بررسی سریال Silo
Silo (سیلو) سریالی درام، آخرالزمانی محصول شبکه اپل تیوی پلاس است که از تاریخ ۵ می تا ۳۰ ژوئن ۲۰۲۳ در ده قسمت از این شبکه منتشر شده است. این سریال توسط “گراهام یوست” و براساس مجموعه رمانهای Wool اثر “هیو هاوی” ساخته شده است. داستان سریال در آیندهای نامعلوم درون یک سیلوی زیرزمینی غول پیکر متشکل از 144 طبقه در جریان است، شخصیت اصلی ربکا فرگوسن است که در بخش مهندسی سیلو فعالیت میکند اما بعد از اتفاقاتی درگیر رمز و رازهای سیلو میشود. این سریال یکی از اسرارآمیزترین سریالهای منتشر شده چند سال اخیر محسوب میشود. در ادامه در دو بخش سریال را بررسی کردهایم، در بخش بدون اسپویل به بررسی کلی سریال و در بخش همراه با اسپویل به پاسخ به سوالات مهم داستانی پرداختیم.
خواندن بخش اول و نتیجه گیری برای اینکه بفهمید این سریال ارزش دیدن دارد یا خیر پیشنهاد میشود.
بررسی سریال Silo (بدون اسپویل)
دنیایی را در نظر بگیرید که انسانها درون یک شهر زیرزمینی خاص به نام سیلو زندگی میکنند. هیچ کس نمیداند سیلو توسط چه کسی و یا به چه دلیلی ساخته شده، یا دقیقا چه اتفاقی افتاد که انسانها وارد سیلو شدهاند. اما این مکان تنها سرپناه بشر از دنیای مرگبار روی زمین است. سیلو دارای طبقات مختلفی است که افرادی با مهارتهای خاص را در خود جای داده است. (مانند طبقات اجتماعی خودمان) در حقیقت با همکاری همه طبقات است که بخشهای مختلف سیلو فعالیت درستی دارند. شاید کمی عجیب به نظر برسد اما در سیلو صحبت از گذشته، ابزارهای گذشته و یا حتی استفاده از این نوع وسایل یا اختراع آنها جهت پیشرفت ممنوع است! سیستم سیلو طوری طراحی شده که انسانها را در بیخبری کامل نسبت به دنیای بیرون و آنچه باعث شده انسانها به زیر زمین بیایند، نگه میدارد. جنگل، دریا، حیوانات و در کل طبیعت به یک افسانه باور نکردنی تبدیل شده و هر گونه اطلاعات مرتبط از بین رفته است. بشر از زمان تولد تا مرگ فقط سیلو و طبقات مختلفش را به یاد دارد. (اگر خوش شانس باشد یا مهارت بیشتری داشته باشد در طبقات بالاتر زندگی میکند!) البته هنوز میتوان از برخی پنجرهها دنیای مرده و خالی از سکنه بیرون را دید… این هم فقط به این دلیل قرار گرفته که به سرمان نزند که بخواهیم از سیلو خارج شویم… اما اگر کسی واقعا خواست از سیلو خارج شود، کسی جلوی او را نخواهد گرفت!
با دیدن قسمت اول سیلو متوجه خواهید شد که این یک سریال خوش ساخت و متفاوت است که ارزش دنبال کردن دارد. سریال از همان دقایق ابتدایی سوالات زیادی را برای بینندگان ایجاد میکند و باعث میشود کنجکاوانه داستانش را دنبال کنید. در حقیقت سریال فراتر از داستان یک یا چند کاراکتر اصلی و اتفاقات پیرامون آنها بلکه در مورد یک سیلوی عجیب است! سیلویی که هوییت، تاریخچه و مکتب و از همه مهمتر رمز و رازهای خاص خودش را دارد. سیلویی که هزاران نفر را در خود جا داده و حیاتش به فعالیت درست و شبانهروزی تک تک انسانهای درونش مرتبط است. دقیقا چه بلایی سر زمین آمده که مردم برای زنده ماندن به داخل این تونلهای زیرزمینی پیچیده پناه آوردند؟ آیا واقعا حیات در خارج از این سیلوها به کل از بین رفته؟ واقعا هوای بیرون از سیلوها سمی و کشنده است؟! آیا داستان پشت پردهی خاصی در جریان است و انسانهای درون سیلو موشهای آزمایشگاهی گروهی از انسانهای خارج از سیلو هستند؟! و دهها سوال که در حین دیدن این سریال در ذهنتان شکل میگیرد. هدف دیدن یک اثر علمی تخیلی نیز همین است که در حین دیدنش (یا خواندنش) بارها غافلگیر شویم و سوالات بیشمار درست و غلطی در مورد آن در ذهنمان ایجاد شود!
