نقد بازی Persona 4 Golden /کاراگاهان حقیقی
با سلامی دوباره، با نقد و بررسی بازی Persona 4 Golden به مناسبت عرضه شدن آن بروی استور Steam در خدمت شما هستیم. بازی Persona 4 Golden شاهکار شرکت Atlus، در آگوست 2011 برای Playstation Vita منتشر شد و در 13 June امسال برای Microsoft Windows نیز عرضه شد. کارگردان این بازی Katsura Hashino است و موسیقی آن را Shoji Meguro ساخته است. با ما در وب سایت ساعت 7 با نقد بازی Persona 4 Golden همراه باشید.
دنیای تلویزیون (خلاصه داستان)
داستان این قسمت از سری پرسونا دربارهی پسری نوجوان به نام Yu Narukami است. پسری با قدی بلند، موهایی خاکستری که به شهری کوچک به نام Inaba می رود. زیرا پدر و مادرش به خاطر مشغلهی کاری مجبور هستند یک سال خارج از ژاپن کار کنند، بنابراین Yu پیش داییاش Ryotaro و دختر داییاش Nanako نقل مکان می کند. همزمان با آمدن او به شهر، جسدِ مجریِ معروفِ شهر که به صورت برعکس از دکل آنتن آویزان شدهاست، پیدا میشود. دختری دبیرستانی به نام Saki Konishi که جسد او را یافته بود نیز به قتل رسیده است. Yu در دبیرستان خیلی زود دوستانی را برای خود پیدا میکند؛ Yosuke Hanamura پسری حواس پرت و دست و پا چلفتی که پدرش صاحب شعبه Inaba فروشگاه زنجیرهایِ Jones است، Chie Satonaka دختری با اعتماد به نفسِ بالا که عاشق فیلمهای رزمی است و Yukiko Amagi که خانوادهاش صاحب مهمان خانه معروف شهر هستند. بعد از طی ماجراهایی Yu و دوستانش به طور اتفاقی وارد “دنیای تلویزیون” میشوند و آنجا با عروسکی عجیب و غریب به نام Teddie آشنا می شوند که به آنها در دنیای تلویزیون کمک می کند. در دنیای تلویزیون آنها پرسوناهای خود را بیدار می کنند و متوجه میشوند که مقتولین توسط Shadowها به قتل رسیدهاند اما کسی آنها را وارد دنیای تلویزیون کرده است زیرا Shadowها خارج از دنیای تلویزیون وجود ندارند.
شایعهای مرموز در شهر پیچیده، در روزهای بارانی در تلویزیونهای کابلی و محلی در لابهلای برفکها ناگهان تصاویری از فردی به نمایش در میآید، نام این برنامه Midnight Channel است. Yosuke دوستانش را ترغیب می کند که در روزی بارانی به تماشای تلویزیونِ برفکی بنشینند که نیمهشب پخش میشود. بدین ترتیب آنها قربانی بعدی قاتل را شناسایی میکنند و وارد دنیای تلویزیون میشوند تا او را نجات دهند. با نجات دادن افراد از دنیای تلویزیون این گروه تجسس کامل تر می شود؛ Kanji Tatsumi پسری قلدر و بزن بهادر، Rise Kujikawa مشهورترین خواننده نوجوان که به دنبال کشف هویت و اصالت خود است و Naoto Shirogane پلیسی جوان که به دنبال کشف راز این جنایات در پوشش پسری دبیرستانی هویت اصلی خود را پنهان کردهاست.
در واقع نویسندگان به قدری در شخصیت پردازی Nanako عالی عمل کرده اند که این دختر بچهی خردسال برایتان عزیزترین موجود بازی میشود.
