نقد و بررسی انیمه Spy X Family بخش دوم (قسمت سیزده تا بیست و چهار)
انیمهی Spy X Family که بخش اول آن قلبهای اوتاکوها و انیمهبازها را فتح کرد و قلم منتقدان را به تحسین وا داشت، در پارت دوم خود نیز غوغا میکند. داستانهای شیرین و جور و واجور نویسنده انیمه آقای تاتسویا اِندو (Tatsuya Endo) انگار پایانی ندارد و این خلاقیت و داستانسرایی او به مانند اقیانوسی بزرگ تمام نشدنی است. بخش دوم انیمهی Spy X Family در اول اکتبر امسال منتشر شد و مرا غافلگیر کرد. اول بخاطر آنکه پیگیر اخبار انیمه نبودم و نمیدانستم که قرار است ۱۲ قسمت دیگر نیز امسال پخش شود و خیال کردم هر فصلش ۱۲ قسمت خواهد بود. دوم بخاطر داستان جذابش که با ورود دو کاراکتر جدید خون تازهای به کمدی و درام داستانش افزود. استودیوی WIT با ساخت انیمههای مختلف در ژانرهای متنوع نه تنها قدرت خود را به رخ میکشد، بلکه طیف مختلف اوتاکوها و انیمه بازها را به خود جذب کرده است. در ادامه با نقد و بررسی انیمه Spy X Family بخش دوم همراه ساعت هفت باشید.
بررسی بخش اول فصل اول: بررسی انیمه Spy x Family / روی لبهی تیغ (تا قسمت دوازده)
…ادامه مطلب شامل اسپویل داستانی میباشد…
نقد و بررسی انیمه Spy X Family بخش دوم / درامدی در اوج
اینکه هر سه کاراکتر، آنیا، یور و لوید رازی دارند که نمیتوانند برای هم برملا کنند و در عین حال به یکدیگر نیاز دارند تا مقاصدشان را پیش ببرند، نه تنها در پارت دوم سریال لوس نمیشود، بلکهها جنبههای کمدی بیشتری به داستان اضافه میکند.
در پایان قسمت دوازدهم Spy X Family دیدیم که آنیا (Anya) توانست یک ستاره (شاگرد ممتاز) بخاطر نجات جان یک کودک غرق شده به لطف قدرت تلپاتیکاش (و حضور به موقع Twilight (گرگ و میش) در صحنه) بدست آورد. اما هم خود “آنیا” و هم “گرگ و میش” به خوبی میدانند که گرفتن ستارههای بیشتر اصلاً به راحتی این اولی نیست. خصوصاً اینکه “آنیا” در درسهایش ضعف شدیدی دارد و چیزی که “گرگ و میش” نمیداند این است که آنیا کلاً به قدرت تلپاتیکاش وابسته است.
در شروع قسمت سیزدهم متوجه میشویم عدهای دانشجوی معترض اوستانیا قصد دارند با سگهایی تعلیم دیده وزیر خارجهی وستالین (Westalian) را ترور کنند و بدین ترتیب آتش جنگ بین شرق و غرب را شعلهور کنند. “گرگ و میش” که به Ania قول داده بود که به عنوان جایزه برای “آنیا” یک سگخانگی بخرد، او را به مغازهای میبرد که صاحبش جاسوس وستالیا (Westalia) است و سگهای آنها سگهایی تعلیم دیده هستند ولی “آنیا” هیچکدام از آن سگهای بزرگ جسه را نمیپسندد، در همین حین یکی از همکاران “گرگ و میش” وارد شده و به او میگوید موردی اضطراری وجود دارد که “گرگ و میش” باید خودش را فوراً به مقر برساند. در آنجا او متوجه طرح ترور وزیر امور خارجه میشود و با حربهی تغییر چهره نقشهی ترور و مقر تروریستها توسط یکی از همان تروریستها که بازداشت شده است، برملا میکند. اما این “آنیا” است که زودتر از همه به راز تروریستها پی میبرد.
