بررسی فصل ششم سریال Peaky Blinders تا قسمت پایانی/ آرامش در پایان
پیکی بلایندرز سریالی درام جناییست که برای اولین بار در تاریخ 12 سپتامبر 2013 از شبکه BBC Two منتشر شده است. سازنده و نویسنده اصلی این سریال “استیون نایت” (Steven Knight) است و کارگردانی هر فصل از این سریال به عهده کارگردان متفاوتی بوده است. پیکی بلایندرز داستان یک خانواده گانگستر ایرلندی در سال 1919، چند ماه پس از پایان جنگ جهانی اول در بیرمنگام انگلستان را روایت میکند. داستان اصلی سریال جاه طلبیهای رئیس حیلهگر این باند تامی شلبی (کیلین مورفی) را روایت میکند و فراز و فرودهای زندگی این شخصیت را به شکلی عمیق به نمایش میگذارد.
به روز شده: ۱۰ فروردین ۱۴۰۱ (بررسی قسمت چهارم و پنجم اضافه شد)
تگ مرتبط: بررسی سریال
مطلب مرتبط: بهترین انیمه و سریال های سال 2022 تاکنون (جدید)
این سریال تاکنون در پنج فصل شش قسمتی منتشر شده و با نظرات بسیار مثبتی از طرف مردم و منتقدین رو به رو شده است. کم بودن تعداد قسمتها و وقفه طولانی بین انتشار هر فصل از عواملی است که باعث کیفیت بیش از حد سریال شده و توانسته یکی از بهترین و باکیفیتترین سریالهای تاریخ تلوزیون را خلق کند. بازیگران بزرگی در طول سالها در پیکی بلایندرز نقش آفرینی کردند که از مهمترین آنها میتوان به کیلین مورفی(Cillian Murphy) در نقش توماس شلبی، پائول اندرسون(Paul Anderson) در نقش آرتور شلبی، هلن مککروری(Helen McCrory) در نقش عمه پالی، سوفی راندل (Sophie Rundle) در نقش آدا شلبی اشاره کرد. همینطور میتوان به حضور درخشان و متفاوت تام هاردی (Tom Hardy)(هفت فیلم برتر تام هاردی) در قسمتهایی از این سریال اشاره کرد.
بررسی فصل پنجم سریال Peaky Blinders
پیکی بلایندرها این بار نیز ما را ناامید نکردند. این فصل نیز همانند دیگر فصلهای سریال پر از آشوب، هیجان، چالش، دیالوگهای زیبا و البته اجراهای فوق العاده بازیگران بود…(متن کامل)
معرفی شخصیتها و بازیگران سریال Peaky Blinders
معرفی شخصیتها و بازیگران اصلی سریال Peaky Blinders / پیکی بلایندرز
معرفی بازیگران و شخصیتهای فصل ششم
تامی شلبی: “کیلین مورفی”(Cillian Murphy) بازیگر 44 ساله ایرلندی در فصل ششم و نهایی در نقش تامی شلبی در سریال پیکی بلایندرز حضور خواهد داشت. توماس شلبی زخم خورده از جنگ جهانی بازمیگردد و به کمک خانوادهاش یکی از بزرگترین باندهای خلافکار انگلستان را خلق میکند و خود را در موقعیتهای خطرناک بیشماری قرار میدهد. به نظر میرسد جنگ از او یک انسان نفوذناپذیر، قدرتمند و بسیار باهوش ساخته است اما او از درون دچار شکافهای عظیمی است که در لحظات مختلفِ سریال سرباز میکنند و باعث عذاب درونی او میشوند و مشکلات زیادی برای او و خانوادهاش بوجود میآورند. سریال علاوه بر روایت داستان ماجراجوییها و مشکلاتی که پیش پای او و خانوادهاش قرار میگیرد، کش مکشهای درونی او را نیز در طول سریال به نمایش میگذارد.
