داستان بازی Dark Souls / عصر آتش
با سلام خدمت شما همراهان گرامی، در این مقاله قصد داریم تا داستان بازی Dark Souls را برای شما بازگو کنیم. در این مقاله به بررسی Lore های ارائه شده در اینترنت میپردازیم و با کنار هم قرار دادن تمامی آنها میخواهیم به حقیقت و قصه پشت شخصیتهای داستان بازی Dark Souls بپردازیم. بازیِ Dark Souls ساخته Hidetaka Miyazaki از شرکت FromSoftware است. اگر در اینترنت (چه فارسی، چه انگلیسی) داستان بازی Dark Souls را مورد جستجو قرار دهید با مطالب گسترده و زیادی (بیشتر به زبان انگلیسی) روبرو میشوید. که ممکن است شما را تا حدودی سردرگم کند. من در این مقاله این متنها (انگلیسی زبان) را مورد بررسی قرار داده و یک پرونده کامل را به شما ارائه می دهم تا بتوانید داستان بازی را کاملاً متوجه شوید. پس با ما در سایت ساعت 7 با داستان سری بازیِ Dark Souls همراه باشید (نیازی به اشاره نیست که متن پیش رو حاوی اسپویل است). [متن پیشِ رو برگرفته از وب سایت fextralife.com است.]
“مطالب انحصاری ما در مورد دنیای سولز”
داستان کامل بازی ELDEN RING (کامل)
هفت Boss خاطرهانگیز از بازیهای شرکت From Software (جدید)
راهنمای کامل بازی ELDEN RING (مهم)
داستان بازی Dark Souls 2 | آشنایی با داستان و شخصیتها و سرزمینهای دارک سولز 2
داستان بازی Dark Souls 2 | آشنایی با داستان و شخصیتها
داستان بازی Dark Souls 3 / روایات، تئوری ها
معرفی شخصیت های مرتبط با بازی Dark Souls 3
معرفی سرزمین های مرتبط با بازی Dark Souls 3
مفاهیم داستانی، معرفی شخصیت ها و مناطق بازی Bloodborne (قسمت اول)
داستان بازی Bloodborne / سیر تاریخی وقایع و پایان بندی های بازی (قسمت دوم)
داستان بازی ارواح شیاطین (Demons Souls)
[بازیِ Demon Souls در واقع هیچ نقطه اشتراکی از لحاظ داستانی با سریِ Dark Souls ندارد و تنها کارگردان و تهیه کنندگان آنها یکی هستند و این بازی منبع الهامی برای سریِ Dark Souls بود.]
قبل از آنکه به داستان سری Dark Souls بپردازم بهتر دیدم تا روایات (Lore) بازیِ Demon Souls را برای شما نقل کنم.
در دوران باستان، قبل از آنکه King Allant بروی تخت پادشاهی جلوس کند، دنیا جولانگاه شیاطین بود و از همه طرف تباهی و مصیبت نازل میشد. موجودی باستانی به نام The Old One، با قدرتی غیر قابل وصف، دارای ماهیتی شیطانی (Demonic) دری جدید به سوی تباهی عالم باز کرد. او شیاطینی خوفناک را آزاد کرد که سرزمینها را یکی یکی میدریدند و نیمی از بشریت را از بین بردند. در این میان عدهای که با عنوان (Monumentals) در بازی خطاب میشوند توانستند دنیا را از تباهی نجات دهند و با ترکیب دانش خود از Souls Art، آن موجود باستانی را به خواب فرو ببرند. در واقع The Old One را نمیتوان نابود کرد، با این وجود توسط Saint Urbain و پیروانش مورد پرستش قرار میگرفت و منبع اصل Miracles (معجزات) آنان بود. Monumentalsها زمین را به ناحیههای مختلف تقسیمبندی کردند و زندگی را به گوشه و کنار دنیا پخش کردند. آنها دستور دادند که Archstonesها را در گوشه و کنار دنیا پراکنده کنند و همه آنها را به Archstone مرکزی متصل کنند تا بتوانند از این طریق بین مناطق جا به جا شوند. میان دنیای هستی (Reality) و مرگ، مکانی وجود دارد به نام Nexus، اینجا مکانی است که ارواح برای سفر روحانی خود، امیدوارند که بدن مادی خود را بازپس گیرند. حال زیر Nexus خدای قدیم (The Old One) آرمیده است، که به آنها که به نزدش میروند، وعده سعادت ابدی را میدهد.