“یور” (Yor) که “آنیا” را به یک نمایشگاه سگهای خانگی برده است، متوجه میشود آنیا در کنارش حضور ندارد و غیبش زده و از همین رو در به در به دنبال آنیا میگردد. “یور” که سعی دارد نقش مادری را به خوبی ایفا کند بخاطر این موضوع خود را سرزنش میکند و لحظات جالبی را رقم میزند. از آنطرف “آنیا” متوجه سگی شده است که میتواند تصویری از آینده را ببیند و با ذهنخوانی آن سگ به طور اتفاقی، متوجه مرگ “گرگ و میش” میشود و میخواهد جلوی این اتفاق را بگیرد. بنابراین به دنبال آن سگ میرود و سر از مقر تروریستها در میآورد، زیرا آن سگ یکی از سگهای انتحاری تروریستها میباشد. تمام این اپیزود آغازین پارت دوم (اپیزود ۱۳) لحظات مفرح و در عین حال تنشزائی را بوجود میآورد که تا دو اپیزود بعدی ادامه مییابد و این تنش به اوج خود میرسد، زمانی که “آنیا” باز تصویری از آینده را با ذهنخوانی سگ میبیند که در آن لوید (نام جعلی “گرگ و میش”) با باز کردن دربی که خیال میکند مخفیگاه رئیس تروریستهاست و منفجر شدن بمب پشت درب، میمیرد. آنیا سعی میکند جلوی این اتفاق را بگیرد و در همین حال آنیا به سگ وابسته میشود. البته تمام اعضای خانواده به نحوی با تروریستها و مخصوصاً رئیس آنها درگیر میشوند. لوید آخرین بمب را از بین میبرد و این وسط “یور” دمار از روزگار رئیس تروریستها در میآورد و او را به پلیس تحویل میدهد، در انتهای اپیزود پانزدهم هم “آنیا” نام سگ را باند (Bond) میگذارد.
در انیمهها زنان از لحاظ رفتاری پیچیده، از نگاه زیبائی شناسی Kawai! و از منظر اجتماعی قدرتمند به تصویر کشیده میشوند.
اینکه هر سه کاراکتر، آنیا، یور و لوید رازی دارند که نمیتوانند برای هم برملا کنند و در عین حال به یکدیگر نیاز دارند تا مقاصدشان را پیش ببرند، نه تنها در پارت دوم سریال لوس نمیشود، بلکهها جنبههای کمدی بیشتری به داستان اضافه میکند. مثلاً لوید سعی میکند با دانش خود از علم روانشناسی “یور” را بفهمد و از آنجایی که برادر “یور” یعنی “یوری” (Yuri) یک پلیس امنیتی است، لوید تلاش میکند جوانب احتیاط را با “یور” رعایت کند. اما “یور” در عین اینکه تمایلات و خواستههای بسیار کمی دارد، اما درک او برای لوید دشوار است زیرا “یور” به خوبی شخصیت دوگانهی خود را پوشانده است. جملهای را بیاد دارم که البته یادم نیست متعلق به کدام منتقد بود ولی میگفت” زمانی که دختران در کارتونهای دیزنی منتظر بودند که شاهزادهای زیبا سوار بر اسب سفید از راه برسد و دنیای آنها را نجات دهد، در انیمههای ژاپنی دختران خود برخواسته و با تکیه بر ارادهی خود دنیای خود را از چنگال ظلمت رهایی میبخشیدند.” این جمله کاملاً تفاوت انیمهها با آثار هالیوودی و سریالهای امریکایی را در مورد کاراکتر زنان نشان میدهد.
در انیمهها زنان از لحاظ رفتاری پیچیده، از نگاه زیبائی شناسی Kawai! و از منظر اجتماعی قدرتمند به تصویر کشیده میشوند. حداقل هر کاراکتر زنی یکی از خصوصیات بالا را دارد. مثلاً Sylvia رئیس “گرگ و میش” زنی قدرتمند با چهرهای که کمترین احساس را بروز میدهد، به تصویر کشیده شده است. اما “یور” دارای دو چهرهی متفاوت از خود است، یکی زنی معمولی و جذاب و دیگری با چهرهای بیرحم که با خونسردی آدم میکشد.
