکند. البته نویسندگان این کار خود را با منطق انجام دادهاند زیرا اسکارلت ویچ در یک محیطی مانند فیلم ماتریکس است و تمام اتفاقاتی که برایش میافتد توسط خودش شبیه سریالهایی که در کودکی میدیده و از آنها لذت میبرده ساخته شده است.
در این بین اما کم کم فرد دیگری کنترل این دنیای واندا را بدست میگیرد اما دلیل این کار او این است که بفهمد راز قدرت واندا در چیست که راز واندا عشق است و وقتی سریال این موضوع را بازگو کرد، من هاج و واج به مانیتور خیره بودم زیرا این راز آنچنان در همان اولین قسمت مشخص بود که نیازی به اسپویل نیز ندارد، انگار نویسندگان ما را سرکار گذاشتهاند! منطق این آدم بد داستان و حتی خود واندا و چرایی و دلیل کارهایش هر چه باشد، باید بدانید که وانداویژن تکهای از یک پازل بزرگتر یعنی فیلم Dr. Strange and Multiverse Of Madness است و حتی فیلم آینده Spiderman یعنی Spider-Man No Way Home نیز تکهی دیگری از آن فیلم اصلی خواهد بود. با توجه به استقبال بیش از حد مردم چه در آمریکا و دیگر نقاط جهان از این سریال، احتمال دارد که دیزنی فصل بعدی آن را نیز بسازد(هرچند از ابتدا وانداویژن قرار بود مینیسریال باشد و هیچ چیز قطعی تایید نشده است) و حالا باید دید که چگونه میتواند دوباره مخاطبان را راضی کند و هم اینکه از خط روایی بزرگتری که در بالا بیان کردم دور نشود.
ای کاشها: به عنوان یک کامیک خوان خیلی دوست داشتم که دیزنی میتوانست پدر اسکارلت ویچ یعنی Magneto را نیز وارد سریال میکرد یا به نحوی این کاراکتر فوق العاده نیز وارد دنیای سینمایی مارول میشد. زیرا جای خالی او در تک تک سکانسهای سریال وانداویژن احساس میشد. و همینطور وولورین که البته جای خالی این بزرگوار در بین Avengers بیشتر احساس میشود.
60/100
بررسی مینی سریال Wandavision / وانداویژن
سریال واندا ویژن را میتوان یک شروع قابل قبول برای مسیر آغازین فاز چهارم مارول(در بخش سریالها) به حساب آورد. با انتشار قسمتهای ابتدایی، مارول بیننده را به نوعی گول میزند و انتظارشان را در حد سریالی سیتکام که فقط قصد معرفی بیشتر و عمیقتر دو شخصیت واندا و ویژن را دارد، کاهش میدهد. قسمتهای سیاه و سفید به سبک سریالهای دهه ۵۰ آمریکا با سایز تصویر 4:3 که طنز موقعیت را چاشنی خود کرده است. در حقیقت این قسمتهای ابتدایی، بخشهای شیرین سریال محسوب میشوند. با این حال در لابهلای همین قسمتها نیز اتفاقات عجیبی پیش میآید که کمی حس کنجکاوی بیننده را برای اتفاقات بزرگتر برمیانگیزد.
همین اتفاقات را میتوان سرآغاز گرههای داستان و غافلگیریهای بعدی سریال دانست. اما یکی از مشکل اساسی سریال این است که پتانسیل ۹ قسمت را در خود ندارد. همه اتفاقات مهم سریال را که کنار هم بگذارید تقریبا در یک سریال ۴ یا ۵ قسمتیِ جذابتر جا میگرفت اما برای پر کردن نه قسمت سریال(برای اینکه بینندهها هفتههای بیشتری درگیر پروژه شوند) سازندگان مجبور شدند که داستانهای فرعی زیادی را سرهم کنند و سرعت و جذابیت سریال را کاهش دادند.
