نقد فصل چهارم سریال Westworld
وجود سریال تلویزیونی Westworld در میان این حجم از سریالهای تلویزیونی مختلف، مثل پیدا کردن گنج در اعماق کوهستان میماند. سریالی با تیم بازیگری عالی، کارگردانی هوشمندانه، داستانسرایی و پیچیدگی روایی عالی، موسیقی بهتر که بازخوردهای خوبی هم از مخاطبانش گرفت. متاسفانه فصل چهارم، یک وارونگی کامل از عالی به وحشتناک است، معماها، پیچیدگی، تضاد شخصیتها، لحن و بیان سریال کاملاً ویران شدهاند. تهیهکنندگان فراموش کردهاند که در فصل اول چگونه سریالی متفاوت، خاص ساخته بودند و برای جبران فقدان داستان جذاب به جلوههای ویژه و بصری متوسل شدهاند. Westworld دیگر فلسفه، لحن و بیانش را نمیشناسد و نمیداند چه میخواهد بگوید و مسیرش به کجا ختم میشود. Westworld به اندازهی کاراکتر دولورس در فصل اول گم شده است و نمیداند مقصودش چیست و هیچوقت نیز خودش را پیدا نمیکند.
به روز رسانی: سریال وست ورد بعد از انتشار فصل چهارم از طرف شبکه HBO کنسل شد و ادامه آن ساخته نخواهد شد…
بهترین سریال های سال 2022 (جدید)
فصل چهارم Westworld فاقد جهتگیری واضح از دیدگاه تهیهکنندگان و اهداف مشخص از طرف شخصیتها است. در سه فصل اول، کاراکترها انگیزهای مشخص و قابل درک داشتند. حتی فصل سوم با اینکه مورد انتقاد زیادی قرار گرفت نسبت به فصل چهارم دارای داستان قویتری است و هدف سازندگان از ساخت سریال را میتوان درک کرد. در فصل چهارم، کاراکترها تنها با ایدئولوژیها و اهداف مبهم تعریف شده حرکت میکنند. این موارد باعث میشود که شما نتوانید با تمام اتفاقاتی که بر روی صحنه در حال رخ دادن هستند، ارتباط برقرار کنید و به قول معروف شصتتان خبردار شود که دقیقا در این دنیا چه خبر است! این عدم ارتباط، بیانگیزگی و مهم نبودن صحنهها را برای مخاطب تداعی میکند. این بدین معنی نیست که سریال پیچیده شده است خیر، فصلهای قبلی از هر نظر هوشمندانهتر و پیچیدهتر از این فصل بودند.
در پایان فصل سوم، تخیل شما به کار گرفته میشود، زیرا به درگیری بین دنیای انسانها با میزبانها اشاره دارد که از فصل ۱ زمینهسازی برای آن ایجاد شده بود. بنابراین تماشای قسمت اول فصل چهارم ناامید کننده بود، ۷ سال گذشته و وعدهی جنگجهانی نیز رنگ باخته است و سریال عملاً به ما نشان میدهد که جنگ بین انسانها و میزبانها اتفاق نیافتاده است. همین نکته ناامیدی بزرگی برای مخاطب خاص سریال بود، آنچه که باید مرکز توجه و جلوهگر میبود، به کل از پلات روایی داستان حذف شده است. در نهایت ادامه سریال ملغمهای عجیب و غریب و نامشخص از اتفاقات نه چندان مهم است. در این فصل دیگر هیچ چیز به طور کامل توضیح داده نمیشود، بنابراین نمیتوانید با کاراکترها و محیط اطرافشان و غیره ارتباط بگیرید، آدم نمیداند برای چه کسی افسوس بخورد، چه کسی را مورد لعن و نفرین قرار دهد، چه کسی را دوست داشته باشد و چه کسی را مورد تنفر قرار دهد. حتی شخصیت شرور داستان هم پرداخت بدی دارد، شخصیت ترسناک اد هریس با کپی برداری از او، به معنای واقعی کلمه محو شده است.