بررسی انیمه Spy X Family بخش دوم قسمت شانزدهم /شخصیت دوگانهی “یور”
“یور” جز ریختن حبوبات و سیبزمینی و غیره در دیگ و آبپز کردن آنها بدون پخت اصولی چیز دیگری بلد نیست!
با شروع اپیزود ۱۶ام شاهد “یور” هستیم که دستانش زخمی است و استرس زیادی دارد، اولین چیزی که تصور میکنید این است که “یور” حتماً باز فردی را به قتل رسانده است. اما نویسنده سر بزنگاه این دیدگاه شما را کاملاً از بین میبرد زیرا “یور” تلاش دارد آشپزی یاد بگیرد. در واقع “یور” جز ریختن حبوبات و سیبزمینی و غیره در دیگ و آبپز کردن آنها بدون پخت اصولی چیز دیگری بلد نیست! به همین دلیل او از دوستش کامیلا (Camilla) میخواهد به او آشپزی یاد بدهد و در این اپیزود از خنده رودهبُر خواهید شد، زیرا تمام اطرافیان “یور” کارشان به دلدرد و دلپیچه میکشد. چیزی که در این اپیزود دستگیرتان میشود این است که “یور” حتی اُملت هم بلد نیست درست کند و در کل این مدت این لوید بود که آشپزی میکرد. داستان فرعی این اپیزود که دربارهی فرانکی (Franky) است (همکار “گرگ و میش” که او نیز جاسوس است) هم بسیار قابل توجه است. او عاشق دختری شده و از لوید (Loid) میخواهد که او را در این امر کمک کند تا بتواند حرف دلش را به دختر مورد علاقهاش بزند، اما او نیز مانند Loid در مییابد که در دنیای جاسوسی جایی برای عاشق شدن وجود ندارد.
بررسی انیمه Spy X Family بخش دوم قسمت هفدهم/آنیا دوباره گَند میزند
در اپیزود هفدهم داستان آشپزی “یور” در قالب داستان فرعی ادامه مییابد و در بخش Fullmetal Lady اندکی بیشتر با کاراکتر سیلویا (Sylvia) (رئیس”گرگ و میش”) آشنا میشویم. اما دوباره داستان اصلی به سمت آنیا میچرخد. او که با سگاش باند قصد داشت، دامیان را به خود نزدیک کُند، شکست میخورد. از طرفی بکی (Becky) (دوست آنیا در مدرسه) این رفتار آنیا را به پای عاشق شدن آنیا و اینکه میخواهد قلب دامیان را تصاحب کند میگذارد. فکر و خیالهای این دختر بچه واقعاً جذاب و در عین حال خنده دار است. او که عاشق سریالهای عاشقانه است، وقتی عکس لوید (Loid) را میبیند عاشق او میشود و خیلی دوست دارد لوید را از نزدیک ملاقات کند. حال آنیا در کلاس طراحی هنری سعی میکند به دامیان نزدیک شود. دامیان قصد دارد نماد خانوادگی خودشان را با کاغذ درست کند که یک شیردال است. آنیا به کمک او میآید و همچون تمام مسائل دیگر که آنیا با ورود به آن گَند میزند، در اینجا نیز طراحی شیردال به معنای واقعی کلمه یک افتضاح به تمام معنا میشود، اما در کمال تعجب این طرح رتبهی اول را کسب میکند! با این حال آنیا در این نقشه نیز شکست میخورد زیرا دامیان خوب میداند که خراب کرده است!
بررسی انیمه Spy X Family بخش دوم قسمت هجدهم /آنیا و ماه کامل
هم ما و هم آنیا و هم “گرگ و میش” خوب میدانیم که آنیا امتحانات را گَند خواهد زد!
در اپیزود هجدهم در مییابیم که آنیا باید خود را برای امتحانات آماده کند ولی زمان امتحانات با زمانی که ماه کامل میشود یکی است و در این روز آنیا قدرت تلپاتیکاش را از دست میدهد. بنابراین سعی میکند با تمام توان درس بخواند تا نبود قدرت تلپاتیکاش را جبران کند. حضور “یوری” برادر “یور” نیز در این اپیزود شایان توجه است. البته هم ما، هم آنیا و هم “گرگ و میش” خوب میدانیم که آنیا در این امتحانات گَند خواهد زد!
