بررسی فصل دوم انیمه Spy x Family / تا قسمت دوازدهم
با سلام خدمت شما همراهان گرامی مجله اینترنتی ساعت هفت، با نقد و بررسی فصل دوم انیمه Spy x Family در خدمت شما هستیم. فصل دوم انیمهی Spy x Family توسط Wit Studio و Clover Works ساخته شده است. تنها تغییر نسبت به فصل اول جایگزینی نویسندهی فصل اول Ichiro Ukuochi با Furuhashi است که کاملاً این تغییر در دو قسمت اول حس میشود.
مطالب بیشتر در مورد Spy x Family
بررسی انیمه Spy x Family / روی لبهی تیغ (تا قسمت دوازده)
بررسی انیمه Spy X Family بخش دوم (قسمت سیزده تا بیست و پنج)
تگ مرتبط: بررسی سریال
خلاصهی فصل اول
داستان دربارهی Loid Forger (یا همان Twilight) است که برای جاسوسی از دونوان دزموند (Donovan Desmond) رهبری سیاسی وارد اوستانیا شده است. اما برای این که اهدافش را پیش ببرد مجبور شده تشکیل خانواده بدهد. او با دختری به نام Yor آشنا میشود که او نیز برای آنکه از موقعیت اجتماعی خوبی برخوردار شود مجبور است ازدواج کند (این دو توافق میکنند که با هم ازدواجی سوری داشته باشند بدون روابط زناشویی). Yor یک قاتل قراردادی است که برای بدست آوردن پول قتل انجام میدهد. در عین حال Loid Forger به دنبال دختری برای سرپرستی میگشت تا بتواند از طریق او به خانوادهی Desmondها نزدیک شود زیرا پسر Donovan Desmond در مدرسهای بسیار سطح بالا تحصیل میکند. Loid توانست با Anya آشنا شود و او را به سرپرستی قبول کند ولی نمیداند که این دختر یک Telepath است و میتواند ذهن اطرافیانش را بخواند. در نهایت در اواخر فصل اول Bond سگی که میتواند تصاویری از آینده ببیند، به این خانوادهی عجیب و غریب اضافه میشود تا لحظات بامزهی بیشتری به داستان افزوده شود.
بررسی انیمهی سریالی Spy x Family فصل دوم
قسمت اول از فصل دوم: به دنبال مامان و بابا/شروعی ضعیف
در قسمت اول از فصل دوم متوجه میشویم که Yor که نام مستعارش Thorn Princess است به محفل Red Circus نفوذ کرده و تمام اعضای آن را (حداقل او که اینطور فرض میکند) به قتل میرساند. ولی یکی از آنها قبل از آنکه نفسهای آخر را بکشد با دستی لرزان به Yor شلیک میکند که متاسفانه تیر به بدجایی اصابت میکند. روز بعد Yor با درد باسن از خواب بلند شده و با چهرهای در هم فرو رفته که آماده است پاچه بگیرد از خواب بلند میشود! Loid خیال میکند احتمالاً دلیل این چهرهی خشنِ Yor بیتوجهی او نسبت به مسائل همسری است. بنابراین Yor را به تفریح و گردش دو نفره دعوت میکند.
قسمت اول از فصل دوم همان رویهی تکراری تعریف کردن داستانهای فرعی و عمیق کردن رابطهی مخاطب با شخصیتهای اصلی را انجام میدهد. داستانهایی که دیگر آن کمدی فصل قبل را هم ندارند و نمیتوانند آن طور که باید خندهدار باشند و بعضاً شاید با یک نیشخند از آنها بگذرید. همچنان Anya یکی از محورهای اصلی داستان و دنبال کردن او شاید برای شما لذتبخش باشد ولی در این قسمت از او نیز چیزی در نمیآید و تنها سکانس آخر که آخرین عضو Red Circus را غافلگیر میکند اندکی جذاب است.
