بررسی سریال Succession فصل چهارم (تا قسمت نهایی)
سریال “Succession” از زمان آغاز پخشش تاکنون توانسته نظرات مثبت زیادی را به خود جلب نماید. چیزی که آن را رفتهرفته به یکی از سریالهای پرطرفدار و محبوب برای بینندگان و منتقدین تبدیل کرده است. این سریال با داستان و شخصیتهای قدرتمندش درک جدیدی از افراد ابرثروتمند به ما میدهد که تا پیش از این در فیلمها و سریالها مشاهده نکرده بودیم. وقتی لایههای داستانی هر شخصیت به مرور در طول سریال باز میشود، به یکباره دانستهها و قضاوتتان از آنها به چالش کشیده میشود. این همان چیزیست که سریال “وراثت” را به یکی از بهترین و موفقترین درامهای تلویزیونی در قرن بیست و یکم تبدیل کرده است. پس با توجه به این موضوع سعی داریم در این مطلب برای درک بیشتر داستان و شخصیتهای آن به بررسی اپیزودی سریال بپردازیم.
بهترین سریال سال 2023 : در نظر سنجی زیر شرکت کنید (نتیجه تا یک هفته بعد اعلام خواهد شد) (هر شخص فقط یکبار در رای گیری میتواند شرکت کند)
بررسی سریال Succession تا فصل سوم / ژنهای نچندان خوب (بررسی بدون اسپویل)
مراقب باشید این مطلب شامل اسپویل داستانی است، برای بررسی بدون اسپویل (فصلهای قبلی) به این مطلب مراجعه کنید…
بررسی سریال Succession فصل چهارم / قسمتهای اول، دوم و سوم
فصل چهارم سریال “وراثت” با یک جهش زمانی چند ماهه نسبت به پایان فصل قبلی آغاز میگردد. جاییکه جشن تولد لوگان بدون حضور کندال، رومن و شیو در حال برگزاری میباشد و آنها نیز در حال برنامهریزی برای ساخت برند انحصاری خودشان میباشند. اما این خیال واهی با یک اتفاق غیرمنتظره برایشان به فرصتی برای انتقام از لوگان تبدیل میشود و آنها به ویژه کندال و شیو هرکدام بنا به دلایلی قصد ندارند که این فرصت را از دست بدهند.
رفتار مستبدانه و سرد و بیروح لوگان تاثیرات متفاوتی را در فرزندانش بجای گذاشته است و اینجاست که بخوبی میبینیم که گاهی انسان بیشترین آسیب را به کسانی میزند که بیشتر از هرچیز و هرکس دوستشان دارد. عطش فراوان کندال به انتقام، کمبود محبت و نیاز شدید شیو به توجه و دیده شدن، سست عنصر بودن رومن و عدم اعتماد به نفسش همگی ریشه در تجربیات تلخ گذشتهشان با رئیس خانواده دارد. لوگان بقدری سخت مشغول ساخت امپراطوریاش بوده که حتی کوچکترین وظایف پدرانهاش را برای فرزندانش بجا نیاورده است. اگرچه او مردیست که از خیلی جهات میتواند الگوی خوبی برای فرزندان و نسلهای جدید بحساب بیاید. اما به عنوان یک پدر در تمام جنبههای عاطفی، تربیتی و آموزشی فرزندانش کوتاهی کرده و به نوعی شکست خورده است. اما خودخواهی و غرور زیاد او مانع از اعترافش به این موضوع شده و شکافی عمیق میان خودش و فرزندانش بوجود میآورد. در این قسمت دیدیم که کندال برای انتقام از لوگان و شیو برای انتقام گرفتن از تام دست به قمار میزنند و رومن را که بطرز عجیبی منطقی و معقول شده نیز با خود همراه میکنند. آنها یک رسانه سنتی و میراثی که سهامش در حال سقوط بوده را تنها به این دلیل که لوگان بدنبال خریدش میباشد با رقم پیشنهادی بسیار بیشتر از ارزشش در مزایدهی فروش برنده میشوند. اگرچه لوگان روی به این راحتیها دست بردار نیست و وقتی شرکت پیرس را از دست رفته میبیند. بدنبال راهی برای رونق بخشیدن به تنها قسمت بازمانده از امپراطوریاش یعنی شبکه ATN میباشد و میخواهد از همان جایی که شروع کرده دوباره استارت بزند.
در قسمت دوم سریال “وراثت” دیدیم که سندی و استویی قیمت پیشنهادی گوجو برای خرید ویاستار را زیر سوال میبرند و از کندال رومن و شیو میخواهند تا در جلسه هیئت مدیره با فروش شرکت مخالفت کنند تا بتوانند رقم پیشنهادی را بالاتر ببرند. پیشنهادی که از هرجهت سود چندانی برایشان ندارد، اما در صورت پشیمان شدن متسون از خرید شرکت میتواند ضرر غیر قابل جبرانی برایشان به ارمغان بیاورد. اما شیو و کندال (البته بعد از تماس تلفنی متسون با او) بنا به دلایلی که پیشتر گفته شد از این پیشنهاد استقبال میکنند و بازهم تنها رومن بوده که از درگیری بیشتر با پدرشان اجتناب میکند. چیزی که شاید از روی ترس بوده و یا شاید از روی دلسوزی اما آنچه در این فصل از سریال بیشتر در شخصیت رومن روی خودنمایی میکند، لطافت و مهربانی اوست که در پشت حرکات و حرفهای گستاخانهاش پنهان شده بود. رومنی که در این فصل از سریال مشاهده میکنیم مردیست که هنگام تصمیمگیری درباره موضوعات مهم بسیار منطقیتر و مصلحتاندیشتر از خواهر و برادرش برخورد میکند. از طرفی کانر پسر بزرگ لوگان در حال راهاندازی سور و سات عروسیاش میباشد و بیاعتنایی او به خانواده و آینده کاریشان در نوع خودش جالب توجه میباشد. کری دوست دختر جوان لوگان برای مجریگری در ATN تست داده و از او خواسته در این راه کمکش کند. اما در ادامه میبینیم که تست او مورد تمسخر تمامی افرادی که آن را میبینند واقع شده و لوگان نیز طبق معمول بجای کمک کردن به نزدیکانش تنها بدنبال راه فرار میگردد. در نتیجه تام را مسئول دست به سر کردن کری میکند و تام نیز از گرگ برای اینکار استفاده میکند. لوگان با کری دقیقاً همان کاری را میکند که پیشتر با فرزندان و سایر اعضای خانوادهاش انجام داده است و نشان میدهد که بعضی چیزها هیچوقت عوض نمیشوند.