از دیگر بازیگران سریال میتوان به “پاول اندرسن”(Paul Anderson) بازیگر 43 ساله انگلیسی در نقش آرتور شلبی، ناتاشا اوکیف(Natasha O’Keeffe) (در نقش لیز شلبی)، هری کریتون(Harry Kirton) (در نقش فین شلبی)، پکی لی(Packy Lee) (در نقش جان داگز) و فین کوله(Finn Cole) (در نقش میچل گری) نیز در این فصل حضور خواهند داشت. به نظر میرسد “آنابل والیس”(Annabelle Wallis) در نقش عشق مرده تامی در فصل ششم نیز حضور پررنگی(در اوهام تامی) خواهد داشت. “نیل مسکل”(Neil Maskell) در نقش وینستون چرچیل و آنیا تیلور-جوی(Anya Taylor-Joy) (بازیگر مینی سریال گامبی وزیر) در نقش جینا گری نیز بار دیگر در این فصل حضور پیدا میکند.
در اخبار دیگر آمده “چارلی مورفی” که در فصلهای چهار و پنجم به عنوان رئیس یک اتحادیه کارگری و عشق تام معرفی شده بود در این فصل حضور نخواهد داشت. از بازیگران جدید میتوان به حضور “جیمز فرچویل” و ستاره سریال Black Mirror یعنی “امبر اندرسون” به جمع بازیگران سریال خبر داد. هنوز نقش آنها مشخص نشده و به نظر میرسد شخصیتهای کاملا جدیدی وارد داستان خواهند شد که در سیر داستان تاثیرات خاص خود را میگذارند.
یکی از غافلگیریهای این فصل حضور شخصیت آلفی سالامونز با بازی تام هاردی است.
شایعه دیگر حضور بازیگر سرشناس آمریکایی ساموئل ال جکسون است و او ابراز علاقه کرده که در این سریال بریتانیایی ایفای نقش کند اما هنوز نقش و یا حتی حضور او در این سریال به شکل جدی مشخص نشده است. شایعه دیگر حضور روآن اتکینسون (Rowan Atkinson) (آقای مستربین خودمون) در نقشی کاملا متفاوت یعنی آدولف هیتلر در این فصل از سریال است، اما این را نیز در حد یک شایعه طلقی کنید! با این حال اگر حتی یکی از این شایعات واقعی باشد میتوان گفت حضور هریک از این چهرهها در سریال خبر بسیار خوبی برای طرفداران سریال خواهد بود.
…بررسی فصل ششم سریال”Peaky Blinders” شامل اسپویل….
قسمت اول: روز سیاه
(وحید یعقوبی)
این آخرین فصل از سریال “پیکی بلایندرز” خواهد بود و قرار است شاهد آخرین نقشهها، آخرین نبردها و آخرین بلندپروازیهای جاهطلبانه تامی شلبی و دارودستهاش باشیم.
همانطور که میدانیم این آخرین فصل از سریال “پیکی بلایندرز” خواهد بود و قرار است شاهد آخرین نقشهها، آخرین نبردها و آخرین بلندپروازیهای جاهطلبانه تامی شلبی و دارودستهاش باشیم. در سکانس آغازین این فصل مشاهده میکنیم که نهایتاً تامی در مقابل سرنوشتش تسلیم شده و اسلحه را برروی شقیقهاش قرار داده و ماشه را میکشد. اما اسلحه خالیست و گویا هنوز بازی سرنوشت با تامی تمام نشده و او باید به راهش ادامه دهد. این سکانس دو معنی متفاوت برای مخاطبین خواهد داشت اول اینکه میتواند نشان از ضعیف شدن تامی به واسطه مشکلات روحی و روانیاش باشد و دومین تعبیر میتواند بازگشت دوبارهی او از مرگ به سوی پیروزیهای بزرگ باشد.
در ادامه میبینیم که جلوگیری از ترور ازوالد موزلی توسط ارتش جمهوریخواه ایرلند صورت گرفته و آنها عمه پالی را نیز برای تهدید و تضعیف تامی و نشان دادن جدی بودنشان به قتل رساندهاند. مرگ پالی اختلافات گذشته میان تامی و مایکل را بیشتر کرده و اکنون مایکل علاوه بر خیز برداشتن برای تصاحب جایگاه تامی، فکر انتقام از او برای مرگ مادرش را نیز در سر میپروراند. مسلماً میتوان گفت که حذف شخصیت پالی از سریال توسط سازندگان حرکت بسیار هوشمندانهای بوده است. زیرا بعید به نظر میرسید که بازیگر دیگری بتواند تاثیری که “هلن الیزابت مککروری” با این نقش بجا گذاشته بود را تکرار کند.