تا اینجای کار بعد از گذشت ۲۶ قسمت و یک وقفهی یک ساله قسمت اول از فصل دوم حتی برای یک تجدید دیدار با شخصیتهای مورد علاقهامان هم خوب عمل نمیکند، جدای از اینکه Yor باسنش گلوله خورده و این میتواند جالب باشد و شاید با خواندن کلمهی باسن ناخودآگاه خنده به لبتان بیاید، بیائید واقعبین باشیم فرم داستان کاملاً تکراری است. قبلتر نیز با چنین داستانهایی سروکار داشتیم. یک بهانه بوجود میآید (در اینجا Yor گلوله خورده است)، Loid یا فردی دیگر طرف آسیب دیده (روحی یا جسمی) را به یک قرار ملاقات یا تفریح و سرگرمی دعوت میکند و کمدی موقعیت رقم میخورد. در فصل اول ۲۲ قسمت یا بیشتر طول کشید تا یک ملاقات کوتاه بین Loid و Desmond اتفاق بیافتد، باید منتظر ماند و دید چه اتفاقاتی در آینده رخ خواهد داد!
قسمت دوم از فصل دوم: استراتژی Bond برای زنده ماندن – اردوی تحقیقات میدانی دامیان / ضعیفتر از قبل
در قسمت دوم دو داستان داریم که پشتبند هم نمایش داده میشوند. در داستان اول Bond تصویری از آینده میبیند که مُرده است و خیال میکند که پرفسوری که در آزمایشگاه روی او تحقیقات انجام میداده باعث آن اتفاق خواهد شد. او که از آنیا کمکی دریافت نمیکند (زیرا باید تکالیفش را انجام دهد) پس دست به دامان Yor میشود و او خیال میکند Bond گرسنه است. Yor متوجه میشود غذای سگ ندارند و یادش رفته به فروشگاه برود پس قول میدهد برای Bond خودش غذا درست کند. اینجاست که Bond علت فوتش در آیندهی نزدیک را در مییابد، خوردن غذای Yor! بنابراین در به در به دنبال Loid میگردد تا او را به خانه بیاورد و برایش غذا درست کند تا به دیار آخرت نشتابد!!
در بخش دوم ماجرا Damian را داریم که دیر از خواب بیدار شده و از کلاس جا میماند و معلمش او را تنبیه میکند تا به کمک مسئول نظافت خوابگاه برود. دوستانش نیز به او میپیوندند و همان تنبیه را دریافت میکنند و در نهایت شب هنگام به یک اردوی تحقیقات میدانی میروند تا زندگی در طبیعت را به کمک معلمشان که چهرهی خوفی دارد، بیاموزند.
داستان Spy x Family دیگر نمیتواند بر این پاشنه بچرخد و احتیاج دارد که اتفاقی در آن رخ دهد و به نحوی دیگر کاراکترها را درگیر ماجرایی جذابتر و سرگرمکنندهتر کند و ماجراجوییای پویاتر نشانمان بدهد تا بیشتر در دنیای Spy x Family غرق شویم. از طرفی کاراکترهای فرعی داستان مانند Yuri، Frost و دیگران توانایی ببشتری در جذاب کردن قصه دارند و تقابل Yuri و Loid در کنار Yor و Frost داستانهایی به شدت جذابتر از این مواردی که در این دو قسمت دیدیم را میتوانند خلق کنند. درست است که انیمه براساس مانگا خلق شده ولی دیگر داستانهای فرعی Spy x Family در کلیشه غوطهور هستند…
قسمت سوم از فصل دوم: ماموریت × خانواده / بوندِمَن خوشتیپ / قلب کودک – بیدارشو
در قسمت سوم سه داستان را میبینیم، اولی دربارهی Yuri است. در این داستان وزارت اطلاعات اُستانیا که SSS نام دارد، به دنبال فردی است که در مجلاتی غیرقانوی که اپوزیسیون دولت اُستانیا منتشر میکند، اقدام به چاب اخبار و داستانهایی عمدتاً خلاف واقع میکند. این فرد فرانکلین پرکین نام دارد و SSS به دنبال او و افرادی است که این داستانها را از او میخرند. برای این منظور وزارت اطلاعات اُستانیا، Yuri را انتخاب میکند تا این فرد را تعقیب کرده و با جمعآوری مدارک او را دستگیر و خریداران داستانهای او را نیز تحویل وزارت اطلاعات بدهد.