اپیزود ۱۹ام درباره “جورج گلومن” (George Glooman) همکلاسی آنیاست که از پدرش میشنود که کسب و کار و شرکتشان رو به ورشکستگی است و این اتفاق بخاطر قدرت گرفتن خانواده دزموندهاست. او نیز سعی میکند در مدرسه از دامیان دزموند انتقام بگیرد که به لطف آنیا این حرکت جورج ناکام میماند. در نهایت میفهمیم که جورج کلاً قضیهی ورشکستگی خانوادهاش را درست متوجه نشده و دزموندهها با خرید سهام گلومنها، آنها را از ورشکستگی نجات دادهاند.
روز بعد که آنیا به مدرسه میرود، “یور” متوجه میشود که آنیا لباسهای ورزشیاش را جا گذاشته و به همین خاطر تمام مسیر خانه تا مدرسه را میدود تا به موقع لباسهای ورزشی آنیا را به او برساند که آنیا بازخواست نشود. لحظاتی که او در این حین میسازد بسیار خندهدار است و در نهایت در مییابد که امروز آنیا اصلاً زنگ ورزش نداشت!
به سردی یخ، به گرمی آتش
در اپیزود ۲۱ام با ورود فیونا فراست (Fiona Frost) کاراکتر جدید، نویسنده برگه آسای رو میکند که بیننده مجذوب Spy X Family شود…
در واقع در این چند اپیزودی که خلاصهوار به آنها اشاره کردم داستان اصلی پیشرفت آنچنانی به خود نمیبیند و گره داستانی باز نمیشود و شاهد حرکتی جدید در داستان اصلی نیستیم. شاید به نظر برسد که سریال افت کرده ولی داستانها فرعی که نویسنده برایمان تعریف میکند، بسیار خندهدار هستند و شاید یادتان برود داستان اصلی چه بود. ولی نویسنده خودش خوب میداند که وقتش رسیده حرکتی جدید در داستانش بزند تا مخاطب خسته نشود به همین دلیل در اپیزود ۲۱ام با ورود فیونا فراست (Fiona Frost) کاراکتر جدید، برگه آسی رو میکند که بیننده مجذوب Spy X Family شود.
فیونا نیز جزو ماموران WISE (سرویس اطلاعات و امنیت وستالیا) است و اسم رمزش نایت فال (Nightfall) است. نکتهی اصلی در مورد فیونا (Fiona) این است که او شیفته و دلباختهی “گرگ و میش” است و میخواهد او را مال خود کند. اما توان گفتن این موضوع را به “گرگ و میش” ندارد. به همین دلیل از اولین برخورد با “یور” سعی میکند جایگاه “یور” به عنوان مادر در خانوادهی فورجرها را متزلزل کند و به “یور” بقبولاند که فرد مناسبی در این جایگاه نیست. البته “یور” با آن دستپخت افتضاح و اینکه هیچچیز از امور خانهداری را نمیداند، برای خود چندان جایگاه مستحکمی در خانوادهی “یور” قائل نبود. چیزی که در این اپیزود به خوبی نمایان است، فیونا وارد نبردی جدی با “یور” بر سر بدست آوردن جایگاه در خانوادهی فورجر و در نهایت فتح قلب “گرگ و میش” میشود. فیونا در شروع این امر با گفتن اینکه لوید در بیمارستان به همکارانش در مورد مسائل خانه شکایت میکند، تخم دشمنی و نفاق را در “یور” میکارد تا از این طریق به “یور” بقبولاند که فرد مناسبی برای این جایگاه در خانوادهی فروجر (Forger) نیست. این نزاع تماشایی بین این دو کاراکتر با توجه به شخصیت دوگانهی “یور” که در جایی در اپیزود ۲۲ام در حال صحبت با خود ناگهان لحنش میشود همان قاتل خونسرد که میخواهد فیونا را قیمه قیمه کند به خوبی آشکار میشود. البته خود من هم بدم نمیآید بین “فیونا” و “یور” درگیری پیش بیاید! چون “فیونا” برعکس این خلقیات منفیاش کاراکتری بسیار جذابی است.