او به ملاقات بچههایش میرود تا آنها را از بهم زدن معامله با گوجو به شکل ناخواسته منصرف کند. اما با توجه به سیل اشتباهات گذشته لوگان و خشمی که جلوی قضاوت آگاهانه را از کندال و شیو گرفته حتی با وجود عذرخواهی لوگان نتیجهای از این دیدار حاصل نمیشود. این عذرخواهی تاریخ مصرف گذشته اگرچه بنظر از ته دل بود و حتی نصیحتش درباره فروش کمپانی نیز کاملاً منطقی و صحیح بود، اما بسیار دیر اتفاق افتاده بود. لوگان که از شیو و کندال ناامید میشود به تنها شانسش یعنی رومن روی آورده و سعی میکند با وعدههای تو خالی او را با خود همراه کند و تاحدودی نیز موفق میشود.
در آغاز قسمت سوم لوگان سعی دارد با عقب انداختن جلسه هیئتمدیره به توافقی جدید با متسون برسد و برای اینکار عازم سفر برای دیدار با او میباشد و هیچ ارزشی برای عروسی کانر که در همان روز برگزار میشود قائل نمیباشد. هیچگاه در طول سریال مشخص نشد که دلیل این بیاعتنایی لوگان نسبت به کانر چهچیزی بوده و از نقاط مبهم و مخدوش داستان بحساب میآید. لوگان فروش کمپانیاش را نه یک پایان بلکه شروعی تازه میداند و از این رو میخواهد در شروع مجددش از ابزار و افراد متفاوت و بروزتری استفاده کند. او از رومن میخواهد که خبر اخراج جری را به او بدهد و خودش نیز قصد اخراج سید (مدیر شبکه ATN) را دارد. رومن خواستهی پدرش را با اکراه انجام میدهد اما فرشته مرگ برای هیچکس استثناء قائل نمیشود و بالاخره نوبت لوگان روی میرسد تا سوار بر قطار مرگ شود. مابقی قسمت سوم به زیبایی هرچه تمامتر به واکنشهای افراد مختلف به مرگ لوگان و به ویژه عکسالعمل فرزندانش در مواجهه با این خبر میپردازد. تنفر شدید کندال که حتی نمیتواند پدرش را در بستر مرگ ببخشد، عجز و ناتوانی رومن در هضم واقعیت، استیصال شیو برای ترمیم غرور در هم پاشیدهاش در گیر و دار مرگ پدرش و یا بیاعتنایی سرد و منجمدکننده کانر که با وجود مرگ پدرش عروسیاش را برگزار میکند! (زیرا او با زنی بسیار جوانتر از خودش ازدواج کرده که میداند دلیل اصلی ازدواجش با او مسائل مالی بوده و میترسد اگر عروسی نکنند ویلا او را ترک کند)
در جایی از این قسمت میبینیم که رومن کندال و شیو حتی از پشت تلفن و با پدری که رو به موت بوده نیز قادر به برقراری ارتباط نمیباشند. این ناتوانی در ابراز احساسات و بخش عمدهای از مشکلات عاطفی این فرزندان ریشه در برخوردهای لوگان با آنها دارد. مرگ لوگان یک نقطه عطف بزرگ و بسیار مهم در داستان سریال به شمار میرود که میتواند مسیر جدیدی را برای سریال بوجود بیاورد. اما زمان، مکان و شیوه مرگش به نوعی طراحی شده که سوالهای زیادی را برایتان به همراه میآورد. اینکه پیرمردی در این سن و سال چرا باید در روز عروسی پسرش سوار بر هواپیما به دنبال شروعی دوباره برای بیزینسش باشد؟ اینکه چرا هیچکدام از فرزندانش در آن هواپیما همراه او نیستند؟ و سوالهای مختلف دیگری که همگی توسط اتاق فکر خلاق نویسندگان سریال برایمان طرح شدهاند. اما مهمتر از این سوالها اینست که مردی با آنهمه جلال و جبروت دست آخر به دور از عزیزانش و در توالت هواپیمایش ایست قلبی کرده و از دنیا میرود! همین سوالهای مختلف و البته نحوهی متفاوت پاسخگویی و یا عدم پاسخگویی به آنها در داستان سریال از جمله مواردیست که هنگام تماشای سریال “Succession” شما را به فکر فرو میبرد. مرگ لوگان روی بیش از هرچیز این سوال را برای بینندگان به وجود میآورد که آیا او انسان موفق و خوشبختی بود؟ کمالگرایی او و امیدش به آینده شاید این توهم را ایجاد کند که او مردی خوشبخت و سعادتمند بوده است. زیرا اگر مسیر زندگی را یک جادهی بیانتها در نظر بگیریم انسانی که در جاده زندگیاش لحظهای توقف کرده و به عقب نگاه بیاندازد و شگفتزده نشود مطمئنا عمرش را مفت باخته است. چیزی که مسلماً در مورد لوگان روی صدق نمیکند، زیرا اگرچه او هیچگاه به کمالی که آرزویش را داشت نرسید اما غیرممکنهای زیادی را به واقعیت تبدیل کرده بود که هر انسانی را شوکه خواهد کرد. اما در پایان میبینیم که او در جشن تولدش از خوشحالی ساختگی اطرافیانش متعجب میباشد و این بدان معناست که او نه تنها باوجود تمام تلاشهایش فاصله زیادی تا خوشبختی دارد، بلکه در آخر هیچ کنترلی برروی آینده میراثش نیز نداشته و تمام دستآوردهایش در معرض نابودی قرار دارند.
بررسی سریال Succession فصل چهارم / قسمت چهارم
احتمالاً بارزترین مشخصه سریال “وراثت” اینست که در پسزمینهی درام قدرت و ثروتش از لحنی طنزآمیز و خلاقانه استفاده کرده است. بطوریکه وقتی از بیرون به شخصیتهای داستان نگاه میکنید به هیچچیز غیرمنطقی و نامعقول برخورد نخواهید کرد.
