بررسی سریال Stranger Things فصل چهارم
“چیزهای عجیب” سریالی درام-فانتزی، وحشت است که توسط “مت دافر” و “راس دافر” (برادران دافر) ساخته شده است. فصل اول سریال Stranger Things در ۱۶ جولای ۲۰۱۶ منتشر شد و خیلی زود با داستان عجیب و متفاوتش مخاطبین بیشماری در سراسر دنیا به دست آورد. سریال چیزهای عجیب، داستانهای اسرار آمیزِ شهرِ خیالی هاوکینز در ایالت ایندیانا را دنبال میکند. داستانِ فصل اول در مورد ناپدید شدن نوجوانی به نام ویل بود که به طرز مرموزی گم شده بود. اما سرخط اصلی داستان هر سه فصل در مورد شخصیتی به نام الون است که دارای نیروهای ماوراییست و در آزمایشگاهی سری در شهر هاوکینز به نوعی بزرگ شده است… الون روی تمام اتفاقات عجیب و رویدادهای داستان تاثیرگذار است و به نوعی شخصیت اصلی داستان محسوب میشود.
تگ مرتبط: بررسی سریال
مطلب مرتبط: بهترین انیمه و سریال های سال 2022 تاکنون (جدید)
فصل چهارم سریال چیزهای عجیب در تاریخ 27 می 2022 (۶ خرداد ۱۴۰۱) از شبکه نت فلیکس منتشر شد. برای ساخت هر قسمت از سریال در فصل چهارم چیزی در حدود ۳۰ میلیون دلار هزینه شده است که نسبت به سریالهای مشابه هزینه بسیار بالایی محسوب میشود. (به عنوان مثال HBO برای فصل نهایی گیم آف ترون در هر قسمت ۱۵ میلیون دلار هزینه کرده بود) همینطور فصل پنجم سریال فصل نهایی خواهد بود و بعد از آن ادامه داستانهای این دنیا با اسپین-آفهای مرتبط بازگو خواهد شد.
بررسی فصل سوم سریال Stranger Things
فصل سوم Stranger Things معجونی دلنشین و جذاب از فانتزی تا درامدی (کمدی/درام) را برای طیف وسیع مخاطبانش فراهم کرده است. در این راه سریال شما را علاوه بر صحنههای احساسی و غافلگیر کننده، با صحنههای تلخ نیز روبرو میکند. (بررسی کامل سریال چیزهای عجیب فصل سوم)
بررسی فصل چهارم سریال Stranger Things / کلی (بدون اسپویل)
فرق اساسی سریالی مانند Stranger Things با دیگر سریالهای مشابه در این است که انتظار اتفاقاتی از آن داریم که عجیب و متفاوت باشد و با هیچ منطقی جور در نیاید!! بعد از فصل اول سریال که به شکل مرموزی آغاز، روایت و به پایان رسید، سریال قدم به قدم در فصلهای بعدی افت کرد. اگر فصل دوم حس فصل اول را در خود نداشت، فصل سوم حتی حسی که فصل دوم به شما میداد را نیز گم کرده بود. سازندگان در طی فصل دوم و سوم نتوانستند آن داستان خاص را به شکل جذابی پیش ببرند. فصل دوم و سوم هرکدام در حقیقت داستانهای متمایزی داشتند و Stranger Things نتوانست به عنوان یک سریال دنبالهدار داستانش را برای مخاطب حفظ کند. هر فصل با ظهور پدیدهای عجیب آغاز و با از بین رفتن آن پدیده به پایان میرسید. مشکلی که امیدوار بودیم در فصل چهارم برطرف شود. فصل چهارم مسلما به یک آنتاگونیست قدرتمند و اتفاقات تلختر و عجیبتر نیاز دارد، چراکه باید زمینه ساز فصل نهایی و پنجم سریال باشد.
