بررسی سریال Tulsa King / پادشاه تبعیدی
“پادشاه تالسا” (Tulsa King) یک سریال درام-جنایی آمریکاییست که توسط “تیلور شریدان” و با شورانریِ “ترنس وینتر” ساخته شده است. “سیلوستر استالونه” در این مجموعه نخستین نقش اصلی خود را در یک سریال تلویزیونی تجربه کرده است. در کنار استالونه بازیگرانی همچون “آندریا سویج”، “جی ویل”، “مکس کاسلا”، “گرت هدلوند” و “دومنیک لومبردوزی” به ایفای نقش پرداختهاند. این سریال تاکنون نقدهای متفاوتی را از منتقدین دریافت نموده، اما میتوان گفت استقبال بینندگان از این مجموعه بسیار خوب بوده است. قسمت نخست سریال “Tulsa King” در تاریخ ۱۳ نوامبر ۲۰۲۲ از شبکه پارامونت پلاس منتشر گردید و پخش فصل اول و ۹ قسمتیه آن در تاریخ ۸ ژانویه ۲۰۲۳ به پایان رسید. همچنین قسمت اول و دوم این سریال در تاریخ ۲۰ و ۲۷ نوامبر ۲۰۲۲ از شبکه تلویزیونی کابلی پارامونت پخش گردید که قسمت نخست با ۳/۷ میلیون بیننده به بهترین نمایش کابلی برای سریالهای جدید در سال ۲۰۲۲ تبدیل شد. سریال “پادشاه تالسا” در ۳۰ نوامبر ۲۰۲۲ توسط پارامونت پلاس برای فصل دوم تمدید گردید.
بخش مرتبط: سریال های تلوزیونی
خلاصه داستان سریال پادشاه تالسا
داستان این سریال دربارهی دوایت “ژنرال” منفردی (با بازیِ سیلوستر استالونه) یک سردسته مافیای نیویورک است که به تازگی حکم ۲۵ سال زندانش را به پایان رسانده و آزاد گردیده است. سپس با آنکه دوایت برای محافظت از رئیسش راک و پسرش چیکی به زندان افتاده به تالسا در اکلاهوما فرستاده میشود، زیرا آنها هیچ چشماندازی برای او در نیویورک ندارند. ژنرال که خشمگین بوده و کسی را در آن منطقه نمیشناسد با رسیدن به تالسا به دنبال راهی برای برقراری عملیات جناییاش میباشد. در ادامه او با افرادی آشنا میشود که به او در ایجاد امپراطوری جدیدش کمک میکنند و …
بررسی سریال Tulsa King “پادشاه تبعیدی”
“تیلور شریدان” که این روزها چندین پروژه تلویزیونی را بشکل همزمان جلو میبرد، در حال حاضر یکی از پرکارترین و موفقترین سازندگان آثار تلویزیونی بشمار میرود. پس تعجبی ندارد که سیلوستر استالونه قبول کرده است که نخستین نقش اصلی تلویزیونیاش را با شریدان تجربه نماید. شریدان این مجموعه را در طول همهگیری کووید-۱۹ ایجاد کرد و تنها یک هفته طول کشید تا ایده اولیه داستان را بسازد، قسمت پایلوت را بنویسد و استالونه را برای پروژه استخدام کند. اما همانطور که گفته شد به علت همزمانی این سریال با دیگر آثار شریدان او از “ترنس وینتر” بعنوان شورانر در این مجموعه استفاده کرده است. ترنس وینتر که بیشتر او را بعنوان خالق سریال “Boardwalk Empire” و همینطور نویسندگی، کارگردانی و تهیهکنندگی در سریال جذاب و مافیایی “The Sopranos” میشناسیم. در نتیجه میتوان گفت با تیم سازنده بسیار کاربلدی روبرو هستیم که سطح انتظاراتمان را بالا میبرند. اما اینکه وینتر تا چه حد توانسته ایده اولیه و خام شریدان را با موفقیت به تصویر بکشد همان چیزیست که در ادامه به آن میپردازیم.
ایده اولیه سریال “Tulsa King” شباهت زیادی به سریال “Banshee” محصول شبکه Cinemax دارد و نمیتوان آن را تماماً بکر و دست اول دانست. داستان سریال از نقطه صفر شروع میشود و شخصیت اصلی آن فردیست که پس از پشت سر گذاشتن ۲۵ سال حبس، اکنون اگرچه خوی ذاتیاش را حفظ کرده، اما به طور کلی به انسانی متفاوت تبدیل شده است. پس در سریال ترجیح داده شده به گذشتهی شخصیت اصلی بوسیلهی فلشبک (البته به جز یک مورد کوتاه) پرداخته نشود و تنها در صورت لزوم مواردی کوتاه به صورت شفاهی توضیح داده میشود. در نتیجه در حین تماشای سریال این حس در شما ایجاد نمیشود که چیزی در داستان از قلم افتاده است و بیشتر تمرکزتان برروی اتفاقات پیش رو میباشد.
معمولاً اپیزودهای آغازین یا پایلوت (Pilot) در سریالها مدت زمان طولانیتری نسبت به سایر قسمتها دارند. اما در این سریال اینگونه نیست و سازندگان قسمت نخست را بسیار کوتاه با سیر حوادث سریع آغاز کردهاند تا شروع طوفانیتری داشته باشند. البته در قسمتهای بعدی سرعتشان را کمتر کرده و به مخاطب اجازه میدهند به شخصیتهای داستان نزدیکتر شود. این روندیست که در اکثر آثار تیلور شریدان به چشم میخورد و باید اعتراف کرد که او شیوهی منحصر بفرد و قابل ستایشی در شخصیتپردازی داستانهایش دارد. هرچقدر که سریال جلوتر میرود داستان و شخصیتهایش بیشتر برایتان جا میافتند و شخصیتهای مختلف داستان بدون عجله و در موقعیت مناسب به سریال اضافه میشوند. هرچند با جلو رفتن سریال هیجان و سرعت داستان حفظ شده، اما رفتهرفته نبود یک شخصیت منفی قدرتمند در سریال حس میشود.