احتمالاً بارزترین مشخصه سریال “وراثت” اینست که در پسزمینهی درام قدرت و ثروتش از لحنی طنزآمیز و خلاقانه استفاده کرده است. بطوریکه وقتی از بیرون به شخصیتهای داستان نگاه میکنید به هیچچیز غیرمنطقی و نامعقول برخورد نخواهید کرد. شخصیتهای این سریال در موقعیتهای مختلف واکنشهای متفاوتی از خودشان نشان میدهند و این همان چیزیست که داستان را به واقعیت نزدیک میکند. درواقع تمامی شخصیتهای این سریال بهقدری انعطافپذیر و قابل لمس میباشند که تجسم طبیعی آنها را برای بیننده بسیار راحت و آسوده میکند. در قسمت چهارم داستان به نوعی ریست میشود و دوباره میبینیم که جنگ برسر جانشینی لوگان روی بالا میگیرد. درواقع اگر بخواهیم مراسم ختم لوگان و حیاتوحش را باهم مقایسه کنیم، این مراسم بیشباهت به حمله گروه لاشخورها به جسدی بیجان نیست. اما شاید در این بین بازهم جذابترین مسئله واکنش نزدیکان و به ویژه فرزندان لوگان به مرگ او میباشد. از رفتار کندال میشود اینطور برداشت کرد که گویی از وزنهای که مدتها به پایش بسته شده بود، رها شده است. احتمالاً تنها غم و پشیمانی او اینست که چرا این اتفاق زودتر به وقوع نپیوسته بود. شیو که به تازگی توانسته بود در برخی مسائل خودش را به برادرانش نزدیک کرده و احساس برابری پیدا کند. اکنون بازهم به موضع ضعیف گذشتهاش برگشته و هیچ اهرم فشاری نداشته و اینبار حتی پشتیبانی کمرنگ پدرش را نیز به همراه ندارد. پس به ناچار و برخلاف میل باطنیاش مجبور به توافق با برادرانش میشود. رومن با این ادعا که از قبل عزاداریاش را برای پدرش انجام داده به نوعی سعی در قوی جلوه دادن خودش دارد. درصورتیکه احتمالاً بیشترین فروپاشی احساسی را در میان نزدیکان لوگان تجربه میکند و اینهم به دلیل دلرحمی و مهربانی باطنی اوست. این موضوع در سکانس برخورد تحقیرآمیز مارشا با کَری که منجر به دخالت رومن میشود به خوبی واضح میباشد. اما در مورد کانر و عکسالعملهای جالبش نمیتوان نظر مشخصی داشت، زیرا همانطور که قبلاً اشاره کردیم در گذشتهی این کاراکتر نقاط کور زیادی وجود دارد و با توجه به حضور کمرنگش در سریال تنها میتوان رفتار او را به شکل ظاهری توصیف نمود.
اینکه در مراسم ختم پدرت به دنبال خرید خانهاش باشی (آنهم برای سرمایهگذاری مطمئن) و اینکه او هیچگونه احساس ناراحتی و تاسفی ندارد، از کانر شخصیتی تهی و سنگدل به نمایش میگذارد. اما شاید بتوان برخورد سرد و بیاحساس لوگان با کانر را در زمان حیاتش مسبب اصلی رفتار کانر به شمار آورد. احتمالاً اینکه میگویند در این دنیا هرچه کاشتهایم را برداشت میکنیم به بهترین شکل ممکن وضعیت خانواده روی را به ما نشان میدهد. برخی از فرزندان لوگان ویژگیهای ظاهری او را الگوی خود قرار دادهاند و برخی دیگر ویژگیهای ذاتی و باطنیاش را به ارث بردهاند و چه بد که خودشان نمیدانند. در مراسم ختم برگهای که گفته میشود به نوعی وصیتنامه لوگان بوده به دست هیئت مدیره میرسد که در ابتدا فرانک، کارل و جری قصد نابود کردن آن را دارند. اما بنا به دلایلی نامعلوم آن را به کندال، شیو و رومن نشان میدهند! (البته اینطور به نظر میرسد که آنها برگه را دستکاری کردهاند) برگهای که در آن لوگان از کندال به عنوان مدیرعامل بعدی ویاستار نام برده، اما پس از مدتی برروی نام او خط کشیده است. البته فهمیدن همین موضوع برای کندال کافی بوده تا دوباره رویای نشستن برجای پدرش در دل او قوت بگیرد. رویایی که مسلماً چندین سال است که آن را در سرش پرورش داده و اکنون با یک اسم خط خورده بیشتر از هر زمان دیگری آن را به خود نزدیک میبیند. این مسئله با مخالفت علنی شیو و بعدتر رومن روبرو میشود و در نهایت جلسه هیئت مدیره با انتخاب کندال و رومن به عنوان جانشینان موقت برای به سرانجام رساندن پروژهی فروش به پایان میرسد. اگرچه یک موضوع جالب دیگر در وصیتنامه لوگان وجود داشت و آنهم وجود چندباره نام گِرِگ در آن بود که تنها به شکلی تلویحی به آن پرداخته شد و میتوان حدس زد که این موضوع الکی در داستان قرار نگرفته و احتمالاً در آینده تاثیرات آن را خواهیم دید. تام که از معامله با شیطان چیزی عایدش نشده اکنون در حال چنگ انداختن به آخرین ریسمانهای امیدش میباشد و با توجه به پسزمینه داستانیاش تماشای تقلای او تاحدودی دلتان را خنک خواهد کرد. در پایان این قسمت دیدیم که بازهم رفتار کینهجویانه کندال بر او غلبه کرده و دست به اقدامی خودسرانه برای خراب کردن نام پدرش بعد از مرگ او میزند. چیزی که به گفته خودش برای منافع شرکت بوده، اما بهطورقطع برای کم کردن شعلههای انتقامش میباشد.