حوادث و اتفاقات فصل ششم پس از نشان دادن فروپاشی روانی تامی و مرگ عمه پالی یک جهش چهار ساله رو به جلو دارد. جایی که تامی قصد دارد با کمک روابطی که مایکل در آمریکا دارد، تجارت موادش را به سوی مرزهای آمریکا گسترش دهد. در قسمت نخست فصل ششم خبری از بازیگران و کاراکترهای جدید فصل آخر نیست و تنها یک چشمانداز نصف و نیمه با حضور شخصیتهای اصلی سریال را مشاهده میکنیم. البته در این قسمت حرفهای زیادی از عمو جک (که درواقع عموی جینا زن مایکل میباشد) و نفوذ و قدرتش شنیده میشود. شخصی که تامی در ظاهر احترام زیادی برای او قائل بوده و قصد دارد برای تجارتش در آمریکا با او شراکت کند. اما به نظر همانطور که عمه پالی در پایان فصل قبلی هشدار داده بود، احتمالاً جنگ اصلی در این فصل میان تامی و مایکل خواهد بود.
در همین ابتدای فصل دیدیم که تامی با پاپوش دوختن برای مایکل او را به زندان میاندازد. اگرچه بنظر میرسد که این حرکت در راستای یک استراتژی بزرگتر از سوی تامی میباشد. زیرا همانطور که خود تامی جلوتر به جینا میگوید، او میتوانست بدون کمک گرفتن از مایکل و عمو جک نیز موادش را با روابط دیگری که در آمریکا دارد به آنجا منتقل کند. پس احتمالاً تامی نقشههای دیگری برای نزدیک شدن به مایکل دارد. حتی شاید تامی مایکل را لایقترین شخص برای سپردن جانشینیاش به او میداند. زیرا همانطور که میدانیم در طول سریال تامی بارها به اهمیت خانواده اشاره کرده و احتمالاً نمیخواهد جایگاهی که با خون عزیزانش بدست آورده را به دستان یک غریبه بسپارد. همینطور فرضیه دیگری وجود دارد که میتواند همپیمان شدن تامی و مایکل برای گرفتن انتقام مرگ پالی باشد. از اینها گذشته هنوز ماجرای ازوالد موزلی نیز به پایان نرسیده و باید منتظر بازگشت احتمالی این شخصیت به سریال در فصل جدید باشیم.
آنچه که مسلم است این بوده که این سریال در بازی با ذهن مخاطب بسیار مهارت داشته و میتواند با ترفندهای گوناگون شما را از پیشبینی اتفاقات و حوادث داستان دور کند. پس مطمئناً نمیتوان با تماشای قسمت اول فصل ششم درباره روند پیشروی داستان در این فصل اظهارنظر اساسی کرد. پس باید منتظر بمانیم تا ببینیم که پیکی بلایندرزها در این فصل چه ماجراجوییهای جذاب و منحصر بفردی را برایمان تدارک دیدهاند.
قسمت دوم: پیراهن مشکی
(وحید یعقوبی)
در قسمت دوم تامی به انگلیس بازمیگردد تا هم به دخترش روبی که از بیماری ژنتیکی شلبیها رنج میبرد، نزدیک باشد و هم با جک نلسون که در ظاهر برای گرفتن مجوز مشروبات الکلی به لندن آمده ملاقات داشته باشد. همانطور که پیشبینی میشد اتفاقات داستان در فصل ششم با سرعت بیشتری دنبال میشود و با وسعت گرفتن داستان دیگر خبری از جزئیات ریز و موشکافانه نیست. در همین دومین اپیزود فصل و در ملاقاتهایی که تامی با لورا مککی (نماینده ارتش جمهوریخواه ایرلند که عمه پالی را به قتل رساندند)، آلفی سالامونز، ازوالد موزلی و معشوقهی مرموزش دایانا و همینطور جک نلسون داشت، طرح کلی داستان این فصل مشخص گردید. این موضوع به خودی خود یک ایراد و نقص محسوب نمیشود و اگر سازندگان پشت این ضربالعجل یک طرح داستانی حساب شده داشته باشند، سرعت و هیجان بالا بسیار هم خوب میباشد. اما اگر این اتفاق برای گنجاندن چند پیام اخلاقی و اجتماعی در انتهای داستان صورت بگیرد، بدونشک با یک سرانجام تکراری و ناامیدکننده دیگر روبرو خواهیم بود.