وقتی تب و تاب معرفی شخصیتها و مشخص شدن داستان کلی سریال میخوابد، مخاطب بیشتر برروی شخصیتهای مختلف داستان تمرکز میکند. اما وقتی به قسمت ششم میرسیم و تنها چیزی که از گروه بلک مکآدامز و سردستهی آن والتریپ که دوایت با آنها سرشاخ شده میبینیم یک سوءقصد احمقانه و نافرجام است (سوءقصدی که باوجود برتری عددی گروه موتورسوار تنها با یک نفر انجام میشود!) به شدت ناامید میشویم. حال بگذریم که نخستین رودرویی دوایت و والتریپ نیز یک گفتوگوی مضحک و بیمعنی را برایمان رقم زد.
اگرچه آنچه داستان والتریپ و دارودستهاش را بیشتر از هرچیز برایمان خراب میکند، پایانبندی سرسری و سمبل شده آنها در قسمت نهم میباشد که چیزی شبیه به آثار اغراق شده بالیوودی میباشد. دیگر مخاطب امروزی نمیتواند استالونهی پیر را بعنوان یک بزن بهادر همه فن حریف تصور کند که یه تنه تمام دشمنانش را به خاک و خون میکشد. شاید سازندگان سریال میتوانستند اکشنهای سریال را به گونهای طراحی کنند که اینچنین تصنعی و فاقد هرگونه هیجان و جذابیت از کار درنیاید. البته یک شخصیت منفی معقولتر نیز در سریال حضور دارد. کاراکتر چیکی (نایبرئیس مافیای نیویورک و پسر راک رئیس مافیا و ژنرال) که در قسمتهای نخست شخصیت معقولی بنظر میرسد، اما پس از اتفاقاتی که در قسمت هفتم شاهد آن هستیم هم به کاراکترش و هم به داستان جانی دوباره میدهد. اما بنظر سازندگان سریال حداقل برای این فصل برنامه مشخصی برای این کاراکتر نداشتهاند و داستان او با ژنرال را نامشخص باقی میگذارند.
برقراری ارتباط دوایت و دخترش تینا بسیار تصنعی و خشک به تصویر کشیده میشود و جزو مواردی است که در فیلمها و سریالهای مختلف به کلیشهای تکراری و قابل پیشبینی تبدیل شده و جذابیت چندانی ندارد. هرچند از این دست روابط مصنوعی و نچسب در داستان سریال زیاد به چشم میخورد و همین موضوع تاحدودی درباره رابطه دوایت و استیسی (مامور ATF) نیز صدق میکند. رابطهای که هیچ منطقی در آن دیده نمیشود و بیخود و بیجهت ادامه مییابد، تاجاییکه استیسی پس از کلی تلاش برای لاپوشانی کارهای دوایت یکدفعه تصمیم میگیرد او را لو بدهد!
اگر میخواهید مخاطب را غافلگیر کنید بهتر اینست که سورپرایزهایتان در دل داستان جا افتاده باشد تا اینکه مثل زیگیل در پایانبندی سریال توی ذوق بزند. این روابط تصنعی تاحدودی بدلیل حضور سیلوستر استالونه در مرکز داستان سریال میباشد و اینکه تمامی شخصیتها باید برای دیده شدن در نزدیکی او قرار بگیرند. کاریزما و تجربهی بالای استالونه در ایفای اینگونه نقشها باعث شده که اجرای دیگر بازیگران در کنار او غیرواقعی بنظر برسد. این مسئله نه بدین معناست که اجرای استالونه عالی بوده و نه بدین معنا که سایر بازیگران مجموعه افتضاح بودهاند، بلکه بدلیل پس زمینه ذهنی مخاطب از آثار سیلوستر استالونه میباشد.
اینکه سریال در لابهلای داستانش از لحنی کُمدی استفاده کند، اصلاً و ابداً چیز بدی نیست. اما اینکه چگونه و کجا از این موضوع استفاده شود مسئله بسیار مهمی است. چیزی که بنظر سازندگان این سریال تبحر چندانی در آن ندارند و شوخیهای لوس و بیمزهای که گاه و بیگاه در سریال بکار گرفتهاند کمکی به جذاب شدن داستان نکرده است. زیرا وقتی به تماشای یک سریال جنایی مینشینیم توقعمان لحظات غافلگیرکننده و نفسگیر میباشد نه طنزهای تاریخ مصرف گذشته که داستان را منجمد کنند.
دیدگاه کلی
امتیاز سریال Tulsa King فصل اول
در آخر میتوان گفت که سریال “Tulsa King” باوجود همه کاستیهایش با توجه به حضور سیلوستر استالونهی دوستداشتنی (که برای نخستین بار هنرنماییاش در یک نقش اصلی در قاب تلویزیون را میبینیم) ارزش تماشا کردن را دارد. سریالی جنایی-درام که شروع به مراتب بهتری نسبت به پایانبندیاش داشت و اگر بخواهیم آن را به دو بخش جنایی و درام تقسیم کنیم. باید بگوییم که قسمت درام داستان به مراتب قویتر از قسمت جنایی آن میباشد. فصل اول سریال “پادشاه تالسا” بعنوان یک مقدمه عملکرد نسبتاً قابل قبولی از خود بجا گذاشته و باید ببینیم سازندگان سریال چه رویکردی را برای ادامهی داستان این پادشاهِ تبعیدی در نظر میگیرند.