بررسی سریال Succession فصل چهارم / قسمت پنجم
این قسمت با رژهی قدرتنمایی کندال و بازگشتش به شرکت اما اینبار بعنوان مدیرعامل آغاز میشود. چیزی که از همان ابتدا نشان میدهد که او به هیچ عنوان قصد فروش کمپانی پدرش را ندارد. او نمیخواهد جایگاهی که مدتها انتظارش را کشیده به همین راحتی واگذار کند. اما پروژه فروش توسط لوگان فعالسازی شده و اکنون او به تنهایی قدرت برهم زدن این معامله را ندارد. پس در نتیجه مجبور است پیشنهاد متسون برای رفتن به نروژ و تمام کردن معامله را بپذیرد و در همین حین به فکر راهی برای برهم زدن آن باشد. از طرفی متسون با نقشهای جدید برای خرید ویاستار مصممتر شده و از آنها میخواهد به همراه تیم اصلی (یعنی اعضای اصلی هیئت مدیره و مدیران اجرایی) به نروژ سفر کنند تا مذاکره نهایی صورت بگیرد. پیشنهادی که کندال، رومن و شیو راهی جز قبول کردن آن ندارند. درواقع متسون قصد دارد در این ملاقات علاوه بر قطعی کردن پروسه خرید به یک لیست خروج از افراد بالا رتبهی ویاستار برسد که اینکار را نیز سرانجام میدهد. در طرف مقابل تیم مذاکرهکننده ویاستار نیز با آگاهی از این موضوع به دنبال بالا بردن مبلغ نهایی معامله هستند. در طول پرواز به نروژ میبینیم که آنها گروه مقابل را اروپاییهای نازکنارنجی توصیف میکنند و خودشان را گرگهایی که برای غارت کردن هجوم میبرند. اما خیلی زود مشخص میشود که آنها تنها گلهای گوسفند هستند که یک گرگ تنها (یعنی متسون) تمامی آنها را تکه پاره میکند.
با رسیدن گروه به نروژ و پس از دیدار متسون با کندال و رومن نیت اصلی او مشخص میشود. او قصد دارد که تمامی ویاستار از جمله ATN را بشکلی یکجا و با مبلغی قابل ملاحضه بخرد. پیشنهادی که مسلماً هیئت مدیره را راضی و حتی تطمیع خواهد کرد، اما با معامله اصلی که قرار بود با لوگان بسته شود یک تفاوت بسیار مهم دارد و آن اضافه شدن ATN به لیست خرید میباشد. لوگان شبکه ATN را بزرگترین دستاوردش به شمار میآورد و اینکه او این شبکه را از معاملهاش با گوجو حذف کرده بود، مطمئنا یک دلیل بسیار مهم و واضح داشته است. اینکه قدرت و نفوذ این شبکه قویترین ستون این کمپانی بوده و حفظ کردن آن یک مسئله ضروری میباشد. کندال به رومن میگوید که قصد زدن زیر معامله با گوجو را دارد و از او میخواهد تا در این راه همراهیاش کند. رومن نیز بنا به دلایلی که بعداً مشخص میشود که کینه او از متسون بوده با این مسئله موافقت میکند. در سفر نروژ متسون به شیو نزدیک میشود و از شکاف میان او و برادرانش برای نزدیک شدن به توافق بهره میبرد. زیرا در آخر این قسمت دیدیم که کندال و رومن در ملاقاتشان با متسون موضع خودشان برای برهم زدن معامله بروز دادند. او نیز باتوجه به توصیه شیو با افزایش ۵ میلیاردی قیمت به سراغ هیئت مدیره میرود و به نوعی کندال و رومن را نقره داغ میکند. البته در صحبتهای متسون و شیو حرفهایی خصوصی نیز زده شد که مطمئناً بدون دلیل نبوده و در آینده صحت داشتن یا نداشتنشان در روند داستان موثر خواهد بود. با توجه به آنچه در پایان این قسمت نظارهگر بودیم باید دید که کندال و رومن به راحتی بیخیال اسباببازیشان (که در اینجا کمپانی موروثی پدرشان میباشد) شده یا اینکه در تلاش برای بازپسگیری آن موجب نابودیاش میشوند.
البته یک احتمال کمرنگتر نیز وجود دارد و آن اینست که فرزندان نازپروردهی لوگان راهی برای خلاص شدن از این مهلکه پیدا کنند که در حالت واقعبینانه تاحدودی غیرممکن میباشد. حال باید دید که آنها در اولین اقدام پس از مرگ پدرشان که به نوعی مهمترین تصمیم زندگیشان بوده چه خواهند کرد؟! از نکات جالب این قسمت بازگشت رومن به حالت کارخانه بود، یعنی همان رومنی که هیچ منطقی پشت حرفها، حرکات و تصمیماتش دیده نمیشد. چیزی که میتواند در بار کُمدی سریال تاثیرگذار باشد. زیرا در چند قسمت قبلی با ورژنی متفاوت از رومن روبرو شده بودیم که کمی جنبهی فان او را تحت تاثیر قرار داده بود. اما در این قسمت دوباره با همان رومنی که با حرفهای نیشدارش همه را از لب تیغ میگذراند، روبرو شدیم. چیزی که میتواند به طنز داستان کمک بسزایی کند و آن را از یکنواختی دور کند.
بررسی سریال Succession فصل چهارم / قسمت ششم
چیزی که سریال “Succession” را از سایر آثار تلویزیونی مجزا میکند اینست که داستان آن نه یک درام متمرکز بوده، نه یک کُمدی محض و دلنشین و نه معما و راز و رمزی پشت اتفاقاتش پنهان شده است. بااینحال شما هنگام تماشای اپیزودهای تقریباً یک ساعتهاش به هیچ عنوان احساس خستگی و کسالت نخواهید کرد. زیرا سریالی که داستانش را از طریق شخصیتهایش تعریف میکند، شما را در سرگذشت آنها گرفتار میکند و دنبال کردن حرکات و حرفهایشان برایتان وسواسگونه میشود. شخصیتهای این سریال گاهی شما را میخندانند، گاهی شما را ناراحت میکنند و گاهی باعث منزجر شدن شما میشوند و داشتن تمامی این احساسها به هنگام تماشای یک سریال درام عجیب و غریب میباشد. در قسمت ششم اگر بخواهیم ده دقیقهی درهم و پرتنش پایانی را در نظر نگیریم، عملاً در پنجاه دقیقه اول هیچ اتفاق خاصی را شاهد نبودهایم. اما اگر از علاقهمندان به این مجموعه باشید بخوبی میدانید که این رکود داستانی به هیچ عنوان آزاردهنده نمیباشد. زیرا تماشای تقلای احمقانه و دلقکوار خانواده روی (البته به استثنای لوگان روی فقید:) و اطرافیانشان به هیچ عنوان خستهکننده نمیباشد. افرادی که با ارقامی سروکار دارند که از سرمایه کلی برخی کشورها بیشتر بوده، ولی در پشت نقابشان هیچچیز خاص،منحصربفرد و قابل تاملی وجود ندارد. درواقع شخصیتهای این سریال بخوبی به ما نشان میدهند که اگر بجای تمرکز برروی افکار و عقایدمان تنها برروی پول متمرکز شویم به چه چیزی تبدیل خواهیم شد.