اما در مقابل، “فیونا” تصورات عاشقانهی خندهداری از “گرگ و میش” دارد که امکان ندارد از او بدتان بیاید. و این تصورات در تمام اپیزودهایی که او حضور دارد، قابل مشاهده است. هر تحسینی که از “گرگ و میش” میشنود، هر نکتهای که از او یاد میگیرد، هر مورد جدیدی که در رفتار او میبیند، خود را دلباختهتر و عاشقتر از قبل نسبت به “گرگ و میش” میبیند. این نکته با ورود به ماموریت جدید که باید این دو وارد بازیهای زیرزمینیِ فردی به نام کمپبل شوند، بیشتر نمایان میشوند.
مسابقات زیرزمینی تنیس
اپیزودهای ۲۲ و ۲۳ دربارهی ورود “گرگ و میش” و نایت فال (Nightfall) به این مسابقات و لتوپار کردن رقبا است. دو اپیزود جذاب و دیدنی، از تصورات و خیالات عاشقانهی “فیونا” نسبت به “گرگ و میش” بگیرید تا همین مسابقات تنیس زیرزمینی. “گرگ و میش” هم مانند ما از فیونا میپرسد که مگر تنیس هم مسابقات غیرقانونی دارد؟! اما این مسابقات تنها راهی است که آنها میتوانند به هدفشان برسند. هدف چیست؟ بدست آوردن تابلوئی که حاوی رمزی است که یکی از افسران اوستانیا در آن گنجانده است. تابلو چه ربطی به مسابقات تنیس دارد؟ زیرا کمپبل مجموعهدار و بازرگانی ثروتمند است که عاشق تنیس هم هست و به برندهی مسابقات زیرزمینی تنیس اجازه میدهد که یکی از آثار مجموعهاش را به عنوان جایزه انتخاب کند. این در حالی است که شرطبندیهای بسیار کلانی در این مسابقات انجام میشود. اما نکتهای که فیونا به “گرگ و میش” خیلی دیر یادآوری میکند این است که هر مدل تقلب در این بازیها کاملاً مجاز است از دوپینگ و استفاده از راکتهای مجهز به گجتهای مختلف بگیرید، تا اقدام به قتل حین انجام بازی! اپیزودهای ۲۲ و ۲۳ نه تنها تنفر ما را نسبت به کاراکتر فیونا که در قامت یک شخصیت منفی وارد داستان شده بود بیشتر نمیکند، بلکه شاید مانند من از او و کاراکترش لذت هم ببرید.
فیونا شاگرد همین “گرگ و میش” بوده و از او یاد گرفته است که جاسوسان باید احساساتشان را هرگز بروز ندهند ولی فیونا در تمام آموزههای “گرگ و میش” زیادهروی کرده است. او هرگونه احساسی را در صورت و رفتار و لحن خود کشته است. به مانند اسمش اخلاقش نیز به مانند یخ است و قلبی از یخ دارد. اما عشقش به “گرگ و میش” مانند هستهای داغ در قلب یخیاش است که این نکته در کاراکتر فیونا فراست تضاد جذابی بوجود آورده است. در انتهای اپیزود ۲۳ام آن نبردی که در انتظارش بودم در قالب تنیس به وقوع پیوست. که “یور” با نیروی فوقالعادهاش “فیونا” را محو کرد و نزاع میان خود و او را وارد فاز جدیدی کرد. البته که “فیونا” بعد از شکست به کوهستان رفت تا با تمرینات پیشرفته در بازی مجدد او را شکست دهد.