سریال در ابتدا داستان کلانتر هلستون بکر (دیوید اویلوو) و همسرش، آلیسون (راشیدا جونز) را روایت میکند. زوجی صمیمی که درگیر اسرار خاص سیلو میشوند. این خود یک شروع پرقدرت است، به جای اینکه به یکباره به سراغ شخصیت اصلی داستان بروند در ابتدا به معرفی ویژگیهای منحصر به فرد سیلو، قوانین و سیستم طبقاتی و… دست زدهاند. (به شکل غیرمستقیم) اگر سریال به یکباره وارد داستان شخصیت اصلی میشد اتفاقات آنقدر برایمان پراهمیت نمیشد. ابتدا سازندگان پایههای داستانی خود را مستحکم کرده و بعد به معرفی شخصیت اصلی داستان یعنی جولیت نیکولز (ربکا فرگوسن) دست زدند. قسمتهای ابتدایی برای یک سریال بسیار مهم است و سریال Silo در این زمینه با دل و جرات عمل کرده و از مهمترین دلایل موفقیت سریال نیز همین شروع جذاب محسوب میشود.
اما مهمتر از یک شروع قدرتمند توانایی درگیر کردن مخاطب است. سریال سیلو چندین و چند بار شما را به بازی میگیرد. در جایی که فکر میکنید جواب سوالتان را گرفتید، جوابتان را زیرسوال میبرد. در جایی که فکر میکنید معمایی را حل کردهاید باز معمای دیگری را مطرح میکند. البته همه اینها به شرطی است که فقط داستان سریال را دنبال کنید. اگر کتابها را خوانده باشید و داستان را از قبل بدانید چنین حسی را در حین دیدن سریال نخواهید داشت. چراکه بسیاری از اسرار داستان را از قبل میدانید پس نمیتوانید آنچنان از دیدن سریال لذت ببرید. شرط لذت بردن از چنین داستانی بیخبری از اطلاعات درست است! پس اگر همه چیز داستان را بدانید بسیاری از پیچشهای داستانی بیمعنی میشود. اما به شخصه چون فقط سریال را دنبال کردم از اسرار سیلو و کشف آنها لذت بردم.
از دیگر نکات مثبت سریال میتوان به بازیگری قدرتمند، داستان پر جزئیات، شخصیتپردازی درست با استفاده از فلش بکهای به موقع، دیالوگهای بامعنی، اتفاقات غافلگیرکننده، عکس العملهای مناسب کاراکترها نسبت به اتفاقات مختلف، فیلم برداری جذاب و جلوههای ويژه و طراحی صحنه قابل قبول و زیبا اشاره کرد.
بررسی سریال Silo (نگاه دیگر)
(وحید یعقوبی)
در قسمتهای نخست سازندگان شما را به آرامی با این آرمان شهر سیلویی آشنا میکنند تا بتوانید محیطی که داستان در آن اتفاق میافتد را به خوبی شناخته و درک کنید. اگرچه از همان ابتدا امیدوار بودم که جواب تمام معماهای داستان به یک سیستم با افراد فاسد که همه چبر و همه کس را کنترل میکنند ختم نشود. اما به هر حال هرچقدر هم که این موضوع کلیشهای باشد باز هم لازمهی یک داستان مهیج شخصیتها و گروههای شرور بوده و بدون آنها داستان ناقص خواهد بود. انصافا باید اعتراض کرد که سازندگان سریال فضاسازی خوبی برای افزایش هیجان سریال انجام دادهاند، آنها با کمک گرفتن به موقع از جلوههای ویژه، فضای سیلو و بخشهای مختلف آن را متناسب با داستان به زیبایی به تصویر کشیدهاند و از این لحاظ بسیار حرفهای عمل کردهاند.