یکی دو قسمت ابتدایی فصل چهارم به نظر میرسد همان روند فصل قبلی را در پیش گرفته است. داستانهای پراکنده از شخصیتهای دور از هم که ارتباط کمی باهم دارند اما قرار است در یک موضوع مشترک که به زودی شکل میگیرد کنار هم جمع شوند و یا در پایان تاثیر مشترکی روی عاقبتهای یکدیگر بگذارند. تعداد شخصیتهایِ زیاد و پراکندگی داستانی کاری میکند که برای بسیاری از شخصیتهای فرعی اهمیتی قائل نشوید. در ابتدا حتی شاید ناامید شوید و با خود بگویید این یکی نیز از فصل قبلی هم بدتر است! البته کم بیراه نگفتید، دو سه قسمت ابتدایی سریال واقعا چنگی بدل نمیزند اما اگر به سریال فرصت بیشتری بدهید پشیمان نخواهید شد…
بعد از چند قسمت و مخصوصا با آغاز قسمت چهارم سریال به سمت پختهتر شدن میرود و با رو شدن داستانهای مرموز در قسمت هفتم همه چیز عالی میشود. در حقیقت قسمت هفتم به همه چیز حتی بسیاری از اتفاقات فصلهای قبلی نیز معنا میبخشد. آنتاگونیست سریال را دارای بکگراند و دید خاص خود میکند. به شخصیتها هدف و هویت تازهای میدهد. این قسمت طراحی صحنه و جلوههای ویژه سریال را محک میزند و به یکباره به یاد فصل اول دوست داشتنی میافتید و حتی از بسیاری از جنبهها حتی از فصل اول نیز قویتر عمل میکند! در حقیقت قسمت هفتم فصل چهار به قسمتهای قبلی این فصل نیز جان میدهد. بسیاری از بخشها و دیالوگها را معنی میبخشد و در کل امیدمان را به سریال به شدت بالا میبرد…
همینطور در قسمتهای پایانی، سریال با قرار دادن شخصیتها در موقعیتهای بسیار خطرناک آنها را مورد آزمون قرار میدهد و احساسات را در جریان سریال جاری میکند. احساساتی که بین شخصیتهای مختلف و در جریان رویدادهای گوناگون شکل میگیرد. این همه اتفاق مخصوصا در قسمت پایانی باعث میشود که با یکی از بهترین قسمتهای Stranger Things تا به امروز رو به رو شوید. قسمت نهایی شاید به اندازه قسمت هفتم تاثیرگذار نباشد اما مسلما پراحساسترین و زندهترین قسمت سریال تاکنون محسوب میشود و نشان میدهد که شخصیتهای مختلف چقدر به یکدیگر اهمیت میدهند و همینطور نشان میدهد خطر واقعی Vecna (شخصیت منفی) و دنیای وارونه تا چه حد جدی و مرگبار است…
کمی در مورد داستان سریال (شامل اسپویل)
در مارس 1986، هشت ماه پس از رویدادهای فصل سوم، فصل چهارم بین خطوط داستانی مختلف اتفاق میافتد. این فصل به شکل موازی داستان سه گروه از شخصیتهای دنیای Stranger Things را روایت میکند. در طول ۹ قسمت، داستان دائماً از کالیفرنیا به هاوکینز و در مقطعی به روسیه جهش میکند و هر دقیقه روایتِ همگرایی از هر سه داستان به تصویر میکشد. اتفاقات هاوکینز در حقیقت قلب داستان محسوب میشود و رویدادهای کالیفرنیا و روسیه نیز در انتها به شهر هاوکینز و اتفاقات شومی که در آن میافتد پیوند داده میشود.
اولین و اصلیترین داستان فصل چهارم در هاوکینز روی میدهد، جایی که سه نوجوان به شکل مرموزی کشته میشوند. در این بخش شخصیتهای داستین هندرسون، مکس میفیلد و لوکاس سینکلر در نقش اصلی ظاهر میشوند. در کنار آنها اریکا سینکلر، استیو هرینگتون، نانسی ویلر، رابین باکلی و ادی مانسون در داستان این بخش حضور دارند. در طول داستان طی اتفاقاتی ادی که رهبر کلوپ آتش جهنم است (یک کلوپ مخصوص بازی D&D) مظنون اصلی قتل میشود و توسط جیسون کارور و اعضای تیم بسکتبال دبیرستان که معتقدند ادی دوست دختر جیسون، کریسی کانینگهام را با استفاده از قدرتهای شیطانی کشته است، تعقیب میشود. داستین و دوستانش تحقیق میکنند و متوجه میشوند که قتلها توسط موجود قدرتمندی انجام شده که در “دنیای وارونه” زندگی میکند، موجودی که آن را Vecna مینامند.
در این بخش دنیای وارونه به شکل زیبایی به تصویر کشیده میشود و داستان تک تک شخصیتها نیز به شکل قابل قبولی روایت میشود. اما از همه اینها مهمتر داستان شخصیت منفی Vecna است که میتوان گفت عمیقترین و بهترین آنتاگونیست سری را ساخته است. در حقیقت این شخصیت منفی برگ برنده سریال در این فصل محسوب میشود.