البته نباید فراموش کنیم که با سریالی روبرو هستیم که طی سالیانی که آن را دنبال کردیم، هربار با شمایلی خاص ما را غافلگیر کرده است. بخوبی میدانیم که داستان و شخصیتهای سریال “پیکیبلایندرز” به خودی خود گیرایی و کشش لازم برای جذب مخاطب را دارا میباشند. اما با اینحال توقع داریم که در این فصل سرانجام شخصیتها و داستان سریال به پایانی عجولانه و غیر منطقی ختم نشود. بیجا نیست اگر از سریال بزرگی همچون “Peaky Blinders” انتظار داشته باشیم که با یک پایانبندی درخور و ماندگار با طرفدارانش خداحافظی کند. چیزی که متاسفانه در چند سال اخیر بسیاری از سریالهای بزرگ تلویزیونی در انجام آن ناتوان بودهاند.
متاسفانه شخصیت جک نلسون برخلاف پیش زمینهی پرزرق و برقی که در قسمت قبلی برای ورودش به سریال شاهد بودیم، ورود آنچنان قدرتمند و چشمگیری در سریال نداشت و این موضوع در همان مکالمه کوتاهش با تامی شلبی به خوبی مشخص بود. بعید به نظر میرسد که این شخصیت نقش پررنگی در اتفاقات داستان داشته باشد و این مسئله انتخاب بازیگری ناآشنا برای این نقش را تاحدودی توجیه میکند. در این قسمت دیدیم که تامی هنوز هم محدودیتی برای خودش نمیبیند و همواره با انجام غیرممکنها خودش را به چالش میکشد، اما در حال حاضر او تنهاتر از همیشه است. اکنون او بزرگترین پشتوانهی خود که حمایت و دلگرمی خانوادهاش بوده را از دست داده و باید به تنهایی برای آرمانها و اهدافش بجنگد. هرچند به نظر میرسد که قرار است شلبیها در این آخرین نبرد نیز باید با یکدیگر همراه شوند و اتفاقات غیرمنتظرهای را برایمان رقم بزنند.
بررسی فصل ششم سریال “Peaky Blinders”
قسمت سوم : طلا
(وحید یعقوبی)
قسمت سوم از فصل ششم سریال پیکی بلایندرز همان جهشی بود که به ما یادآور شد، در حال تماشای یکی از بهترین سریالهای یک دههی گذشته میباشیم.
قسمت سوم از فصل ششم پیکی بلایندرز دقیقاً همان چیزی بود که سریال شدیداً به آن نیاز داشت. یک وقفهی به موقع و ضروری میان دسیسهچینیها و نبردهای سیاسی و مافیایی مختلفی که در داستان شاهدش هستیم. اینجا دقیقاً همان جاییست که “استیون نایت” هنر شورانریاش را به رخ تماشاگران و منتقدین میکشد و نشان میدهد که تداوم موفقیتهای این سریال طی حدود ده سالی که از پخش آن میگذرد به هیچ عنوان تصادفی نبوده است. نایت به تمام زوایای داستانش به خوبی اشراف دارد و برای راضی نگهداشتن طیف وسیعی از مخاطبین با شیوهی خاص داستانسراییاش بسیار استادانه عمل میکند. در این قسمت تامی شلبی بزرگ و باهوش را میبینیم که برای نجات دخترش و از سر ناچاری دست به دامان جادو و خرافات میشود. اما در واقع تامی درمانده و ناچار گردیده و به دنبال کورسویی از امید میباشد. این موضوع به زیبایی هرچه تمامتر در صحنهای که ازمه با کلاهبرداری قصد دارد تامی را تلکه کند و از او درخواست طلا میکند، به ما نشان داده میشود. در این صحنه میبینیم که حتی تمام طلای دنیا به اندازهی یک تار موی عزیزی و یا ذرهای امید ارزش ندارد. این درسیست که زندگی همواره به بدترین و دردآورترین شکل ممکن به همگیمان میدهد.