شخصیت هایی بیادماندنی
اگر بازی را قبلاً بر روی PS2 انجام داده باشید، امکان ندارد که شخصیتهای بازی را فراموش کردهباشید. شخصیتهایی متفاوت و متمایز از هم در عین حال دارای تمایلات متفاوت، روحیات و کنشهای مختلف که در بعضی صحنهها باعث خنده و در بعضی مواقع ایجاد حس همزاد پنداری با آنها را خواهیدکرد. رابطه کانجی و نائوتو که بیشتر از آنکه عاشقانه باشد، یک کمدی دلنشین است. برخلاف رابطه Chie و یوکیکو که از بهترین بخشهای داستان است و قدرت نویسندههای بازی را نشان میدهد، یوکیکو درونگراست و از تنهایی خود قفسی ساختهاست که نگهبانش Chie است، در انیمه Persona 4 او را همچون پرندهای زیبا در قفس به تصویر کشیدهاند که میخواهد از زندانی که خود آنرا ساخته رها شود اما محتاج دیگری است. درست برخلاف Chie که به قدری در رابطه اش با یوکیکو زیادروی کرده است که تقریباً به هیچ کس اجازه نمی دهد که به یوکیکو نزدیک شود ، هم خود را در رنج انداخته و هم یوکیکو را در دنیای تنهایی خود محبوس کرده است. از آنطرف در بین این همه روابط نوجوانان دبیرستانی، رابطه Yu با دختر دایی خردسالش Nanako یکی از بهترین و زیباترین رابطه های تاریخ صنعت Game است. همچون Joel و Ellie در سری The Last of Us (بررسی بازی The Last of Us Part II /مسیرِ بی پایانِ انتقام) که رابطهای دختر پدری دارند و Joel دنیایی را ویران می کند تا Ellie را برای یک روز بیشتر در آغوش بگیرد، Yu نیز وقتی Nanako توسط قاتل دزدیده میشود، خشمش را نثار همه چیز و همه کس میکند تا او را بیابد. در واقع نویسندگان به قدری در شخصیتپردازی Nanako عالی عمل کردهاند که این دختر بچه خردسال برایتان عزیزترین موجود بازی می شود. Nanako مادرش را بخاطر تصادف اتومبیل از دست داده و پدرش که یک کاراگاه جنایی است هرگز نتوانست رد رانندهی فراری را پیدا کند و بخاطر همین خود را سرزنش میکند. از نکات برجسته این بازی آن است که شما متوجه میشوید دایی Yu یعنی Ryotaro نمیخواهد زیاد در خانه بماند، بعضاً Nanako را نادیده می گیرد و وقتی دلیل این کارش را می پرسید او عصبانی می شود و شما را مورد غضب خویش قرار میدهد. Nanako دلیل این رفتار پدرش را اصلاً درک نمیکند زیرا خردسال است. خانه را او تمیز می کند، غذا می پزد، خودش به مدرسه می رود، حتی در ابتدای بازی این Nanako است که راه دبیرستان را به Yu نشان می دهد و او را تا مسیری همراهی می کند تا احیاناً گم نشود. اوج صحنه دراماتیک رابطه Yu و Nanako درست زمانی است که Nanako شما را با عنوان برادر بزرگتر خطاب می کند. اینجاست که وقتی قاتل او را می دزدد، خشم و عصبانیت Yu را درک می کنید و بعضاً این موضوع شاید شما را به شدت متاثر کند.
نقد بازی Persona 4 Golden / گیم پلی
اگر با سری Persona آشنایی داشته باشید باید بدانید که بازی دارای دو نوع متفاوت گیمپلی است. اولی را بازی Social Link نامیده که در قسمت پنجم (بررسی بازی Persona 5 Royal / بازیِ سلطنتی) این بخش نامش تغییر کرده و وسیعتر از قبل است. در این بخش شما باید در محیط شهر به دنبال Quest های مختلف بگردید یا به مغازه بروید و برای نبرد بعدی خود ابزار یا Itemهای احیای سلامت و SP بخرید. داستانهای فرعی بسیاری در بازی قرار گرفتهاست که بر جذابیت قصه افزودهاند. همچنین میتوانید کاری پارهوقت برای خود دست و پا کنید، مانند درست کردن پاکت نامه و به هر میزان که درست کنید مقداری پول دریافت میکنید. این کار State های شما را نیز افزایش میدهد، هر شغلی State بخصوصی را افزایش می دهد. این State ها در پیشبرد نبردها و برقراری روابط و ساخت ابزارک ها بدرتان میخورند. همچنین میتوانید با یکی از دوستانتان وقت بگذرانید و بیشتر با او و شخصیتاش آشنا شوید.