سریال در کنار سر و شکل دادن به داستانش به خوبی شخصیتهای مختلف داستان را به ما معرفی میکند و این یعنی با یک فیلمنامه قوی حداقل در فصل اول رو به رو هستیم. نکته حائز اهمیت این است به نظر میرسد شخصیت اصلی این داستان جولیت نیکولز به مردها شباهت دارد و با مرد بودن این شخصیت، جذابیت سریال و داستان به شدت بیشتر میشد. اما این تغییر جنسبت هماهنگی بیشتری با شخصیت داستان نیز داشت! یک مکانیک خبره که کلانتر سیلو میشود، بیشتر به یک شخصیت مرد میآید تا زن! (هرچند این شخصیت حتی در کتاب هم یک زن است)
سریال سیلو به همین راحتی بیخیال رمز و رازهای پنهان داستانش نمیشود، برعکس با تماشای هر اپیزود به شمار آنها اضافه میکند. در واقع سوالاتی که در ذهن مخاطب ایجاد میشود پس از تماشای قسمت پایانی بسیار بیشتر از قسمت نخست میباشد. این مسئله نه تنها یک ایراد محسوب نمیشود بلکه از بسیاری از جهات یک ویژگی بسیار مثبت است زیرا نشان میدهد که سازندگان سریال این قابلیت را دارند که در حین سرگرم کردن مخاطب او را مداوم به چالش بکشند. اما اگر پشت این معماها یک پس زمینه درست و قابل درک وجود نداشته باشد. آنجاست که تمام این ریزه کاریهای دقیق بیارزش و خنثی میشود و ارزش سریال به کلی از بین میرود!
همانطور که میدانید مهمترین موضوع در سریالهای آخرالزمانی بقا میباشد و داستان اصلی حول محور این مسئله شکل میگیرد. در سریال Silo نوع جدید و منحصربه فردی از آخرالزمان را مشاهده میکنیم که همه چیز بسیار حساب شده و منطقی کنار هم قرار گرفته است. در این سریال اگر چه ظاهرا با یک سیلو طرف هستیم اما به راحتی میتوانیم آن را با جامعه خودمان تطابق دهیم. تمام شخصیتها، مکانها و گروههایی که در این سیلو میبینیم به نوعی الهام گرفته شده از افراد و تشکلهای واقعی هستند. چیزی که باعث شده رفتار و تصمیمات شخصیتهای داستان برای ما منطقی و قابل لمس باشد و تا حدودی از مشکلات موجود در داستان بکاهد. آنچه که مسلم است، سریال سیلو شروع بسیار خوبی داشته و این مسئله توقع مخاطبان را به شدت بالا برده است. پس در نتیجه سازندگان سریال کار بسیار دشواری برای حفظ این روند مثبت خواهند داشت. پس باید امیدوار باشیم که سازندگان سریال همانطور که همه چیز را برای یک شروع قوی و مخاطب پسند برنامه ریزی کردهاند برای ادامه دادن آن و مهمتر پایان داستانشان نیز به همین اندازه برنامهریزی و فکر کرده باشند. (هرچند پایان داستان در کتابها مشخص میباشد.)
اگر بخواهیم درباره گروه بازیگری سریال صحبت کنیم باید بگوییم ترکیبی از چهرههای آشنا و گمنام در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند و به صورت کلی عملکرد قابل قبولی داشتهاند. اگرچه برخی موارد دوست داشتیم انتخابهای بهتری برای شخصیتهای مختلف انجام میشد. با اینکه مرد بودن نقش اصلی این داستان باعث افزایش جذابیت صحنههای اکشن و زد و خوردهای داستان میشد اما نباید از بازی بسیار خوب و عمیق ربکا فرگوسن در نقش جولیت چشم پوشی کنیم، در حقیقت تلاشهای او برای این نقش بسیار ستودنی است. او کاملا خودش را وقف این نقش کرده و به خوبی در کاراکترش فرو رفته و نقش آفرینی او برای شما طبیعی و جذاب به نظر میرسد. (با اینکه استایل صورتش همخوانی زیادی با ویژگیهای این کاراکتر ندارد) دقیقا برعکس فرگوسن اجرای تیم رابینز در این سریال بسیار کم فروغ میباشد، گویی رابینز را به زور جلوی دوربین آوردهاند! در نقش آفرینی او هیچ پویایی و نشاطی دیده نمیشود…
در ادامه میخواهیم کمی داستان را موشکافی کنیم پس اگر تا قسمت نهایی سریال را دیدهاید ادامه مطلب را بخوانید و گرنه فقط به بخش نتیجهگیری انتهای صفحه مراجعه کنید و پس از دیدن کامل سریال این بخش را مطالعه کنید.