همانطور که قبلاً نیز اشاره کردیم در این فصل قرار است که پیکی بلایندرزها را در آخرین نبردشان همراهی کنیم و در این راه شلبیها دوباره باهم متحد خواهند شد. در این قسمت دیدیم که تامی در مواقع اضطراری تنها به خانوادهاش اعتماد دارد و وقتی برای نجات دخترش دست به کار میشود، ادارهی امور را به خواهرش آیدا واگذار میکند. آیدا نیز نشان میدهد با آنکه مدتی از کسب و کار خانوادگیشان دور بوده، اما همچنان باهوشترین شلبی پس از تامی میباشد و بخوبی میداند که در مواقع لزوم چگونه خانوادهاش را رهبری کند. او به جای تامی در جلسهای با حضور موزلی و معشوقهاش دایانا و همچنین جک نلسون و جینا شرکت میکند که بیشتر یک جلسهی معارفه و تشریفاتیست که اتفاق مهمی را در آن نظارهگر نیستیم.
البته گفتنیست در این فصل نگاه ویژهی سازندگان سریال به آداب اجتماعی و سیاسی آمریکاییها نیز در نوع خودش جالب توجه میباشد. این کمی از همان چیزیست که معمولاً خود آمریکاییها در آثارشان از دیگر جوامع به تصویر میکشند. آرتور از طرف آیدا به ماموریتی فرستاده میشود که در حالت عادی خوراک آرتور شلبی سابق بود. اما در این قسمت میبینیم که این شخصیت که به شخصه آن را یکی از قویترین و بهترین شخصیتهای سریال میدانم تا چه اندازه دچار تحول شده است. این تغییرات که طی چندین فصل در شخصیتهای مختلف یک سریال به وجود میآید، دقیقاً همان نقطه قوتی است که از داستان و فیلمنامه سریالی همچون “Peaky Blinders” انتظار میرود. قسمت سوم از فصل ششم سریال پیکی بلایندرز همان جهشی بود که به ما یادآور شد، در حال تماشای یکی از بهترین سریالهای یک دههی گذشته میباشیم.
قسمت چهارم و پنجم
(وحید یعقوبی)
تنها یک قسمت تا پایان فصل آخر یکی از محبوبترین سریالهای تاریخ تلویزیون باقی مانده است و هنوز نقطههای کور بسیاری در دل داستان وجود دارد.
در ابتدای قسمت چهارم شاهد وداع تلخ و غمانگیز تامی و لیزی با دخترشان روبی بودیم و در ادامه اقدام احساسی تامی برای گرفتن انتقام مرگ دخترش را نظارهگر هستیم. شاید بزرگترین درسی که تامی از مرگ روبی گرفت، این بود که به قول خودش “طلا جواب نمیده” و تمام ثروت و قدرت دنیا نیز قادر به پر کردن حفرههای خالی که پس از مرگ عزیزانمان در درون ما شکل میگیرد، نمیباشد. بخوبی میدانیم که تامی تا چه حد نسبت به اطرافیانش احساس مسئولیت دارد و مسلماً کنار اومدن با چنین مصیبتی برایش به هیچ عنوان ساده نیست. در نتیجه وقتی در مدت زمان کوتاهی پس از مرگ دخترش او را مشغول کار میبینیم، مطمئن میشویم که این آخرین نبرد تا چه اندازه برایش اهمیت دارد. تامی مچ جینا و موزلی را هنگام رابطه نامشروع گرفته و با تهدید جینا از او میخواهد که اطلاعات جلسه محرمانهی موزلی در برلین را برایش بیاورد. اما در پایان این قسمت یکی از مهمترین اتفاقات این فصل را شاهد هستیم و آن اینست که تامی توسط دکترش مطلع میشود که تنها یک سال و شاید یکسال و نیم زنده خواهد بود. این موضوع با توجه به اتفاقاتی که اخیراً در سریال دیدیم و با توجه به تغییراتی که در تامی ایجاد شده در روند حوادث سریال تاثیر بسزایی خواهد گذاشت. به نظر میرسد “استیون نایت” (خالق سریال) در فصل ششم تمرکز اصلی داستان را برروی شخصیت تامی شلبی با بازیِ “کیلیان مورفی” گذاشته است. زیرا این شخصیت تقریباً در نود درصد سکانسهای این فصل حضور دارد که اگرچه این موضوع باعث تک بعدی شدن داستان شده اما در نوع خودش بسیار قابل توجه میباشد. البته گویی این قضیه مردم و منتقدین را بسیار به وجد آورده و تا به اینجای کار فصل ششم با استقبال بسیار خوبی چه از سوی منتقدین و چه از طرف مردم و طرفدارانش روبرو شده است.