شما در دنیایی غیر واقعی و موازی قرار دارید که همانطور که تخیل و رویای بشر انتهایی ندارد، این سیاهچاله ها نیز بعضاً طولانی و کابوس وار هستند.
گیم پلی بعدی بازی در “دنیای تلویزیون” اتفاق میافتد، در این دنیا شما به نبرد با Shadowها میروید و باید خود را از همه لحاظ برای رویاروی با آنها آماده کردهباشید. این نبردها بسیار مشکل هستند حتی در حالت Easy نیز شاید بعضی نبردها مخصوصاً Bossهای بازی شما را برای مدتی درگیر خود کنند. Yu قادر به حمل چندین پرسونا می باشد و دوستانش تنها پرسونای مخصوص خود را دارند که دارای تواناییهای بخصوصی است که در هر نبرد باید تشخیص دهید از کدام یک در ترکیب خود بهره ببرید. در هر نبرد قادر هستید تنها چهار نفر را کنترل کنید (البته می توانید کنترل آنها بر عهده هوش مصنوعی هم بگذارید که اصلاً توصیه نمی شود). از بین این چهار نفر این تنها شما هستید که پرسوناهای متفاوتی دارید، باید قابلیتهای پرسونا ها را بشناسید و کورکورانه در نبردها پیش نروید. علاوه بر پرسوناها هر کدام از کاراکترها دارای حمله نزدیک یا Mele نیز می باشند که برای صرفهجویی در SP (همان Mana است) به کارتان میآید. البته مانند تمامی بازی های سبک JRPG گزینه فرار نیز وجود دارد. در بازی Palace های زیادی وجود دارد که دارای محیطی متفاوت از یکدیگر هستند. اما همه آنها سازوارهای مانند Dungeon دارند و شما در این Palaceها به صورت عمودی پیشروی میکنید. محیط بازی در این نسخه از لحاظ گرافیکی Remaster شدهاست و بافتها اندکی بهبود یافتهاند تا در سیستم های مدرن بدون کوچک کردن اندازه Display نیز قابل اجرا باشند. اما محیط در یک Palace بسیار ساده و یکنواخت است و تا Boss این Palace را نکشید باید این یکنواحتی را تا Palace بعدی تحمل کنید. البته در ادامه باز هم این مشکل به صورت Loop دوباره وجود دارد. Platform این Palace ها تکراری است و اگر نقشه بازی را ترسیم کنید همه آنها در ظاهر متفاوت ولی در باطن یکی هستند. البته توجیهی برای این امر وجود دارد که منطقی است زیرا شما در دنیایی غیر واقعی و موازی قرار دارید که همانطور که تخیل و رویای بشر انتهایی ندارد، این سیاهچاله ها نیز بعضاً طولانی و کابوس وار هستند.