بررسی انیمه Spy X Family بخش دوم قسمت بیست و چهارم/درنقش مادر و همسر
در شروع اپیزود ۲۴ام “یور” را میبینیم که بخاطر حرفهای “فیونا” و فکر و خیالهای خود، تصور میکند که لوید (Loid)، فیونا را به او ترجیح داده و با او وارد رابطهای جدی شده است. وقتی لوید متوجه این موضوع میشود، “یور” را به قرار دعوت میکند تا اوضاع را بهبود بخشد ولی “یور” زیادروی میکند و مست میکند و لوید که میخواست از تکنیک قدیمی خود در رابطهها استفاده کند (بخوانید تکنیک خر کردن) مورد بازخواست شدید “یور” قرار گرفته و ضربهای محکم از او دریافت میکند. ولی خود را کنترل کرده و جریان را در نهایت به نفع خود تغییر میدهد.
در بخش دیگر این اپیزود آنیا که درصدد پیدا کردن راهی برای دوست شدن با دامیان است، بکی (Becky) که خیال میکند، آنیا عاشق دامیان است، به او میگوید که در مراسم پایان ترم میتواند با پوشیدن لباسی زیبا او را شیفتهی خود کند. (بکی سریال عاشقانه زیاد میبیند و این موضوع را از آن سریالها درک کرده است). به همین خاطر بکی، آنیا را به مرکز خریدی میبرد تا لباسی مناسب او بخرد. بکی از خانوادهای ثروتمند میآید و در این بخش بیشتر با کاراکتر او آشنا میشویم. او تمام پاساژ را برای خرید خودش و آنیا رزرو کرده و جز او و آنیا کسی آنجا نیست و تمام کارمندان پاساژ تا کمر برای او خم میشوند. بخشی جذاب و بامزه که به زیبایی اپیزود ۲۴ام را به پایان میرساند.
بررسی انیمه Spy X Family بخش دوم قسمت بیست و پنج/ اولین برخورد
بعد از ۲۴ قسمت داستان Spy X Family در اپیزود ۲۵ام یک سروسامانی به خودش داد و تنها با یک ملاقات چند دقیقهای بین ‘گرگومیش” و “داناوان دزموند”، شاهد پیشرفت قصه و کاراکترها بودیم. در این قسمت آکادمی Eden از تمام فارقالتحصیلان خودش در تمام ادوار گذشته دعوت کرده تا در گردهمایی و ایراد سخرانی برای دانشآموزان ممتاز، تجدید دیداری نیز با دوستان قدیمی و استادان سابق خود داشته باشند. چیزی که این گردهمایی را مهم میکند این است که از وزیر و روسای احزاب بگیرید تا ورزشکار و هنرمند در این گردهمایی شرکت میکنند. به همین دلیل این مراسم تحت نظر شدیدترین پروتکلهای امنیتی قرار دارد و تمام نیروهای نظامی، انتظامی، امنیتی و اطلاعاتی، مراسم را کنترل میکنند. از تطبیق چهره بگیرید تا چندین گیت بازرسی بدنی، همه چیز تحت کنترل شدید دولت اوستانیاست. به همین دلیل تنها امید وستالیا برای ورود به این مراسم “گرگومیش” است. او که ماهرانه تغییر چهره داده و حتی تُن صدایش را نیز عوض میکند، به سختی از گیتهای بازرسی عبور کرده و وارد مدرسه شده است. “گرگومیش” اذعان میکند که تمام ماموران ویژهی قبلی وستالیا نتوانستهاند وارد این گردهمایی شوند و همگی شکست خوردهاند. او متوجه شده است که “داناوان دزموند” نیز اینبار میخواهد در مراسم شرکت کند و اتفاقاً دیداری کوتاه نیز با پسرش دامیان داشته باشد. پس این بهترین و تنها فرصت او برای دیدار با “داناوان دزموند” است و باید از آن بیشترین استفاده را ببرد.
