بررسی سریال Drops of God
“قطراتی از خدا” (Drops of God) یک سریال درام به کارگردانی “اودد راسکین” و محصول مشترک فرانسه، ژاپن و آمریکا میباشد. “کواک دنگ ترن” سازنده این سریال بوده و فیلمنامهی آن را با الهام از مانگایی با همین نام نوشتهی یوکو و شین کیبایاشی به رشته تحریر درآورده است. از جمله بازیگران این مجموعه میتوان به “فلور جفریر”، “توموهیسا یاماشیتا”، “تام وزنیسکا”، “کیوکو تاکناکا”، “لوکا تراچانو” و “استنلی وبر” اشاره نمود. داستان این سریال دربارهی وصیتنامه خاص الکساندر لژر یک شرابشناس مشهور بوده که دخترش کامیل و بهترین شاگردش ایسی تومینه را وارد رقابتی جدی برای به ارث بردن میراثش میکند. فصل نخست این سریال شامل هشت قسمت بوده که در تاریخ ۲۱ آوریل ۲۰۲۳ از شبکه France Televisions و همزمان از طریق استریم Apple TV و Hulu بصورت اینترنتی منتشر گردید.
بررسی سریال Drops of God “نبوغ و ژن خوب”
سریال “Drops of God” به هیچ عنوان شروع طوفانی و درگیرکنندهای ندارد و حتی ممکن است بسیاری از افراد را در همان یکی دو قسمت اول از تماشای ادامه سریال منصرف کند. اما وقتی به این فکر کنیم که این سریال براساس یک مانگا ساخته شده به این نتیجه میرسیم که در مانگاها با شخصیتهای شگفتانگیز روبرو هستیم. شخصیتهایی که اگرچه در بسیاری از موارد اغراق شده میباشند، ولی در نمایش ضعفها و قدرتهای انسان خیلی دقیق و واقعی هستند. در نتیجه باید به این سریال (با توجه به اینکه نمیتواند همچون انیمهها نامحدود عمل کند) فرصت داد و با یک یا دو قسمت آن را قضاوت نکرد.
سریالها نمیتوانند همچون مانگاها و انیمهها پیشروی کنند و باید فضای داستانشان را برای مخاطبین باورپذیر کرده تا بتوانند آنها را با خودشان همراه کنند. حتی گاهی در اقتباسها شاهد دگرگونیهای بزرگ نسبت به منبع اصلی هستیم که برای فرار از تکرار و ایجاد حس و حالی متفاوت بوجود میآیند. از جمله تغییرات اساسی “کواک دنگ ترن” خالق سریال در این اقتباس این بوده که بجای شخصیت اصلی مانگا شیزوکو که یک مرد ژاپنی بود، یک دختر فرانسوی به نام کامیل را به تصویر کشیده است.(چیزی که به طبع باعث شده تا پدر شیزوکو “یوکا تاکانزاکی” نیز در نقش الکساندر لژر به تصویر کشیده شود). این تحولات هوشمندانه باعث شده تا کسانی که مانگا را دنبال کردهاند نیز به تماشای سریال بنشینند و با توجه به تغییرات ایجاد شده در مقایسه آنها نیز دچار سردرگمی شوند.
داستان این سریال حول یک رقابت برای رسیدن به میراثی ارزشمند میچرخد که یک فرانسوی و یک ژاپنی را در مقابل یکدیگر قرار میدهد. نکته جالب اینکه هم ژاپنیها و هم فرانسویها به شدت اهل رقابت هستند و هردوی این کشورها تاحدودی به خودبزرگبینی نیز مشهور میباشند. در نتیجه در این سریال یک رقابت عادی را مشاهده نمیکنیم و شاهد رودرویی دو اعجوبه هستیم که در مهارتشان نظیر ندارند. فیلمنامه این سریال تعادل بسیار خوبی میان روایت داستان اصلی (که همان رقابت کامیل و ایسی بوده) و همینطور شخصیتپردازی و پرداختن به روابط میان شخصیتها برقرار کرده است. چیزی که باعث میشود باوجود قابل پیشبینی بودن داستان سریال از تماشای آن دلسرد نشوید.