همانطور که پیشبینی میشد در قسمت پنجم شاهد شروع فرآیند تغییر و تحول در تصمیمات و اقدامات تامی هستیم. او کارش را با قدمهای کوچک آغاز مینماید و در مسیر انجام نقشه نهاییاش بسیار محتاطانه عمل میکند. در قسمت پنجم تاحدودی از نقشه شومی که جک نلسون برای شلبیها کشیده آگاه میشویم و درمییابیم که از اول نیز قصدش نابود کردن تامی بوده است. اما در طرف مقابل تا اینجای کار اطلاعات زیادی از نقشههایی که تامی در سرش دارد بدست نیاوردهایم. هنوز مشخص نیست که او چه خوابی برای موزلیها و دارودستهی جک نلسون دیده و این مسئله را همچون یک راز در درونش نگه داشته است. در این قسمت دیدیم که تامی پسرش آرازمس که حاصل یک رابطهی یک شبه بوده را با خودش به جلسه خانوادگی آورده و او را به خانوادهاش معرفی میکند. در ادامه دایانا معشوقهی موزلی با هدفی خاص به تامی نزدیک شده و با او رابطه جنسی برقرار میکند. بنظر میرسد که موزلی و دیانا نیز در مورد تامی تردیدهایی داشته و هنوز بطور کامل به او اعتماد ندارند. اگر این موضوع را به سوءقصد نلسون اضافه کنیم و با توجه به همسو بودن اهداف موزلی و نلسون، مسیری که تامی در آن قدم گذاشته بسیار خطرناک بنظر میرسد. در این قسمت بالاخره تامی اعتراف میکنه که تمام این سالها به دنبال قدرت بوده و ما را به یاد اعتراف زیبای والتر وایت در سریال تکرارنشدنی “Breaking Bad” میاندازد. جایی که والتر به همسرش میگوید که تمام کارهایش را تنها برای خودش انجام داده زیرا احساس سرزندگی میکرده است. در آخرین سکانس قسمت پنجم مایکل را میبینیم که به فرستادهی جک نلسون برای کشتن تامی چراغ سبز نشان میدهد و قسمت آخر را بیش از پیش غیرقابل پیشبینی میسازد. تنها یک قسمت تا پایان فصل آخر یکی از محبوبترین سریالهای تاریخ تلویزیون باقی مانده است و هنوز نقطههای کور بسیاری در دل داستان وجود دارد. این امر میتواند در راستای گفتهی استیون نایت دربارهی ادامه دادن داستان در رسانههای دیگر باشد. شاید قرار است پس از پایان فصل ششم پیکی بلایندرزها را در پردههای سینما نیز تماشا کنیم.
بررسی فصل ششم سریال Peaky Blinders
(خطر اسپویل)
قسمت قسمت ششم: قفل و کلید (Loke and Key)
“تامی: سلامتی خانواده
بعضیوقتا پناهگاهی برای طوفانه
بعضیوقتا خود طوفانه”
سریال جذاب و تماشایی “پیکی بلایندرز” پس از ۹ سال و ۶ فصل شش قسمتی به کار خود پایان داد. اما متاسفانه اگرچه عملکرد کلی فصل پایانی قابل قبول و رضایتبخش بود، قسمت آخر این سریال یکی از بیسروتهترین و ضعیفترین اپیزودهای سریال در کلِ مجموعه محسوب میشد. قسمت آخر سریال با بیرون آمدن مایکل از زندان برای به قتل رساندن تامی آغاز میشود. سپس لیزی که به ماجرای میان تامی و دایانا پیبرده او را ترک میکند و چارلی نیز به علت بیتوجهی و غیبتهای طولانی پدرش از او میخواهد که او را به همراه خودش ببرد. تامی که میداند وقت زیادی ندارد و از طرفی بودن خانوادهاش در کنارش میتواند برای خودشان خطرناک باشد، از این تصمیم استقبال میکند. در ادامه آرتور که مدتهاست در هپروت سیر میکند به یکباره تصمیم میگیرد کلیدهای تامی را کش رفته و اتاقش را بگردد.