بررسی سریال Silo (همراه با اسپویل) (پاسخ به رمز و رازهای مهم سریال)
در زیر به برخی سوالات مهمی که شاید برایتان بیپاسخ مانده باشد پاسخ دادیم (مراقب اسپویل باشید)
همه سیستم سیلو به شکلی طراحی شده که تمام فکر و انگیزه مردم را به همین دنیای درونی محدود کند. پس انسانهایی که دردسر کمتری ایجاد میکنند بهتر است فرزند آوری داشته باشند! تا کنترل جمعیت درون سیلو راحتتر باشد. (افراد مطیع این سیستم ادامه حیات داشته باشند!) پس کسانی که بخواهند بیش از حد نسبت به بیرون از سیلو کنجاوی کنند (خود یا خانوادهشان) از فرزند آوری محروم میشوند. (بدون اینکه خود بدانند)
بسیاری از ابزارها، عکسها و فیلمهای قدیمی یا حتی اختراع بسیاری از وسایل ممنوع است. دقیقا چرا؟ ابزارهای قدیمی یادآور زندگی پیشرفته و آزاد روی زمین است. این چیزها انسانهای درون سیلو را تحریک میکند که به بیرون از سیلوها بروند. (سیلو به انسانها برای بقا احتیاج دارد اگر هرج و مرج شود سیلوها از بین میروند و حتی ممکن است زندگی بشر منقرض شود) (مثلا عکس و تصاویری که آلیسون دید او را به شدت دگرگون کرد و به کام مرگ کشاند) اختراع ابزارهای جدید باعث میشود انسانها بیشتر و بیشتر به علم گذشته (که بسیار پیشرفتهتر از علم حالشان است) نزدیک شوند و بیشتر بخواهند از سیستم کنترلی فعلی خود را دور کنند. پس حتی یک بزرگ نمای ساده که توسط مادر جولیت ساخته میشود نیز توسط مامورین قضایی تخریب میشود. در حالی که به ظاهر این وسیله شاید هیچ ضرری برای سیستم نداشته باشد اما یک پیشرفت کوچک، پیشرفتهای بزرگ دیگری به همراه دارد و در نهایت باعث میشود اسراری که نباید برملا شود به شکل عمومی پخش شود.
هوای بیرون سیلو سمی و کشنده است؟! اگر بگوییم کشنده نیست درست سریال را ندیدهایم! حتما بخشی از هوای اطراف سیلو باعث مرگ میشود اما دقیقا چه محدودهای کشنده است؟ آیا تمام سطح زمین یا فقط بخشی از آن؟ اینها سوالاتی است که باید در فصل بعدی به دنبال پاسخ آنها باشیم. به نظر میرسد مسئولان قضایی به خاطر اینکه نمایش پاکسازی دوربینهای بیرون سیلو برای عموم مردم دلچسب و عبرت آموز باشد کمی دستکاری در لباس و البته نمایش منظره بیرون سیلو انجام میدهند. وقتی افراد در ابتدا از سیلو خارج میشوند همه چیز را سرسبز و زیبا میبینند. به خاطر همین و برای اینکه مردمِ درون سیلو بهتر این منظره را ببینید (زیبایی دروغین دنیای بیرون را) افراد دوربین را تمیز میکنند تا مردم متوجه شوند بیرون قابل سکونت است! اما حقیقت چیز دیگریست! هوا سمی است و به خاطر دستکاری که در چسبهای روی پیراهن افراد انجام میشود کمی جلوتر آنها روی زمین میافتند و کشته میشوند. این مرگ دقیقا باید جلوی چشم مردم (دوربین) انجام شود تا نمایش به نوعی کامل شود، تا افراد درون سیلو حتی فکر بیرون رفتن را از سر خود بیرون کنند! (همانطور که گفته شد بدون مردم، سیلو از بین میرود) اما برای جولیت چسبهای حرارتی درستِ بخش مهندسی جایگزین چسبهای خراب شده، پس او متوجه میشود این سرسبزی دروغین است و او که کلاهش را برنمیدارد زنده به سمت بلندی حرکت میکند. (به عنوان احترام نشان کلانتر را نیز روی جسدش میگذارد)
وقتی فاصله جولیت با سیلو زیاد میشود او دید واقعی نسبت به محیط پیدا میکند. (شاید از طریق کلاه آن مناظر سرسبز به چشمانش مخابره میشد) در حقیقت بیرون سیلو کاملا ویران و آخر الزمانی است! و البته سیلوهای دیگری نیز نشان داده میشود. (داستان فصل دوم حتما بیشتر در مورد این سیلوها صحبت میکند) در اینجا جنازه کلانتر هلستون بکر و همسرش را هم میبینیم. (چسب دستان همسرش خراب بود و خود کلانتر نیز کلاهش را برمیدارد، بله آنها واقعا مردهاند)
پس داستان راهروهای زیرزمینی و دریچه زیرآب چیست؟ به نظر اینها راهی برای ارتباط سیلوها با هم بوده است! اما دقیقا چه شده که این راهها مسدود شده و سیلوها مستقل اداره میشوند، جواب این سوال فعلا مشخص نیست و باید منتظر فصل بعدی بمانیم. (اصلا واقعا سیلوها مستقل اداره میشوند؟!) دریچه زیر آب نیز یکی دیگر از اسرار سریال است که فعلا زیاد در موردش نمیدانیم.