در این قسمت دیدیم که کندال به شدت هیجانزده و مضطرب شده و با توجه به شناختی که از او داریم. این وضعیت برای او حکم راه رفتن برروی لبه تیغ را دارد که در نهایت منجر به فروپاشی احساسیاش خواهد شد. رومن بنظر میرسد که هنوز با مرگ پدرش کنار نیامده و این را میتوان در حرفها و حرکاتش بشکلی واضح مشاهده کرد. اینکه او در تصمیمگیریهایش سعی دارد شبیه لوگان فکر و عمل کند این موضوع را بخوبی نمایان میکند. گویا او هنوز هم با این آزادی عمل کنار نیامده و به دنبال تائیدیه لوگان برای فرار از زیر بار مسئولیت میباشد. شیو به شدت احساس ناتوانی و ضعف دارد و همین موضوع او را بسیار خطرناک و سمی کرده است. اگرچه هنوز هم حرکتی که نشان دهد او تصمیم قاطعی گرفته را از او ندیدهایم. اما این میزان بیثباتی در تصمیمات و حرکات احتمالی او تاثیرگذار بوده و باتوجه به انتخابهای گذشتهاش به نظر نمیرسد تصمیم معقولانهای برایش در پی داشته باشد. البته در این قسمت شاهد شکلگیری رابطهی نصف و نیمه دوباره او با تام نیز هستیم که با توجه به شخصیت مکار و حیلهگیر تام بنظر عاقبت خوبی برای شیو نخواهد داشت. در ده دقیقه پایانی این اپیزود رویدادی که از ابتدای این قسمت برای آن مقدمهچینی شد را شاهد بودیم. ارائه یک محصول جدید توسط کندال که باوجود مخالفت رومن و شیو (به ویژه متسون) انجامش داد و با بازخوردهای ضد و نقیضی روبرو گردید. اما چیزی که این لحظات را به قشنگترین صحنههای این قسمت تبدیل کرده پارادوکس رفتاری کاراکترهای داستان است. افرادی که سخنرانی او را تماشا میکنند به اتفاق او را نقد منفی کرده و مورد تمسخر قرار میدهند، اما پس از تمام شدن سخنرانی همهی آنها او را تشویق کرده و از او تعریف میکنند!؟ این همان قدرتیست که ثروت برای آدمها به ارمغان میآورد و اگر آن فرد همچون کندال متوهم و زودباور باشد با این حجم از ریاکاری به نابودی کشانده میشود. همینگونه صحنههاست که تماشای سریال “وراثت” را از یک تجربهی یک ساعته خوابآور به یک تجربه جذاب و بیادماندنی در هفته برایتان تبدیل میکند.
بررسی سریال Succession فصل چهارم / قسمت هفتم
اپیزود هفتم بدونشک یکی از مهمترین و تماشاییترین قسمتهای سریال در فصل چهارم به حساب میآید. در این قسمت حقایق و شایعات در یک سو و خیانت و صداقت از سوی دیگر صحنههای جذاب و البته تاثیرگذاری را برایمان رقم زدند. کندال و رومن سعی دارند در مهمانی قبل از انتخابات که در خانهی شیو و تام برگذار میشه برای متسون تله بگذارند. اما شیو با خبر دادن به متسون و دعوت از او سعی در برهم زدن نقشهی برادرانش دارد. در این مهمانی اتفاقات زیادی رخ میدهد که بیان تمامی آنها از حوصله این مطلب خارج بوده و باید آن را با دقت تماشا کنید. ولی مطمئناً نقطه عطف اصلی این قسمت رابطه عجیب تام و شیو و به طور محسوس سکانس جذاب مجادله آنها میباشد. در سکانس آغازین این قسمت تام و شیو را میبینیم که در حال همکاری با یکدیگر بوده و سعی دارند مشکلاتشان را پشت سر بگذارند. اما بخوبی میدانیم که رفتار آنها تنها ظاهرسازی بوده و هردوی آنها افراد خیانتکار و دورویی هستند که حتی در رابطه عاطفیشان نیز صادق نیستند. اما با دعوت شدن نیت (معشوقهی سابق شیو) به مهمانی و اخبار و شایعاتی که مبنی بر اخراج تام وجود دارد، تام که اکنون مثل مار زخمی بوده به شدت عصبانی میشود.
از طرفی شیو که با خیانت به برادرانش سعی در بدست آوردن یک جایگاه ویژه در جبهه متسون دارد، با شنیدن این خبر که ارقام متسون جعلی بوده به شدت احساس خطر میکند. ماحصل این وضعیت یک مشاجره تند و تیز میان شیو و تام میباشد که یکی از بهترین و جذابترین سکانسهای این فصل از سریال را بوجود میآورد. شنیدن حرفهایی که هیچوقت فکر نمیکردیم که حداقل از زبان تام بشنویم و در مقابل عقدهگشایی شیو لحظات بسیار نابی را برایمان رقم زد. تماشای اینکه قدرت و جاهطلبی چگونه عشق و علاقهای که هنوز هم در وجودشان شعلهور بوده را به خاموشی میکشاند بسیار متاثرکننده میباشد. البته نباید از اجرای دیدنی “سارا اسنوک” و “متیو مکفادین” در این قسمت و به ویژه این سکانس غافل شویم که احساساتشان را بسیار طبیعی و قابل لمس به نمایش گذاشتهاند. در طرف دیگر ماجرا کندال بالاخره نیت واقعیاش را نشان میدهد و به فرانک میگوید که قصد دارد به تنهایی برروی تخت پادشاهی پدرش بنشیند و حتی به دنبال خرید گوجو نیز میباشد! رومن هم همانطور که گفتیم به اصل خودش بازگشته و برروی هرکاری که دست میگذارد آن را خرابتر از قبلش میکند. او نمیتواند کانر را مجاب به کنارهگیری از انتخابات کند و از طرف دیگر جری نیز با تهدید سعی در اخاذی از او دارد. در این قسمت شاهد یک بحث نچندان دوستانه میان کندال و متسون هستیم که میتواند نشاندهنده طرفین اصلی جنگ در معامله میان ویاستار و گوجو باشد. اما سریال “وراثت” نشان داده که هیچچیز در آن قابل پیشبینی نبوده و هرلحظه ممکن است اتفاق جدیدی نتیجه بازی را عوض کند.