صحنهها و موقعیتهای کمدی در این اپیزود اندک ولی به جا هستند و آنیا با تمام دستوپاچلفتی بودنش، توانست دامیان را مجاب کند با پدرش ملاقات کند. موقعیت کمدی در این اپیزود وجود ندارد و نویسنده به کمدی کلامی بسنده کرده است. بیشترین تاکید اپیزود بر ملاقات “داناوان دزموند” با “گرگومیش” است. ملاقاتی که بیشتر جدی است و با پیش کشیدن نام آنیا و اینکه دختری بیشفعال است و در همین حین نشان دادن تصاویر آنیا، کمدی نیز در لابهلای این فضای جدی در حرکت است. صحبتهای “گرگومیش” و “داناوان دزموند” حول آنیا و آن مشت محکمی که به دامیان زد، میگذرد و اینکه “گرگومیش” به دزموند میگوید بچهها و درک آنها بسیار سخت است. در واقع “گرگومیش” سعی دارد با اینکار رابطهی داناوان و پسرش دامیان را بهبود دهد و در نهایت به لطف حرفهایی که آنیا به دامیان قبلتر زده بود و اعتماد به نفسی که به او داده بود، این اتفاق میافتد. “گرگومیش” سعی دارد با روانشناسی، اندکی کاراکتر “داناوان دزموند” را درک کرده و سعی کند نام خود در ذهن او ثبت کند. البته در نهایت “گرگومیش” سعی میکند وارد حزب “داناوان دزموند” شود و از او میخواهد که بتواند به Meetingهای حزبی او وارد شود.
در نگاهی جدیتر به این اپیزود در خواهید یافت که داستان اصلی تنها با یک ملاقات ساده پیشرفت کرده و این اصلاً قابل توجه نیست، اما اگر به قسمت اول برگردید و دوباره سریال را نگاه کنید در خواهید یافت تمام قضیه و داستان اصلی و Plot انیمهی Spy X Family همین ملاقات چند دقیقهای بوده است زیرا هیچ ماموری از وستالیا تا قبل از “گرگومیش” تا این حد پیش نرفته بود. پس چرا Spy X Family تا این اندازه جذاب و سرگرمکننده است؟ زیرا داستانهای فرعی Tatsuya Endo درامدی بسیار مجذوب کنندهای دارند و رفتار و اندیشهها و حرکات کاراکترهایش بار طنز انیمه را بسیار بالا برده است. در واقع همانطور که از نام انیمه مشخص است Family جنبهی طنز قضیه است و Spy تنها بستری برای پیشبرد داستان و ایجاد موقعیتهای طنز در قصه است. اینکه “گرگومیش” و “داناوان دزموند” بالاخره دیداری کوتاه داشتند اصلاً و ابداً مهم نیست. زیرا من مشتاق دیدار مجدد “فیونا فراست” و رقابتاش با “یور بریار” هستم و دوست دارم کاراکتر آنیا را دنبال کنم تا بدانم حدومرز او در گَند زدن در موضوعی تا چه حد گشترش مییابد!
دیدگاه کلی
امتیاز انیمه Spy x Family فصل اول بخش دوم
در آخر باید افزود پارت دوم انیمهی Spy X Family دارای اپیزودهای پر افت و خیز بود و شاید سکانس پایانی اپیزود ۲۵ام آن چیزی نبود که انتظارش را داشتیم. ولی Spy X Family مانند دیگر انیمههای مطرح نیست، زیرا این کاراکترها و قصههای فرعی آن هستند که اهمیت دارند و همین نکته این انیمه را جذابیت بخشیده است. شخصیتپردازیهایی که امروزه نه در سریالهای ایرانی و نه آمریکایی مثالش وجود ندارد و هنر Tatsuya Endo در قصهسرایی چیزی یا بهتر بگویم الماسی نایاب است که فعلاً در عالم سینما و تلویزیون مثالش را پیدا نخواهید کرد. به همین دلیل است که انیمهها روز به روز بر میزان محبوبیتاشان افزوده میشود، زیرا مانندی ندارند…
امیدواریم از مطلب بررسی انیمه Spy X Family بخش دوم لذت برده باشید… برای خواندن مطالب بیشتر در مورد سریال های تلوزیونی برتر و محبوب به این بخش مراجعه کنید…
عالیییییییییییییییییییی😍😍
دارمیان نیست دامیان هست😊
درود بر شما، ممنون که اشتباهم را گوش زد کردید، این مورد برطرف شد. وقتخوش
خیلی خوبع🫠🫠🫡🫡🫂🫂
سپاس از شما که وبسایت ما را برای خواندن مطلب مورد علاقتون انتخاب کردید.