خط داستانی دوم شامل بازدید مایک ویلر از الون، ویل و جاناتان بایرز در خانه جدیدشان در کالیفرنیا میشود. پایان فصل سوم باعث جدایی الون از هاوکینگ شد. با خروج از هاوکینز، او بدون دوست و پشتبان همیشگیاش مایک نمیتواند از پس مشکلات دبیرستان و دوره نوجوانی به درستی بربیاید. او در سردرگمی عجیبی به سر میبرد چراکه نمیتواند به درستی از قدرتهایش استفاده کند. قدرتهایی که بخشی از وجود او هستند و با از دست دادن آنها، انگار او گوشهای از هویت خود را گم کرده است. جلوتر با توجه به وقایع هاوکینز و خطر قریب الوقوع برای دوستانش، الون به همراه دکتر مارتین برنر و سم اوونز به یک مرکز مخفی میرود تا دکتر به او کمک کند تا قدرت خود را دوباره به دست آورد. در این خط داستانی مایک، ویل، جاناتان و دوست جاناتان آرگیل سعی میکنند الون را پیدا کنند.
الون در یک آزمایشگاه مخفی وارد دستگاه مخصوصی میشود تا با بررسی خاطرات گذشتهاش قدرتهای از دست رفتهاش را بازیابی کند. او بارها در کابوسهایش دیده بود که تمام افراد آزمایشگاه در نهایت توسط او کشته شدهاند اما هرچه بیشتر وارد خاطرات گذشتهاش میشود، حقیقتِ آن حادثه بیشتر و بیشتر برایش آشکار میشود. در این مقطع از سریال بیش از پیش با شخصیت الون و دکتر برنر آشنا خواهید شد. الون در آزمایشگاه با یکی از پرستاران و کارکنان به نام “هنری کریل” آشنا میشود و این فردِ مرموز به الون گوشزد میکند که پدرش درغگو است و قصد دارد بوسیله تو (Two) او را از سر راه بردارد! (به دروغ)
به خاطر همین موضوع الون به هنری کریل کمک میکند. با کمک الون چیپستی خاص از گردن وان خارج میشود… با خروج چیپست از گردن وان، او تمام افراد درون آزمایشگاه را به طرز وحشتناکی قتل عام میکند. در اینجا متوجه میشوید که هنری در حقیقت One است. او اولین مورد آزمایشگاهی بود که توسط دکتر برنر مورد آزمایش قرار گرفت اما به خاطر اینکه نمیتوانست قدرت وان را کنترل کند دستگاهی خاص در گردن او کار گذاشته بود، با خارج شدن دستگاه وان تمام افراد آزمایشگاه و حتی کودکان را به خاطر انتقام گرفتن از دکتر میکشد. در آخر اما الون با قدرتی باورنکردنی او را به بُعدی دیگر یعنی “دنیای وارونه” منتقل میکند. در حقیقت تمام داستانهایی که از فصل اول تاکنون بوجود آمده به خاطر همین اتفاق روی داده است. در دنیای وارونه وان یا همان Vecna قدرتهای جدیدی کسب میکند و قصد دارد با به قتل رساندن چهار نوجوان در مناطق خاص شهر هاوکینز دروازه دنیای وارونه را در قلب این شهر باز کند و به نوعی با پیوند زدن هر دو جهان باهم بتواند با تمام قدرتش به نابودی جهانی که از آن بیزار است مشغول شود! (حملات Vecna فعلا فیزیکی نیست ولی با از بین رفتن دروازه بین دو دنیا حملات او در فصل نهایی فیزیکی خواهد بود و روی تمام مردم و دنیا تاثیرگذار است.)
داستان سوم، اتفاقات جویس بایرز و موری باومن را دنبال میکند. آنها متوجه میشوند جیم هاپر ممکن است هنوز زنده باشد و در زندانی در روسیه به سر میبرد. به آنها گفته میشود که مقداری پول به ببرند تا ترتیب انتقال جیم به آنها داده شود. اما در روسیه اتفاقات آنطور که فکر میکردند پیش نمیرود و دردسرهای زیادی گریبان آنها را میگیرد. این بخش از داستان به دور از آمریکا و در روسیه دنبال میشود، اتفاقات روسیه از جذابیتهای خاص خودش برخوردار است و با شخصیتهای جدیدی در این بخش آشنا میشوید که هرکدام خصوصیات خاص خود را دارند و به خوبی در سریال به آنها پرداخته میشود.