در بخش دوم شاهد یکی از اپیزودهای کارتون Spy Wars هستیم که آنیا به شدت تحت تاثیر این کارتون است. در این اپیزود Bondman با تمام زنانی که در طول داستان ملاقات میکند وارد رابطه شده و یک حرمسرا برای خودش درست میکند! ولی در نهایت دخترها به جانش میافتند تا از بین آنها تنها یک نفر را انتخاب کند. در بخش سوم و نهایی از قسمت سوم چند داستان کوتاه را داریم که در یکی Loid نمیتواند آنیا را درک کند و در دیگری آنیا دیر به مدرسه میرسد چون خواب میماند.
در قسمت سوم همچنان با داستانهایی از خانوادهی Loid و نزدیکان آنها (مانند Yuri برادر Yur) سر و کله میزنیم. داستانهایی کاملاً ساده و معمولی و به دور از هیجانات و طنزهای موقعیت و کلامی، یک درام به شدت خشک که در واقع دنیای جاسوسی و شغل Yuri در کشف این افراد هم همانگونه کسالت آور و غیرقابل تحمل است. تا اینجای کار اگر این سه قسمت را ندیدهاید چیزی از دست ندادهاید! و این نشان میدهد Spy x Family نسبت به فصل اول تا به اینجای کار به شدت افت کرده است.
قسمت چهارم از فصل دوم: شیرینی معرفت / طرح بزرگ عاشقانهی خبرچین II
در بخش اول از قسمت چهارم SpyxFamily در فصل دوم، ابتدا برایمان از افسانهی The Pastry of Knowledge یا شیرینی معرفت گفته میشود که با خوردن آن میتوانید معرفت بالایی کسب کنید و هوش خود را افزایش دهید. این شیرینی که ماکارون یا Macaroon نام دارد باعث ایجاد یک صف طولانی در سلف مدرسه شده و تمام دانشآموزان مشتاق خریدن آن هستند. آنیا، بکی، دامیان، اِمیل و ایوِن بر سر زودتر رسیدن به سلف و خرید آن وارد رقابت میشوند ولی ۵ شیرینی آخر را Goerge Glooman میخرد و آنها کِنِف میشوند. دامیان و بکی بر سر جرج خراب شده و بخاطر گذشته از او میخواهند شیرینیها را تقسیم کند. یکی از شیرینیها برای خود George است ولی چهارتای دیگر باید بین ۵ نفر تقسیم شوند که این یعنی بکی و آنیا و دامیان و رفقایش باید به طریقی با هم کنار بیایند. در اینجا طنز SpyxFamily دوباره خود را نشان میدهد و لحظات جالبی را از ورق بازی این ۵ کودک به تصویر میکشد.
در بخش دوم این قسمت فرانکی خبرچین Twilight را داریم که بعد از دادن خبر و همچنین بازگو کردن داستانی دربارهی گروه Garden که برای دولت آدم میکشند، از Twilight میخواهد که به او در یافتن گربهای کمک کند که برای دختری است که او میخواهد با این کار قلبش را بدست آورد. ولی Loid او را به حال خودش رها میکند و فرانکی تلاش میکند به تنهایی گربه را پیدا کند و در این بین با Yuri برخورد میکند و او نیز تصمیم میگیرد به فرانکی کمک کند تا خود را فردی اجتماعی و فعال نشان دهد.
با اینکه سه قسمت قبلی داستانپردازی ضعیفی برخوردار بودن و کسالتآور جلوه کردند و در واقع در کلیشههایی که خود SpyxFamily بوجود آورده دستوپا میزدند، قسمت چهارم با سکانس ورق بازی آنیا و دیگران اندکی حس و حال فصل اول را دوباره احیا کرد ولی با بخش دوم قسمت چهارم داستان لوسِ عاشق شدنهای فرانکی آن حس و حال خوب را شست و برد. همچنان منتظرم تا موتور این فصل دوم SpyxFamily روشن شود تا دوباره هیجان و خنده و درامدی را در آن ببینم.