چرا گروهی نمیخواهند انسانها بیرون سیلوها زندگی کنند؟! این فقط یک حدس است، اما به نظر میرسد یک سیستم اصلی (پشت پرده) در حال کنترل تمام سیلوهاست و زندگی مردم درون سیلوها برای این افراد منافعی به همراه دارد. شاید حتی افراد بخش قضایی نیز از این موضوع مطلع نباشند (یا شاید افراد بسیار محدودی در هر سوله از این موضوع باخبر هستند.) شاید حتی خود این افراد پشت پرده هم به درستی نمیدانند روی زمین چه خبر است و از اینکه بخواهند متوجه یک سری اسرار شوند ترس دارند. با توجه به دسته کلید خاصی که برنارد هلند (تیم رابین) (شهردار جدید و رئیس بخش آی تی) در دست داشت. انگار با این کلید خاص که شماره رویش عدد سیلو محسوب میشود (هجده) میتوان با بالا دستیها مشورت کرد. (فقط در مواقع اضطراری باید از این کلیدها استفاده شود) وقتی برنارد دید که جولیت نمرده (چسبهای روی دستش عوض شده!) سریع وارد اتاق خاصی شد تا این موضوع را خبر دهد. (برای پاسخ این سوال باید منتظر فصل دوم بمانیم و اینها بیشتر حدس و گمان است!)
طرف بد و خوب ماجرا کیست؟ واقعا فقط با اطلاعات فعلی سریال نمیتوانیم پاسخ درستی به این سوال بدهیم. شاید شهردار و افراد بخش قضایی در حال نجات مردم هستند! شاید افشا شدن برخی حقایق باعث ایجاد شورش شده و انسانهای بیشتری را به کام مرگ میبرد. فدا کردن چند نفر انسان کنجکاو برای نجات هزاران نفر شاید درست به نظر برسد! شاید سازندگان سیلو با خود میگویند اگر مردم به بیرون بروند و حتی زنده بمانند دقیقا میخواهند با آن لباسهای مخصوص بیرون سیلوها چه کنند؟! (البته اگر کل محیط زمین سمی باشد، شاید هم نباشد!) وقتی همه چیز در این سیلوها با تلاش و سخت کوشی تمام مردم به ثمر نشسته چرا باید ریسک بیرون رفتن و از بین رفتن سیلوها را به جان بخرند؟! شاید واقعا سیلوها هستند که نسل بشر را زنده نگهداشتهاند…
سخن آخر
امتیاز سریال Silo
سریال Silo در پایان فصل اول پر از سوالات بیجواب باقی میماند. اما این ماهیت یک سریال علمی تخیلی قوی است که شما را برای ادامه دیدنش مشتاق نگهدارد. فصل اول سیلو به درستی شخصیتهایش را خلق کرد و داستان و جهان پر رمز و رازش را با جزئیات مناسب برای بینندگانش بوجود آورد. اگر به دنبال دیدن یک سریال متفاوت و درگیرکننده در ژانر درام علمی تخیلی هستید سریال Silo را از دست ندهید.
سلام. امین جان پارسال دوست امسال اشنا. چرا سایتتون اینقد فعالیتش کم شده. به خاطر مشغله های زندگی فرصت فیلم و سریال نداشتم و درگیر بودم ولی چند وقت پیش تونستم سریال سیلو و تفکیک رو ببینم. نکته ای که به ذهنم رسید اینه که اون فیلم دروغی داخل کلاه دقیقا با فیلم داخل هارد یکیه. احتمالا این فیلم زمانی که زمین هنوز نابود نشده بوده گرفته شده. سریال تفکیک تحلیل نکردین. اونم خیلی قشنگه و به نظر من از سیلو جذابتره. سریال خاندان اژدها هم که تموم شد هیچی نذاشتین ازش
سلام مسعود جان امیدوارم سلامت باشید
حتما در مورد فصل دوم سیلو مطلب و بررسی درست میکنم
حتما سعی میکنم فعالیتم رو بیشتر کنم این مدت یکم درگیریمون زیاد بوده ولی جبران میکنیم.