بررسی سریال Succession فصل چهارم / قسمت هشتم
قسمت هشتم از فصل چهارم سریال “Succession” به ماجراهای روز انتخابات ریاست جمهوری در ایالات متحده آمریکا میپردازد. تام پس از جروبحث ناخوشایندی که در قسمت قبلی با شیو داشت به شدت احساس ناامنی و اضطراب میکند. این اولین رویداد مهمیست که ATN پس از مرگ لوگان روی آن را پوشش میدهد و به نوعی برای تمامی آنها حیاتی و سرنوشتساز میباشد. رومن رابطه نزدیکی با منکن (نامزد حزب جمهوریخواهان در انتخابات ریاست جمهوری) دارد و پس از ملاقات با او از حمایتش برای برهم زدن معامله با گوجو اطمینان حاصل میکند. در عوض رومن سعی میکند که پوشش خبری را به نفع منکن پیش برده و در اینکار نیز موفق میشود. در این قسمت قدرت رسانه در کنترل و فریب اذعان عمومی را به شکلی کاملاً واضح و قابل لمس مشاهده میکنیم. وقتی رومن به ملاقات منکن میرود حتی خود او نیز برنده شدنش در انتخابات را تاحدود زیادی باور ندارد. درنتیجه به دنبال اینست که پس از باخت یک تصویر پیروزمندانه از او به جای بماند تا بتواند در انتخابات بعدی عملکرد بهتری داشته باشد. اما با حمایت رومن و پس از آن کندال و گروه رسانهای آنها او در نهایت به عنوان برنده انتخابات ریاستجمهوری پیشبینی میشود که میتواند در آرا مردمی و در نهایت الکترال بسیار تاثیرگذار باشد. شیو و متسون به دنبال پیروزی نامزد حزب دموکرات یعنی خیمنز هستند تا با کمک نیت (معشوقه سابق شیو) بتوانند معامله با گوجو را نهایی کنند. شیو وارد راهی شده که ریسک بالایی برایش دارد، زیرا اگر پیروز شود خانوادهاش را از دست داده و احتمال اینکه در کنار متسون به جایگاهی برسد بسیار کم میباشد. اگر ببازد هم متسون و هم در صورت رو شدن دستش خانوادهاش را از دست خواهد داد که تاحدودی اینطور نیز میشود و کندال و رومن از نقشهی شیو مطلع میشوند. کندال در ابتدا نمیخواهد بیگدار به آب بزند و سعی دارد دو جناح را در مشتش نگه دارد. او در ظاهر با رومن همراه بوده، اما پس از بررسی آمار اولیه (که تاحدودی به نفع خمینز است) به سمت نیت میرود و حتی پاچهخواری خمینز را نیز میکند. اما وقتی از خیانت شیو مطمئن میشود با رومن همدست شده و منکن را به عنوان برنده انتخابات اعلام میکنند!
در این قسمت بارها رومن، شیو و کندال را میبینیم که در اتاق خبر به دنبال یکدیگر رژه میروند. در صورتیکه جای آنها در اتاق کنترل و ریاست بوده و این موضوع ناشی بودن زیاد آنها را نشان میدهد. حتی تام که خودش یک مدیر نالایق و نابلد بوده نیز بخوبی میداند که مدیران بالا رتبهی یک رسانه نباید در فرآیند عملیات اجرایی دخالت و حضور داشته باشند. در اینجا به وضوح میبینیم که نگرانی لوگان از سپردن میراثش به دست فرزندانش (تازه اگر حرکات و تصمیمات احمقانه کانر را فاکتور بگیریم، زیرا در روند داستان اصلی تاثیر بسزایی ندارد) به هیچ عنوان غیرمنطقی نبوده و او کاملاً حق داشته است. در پایان این قسمت هرچند در ظاهر کندال و رومن به هدفشان رسیده و پیروز شدهاند، اما باید ببینیم که این انتخاب چه عواقبی را برای آنها به همراه دارد. زیرا دنیای سیاست شوخیبردار نبوده و با توجه به آنچه از شیو، کندال و به ویژه رومن سراغ داریم این موضوع میتواند برایشان دردسرساز شود ( به این دلیل که همانطور که لوگان میگفت آنها به هیچ عنوان شخصیتهای جدیای نیستند)
بررسی سریال Succession فصل چهارم / قسمت نهم
بگذارید بررسی این اپیزود را با بیان یک ایراد اساسی شروع کنیم و آن اینست که چه ضرورتی دارد مدت زمان اپیزودهای سریالی که نود درصد آن را صحبتهای محاوره میان شخصیتهایش تشکیل میدهد تا این حد طولانی باشد. حتی اگر از طرفداران دو آتیشه این سریال هم باشید (که به شخصه خودم طرفدار پروپاقرص آن هستم) بازهم تماشای جزئیات غیرضروری یک مراسم تدفین حدوداً ۷۵ دقیقهای برایتان چندان جذاب نخواهد بود. بنظرم یک نمای بسته از لوگان روی درون تابوتش میتوانست بهتر از ۵۵ دقیقه ابتدایی این قسمت بیننده را به فکر فرو ببرد. البته سخنرانیهای جالبی از سوی ایوان (برادر بزرگتر لوگان) شیو و کندال شنیدیم که تنها نکتهی مثبت در این دقایق از سریال بود. پیشتر هم گفتیم که رومن بیشترین فروپاشی احساسی را پس از مرگ لوگان تجربه میکند و این کاملاً بدیهی بود که نمیتواند بعنوان سخنران اصلی مراسم اقبالی به همراه داشته باشد. درواقع همانطور که شیو گفت لوگان همیشه فرزندانش را بیرون از بازی خودش نگه داشته و آنها اکنون هیچ ذهنیتی از آنچه مالکش هستند و قدرتشان ندارند. کمبود اعتمادبنفس، بیاعتماد بودن به همهکس و همهچیز و جاهطلبی کورکورانهای که با تقلید از پدرشان به دنبال آن هستند، همگی از آنها حبابهایی آماده برای ترکیدن ساخته است. آنها هنوز هم یک مشت بچه در حال بازی در پشت اتاق پدرشان هستند که باید یک نفر به آنها بگوید که ساکت باشید! زیرا اگر به جای حرفها و تلاشهای بیهوده کمی فکر میکردند به نتایج بسیار بهتری میرسیدند.