قسمت پنجم از فصل دوم: نقشهی عبور از مرز
در این قسمت از Spy x Family داستان Yor را دنبال میکنیم که در قسمت قبل Shopkeeper با او تماس گرفت و ماموریت ویژهای به او پیشنهاد کرد. Yor وارد عمارت او میشود و Shopkeeper را در حال هرس کردن باغ میبیند. او رهبر گروهی آدمکش به نام Garden است و حدس میزدم که Yor هم باید عضو این گروه باشد. Shopkeeper از Yor میخواهد که بادیگارد زنی به نام Olka Grecher را برعهده گرفته و از او و کودک خردسالش که سوار یک کشتی لوکس تفریحی شدهاند محافظت کند. شوهر این زن عضوی خانوادهای گانگستری بوده که عدهای زیادی به دنبال به قتل رساندن وارث این خانواده یعنی فرزند خردسال او و خودش هستند. این کشتی تفریحی که Princess Loreilei نام دارد قرار است از اوستانیا به کشوری دیگر رفته، بنابراین این امکان وجود دارد که آدمکشهای بسیاری از این فرصت استفاده کنند و Grecher و کودکش را ترور کنند.
برخلاف چهار قسمت پیش در قسمت پنجم داستان Spy x Family دوباره جان تازیهای میگیرد و خون تازهای به رگهایش تزریق میشود. حضور آنیا و لوید در این کشتی تفریحی نوید موصعیتها و دیالوگهای طنز بسیاری میدهد که نمونهاش را در همین قسمت دیدیم. انیا با بردن بلیط این کشتی از قرعهکشی توانست خود را وارد آن کند تا اقیانوس را از نزدیک ببیند. Loid هم در کمال ناباوری توانست از رئیسش مرخصی کوتاهی بگیرد ولی چون خلق و خوی جاسوسانه رهایش نمیکند، حتی در کشتی نیز رفتاری محتاطانه دارد که آنیا خوشش نمیآید. در واقع میتوانم بگویم که تازه فصل دوم Spy x Family آغاز شده است و همین داستان خوب نوید اتفاقات جالب توجهی را میدهد زیرا بعد از چهار قسمت دوباره هر سه نفر این خانوادهی عجیب غریب در کنار هم در یکجا حضور دارند.
قسمت ششم از فصل دوم: کشتی لاکچری وحشتناک
در قسمت ششم در حالی که یوری سعی میکند حواس جمع باشد تا بتواند به نحو احسن از سوژههای سازمان محافظت کند، قاتلین که میدانند سوژهها در چه اتاقی قرار دارند دست به کار میشوند تا سوژهها را ترور کنند. فردی که تلفنها را شنود میکند و در تمام کشتی شنود گذاشته، اطلاعات سوژهها را به قاتلین میفروشد. اکنون تمام قاتلین در برابر یور و Gretcherها که سعی دارد از آنها محافظت کند، قرار گرفتهاند. جالب است که جز قضیه ترور، لوید فورجر میداند که در کشتی شنود کار گذاشتهاند. حرف از لوید شد، او که نمیتواند آنیا را درک کند و رفتار او را درست ارزیابی کند، لحظات جالب و بامزهای را میسازد. در نهایت یور باید اولین مبارزه جدی خود را در کشتی لاکچری وحشتناک انجام دهد.
قسمت ششم خطرات این کشتی را نشانمان داد و مخاطب را برای یک نقطهی اوج بزرگ در یک یا دو قسمت بعد آماده میکند. در دیگر عناصر انیمیشن اما به نظرم طراحی اکشنها و درگیری نسبت به فصل اول نه تنها تغییری نکرده است، حتی حس میکنم اُفت نیز کرده باشد. مبارزات Yor با Assassinها که باید اغراقآمیز باشد، فعلاً چندان جالب توجه نبوده ولی میدانم در قسمت بعد و مبارزه با Barnaby همان مبارزاتی که دلم میخواهد را شاهد خواهم بود.