روایت سه داستان به طور همراستا باعث شده که تنوع داستانی سریال حفظ شود و همیشه منتظر اتفاقاتی کاملا متفاوت در طول داستان سریال باشیم. اما مشکل سریالی مثل Stranger Things این است که حتی اگر دوربین و آهنگهای هیجان انگیز و استرسزا دقایق سریال را برایتان پررنگ و لعاب کنند باز به خاطر پیشنیه سریال با خیال راحت آن را نگاه میکنید! یعنی مطمئن هستید که قرار نیست بلایی سر شخصیتی بیاید و در آخر همه چیز به خیر و خوشی تمام میشود! (حداقل شخصیتهای اصلی) شاید این موضوع به خاطر این باشد که سازندگان دوست ندارند شخصیت مورد علاقه کسی را از سریال حذف کنند! اما این موضوع به سریال آسیب رسانده و باعث شده اتفاقات در بیشتر مواقع به شدت قابل پیش بینی باشد و هیچ استرسی در طول دیدن سریال به سراغتان نیاید!
اینکه سریال در هر قسمت مدت زمان مشخصی ندارد شاید طولانی و خسته کننده به نظر برسد اما وقتی به مجموع سریال نگاه میکنید، بسیاری از داستانهای فرعی لازمه عمیقتر کردن شخصیتهای سریال بودهاند. در غیر این صورت بسیاری از شخصیتهای جدید را به خوبی نمیشناختیم و با تغییرات جدید شخصیتها که اکنون بزرگتر شدهاند، آشنا نمیشدیم. بعد از پایان سریال بیشتر با الون و اتفاقاتی که در گذشته برای او روی داد آشنا میشوید. در مورد دکتر مارتین برنر و آزمایشات سری او و اتفاقات تلخی که در آزمایشگاه روی داد بیشتر میدانید و همینطور شخصیت منفی سریال وِکنا (Vecna) (هنری یا وان) را به شکل عمیقتری میشناسیم و در کل این قسمتها باعث میشود که در انتها صحنههای احساسی و هیجانانگیز سریال شما را بیشتر تحت تاثیر خود قرار دهد.
…پایان اسپویل…
نتیجه گیری…
به طور کلی فصل چهارم توانست نسبت به دو فصل قبلی داستانِ منسجمتر و جذابتری را برای مخاطب بوجود بیاورد و با توجه به اتفاقاتی قسمت نهایی، بیننده به شدت مشتاق فصل نهایی سریال خواهد ماند. کیفیت ساخت این فصل از سریال به شدت نسبت به فصلهای پیشین بالا رفته و هر قسمت به مانند یک فیلم سینماییِ باکیفیت و خوش ساخت ساخته شده است. علاوه بر جلوههای ویژهی بسیار زیبا، تصویربرداری چشمنواز و تدوین حرفهای، بازیهای احساسی و قابل قبول بازیگران، داستان نیز هدفمندتر از قبل روایت شده و به درستی شما را برای فصل آخر و اتفاقات نهایی آماده میکند…
سریال Stranger Things فصل چهارم
نمره سایت ساعت 7 (ارزش اثر)
(عالی)
چیزهای عجیب 4
به طور کلی فصل چهارم توانست نسبت به دو فصل قبلی داستانِ منسجمتر و جذابتری را برای مخاطب بوجود بیاورد و با توجه به اتفاقاتی قسمت نهایی، بیننده به شدت مشتاق فصل نهایی سریال خواهد ماند. کیفیت ساخت این فصل از سریال به شدت نسبت به فصلهای پیشین بالا رفته و هر قسمت به مانند یک فیلم سینماییِ باکیفیت و خوش ساخت ساخته شده است. علاوه بر جلوههای ویژهی بسیار زیبا، تصویربرداری چشمنواز و تدوین حرفهای، بازیهای احساسی و قابل قبول بازیگران، داستان نیز هدفمندتر از قبل روایت شده و به درستی شما را برای فصل آخر و اتفاقات نهایی آماده میکند.
امیدواریم از مطلب بررسی سریال Stranger Things فصل چهارم لذت برده باشید، شما نیز نظر خود را در مورد سریال با ما در میان بگذارید… همینطور برای خواندن نقد و بررسیهای بیشتر به بخش مربوطه مراجعه کنید.