به هرروی در ۱۵ دقیقه پایانی این قسمت گفتگوهای مهمتری را نظارهگر هستیم که شاید مهمترین آنها بیمحلی منکن به کندال و رومن (بعد از آن افتضاحی که در سخنرانیاش به بار آورد) و اقدام فریبنده شیو و متسون برای همراه کردن منکن با خودشان بود. شیو از لغزش برادرانش بهترین بهره را برد و توانست در بهترین زمان ممکن زهر خودش را بریزد. اکنون ورق تاحدودی برگشته و برگ برنده اینبار در دستان شیو میباشد. اما همانطور که در بررسی قسمت قبلی به آن اشاره کردیم سیاست شوخیبردار نبوده و شیو نیز اگرچه نسبت به برادرانش شخصیت محکمتری دارد، اما همان نقطهضعفها را بشکلی متفاوت در خودش میبیند. بطورکلی فرزندان لوگان روی حکم بچهای را دارند که یک اسلحه واقعی در دستان اوست و این میتواند هم برای خودش و هم برای دیگران به شدت خطرناک باشد. کندال و رومن با برنده اعلام کردن منکن و شیو در معامله کردن با او این موضوع را بخوبی ثابت کردند که قدرت برای آنها بسیار مخرب خواهد بود. آنچه مسلم است اینست که این خانواده (البته به استثنای کانر که اصلاً فازش مشخص نیست!) همگی به دنبال دور زدن یکدیگر هستند و همین موضوع آنها را به شدت آسیبپذیر کرده و میتواند عواقب بدی برایشان به همراه داشته باشد. شاید اگر آنها بجای تکرویهای خیالپردازانه با هم همکاری میکردند به نتایج بهتری میرسیدند. تجربهی کندال در مدیریت، سیاست و پشتکار بالای شیو و زیرکی و بیپروا بودن رومن میتوانست از آنها یک گروه زهردار و مستحکم بوجود بیاورد. اما متاسفانه با افکار بچگانه و احمقانهای که در پیش گرفتهاند، تنها مقصدی که برایشان قابل تصور بوده نابودی میراث لوگان به دست آنها میباشد.
بررسی سریال Succession فصل چهارم / قسمت دهم
قسمت دهم سریال “وراثت” با خیز برداشتن کندال برای ریاست شروع و با شکست او در رسیدن به هدفش به پایان رسید. روز رایگیری برای فروش کمپانی فرا رسیده و همانطور که قابل پیشبینی بود، کندال نمیخواهد به این راحتیها بیخیال رویای کودکی (رویایی که در هفت سالگیاش توسط لوگان به او الغا شده است) و چیزی که حق مسلم خودش میداند، شود. از طرفی شیو با این خیال واهی که قرار است مدیرعامل آمریکایی ویاستار شود با تمام قوا در حال جمعآوری آرا به سود متسون میباشد. رومن که در قسمت قبلی بههمریختگی شدیدش را شاهد بودیم به ویلای مادرش رفته و به کلی از این قضایا دوری جسته است. اما او یک رای مهم و تعیینکننده در هیئتمدیره دارد که نه کندال و نه شیو نمیتوانند بیخیال آن شوند. درنتیجه کندال و شیو به ویلای مادرشان میروند تا هرطور شده رومن را با خودشان همسو کنند. اما در سوی دیگر متسون نیت واقعی خودش را نشان میدهد و درحالیکه نشان میداد قصد اخراج تام را دارد به او میگوید که میخواهد او را مدیرعامل ویاستار کند (هرچند در گرفتن این تصمیم شیو نیز ناخواسته کمک شایانی به او کرد) چیزی که با توجه به سابقه تام تصمیم بسیار هوشمندانهای بنظر میرسد. تام اگرچه مدیر لایق و کاربلدی نبوده اما با وفاداریاش نسبت به لوگان نشان داد که فرد قابل اعتمادی است و از طرفی شخصیتیست که به راحتی میتوان او را کنترل کرد. در نتیجه متسون با انتخاب تام به عنوان مدیرعامل با یک تیر دو نشان زده هم توانسته مخالفین سیاسیاش را ساکت کند و هم عملاً کنترل همهچیز را در دستان خودش نگه دارد. اما اوضاع زمانی به هم میریزد که گرگ این خبر که قرار نیست شیو مدیرعامل ویاستار شود را به کندال میرساند. طبیعتاً کندال از این خبر به نفع خودش استفاده میکند و از عصبانیت شیو و بیتفاوتی رومن بهره برده و آنها را به جبههی خودش میآورد. اکنون همهچیز برای تاجگذاری کندال آماده میباشد و او با وسوسه کردن استویی رای هفتم (که رای کافی برای لغو فروش میباشد) را بدست میآورد. ولی درست زمانی که همهچیز تمام شده بنظر میرسد و تنها رای شیو در جلسه هیئتمدیره کافیست تا معامله کنسل شده و کندال مدیرعامل دائمی ویاستار شود، شیو از جلسه بیرون میرود. او میگوید که کندال را فرد مناسبی برای این سمت نمیداند. اما همگی میدانیم که این موضوع اگرچه درست و بجا بوده اما دلیل اصلی شیو نمیباشد. همانطور که قبلتر گفتیم لوگان باعث شده تا شیو همواره در روابطش با مردها (چه کاری و چه احساسی) احساس ضعف و ناتوانی کند و به همین دلیل در تصمیمگیری همیشه دچار مشکل میشود. تام حتی زمانیکه در شرف اخراج شدن بود نیز تمایلی به ادامه رابطهاش با شیو (حتی باوجود حامله بودن او) نداشت و حالا که در موقعیت برتری قرار گرفته بعید بنظر میرسد که رابطه آنها دوام چندانی داشته باشد.