قسمت هفتم از فصل دوم: این عملیات واسه کیه؟
در ابتدا یور از پس مردی که سلاح زنجیری داشت برآمد و Ania نیز جمعیتی که مبارزهی این دو را نگاه میکردند را فریب داد تا نزاع این دو یک صحنه از سیرک به نظر برسد. از اینجا به بعد Ania تلاش میکند که به Yor کمک کند ولی نمیداند چطور از دست Loid خلاص شود. به همین دلیل لحظات طنزآمیزی بوجود میآید که در آن Ania خود در تلههایی که برای Loid میچیند گرفتار میشود. در آخر در شب تمام مهمانان کشتی برای دیدن مراسم آتشبازی جمع میشوند و Loid و Ania نیز برای دیدن آن بیرون میروند. این در حالی است که Yor و Gretcherها باید به محل قرار بروند تا به سلامت از کشتی خارج شوند ولی Assassinها نیز در تعقیب آنها هستند.
در این قسمت تمرکز سریال بین Yor و Ania تقسیم گشته و طنز ماجرا در لابهلای لحظات استرسآور Assassinهایی که در تعقیب Yor هستند و Aniaئی که سعی دارد از دست Loid خلاص شود تا به مادرش کمک کند، در جریان است. قصهای دلهرهآور (بخوانید معمولی) که میتواند با مبارزات غلو شدهی خاص انیمهها، طنزی درخور برای سکانسهای Yor بسازد و برای Aniaیِ خِنگ دوستداشتنی، لحظاتی مفرحی برای مخاطبان بسازد.
قسمت هشتم از فصل دوم: سمفونی بر روی کشتی
قسمت هشتم دو بخش دارد، در بخش اول Yor و Gretcherها بر روی کشتی در محاصرهی Assassinها قرار میگیرند و به لطف Matthew او میتواند اکثر قاتلین را ناکار کند. تا اینکه او با یک قاتل Shirasaya (نوعی کاتانا که قلاف و دستهی آن از چوب است ولی تیغهاش فولاد آب دیده که طول کوتاهی دارد) بدست مواجه میشود که حسابی او را گوشمالی میدهد. در لحظات آخر Yor، فورجرها، Gretcherها و برادرش و گذشتهاش را بیاد میآورد و از خود میپرسد برای چه میجنگیده، برای پول؟ برای خانواده؟
در بخش دوم Yuri را داریم که سرما خورده است و بیاد کودکیاش میافتد که هروقت سرما میخورد خواهرش Yor بدادش میرسید (در واقع مرگ را جلوی چشماش میآورد).
یور (Yor) قاتل خونسردی که اکنون گوشهی رینگ افتاده است و نفسهای آخر را میکشد، به این فکر میکند که چرا آدمکش شده است؟ چرا وقتی خانواده دارد و برادرش بزرگ شده و مستقل گشته، هنوز آدمکش قراردادی است؟ آیا برای مملکتش هنوز آدم میکشد؟ برای محافظت از فورجرها؟ اینکه کاراکتر به چرایی کارهایش فکر کند، جالب است. جالبتر اینکه که پای طنز به این افکار Yor باز نمیشود و او در کمال جدیت به آن میاندیشد. اما دلیل رفتارش هرچه باشد، بگذارید بگویم که آدمکشی تنها کاری است که Yor در آن تبهر دارد.