سریال خاندان اژدها در موردش مقاله درست کردیم. همینطور در مورد فصل اولش داستانش رو کامل گذاشتیم.
در مورد فصل دوم واقعیتش وقت نکردم بنویسم ولی در ادامه حتما مطلب میزارم ولی نقد و بررسی نه شاید داستان و جزئیاتش رو نوشتم
ممنون از همراهیت داداش
نه اتفاقا اونجا که شهردار میگه به درخت نمیرسه چون فکر میکردن چسب این یکی هم خرابه ولی چون چسب سالم بود نذاشت هوای سمی وارد لباس بشه و زنده موند بیشتر میشه گفت اون سرسبزی که میبینن به خاطر این طراحی شده که حداقل در لحظه ی اخر زندگیشون تصویر قشنگی دیده باشن بعد بمیرن و وقتی شهردار وارد اتاق سرور میشه کاری میکنه که واقعیت رو ببینه و متوجه بشه که بیرون الوده هست
هر جوری میشه تحلیلش کرد ولی باید منتظر فصل بعدی بمونیم تا مطمئن بشیم چه اتفاقی در پیش هستش
سلام به همه دوستانی که بعد از دیدن این سریال دنبال این هستند که «چرا واقعا در این سریال نمیشه فهمید حقیقت چیه»
اگر واقعا بخوام اونقدر خلاصه نقد کنم که هم خودم و هم شما حوصله خوندن داشته باشید، عرض میکنم که هدف از ساخت چنین سریالی ایجاد این رسوب فکری در مخاطب هست که «حقیقت کاملا نسبی است و بنابراین اصلا حقیقتی وجود نداره».
بحث کاملا مفصلی هست. این تم و داستان خیلی از سریال ها و فیلم های یکی دو دهه اخیر هست. شما در پایان از حل معما در کنار لنز دوربین کارگردان لذت نمیبرید، بلکه سردرگم پر میان پلان های ضد و نقیض رها میشید تا به ناچار به مرگ حقیقت ایمان بیارید! اگر فیلم SHUTTER ISLAND رو دیده باشید به همین نتیجه میرسید.
کامنت یکی از دوستان رو این زیر میخوندم که سردرگم بین پلان های ضد و نقیض در مورد این بود که «بالاخره یا تصاویر دستکاری شده که زمین رو نابود نشون بده یا سرسبز و سالم». حق دارند ایشون و این واقعا به نظرم شیادی و دقل کاری کارگردان هست که متناقض چیزی رو برای ما تصویر میکنه که قبل از این نمایش داده بود. این اتفاق رو نه فقط در فیلمی که عرض کردم، بلکه به کرات در آثار سینمایی و سریالی دیگه دیدم و دیدید.
لطفا توجه کنید: اینجا واقعا مهم نیست که در فصل دوم سریال سیلو مثلا به این برسیم که برای خلاصی از آزمایشات اتمی این سیلو ها درست شده یا آدم فضایی ها ساختن. بلکه قطعا «رسوب فکری» کم و بیش در ذهن مخاطب ایجاد شده که حقیقت نسبیه و بستگی داره چطور بهش نگاه کنی. یا در هدفی پلید تر به این نتیجه برسی که «اصلا مهم نیست حقیقت چیه، چون پیچیدگی هایی داره که قابل فهم نیست.
هدف نهایی این آثار تربیتی نسلی هست که در برابر ظلم و بی عدالتی، حتی اگر سند و مدرک محکم داشته باشه، بی تفاوت هست و «حوصله موشکافی و رسیدن به حقیقت» رو نداره.