بهرحال به احتمال زیاد دلیل اصلی شیو برای تغییر نظرش عشقش نسبت به تام بوده و اینکه نمیخواهد او را از دست بدهد. در نتیجه همانطور که پیشبینی میشد فرزندان لوگان روی توانایی حفظ میراث او را نداشتند و همگی به نوعی در این ماجرا اشتباهاتی جبراننشدنی را مرتکب شدند. چیزی که در نهایت نه تنها میراث پدرشان بلکه پیوند خانوادگیشان را نیز تحت الشعاع قرار داد. جنگ با وایکینگها برای فرزندان نازپروردهی لوگان عاقبت خوبی به همراه نداشت و با وجود تلاشهای نافرجامشان همگی به بیرون گود پرتاب شدند. در آخر میرسیم به درونمایه اصلی این سریال یعنی پول (یا به قول کندال: پول! مایه حیات، اکسیژن تمدن شگفتانگیزی که از گِل ساختیم!) که همهچیز و همهکس در این داستان در این یک کلمه خلاصه میشود. پول همانقدر که این قدرت را دارد که زندگیها را نجات دهد، این قدرت را نیز دارد که انسانها را عوض کرده و آنها را از یکدیگر دور کند. درواقع پول و قدرتی که به همراهش میآید برای این خانواده سرانجام خوبی نداشت و هرکدام به نوعی از این بابت دچار آسیب شدند. چیزی که درباره این قسمت شگفتانگیز بوده اینست که اگر به پایان هرکدام از شخصیتهای داستان در سریال توجه کنید، میتوانید تبعات تصمیمات اشتباهشان را بخوبی ببینید و این نشان از فیلمنامه یکدست و عالی این اثر دارد. کندال به دلیل غرور، جاهطلبی و خودخواهیاش هیچگاه قادر به دیدن نقاط ضعفش نبود و همین از او یک طبل تو خالی که جز صدایی بلند چیز دیگری ندارد، ساخته بود. ناتوانی رومن در پنهان کردن احساسات و غرایزش از او فردی لوده و مضحک ساخته بود که هیچچیز نمیتوانست این لکه را از او پاک کند. شیو در نهایت مغلوب ضعفها و عدم اعتمادبهنفسش شده و اینبار خودش را زیر سایه مردی که هیچ شباهتی به پدرش ندارد میبیند.
کانر نیز اوضاعش کاملاً نامشخص بوده (البته به غیر از ازدواجش که کلاً شبیه یک معامله تحقیرآمیز بود) و احتمالاً این شخصیت بزرگترین شوخی سازندگان و نویسندگان سریال با مخاطبین بوده است. زیرا باوجود اینکه از اول سریال حضور داشت هیچگاه به شکل جدی به او پرداخته نشد و در نهایت نیز شخصیتش مجهول باقی ماند. نهایتاً سرگذشت خانواده روی و پرونده سریال “Succession” پس از ۳۹ اپیزود به پایان رسید. در نود دقیقهی پایانی این سریال همهچیز در بالاترین سطح قرار داشت. ریتم مناسب، اجراهای فوقالعاده و کارگردانی عالی همگی یک پایان کمنقص و تماشایی را برای این سریال رقم زدند.
سخن آخر
امتیاز سریال وراثت (کل سریال)
سرانجام سریال “Succession” پس از پنج سال و چهار فصل به کار خودش پایان داد. سریالی که از همان آغاز راه با استقبال خوبی از سوی منتقدین روبرو گردید و توانست فصل به فصل مخاطبین را نیز وادار به ستایش داستان و شخصیتپردازی فوقالعادهاش کند.بطورکلی سریال “وراثت” به ما نشان داد که میشود با شخصیتپردازی مناسب یک داستان متوسط و معمولی را به سریالی تحسینبرانگیز و خارقالعاده تبدیل نمود. کاری که خالقین این مجموعه انجام دادند بسیار قابل تمجید میباشد، آنها هیچگاه از مسیری که برای داستانشان ترسیم کرده بودند خارج نشدند و حتی شهرت و نقدهای مثبتی که سریال در طول این سالها دریافت نمود آنها را وادار به تغییر پایانبندی بینظیرشان نکرد. اینکه بتوانید داستانی را که انتهای آن تا حدود زیادی قابل پیشبینی بوده را به نحوی تعریف کنید که مخاطب از دیدن آن سیر نشود یک هنر به تمام معنا بوده که سازندگان این اثر به زیبایی هرچه تمامتر آنرا به اجرا گذاشتند. در آخر باید گفت که اگر سریال “وراثت” را با حوصله دنبال کنید از تماشای آن بسیار لذت خواهید برد، در غیراینصورت یک تجربه فراموشنشدنی و تاملبرانگیز را از دست دادهاید. تجربهای که کمک میکند بیشتر به پیرامون خودتان نگاه کنید و روابط کاری و خانوادگیتان را به هیج عنوان باهم قاطی نکنید. تجربهای که باعث میشود نگاهتان به ثروت و قدرتی که به انسان میدهد عوض شده و جور دیگری به این مسئله نگاه کنید. پس در نتیجه ما دیدن این سریال جذاب و دیدنی را به همه شما دوستداران فیلم و سریال توصیه میکنیم.
امیدواریم از مطلب بررسی فصل چهارم سریال وراثت لذت برده باشید تا بعد…
این سریال فصل پنجم هم دارد
یعنی باید داشته باشه وگرنه اصلا ارزش دیدن رو برای من نداشته امیدوارم که بسازن چون خیلی بخاطر کانر فس🙁شدم درکل تحلیل عالی بود اما گویا شما از پایان این چنینی بدتون نیومد👍
دمتون گرم خیلی عالیه. خیلی لذت بردم از سریال و متن