قسمت نهم از فصل دوم: دستی که با آینده در ارتباط است
در قسمت قبل دیدیم که Yor کاتانای قاتل را شکست ولی در این قسمت کاتانای قاتل همچنان سالم بود. به نظرم قاتل در این یک هفته که از قسمت هشتم گذشته توانسته از بوفهی کشتی Shirasayaیِ جدیدی تهیه کند! Yor که دوباره برخواسته و در برابر مرگ مقاومت میکند، به دنبال روزنهای برای شکست دادن قاتل است تا از مخمصه خلاصی یابد. در این بین Loid نیز که متوجه شده در کشتی بمب کار گذاشتهاند تغییر ظاهر داده و مشغول خنثیسازی بمبها میشود. Ania هم یکی از Stilettoهای مادرش را پیدا کرده و آن را به بالای عرشه پرت میکند که باعث مرگ دو تا از Assassinها میشود.
قسمت جذابی بود و مبارزات نیز جالب توجه و پایانی در خور برای داستان کشتی لاکچری رقم خورد. حال Yor را داریم که زخم و زیلی شده و Loidیی که در تعطیلات هم باید استرس عملیات را تجربه کند و Aniaئی که تلاش میکند هر کاری بکند تا این خانواده یکپارچه باقی بماند. خوشبختانه در انتها، مدیر Yor به او میگوید که بخاطر قدردانی از تلاش او در انجام ماموریت میتواند فردا را با خانوادهاش بگذراند و مرخص است.
قسمت دهم از فصل دوم: از مرخصی نهایت لذت را ببرید / بزرگنمایی دربارهی تعطیلات
قسمت دهم دو بخش دارد در بخش اول Yor را داریم که حال میتواند آخرین روز تعطیلات را در کنار خانواده از جزیرهی تفریحی لذت ببرد و لحظلات جذاب و شیرینی را در کنار خانواده تجربه کند. در انتهای روز هم در بغل Loid از شدت خستگی بیهوش شود. صحنهای لذتبخش که هم Loid را در برابر دیدگان مردم خجالتزده میکند، هم او را به این خانوادهی دروغین علاقهمند. در بخش دوم Ania را داریم که در ابتدا خیال میکند اگر دربارهی تعطیلاتش در کشتی لاکچری دروغ بگوید دامیان او را به خانهاش دعوت میکند ولی آنقدر اغراق میکند و سیرداغش را زیاد میکند که همه متوجه میشوند او دروغ میگوید و در قسمت درجهی سوم کشتی سوار شده بود و بدین خاطر حسابی خجالتزده میشود. کودکانهای جذاب که احتمالاً خیلی از چنین موردی را در کودکی تجربه کرده باشیم که باعث میشود Ania را درک کنیم.
قسمت دهم را دوست داشتم آرام، دلنشین، به دور از هیاهو و همهمه، کاملاً صاف و ساده بود. یک درام خالص که طنز لطیفی در هر لحظه از آن لبخندی را گوشهی لبانتان مینشاند.
قسمت یازدهم از فصل دوم: برلینت در عشق / روزمرگی Nightfall
به جای شرح خلاصهی این قسمت که جزوی از روال نقدم در این سری مقاله بود، یک راست به سراغ نقد میروم و بلند فریاد میزنم “این همان Spy x Family بود که میخواستم”! این همان طنز منحصربهفردی بود که از Tatsuya Endo میشناختم. اگر مانند من تا به الان منتظر Episodeئی خاص از Spy x Family بودید، قسمت یازدهم همان پاداش صبر شما خواهد بود. طنزی که در عین مفرح بودن بسیار تکاندهنده نیز هست و مخاطب را شرمسار میکند، طنزی از جنس کارهای Sacha Baron Cohen ولی نه به آن غلظت (مانند Borat).
Becky Blackbell از آن مدل تیپ شخصیتهایی است که کم و بیش اطرافتان وجود دارند، افرادی که در رویا زندگی میکنند. در اینجا Becky را داریم که اصلاً نمیداند مرزهای اخلاقی چه هستند تا اینکه بخواهد آنها را بفهمد (زیرا سِنش فرسنگها زیر سن قانونی است). کاملاً ظاهر قضایا را قضاوت میکند و سعی ندارد حتی ذرهای نسبت به تمایلاتش بیاندیشد که درست است یا خیر. ابراز علاقهای بسیار خالصانه که از معصومیت کودکانه شکل گرفته است و طنز منحصربهفردی را بوجود آورده که کمتر به آن پرداخته شده است (نه تنها مدیوم انیمه بلکه در سینما جزء Lolita ساختهی کوبریک مثال دیگری به ذهنم در حین نوشتن این مقاله نمیرسد).