بنظر میرسد سازندگان سریال در ساخت سکانسی دراماتیک در قسمت پایانی آنچنان عاجز بودهاند که در پایان مجموعه تنها روابط صمیمی برادرانه برایشان باقی مانده است. شاید حتی یکی از بزرگترین کمبودهای سریال در دو فصل پایانی همین نبود روابط عاطفی و عاشقانه جذاب در داستان میباشد. کمی جلوتر میبینیم که تامی به جاسوس بودن بیلی دوست شفیق فین پی برده و از این موضوع برای به دام انداختن قاتلین عمه پالی (همان ارتش آزادیخواه ایرلند) استفاده میکند. جایی که آرتور خودش را طعمه قرار داده و با کمک عمو چارلی و جرمایا انتقام عمه پالی را میگیرند. بگذارید از مضحک بودن این صحنهها چیزی نگوییم، اینکه یکی از رهبران IRA خودش با همراهی سه نفر به محلهی پیکیبلایندرزها میرود و خیلی راحت کشته میشود بسیار منطقی است! اما اگر خیال میکنید این پایان توهین به شعور شما در قسمت پایانیست سخت در اشتباهید. تامی برای گرفتن پول معاملهاش با جک نلسون و ملاقات با مایکل به جزیره میکلون بازمیگردد. در اینجا ابتدا مایکل سعی دارد با استفاده از بمب کار تامی را بسازد، ولی در ادامه تامی به او رو دست زده و بمب را در ماشین آمریکاییها جاساز میکند و شر آنها را کم میکند. سپس تامی خیلی راحت و بدون عذاب وجدان تنها یادگار عمه پالی را با شلیک به سرش به قتل میرساند تا نشان دهد که هیچ محدودیتی ندارد!
در ادامه شاهد بهترین سکانس قسمت پایانی با حضور تام هاردی دوستداشتنی در نقش الفی سالامون هستیم و میبینیم که او و تامی از قبل تجارتشان را آغاز کرده بودند. سپس تامی به انگلستان بازگشته با خانوادهاش وداع میکند و میرود تا قبل از به اوج رسیدن بیماریاش خودش به زندگیاش پایان دهد. اما درست زمانی که قصد دارد کار خودش را تمام کند به کمک دخترش روبی از توطئه موزلی با همراهی دکتر شخصیاش پی میبرد. او میفهمد که مریض نبوده و آنها قصد داشتند که اینگونه او را از سر راهشان بردارند. تامی برای گرفتن انتقام به سراغ دکترش میرود و همانطور که گفته شده بود در سکانس پایانی شاهد به صدا در آمدن ناقوس شروع جنگ جهانی دوم هستیم و تامی نیز برای پیدا کردن آرامش در پایان ماجرا از کشتن دکتر منصرف میشود و تمام! بزرگترین نقصی که در قسمت ششم و پایانی سریال “پیکی بلایندرز” به شدت خودنمایی میکند، اینست که اتفاقات داستان به شدت قابل پیشبینی هستند. درواقع اگر زنده ماندن تامی در سکانس پایانی را فاکتور بگیریم مابقی حوادث این قسمت همگی قابل پیشبینی و عاری از هرگونه هیجان بودند.