یکی دیگر از مشکلات وانداویژن این است که حتی بعد از پایان سریال سوالات زیادی بدون پاسخ باقی میماند. مثل این است که یک مینی سریال را به طور کامل دیدهاید و سریال تمام شده اما انگار تازه قسمت اول از یک مجموعه بزرگتر را تجربه کردهاید. آثار مارول همیشه این حس را درونشان دارند. شاید برای برخی مخاطبین مخصوصا طرفداران سرسخت مارول این حس شیرین باشد اما برای عموم مردم که به دنبال دیدن یک سریال یا فیلم برای سرگرمی هستند و قصد تمام کردن تجربهاش در همان زمان را دارند، مسلما حس رضایت بخشی درونش دیده نمیشود. علاوه بر این، بزرگترین ایرادی که میتوان به سریال وارد کرد شخصیت منفی آن است که به هیچ عنوان جذابیت و کشش یک آنتاگونیست قدرتمند را دارا نیست و همین موضوع به چند قسمت پایانی سریال ضربه وارد میکند و برخلاف آنچه انتظارش داشتیم، سریال با یک سری اکشنهای مشابه عناوین قبلی به پایان میرسد و غافلگیری خاصی در آن دیده نمیشود.
با این حال اگر از طرفداران دنیای مارول باشید این سریال شما را راضی خواهد کرد. چراکه هم در آن قسمتهای بامزه و طنز دیده میشود و هم لحظات دراماتیک و عاشقانه زیبا وجود دارد. همینطور میتوانید شخصیتهای دنیای مارول را در موقعیتهای جدیدی ببینید و جزئیات و Easter Eggهای مخفی که سازندگان برایتان تدارک دیدند را کشف کنید و از این گونه جزئیات لذت ببرید و با شخصیتهای جدیدی مانند مونیکا رمبو (Monica Rambeau) که در پروژههای بعدی مارول بیشتر از او خواهید شنید بیشتر آشنا شوید. اما برای بیننده معمولی که فقط قصد دیدن یک مینی سریال جذاب دارد خیر اینگونه جزئیات ارزش خاصی ندارند.
همانطور که از همان ابتدا میتوانستیم از شواهد پی ببریم، تمام اتفاقات سریال رویای شیرین واندا بود. واندا که ویژن را در فیلم End Game برای همیشه از دست داده، حالا تنهای تنها شده است. پس برای خروج از این بحران شهر “وست ویو” را به تسخیر قدرت خود در میآورد و به کنترل مردم شهر میپردازد و با عشقش ویژن را خلق میکند تا در مکانی که قرار بود کنار هم پیر شوند یک زندگی تازه را شروع کنند. زندگی رویایی او در لابهلای سریالهای مورد علاقه کودکی و نوجوانیاش نهفته است و هر دوره از سریال به یکی از همین مجموعههای تلوزیونی ارجاع میشود و قاب بندی، رنگ بندی و در کل تِم همان مجموعه را به خود میگیرد که از بخشهای نوآورانه سریال محسوب میشود. این ترکیب به همراه جلوههای ویژه خوب حس جذابی به سریال داده و وقتی این بخشها را با قسمتهایِ میانیِ بسیار جذاب و پایانِ نسبتا خوب و احساسی سریال ترکیب کنیم متوجه میشویم که این سریال میتواند نمره قبولی را از مخاطبانش دریافت کند. همینطور بازی بازیگران سریال را میتوان تا حد زیادی خوب دانست مخصوصا الیزابت اولسن در نقش واندا و پل بتانی در نقس ویژن به خوبی از پس صحنههای عاشقانه فیلم در آمدند و لحظات احساسی و جذابی را برای مخاطب خلق کردهاند.
70/100
نتیجه گیری..
مینی سریال Wandavision / وانداویژن
امتیاز مینی سریال وانداویژن
وانداویژن با تمام نقاط ضعفش لحظات خاص خودش را دارد، لحظات بامزه، اتفاقات تلخ، اکشنهای هیجانی و دقایقی که شور عشق را در آن میبینیم. ترکیبی جذاب که میتوانید از یک مینی سریال موفق انتظار داشته باشید. سریالی که یک شروع موفق برای پروژههای تلوزیونی و سینمای بعدی مارول محسوب میشود و در کل یک سریال خوب و قابل قبول است که لحظات متفاوتی را میتوان در آن تجربه کرد…
امیدواریم از مطلب “بررسی مینی سریال Wandavision ” لذت برده باشید تا بعد…
واقعا این مینی سریالا عالین هم سرتو گرم میکنن هم سریع تموم میشن
ممنون از وقتی که برای این متن گذاشتید