در ادامه Fiona Frost را داریم که در مدت زمانی که Loid در تعطیلات بود ماموریتهای زیادی را انجام داده است تا از این طریق Loid را تحت تاثیر قرار دهد. عشقی کاملاً یکطرفه که حسادت، تنور آن را گرم کرده است و نوعی خشونت پنهانی را در نهان خود دارد. Fiona کاراکتری بود که دوست داشتم بیشتر به او پرداخته شود ولی بخاطر نوع شخصیتپردازیش نمیشود پتانسیل او را در خلق موقعیتهای خندهدار، بیهوده هدر داد. Fiona که صورتی بی روح و کاملاً یخزده دارد (کلاً یخکرده است) چون نام فامیلش Frost است! ولی درونش کاملاً از عشق به Loid مانند آتشفشانی خروشان میماند (البته کمی مریضگونه Loid را دوست دارد). Loid به او سوغاتی میدهد که از کشتی تفریحی برایش آورده است. Nightfall هیچ حسی بروز نمیدهد و تنها تشکر میکند و Loid در دلش میگوید “با نگاهش میخواد منو پاره کنه” و میترسد. اما چند لحظه بعد Nightfall را داریم که از ذوق گرفتن یک هدیه کوچک که حتی نمیداند چیست و آن را باز نکرده است، چنان خر کیف میشود که انگار به او تیتاپ داده باشند! چرا؟ چون Loid دوستداشتنیاش به او هدیهای داده است. البته Nightfall هنوز Yor را فراموش نکرده است که چطور او را مغلوب کرد و حسابی انواع تمرینات مختلف را انجام داده تا در زمانی دیگر او را شکست دهد.
قسمت دوازدهم از فصل دوم: جزوی از خانواده
در قسمت دوازدهم Loid سگ خانواده Bond را به گردش میبرد و سعی دارد آموزشش دهد که Bond خسته میشود زیرا تمام عمرش تحت آموزشهای سنگین بوده ولی Loid نمیتواند Bond را بفهمد. در ادامه اما مسئلهی آتشسوزی ساختمان که Bond متوجهش میشود و اتفاقات پیرامون آن باعث میشود Loid به نوعی Bond را درک کند و نه کاملاً اما تا حدودی پی به توانایی بالای Bond در تشخیص خطرات بشود (نمیداند که Bond آینده را میبیند، صرفاً این موضوع را به پای شامهی قوی او میگذارد).
دیدگاه کلی
امتیاز انیمه Spy x Family فصل دوم بخش اول
حال با پایان یافتن ۱۲ قسمت ابتدایی فصل دوم باید منتظر پارت دوم ماند و دید چه اتفاقاتی برای این خانواده رخ میدهد. خانوادهای که پیوند میان آنها با دروغ شکل گرفته و همگی سعی دارند معمولی جلوه کنند. بیشتر از آنکه Spy x Family دربارهی ماموریت Loid دربارهی نفوذ به حذب دزموندها باشد، انگار حول این موضوع میچرخد که چه زمانی دروغهای فورجرها فاش میشود و همگی به راز همدیگر پی میبرند. به طور کلی اگر قسمت ۱۱ را فاکتور بگیریم Spy x Family Season 2 نسبت به فصل اول از لحاظ داستانی ضعیفتر بود ولی قسمت ۱۱ تافتهای جدا بافته بود که مرا به وجد آورد و از دقیقهی اول تا آخر خندیدم. اما کلیت فصل دوم را نپسندیدم زیرا نویسنده طنز خاص خود را که در فصل اول پرورانده بود، در فصل دوم زیر بار درام داستانی خود گرفتار کرد و تنها قسمت ۱۱اُم بود که آن طنز خاص دوباره خودنمایی کرد.