در فصل پایانی این سریال تمام شخصیتهای اصلی و فرعی داستان تنها حکم زرق و برق اضافی برروی لباس تامی را دارند…
اگر بخواهیم فصل پایانی سریال “پیکیبلایندرز” را با توجه به پایانبندیاش قضاوت کنیم به کلمهی فاجعه خواهیم رسید. درواقع بهتر بود سازندگان نام این فصل از سریال را بجای پیکیبلایندرزها، تامی شلبی میگذاشتند. اگرچه بدونشک شخصیت تامی شلبی با اجرای فوقالعاده جذاب کیلیان مورفی یکی از مهمترین و اصلیترین دلایل موفقیت جهانی این مجموعه بوده است. اما این دلیلی خوب و قانعکننده برای گند زدن به مابقی شخصیتهای داستان نمیباشد. در فصل پایانی این سریال تمام شخصیتهای اصلی و فرعی داستان تنها حکم زرق و برق اضافی برروی لباس تامی را دارند. آنها تنها زمانی فراخوانده میشوند که یا باید مدح و ستایش وجنات و اُبهت تامی را سر دهند یا اینکه با حماقتشان موجبات بزرگی و قدرتنمایی او را فراهم کنند. شمار کاراکترهایی که بود و نبودشان در سیر داستانی فصل آخر هیچ تاثیری نداشته کاری بس بیهوده است. زیرا تقریباً تمام شخصیتهای سریال به غیر از تامی در این فصل حکم مترسک را داشتهاند. البته این تمرکز برروی قهرمان داستان در فصل پایانی در نوع خودش یک ایدهی جالب و جدید محسوب میشود. اما افراط در این موضوع لطمهای بزرگ به پایانبندی این سریال پرطرفدار و محبوب زد. حتی میتوان گفت که سه قسمت آغازین این فصل بسیار پرمحتوا و زیبا کار شده بودند و سازندگان میتوانستند با یک پایانبندی بهتر در سه قسمت پایانی حسن ختامی فراموشنشدنی را برای این مجموعه رقم بزنند. حتی اگر “استیون نایت” بخواهد داستان این سریال را در قالب یک فیلم سینمایی به سرانجام برساند، باز هم نمیتوان این پایانبندی ضعیف را توجیه نمود. بطورکلی میتوان گفت هر شروعی پایانی به همراه دارد و به شخصه از اینکه طی این سالها به تماشای ماجراجوییهای پیکیبلایندرزها نشستم، بسیار لذت بردم. بدونشک سریال “Peaky Blinders یکی از شاهکارهای تلویزیونی در دههی گذشته محسوب میشود و توقع زیاد ما از این مجموعه نیز به دلیل بزرگ و فوقالعاده بودن آن میباشد.
سخن آخر
امتیاز سریال Peaky Blinders
بطورکلی میتوان گفت هر شروعی پایانی به همراه دارد و به شخصه از اینکه طی این سالها به تماشای ماجراجوییهای پیکیبلایندرزها نشستم، بسیار لذت بردم. بدونشک سریال “Peaky Blinders یکی از شاهکارهای تلویزیونی در دههی گذشته محسوب میشود و توقع زیاد ما از این مجموعه نیز به دلیل بزرگ و فوقالعاده بودن آن میباشد.
امیدواریم از مطلب “فصل ششم سریال Peaky Blinders ” لذت برده باشید تا بعد…
سریال خوبی بود با آدمای gray 😑🖕🖕🖕
اگر پایان خوب براتون خیلی مهمه پیشنهاد من بزرگترین شاهکار سریالی ” برکینگ بد ” هستش که اخرین قسمتش imbd” 9.7 از 10 هستشپربیننده ترین قسمت تاریخ سینمای جهان بوده و نمره این سریال در
ممنون از متن زیباتون عالی بود
از فصل ششم خیلی انتظار داشتم و انقدری که فک میکردم بهم نچسبید نمیدونم فکر کنم خاصیت پایان بندیهاست
مخصوصا وقتی که یه سریالی تا این محبوب باشه همیشه انتظار بیشتری ازش داری
ممنون از نظرتون
جمله ی بازیگر های دیگه زرق و برق روی لباس تامی بودن را واقعا قبول دارم ولی سکانس پایانی خیلی از نقاط ضعف رو پوشش داد.حسرت تامی بخاطر سوختن خاطراتش،تعلل و درنگ چون هنوز نمیخواست از متعلقاتش به زندگی قبلی دست بکشه در آخر عبور کردن از این برهه زندگیش با اسب سفیدش که بنظرم یکی از بهترین سکانسای سریال بود
ممنون خیلی خوب بود
بی صبرانه منتظر این سریال خیلی خوب هستم
چقدر دلم برای لهجه بریتیش این سریال تنگ میشه
واقعا نمیتونم دیگه صبر کنم برای دیدنش!!!
عالیه ممنون