THRUST … حقیقت، همون کلمه ای که پشت ستاره کلانتر ژولیت حک شده بود و در آخر فیلم بین دروغ و راست، حقیقت و جلوه خای هولوگرافیک گم شد…
سپاس از متن زیباتون
حقیقت کاملا معلومه. تصویر داخل کافه واقعیه. تصویر که از داخل کلاه نشون داده میشه غیر واقعی و فیکه. حتی الگوی پرنده هایی که پرواز میکنن داخل کلاه و فیلم داخل هارد یکی هستن. طرف پاش به جنازه ها گیر کرد خورد زمین و نشان کلانتر رو روی جنازه اش گذاشت. لطفا با دقت سریال رو ببینید تا همه چیز رو الکی پیچیده نبینیم
دوستان ممنون میشم نظر من رو کامل بخونین و جواب بدین
من برام واقعا سوال شد که آیا هوای بیرون سمی است یا سنسور ها اشتباه نشون میدن
ببینین اگر دقت کرده باشین اون روزی ک برق قطع شد یک لحظه تصاویر سنسور ها عوض شد و تصاویر سرسبزی رو نشون داد که اونجا به نظر من رسید واقعا دارن دروغ میگن و هوای بیرون کاملا اوکیه علاوه بر این تو قسمت های اخر دیدین که وقتی از هارد دیسک یه ویدیو پلی کردن توش نشون میداد یک نفر داشت از هوای سبز فیلم میگرفت … یعنی اگر صفحه نمایش کلاه برای افراد پاکسازی کننده به اون ها تصاویر دروغین نشون میداد پس چطوری وقتی اون فرد با دوربین فیلم میگرفته هم تصاویر سبز و زمینی کاملا سبز نشون داده میشد ؟
از یه طرف میتونیم اینطوری بررسی کنیم که چسب لباس های پاکسازی کننده ها خراب بوده و وقتی بیرون میرفتن هوای سمی اونها رو از پا در میاورده و وقتی که بخش مکانیک چسب به سالم به اونها داد و بجای چسب خراب برای جولیت استفاده کردن جولیت نمرد اما وقتی رفت بیرون رفت به سنگ دست زد دستت رفت توی سنگ یعنی واقعا جنازه کلانتر هولستون بوده ک نشان رو براش گذاشته پس میشه نتیجه گرفت تصاویر نمایشگر کلاه جولیت تصاویر دروغین پخش میکرده
همینطوری میشه گفت وقتی تصاویر دروغین پخش میشد موجب میشد پاکسازی کننده ها بخوان دوربین رو تمیز کنن تا مردم اون سرسبزی دروغین بیرون رو ببینن
باز یک جا هم دیدیم که وقتی شهردار ( همون رعیس بخش آی تی ) دید که جولیت نمرد رفتش و کلید رو وارد سرور کرد تا تصویر نمایشگر جولیت عوض شه ، یعنی میشه نتیجه گرف که تصویر دروغین رو جایگزین تصویر اصلی سرسبز کرده یا اینکه تصویر واقعی رو نشون داد به جولیت که شامل سیلو های دیگه بود…
اما برداشت دیگه هم من کردم که این بود : اون ها وقتی لباس رو تن پاکسازی کننده میکردن گاز سمی واردش میکردن تا پاکسازی کننده بمیره یا بیهوش بشه ولی وقتی چسب بخش مکانیک که احتمال میدم چسب خراب بوده رو به لباس زدن جولیت بیهوش نشده و زنده موند …
ممنون میشم بگین که واقعا بیرون سمی و اخر الزمانی بوده یا همه جا سرسبز بوده ؟
اخه اگه بیرون واقعا سمی باشه سیمز و شهردار واقعا ادم خوبای داستان میشن که میخان جون 10000 نفر رو نجات بدن
اینطوری که کل خط داستانی بهم میخوره … یکی لطفا بهم توضیح بده
سلام طاها جان
اینکه سمی هست یا نیست کامل مشخص نشده ولی به نظر من اطراف سیلوها سمیه ولی کل دنیا سمی نیست ولی تا فصل بعد نیاد نمیشه با اطمینان در موردش نظر داد.
بقیه این صحبتها رو هم در بررسی کامل توضیح دادیم بخونید بهتر متوجه داستان میشید.