در سریال “قطراتی از خدا” به خوبی میبینیم که علاقه و وسواس شدید به هرچیزی همانقدر که میتواند لذتبخش و سودآور باشد به همان اندازه نیز میتواند مخرب و زیانآور باشد. وسواس بیش از حد الکساندر لژر (پدر کامیل) برروی کارش باعث دوری او از خانواده و به ویژه فرزندانش میشود و مسلماً این موضوع برای او به شدت دشوار بوده است. اما از طرفی او علاقهاش را دنبال کرد و انجام کاری که آن را دوست دارید بسیار مفرح و دلنشین میباشد. پس در نتیجه میرسیم به این جمله معروف که زندگی دو رو دارد یک روی خوش و یک روی بد که باید هردوی آنها را تجربه کرد. این خاصیت یک درام قدرتمند بوده که شما را وادار به فکر کردن درباره ماهیت زندگی و جهان هستی میکند و این سریال نیز دقیقاً همین هدف را دنبال میکند.
مسلماً برای اکثریت ما که به فیلمها و سریالهایی با زبان انگلیسی عادت کردهایم، تماشای آثاری با زبانهای دیگر کشورها کمی دشوار خواهد بود. زیرا وقتی گوش شما به یک زبان عادت میکند (حتی اگر برروی آن زبان تسلط نداشته باشید) در گرفتن حسی که پشت کلمات پنهان بوده نیز تبحر پیدا میکنید. درنتیجه شما راحتتر میتوانید درباره احساس و اجرای بازیگران قضاوت کنید. در این سریال زبانهای فرانسوی و ژاپنی عمدهی دیالوگها را شامل میشوند که همین موضوع ما را نسبت به عملکرد بازیگران مردد میکند. اما اگر بخواهیم درمورد اجرای دو بازیگر اصلی سریال یعنی “فلور جفریر” و “توموهیسا یاماشیتا” صحبت کنیم، باید گفت که هردوی آنها در اجرای نقشهایشان عملکرد بسیار خوبی داشتهاند. هرچند به شخصه نقشآفرینی یاماشیتا را دلچسبتر و زیباتر دیدم.
نکته دیگری که میتوان درباره فیلمنامه سریال گفت اینست که از پرداختن بیش از حد به جزئیات غیرضروری خودداری کرده و مشخص است برروی آنچه میخواهد به مخاطب نشان دهد بخوبی فکر شده است. هسته اصلی داستان و شخصیتهای کلیدی آن بخوبی با یکدیگر ترکیب شدهاند تا ریتم و جذابیت سریال حفظ شود. اما آنچه در قسمت پایانی سریال شاهدش بودیم آن چیزی نبود که انتظارش را میکشیدیم. در پایانبندی سریال آن ظرافت و پیچیدگی که میتوانست هیجان سریال را افزایش دهد را نظارهگر نبودیم. درواقع این پایان آنطوری نبود که ما را برای فصل بعدی سریال مشتاق و منتظر نگه دارد و این موضوع برای یک سریال نکتهی مثبتی نمیباشد.
امتیاز سریال Drops of God
در آخر میتوان گفت سریال “Drops of God” اگرچه آن شروع و پایان هیجانانگیزی که میخواستیم را برایمان به تصویر نکشید. اما در دل ماجراهایش یک درام تمام عیار و حساب شده را به نمایش گذاشت. چیزی که باعث میشود به هنگام تماشای سریال بارها خودتان را با سوالهای مهمی روبرو ببینید که پیدا کردن پاسخ درست و منطقی برایشان بسیار دشوار خواهد بود. اگرچه بنظرم فضای سریال با اضافه شدن مقداری کُمدی به آن بسیار جذابتر میشد و از این حالت جدی و خشک فاصله میگرفت. ولی متاسفانه سازندگان سریال ریسک تلفیق صحنههای درام و کُمدی را قبول نکردهاند و ترجیح دادهاند که برروی بار دراماتیک داستان مانور دهند. بطورکلی سریال “قطراتی از خدا” از آن دست آثاریست که تماشای آن شدیداً سلیقهای میباشد و با توجه به سلیقه افراد میتواند تجربهای لذتبخش و یا حتی تجربهای کسالتبار باشد.
امیدواریم از مطلب بررسی سریال Drops of God لذت برده باشید تا بعد…