نقد انیمه Wolf’s Rain / افسانه ی گرگِ باران
با سلام دوباره، اینبار با نقد انیمه Wolf’s Rain یا گرگِ باران از بخش نوستالژی در خدمت شما هستم. انیمه گرگِ باران توسط Keiko Nobumoto نوشته و Tensai Okamura آن را کارگردانی کرده است. این انیمه از شبکه Fuji TV از سال 2003 پخش و بعد از 30 قسمت در سال 2004 به پایان رسید.
بهشت کجاست
افسانه ای وجود دارد که می گوید؛ زمانی که دنیا به پایان برسد، بهشت پدیدار خواهد شد. اما فقط گرگ ها می توانند آن را پیدا کنند. این در حالی است که گرگ ها 200 سال پیش در دنیایی که انیمه آن را ترسیم می کند شکار شده و منقرض شده اند. اما هستند گرگ هایی که هنوز باقی مانده اند و بعضی از آنها توانسته اند از چنگال شکارچیان بگریزند و با جادو خود را شبیه انسان ها کرده اند تا شناخته نشوند. شهر یخی که در شمال دنیا واقع شده یکی از مکان هایی است که مردم در فقر و سختی سعی در زنده ماندن دارند.
کیبا گرگی زخمی و تنهاست که به خاطر استنشاق بوی Lunar Flower پا به شهر یخی می گذارد، این گل کلید دروازه بهشت است. او در این شهر با سومه، هیگه و توموئه آشنا می شود. این سه نیز بخاطر Lunar Flower به این شهر آمده اند. در ادامه گرگ ها با کوئنت یایدن روبرو می شوند که به کشتن گرگ ها معتادِ! سگش که آبی نام داره (دو رگه گرگ و سگه) اون رو همراهی می کند. چهار گرگی که نام بردم متوجه می شوند سرچشمه این بو در آزمایشگاهی است که شِر دُگرو، دانشمند زیست شناس آن را اداره می کند. پس آنها قدم به این آزمایشگاه می گذارند و Cheza یعنی Lunar Flower را پیدا می کنند. Cheza شمایلی شبیه یک دختر دارد و با بوی خون گرگ ها بیدار می شود. در حالی که کیبا و هیگه آزمایشگاه را به دنبال او می گردند، Cheza توسط Lord Darcia the Third دزدیده می شود، او از خاواده ای می آید که Cheza را پدید آورده اند.
داستان انیمه گرگِ باران برای تعریف کردن خیلی طولانی است و نمی شود در چند خط آن را خلاصه کرد و از آنطرف نمی شود داستان را لو نداد. داستان حول تعقیب و گریز و در عین حال پیدا کردن بهشت و باز کردن آن می گذرد و چه کسی در آخر لیاقت آن را دارد که وارد بهشت شود. داستان تا قسمت آخر قابل پیش بینی است. اما داستان های فرعی بسیار خوبی دارد از جمله رابطه پرفسور دُگرو با همسر سابقش هاب را داریم که بسیار خوب در لابه لای داستان گنجانده شده و همینطور داستان عاشقانه هیگه و آبی که اگر خوشتان بیاید در انتها حسابی اشکتان را در خواهد آورد. با اینکه شخصیت های کمی در داستان وجود دارند اما بسیار قوی هستند و حتماً شما از بین این کاراکترها یکی را دنبال خواهید کرد و رویش شرط خواهید بست. اما نویسنده داستان در قسمت آخر حسابی شما را غاقلگیر خواهد کرد. انتهای انیمه کاملاً مبهم تمام می شود شما نمی دانید کیبا در حال خواب دیدن و یا رویا پردازی است یا این که کیبا و یارانش وارد بهشت شده اند، این درحالی است که ردِ پای فساد دارسیا در این صحنه کاملاً مشخص است.
کارگردانی و صحنه آرایی انیمه بسیار چشم گیر است و صحنه های مبارزه گرگ ها شما را به وجد خواهد آورد. چهره پردازی و نمایش عشق و درد و رنج و غم به خوبی در صورت تک تک کاراکترها نمایان است و در واقع هیچ انیمه ای را سراغ ندارم که در این معقوله دارای ضعف بوده باشد.
موسیقی انیمه نیز از وجه های ماندگار گرگِ باران است مخصوصاً موسیقی ابتدایی آن که در آن زمان خیلی مشهور شد.
امتیاز انیمه Wolf’s Rain
انیمه گرگ باران را اگر دنبال کنید شاید 30 قسمت را برای آن زیاد بدانید اما اگر تا انتها انیمه را مشاهده کنید قسمت آخر حسابی شما را میخکوب میکند. اگر فکر میکردید عروسی خونین در سریال بازی تاج و تخت خونبارترین صحنه تاریخ است که در آن چندین شخصیت اصلی میمیرند، باید بدانید که ژاپنی ها در سال 2004 چنین صحنهای را تجربه کرده بودند!
امیدوارم از مطلب ” نقد انیمه Wolf’s Rain ” لذت برده باشید تا بعد…