حرص نخور شکلات بخور بزار فصل دو بیاد میفهمی
اتفاقا به نظرم شهردار وقتی دید جولیت نمرد اون فلش رو سریع به سرور متصل کرد تا یه سری تصاویر غیر واقعی رو ببینه یعنی اون حالت سرسبزی زمین از بین رفت و فقط تصویر خرابه هایی از زمین جایگزینش شد .از طرفی فکر میکنم اون لباس هایی که میپوشن حین بیرون رفتن خود این لباس هاباعث مرگشون میشه خود شهردار هم گفت که طبق زمان بندی به بالای اون تپه نمیرسه.در هر صورت سریال ابهامات زیادی داره و امیدوارم فصل ۲ سریع تر ساخته بشه
اون حالت سرسبزی که غیرواقعی بود. چون دستش ک برد نزدیک سنگه، دید سنگی نیس و تصویر غیر واقعی بود
و فهمید جسد کلانترهستش و نشان کلانتر برای احترام روی جسدش گذاشت
به نظرم امکانش هست که لباسایی که برای بیرون رفتن میپوشن حاوی گازی کشنده باشه و بیرون واقعا سرسبز باشه
توی اون قسمتی که میخواستن برق کل سیلو رو قطع کنن تا تعمیرات اون منبع اصلی رو شروع کنن توی یه سکانس کافه تریا رو نشون داد که تصویرش یهو عوض شد در حد یک ثانیه و بیرون سرسبز بود
اگر تو لباس بود پس داستان چسب چیه؟ شاید اون گازی که قبل از خروج بهشون میزنن باشه ولی احتمال بیشتر همون سمی بودن محیط اطراف سوله هاست. به نظرم اون سکانس که یک ثانیه همه چیز سبز میشه رو خوب بهش نپرداختن یا شایدم گذاشتن واسه فصل بعدی. ولی اونچه مشخصه محیط بیرون مرده هست. شایدم اون یک ثانیه که سبز نشون میداد همون تصویری بود که به کلاه افرادی که بیرون میرفتن مخابره میشد. در کل برای اینکه جواب قطعی برای همین این معماها پیدا کنیم باید منتظر فصل بعدی بمونیم.
درود وقت بخیر
قسمت دوم کلانتر از سیلو خارج میشه و قاعدتا میمیره ولیکن وسطای قسمت دوم میبینیم که زنده شده و همچنان کلانتر هستش،جریان چیه؟
سلام کیان جان
اون بخش فلش بک هستش
سپاس
بسیار سریال درگیر کننده ای هست من هر ده قسمت رو تو کمتر از دو روز دیدم
به نظرم کانلا میهاد بگه که ما ادمها روی زمبن داریم کنترل میسبچیم و یه سری قوانین برامون وضع کردن که طبق اونها داریم زندگی میکنیم
سلام چطوری امین جان؟ سریالشو ندیدم ولی قسمتی از متن رو که اسپویل نمیکرد خوندم. حس کردم از یه جهت شبیه سریال see هست و از یه جهت شبیه سرنوشت خود ما انسانها که در سیاره زمین هستیم و نمیدونیم چرا اومدیم و چه کسی آفریده و انسان ها دقیقا چجوری وارد زمین شدن. به نظرت ارزش دیدن داره؟
سلام مسعودجان خوبی؟ خوشحالم به ما سر زدی داداش.
خیلی وقته سریال یا فیلم خوب کم اومده. حتما ارزش دیدن داره از See خیلی بهتره حتما نگاش کن بعد بیا بحث کنیم در موردش خوشحال میشم.
سریال واقعا عالی بود.
یکی از اون سریالهایی که ارزش دیدن داره و فکرتونو حسابی مشغول میکنه
نکات خوبی اشاره کردید ممنونم.
سلام، سریال خیلی خوبی بود، چند تا سوال؟
سوال اول: آیا واقعا جهان ما اینگونه نیست؟
آدم فضاییها ما رو ساختن و با قوانین خودشون مثل جاذبه، قوانین نیوتن و … دارن کنترلش میکنن، دقیقا آخر قسمت ۱۰ که دید اطراف سیلوی خودشون پر از سیلوهای دیگست نظریه جهانهای موازی و نظریه ریسمان رو تداعی میکرد.
سوال دوم: آیا اگر واقعا بیرون گاز سمی باشه و حیاتی وجود نداشته باشه، شهردار جدید و افرادی که پشت صحنه رو هدایت میکردن تبدیل به نقش مثبت فیلم نمیشن که دارن جان ۱۰،۰۰۰ نفر رو نجات میدن؟
و این در زندگی روزمره ما هم صادقه که خیلی راحت نقش آدمهای مثبت و منفی میتونه عوض بشه.
سوال اول: واقعا بسیاری از مسائل دنیا هنوز مشخص نشده و فعلا نمیشه در موردش نظر داد. ولی نظریه جالبی گفتید.
سوال دوم: دقیقا در بخشی از متن منم به همین موضوع اشاره کردم. واقعا موضوع جالبیه