خود این نبردها نیز دو جنبه دارند، در ابتدا به همراه دوستانتان در Palace ها در حال چرخ زنی هستید و Shadow ها را میبینید که در اطرافتان پراکنده هستند. اگر زیاد نزدیک آنها شوید به سمت شما حملهور میشوند، حال با یک اگر روبرو می شویم؛ اگر اولین ضربه را Shadow بزند شروع کننده نبرد اوست، اگر اولین ضربه را شما بزنید شما در نبرد دست بالاتر را دارید. این معقوله برخلاف سیستم کلاسیک JRPG است. نیازی نیست به سالهای دور بروم و مثالی بزنم، بازی Octopath traveler (بررسی بازی Octopath Traveler/ مسافران سرزمین های دو بعدی) را اگر بازی کرده باشید منظورم را می دانید اگر نه نقدش را بخوانید. با زدن اولین ضربه وارد صحنه نبرد می شوید، در اینجا برعکس صحنه پیش که یک Shadow قرار داشت و فقط یک ضربه کافی بود، در زمین نبرد ممکن است با تعداد زیادی Shadow روبرو شوید. در اینجا Teddie که در بالای تصویر سمت چپ قرار دارد برای شما حکم مفسر را دارد، مثلاً می گوید: حواستان را حسابی جمع کنید دشمن خیلی قویست. پورتره ای از صورت همراهنتان در سمت راست تصویر قرار دارد که دو نوار زیر آنها قرار دارد، یکی خط سلامتی است و دیگری SP شما است. سمت چپ پایین تصویر هم گزینههای شما در مواجه با دشمن قرار دارد اعم از حمله، فرار، استفاده از پرسونا و یا Item خاص. دشمنان دارای نقطه ضعفی خاص هستند یا به ضربات نزدیک حساسند یا به قدرت بخصوص یک پرسونا، بازی بعضی مواقع این نقطه ضعفها را نشانتان میدهد اما در مراحل بالاتر اگر با دشمنان جدیدی روبرو شوید باید خود این نقطه ضعفها را کشف کنید.
Velvet Room
از کلیشههای بازی Persona یکی همین اتاق مخملی است که در این شماره در یک لیموزین قرار دارد که Igor و دستیار او Margaret شما را با قوانین، نحوه کاربرد پرسوناها، Fuse کردن و بسیاری چیزهای دیگر آشنا میکنند. البته باید بگویم Igor در انتخاب دستیارانش که در هر شماره متفاوت از همدیگر هستند، حُسن سلیقه بسیار خوبی دارد!
چیزهای دیگر
بازی از لحاظ گرافیکی مربوط به دوران PS2 میباشد و نباید انتظار دیگری از آن داشت، کاراکترها سه بعدی هستند و محیط هم به همین صورت میباشد. میان پرده اما به صورت انیمه طراحی شدهاند که بر جذابیت اثر میافزایند. موسیقی بازی که شاهکار است و نیازی به تعریف و تمجید ندارد. در Persona 4 Golden شما دو Social Link جدید دارید یکی دختری مرموز است به نام Marie که او را اولین بار در Velvet Room می بینید و Adachi که تنها می گویم یکی از بهترین شخصیت های نیهیلیست تمام دوران است! بازی دارای پایانبندی جدیدی است که بر اساس روابط شما با این دو شخصیت شکل میگیرد. هر شماره از بازیهای Persona با رنگی منحصر به فرد شناخته میشود، رنگ این شماره از بازی زرد بود که همرنگ نوار زرد رنگ پلیس – وقتی صحنه جرم را مورد بررسی قرار می دهند به دور آن می کشند- می باشد.
حرف آخر….
بازی Persona 4 Golden
نکات منفی
طولانی بودن بیش اندازه هر Palace و تکراری بودن محیط ای آن ، سختی بیش از حد بعضی مبارزات
نکات مثبت
داستانی بسیار زیبا با شخصیت هایی بیادماندنی، موسیقی عالی ، گیم پلی جذاب
نمره نهایی (فوق العاده)
بازی Persona 4 Golden نه بخاطر گیم پلی جذابش یا موسیقی زیبای آن بلکه بخاطر داستان منحصر به فردش با شخصیت پردازی خارق العاده اش، ارزش امتحان کردن را دارد.
امیدوارم از مطلب “نقد بازی Persona 4 Golden” لذت برده باشید…