فصل چهارم به فصل اول زیاد میپردازد و سعی میکند شکوه قبلی خود را بازگرداند و ارجاعات زیادی به فصل یک میزند و سعی دارد مضامین قبلی را دوباره زنده کند. مثلاً در جایی که Hale بدذات به مردم رقصیدن در خیابان را میآموزد، ارجاعی از فصل اول است که انسانها به اولین میزبانها رقصیدن را میآموختند. همهی این ارجاعات تنها یک نکته را یادآور میشود، که خلاقیت مجریان سریال Westworld ته کشیده است و تنها میتوانند از خود کپی کنند. مانند یک کاغذ A4 کپیِ سیاه و سفید و بیکیفیت میماند که در نهایت مچالهاش کرده و به سطل آشغال میاندازید! یک مثال خوب از این دست کپیها، دیدن نسخههای مختلف از میزبان Caleb است که یا میمیرد یا به قتل میرسد و تنها در من حس پوچی را تداعی کرد. در حالی که این مورد نشان از جاودانگی میزبانها داشت که میشود آنها را بازنشر کرد. اما در اینجا یک کپی از یک نسخهی میزبان، نسخهی کپی از میزبان خود را میکشد! واقعا این مورد چرا باید در شما حس ترحم ایجاد کند؟!
آن حسی که با دیدن Westworld داشتم و انگار سریالی نو، بکر و خلاقانه را به تماشا مینشستم، با فصل چهارم به کل رنگ باخت. زمان بسیار با ارزش سریال، با نشان دادن صحنههایی که سیر روایی داستان را به جلو نمیبرد، تلف شده است. هر اپیزود فاقد داستانگویی واقعی است، اما میکس Enter Sandman با موسیقی متن، نشان میدهد که رامین جوادی حداقل کار خودش را خوب انجام داده است. بحران هوویت دولورس بازتاب مناسبی از سریالی است که فراموش کرده است، چیست! بعد از این همه مدت، Westworld به چیزی تبدیل شده است که حتی خودش هم نمیتواند خود را تشخیص دهد و یا تعریف کند! سریالی که مفاهیم انسانی، پیدایش، هستیشناسی و چرایی وجود انسان، اکنون تبدیل به ورطهای هولناک گشته که تمام سریال را در خود بلعیده است. شکافهای زیادی در سریال وجود دارد که بهرغم تولید و فیلمبرداری عالی، پر نمیشوند و هیچ حسی به شما نمیدهند!
هیچ دسیسهی درستوحسابیای وجود ندارد، فقط و فقط معما، بدون روایت درست، تنها خشونتهای گاه و بیگاه، هیچ قوسی یا پرداخت شخصیتی وجود ندارد، فقط افرادی که از نقطهی A به نقطهی B در حرکتاند، که گیمرها این عمل را کوئست (یا ماموریت) مینامند. درست مانند کاراکتر ویلیام پیر، این مفهوم تداعی میشود، کاراکتری منجمد شده و دوباره برای گرم کردن تنور سریال برگردانده میشود. به طور خلاصه هیچ تنشی وجود ندارد که شما را بر روی صندلی میخکوب کند، زیرا هیچیک از شخصیتها نمیدانند چه میخواهند. یکی از قوانین ساده داستانگویی این است که شخصیتها باید بدانند چه میخواهند و داستان را پیشببرند و موانع را از سر راهشان بردارند، اما در فصل چهارم این اتفاق نمیافتد. دوباره شاهد داستانی از پدری هستیم (Caleb) که میخواهد دخترش را پیدا کند (در قالب ربات)، قبلاً آزمایش شده بود و دیگر نمیتواند احساساتِ مخاطب را برانگیزاند.
مقایسه فصل اول با چهارم اجتنابناپذیر است و همین به ضرر سریال تمام شده است. هیچکدام از مناظر پیشرفتهی صنعتی و آیندهنگرانهی فصل چهارم نمیتواند، جلوی سقوط سریال را بگیرد. فصل چهارم میتوانست داستانی شگفتانگیز را بیان کند، چراکه میراث دو فصل اول و پایانبندی مناسب فصل سوم را داشت. در عوض شاهد افرادی هستیم که از نقطهای به نقطهای دیگر میروند، بدون انگیره و هدفی مشخص، تمام اینها در کنار هم باعث شکست Westworld در فصل چهارم شده است! شاید کمی پایان بندی این فصل شما را برای فصل بعد امیدوار کند ولی این تنها در صورتی عملی است که بتوانید هشت قسمت بدون هدف و خام این فصل را تحمل کنید!
نتیجه گیری…
امتیاز سریال Westworld فصل چهارم
فصل چهارم وست ورد میتوانست داستانی شگفتانگیز را بیان کند، چراکه میراث دو فصل اول و پایانبندی مناسب فصل سوم را داشت. در عوض شاهد افرادی هستیم که از نقطهای به نقطهای دیگر میروند، بدون انگیره و هدفی مشخص، تمام اینها در کنار هم باعث شکست Westworld در فصل چهارم شده است! شاید کمی پایان بندی این فصل شما را برای فصل بعد امیدوار کند ولی این تنها در صورتی عملی است که بتوانید هشت قسمتِ بدون هدف و خام این فصل را تحمل کنید!