شاه Allant دوازدهم (King Allant XII) از Boletaria رویای بدست آوردن ثروت ابدی و همیشگی را برای سرزمینش در سر داشت، بدین ترتیب خود را تمام و کمال در اختیارِ اراده The Old One قرار میدهد. شاه دوباره The Old One را از خواب جادویی بیدار میکند. اما Boletaria به خوشبختی نرسید، در عوض مِهی بیرنگ سرتاسر قلمروی Boletaria را پوشاند و این سرزمین را به هرج و مرج کشاند. آنها که نجات یافتند به صف دیوانگان پیوستند.
مردمان قدیم Boletaria خدا را میستائیدند تا آنها را تقدیس کند و به زندگی آنها سعادت ببخشد. در میان آنها فرد برجستهای بود که در مجالس شاهنشاهی حضوری پررنگ داشت، نام این فرد Saint Urbain بود. مردی با دانشی بسیار و ایمانی سترگ و ششمین قدیس Astraea (بانویی است که نماد خلوص و باکرگی بود و به همین خاطر مورد پرستش قرار میگرفت). پیروانش معتقد هستند که او میتواند با خدا ارتباط برقرار کند، بنابراین پیغامهای خود را از طریق او به گوش خدا میرساندند. این Saint Urbain بود که به مردم گفت، شیاطین در Boletaria ماوا دارند و مِهی که تمام پادشاهی را در بر گرفته، امتحانی الهی است که باید با معجزات (اوربین قدیس میتواند با استفاده از جادو Miracle کند) از پس آن بربیایند.
World 1:
کاخ Boletaria توسط دو اژدهای قدرتمند تسخیر شد و سه تن از قهرمانان Boletaria توسط مِه تبدیل به Demon (شیاطین) شدند. این پادشاهی زمانی جایگاه بهترین و ورزیدهترین پهلوانان بوده است؛ Alfred, the Knight of the Tower، Metas, the Knight of the Lance و Long Bow Oolan از جمله برجستهترین قهرمانان این سرزمین بودند. بخاطر خاصیت شیطانی مه، بدن این سلحشوران از شکل طبیعی خارج شد اما روحشان باقی ماند تا شاهِ دروغین (شاه Allant نیز تحت تاثیر مه قرار گرفت و این لقب را به او دادند) را در مسیرش محافظت کنند.
World 2:
در یکی از محلهای اکتشافات معدنی تونلی به نام Stonefang وجود دارد که تحت کنترل شاه Allant قرار دارد. معدنچیهایی که در آن مشغول کار بودند جان خود را فدای سربازانی که بیهوده باقی مانده بودند کردند تا از پادشاهی محافظت کنند. به جای آنکه با آمدن مه، پا به فرار بگذارند. حال تهی از هوشیاری و روح، دیوانه وار مشغول کندن معدن هستند. غارهای که به هزارتو میماند و به حق نامش را The Tunnel City (شهر تونل) گذاشتهاند. شایعاتی وجود دارد که میگوید تونلها زیر یک معبد قرار دارند و این معبد مربوط به یک اژدهای باستانی میباشد. نیاکان این معدنچیان این اژدها را میپرستیدند و با سکه و طلا، برایش احترام قائل میشدند. در محل اصلی معبد شیطانی آتشین قرار دارد که میگویند اثرات آتش او، آغازی بر آهنگری بوده است.
World 3:
برج لاتریا (Tower of Latria) زیارتگاهی سلطنتی مربوط به Ivory Queen بود که در همسایگی سرزمین Belotaria قرار داشت. لاتریا همراه با همسرش بر قلمرو پادشاهیاش حکومت میکرد، که شامل ندامتگاه، یک کلیسا و خود برج بزرگ بود. این ملکه به مردمش بسیار احترام میگذاشت و در مقابل مردم نیز او را بسیار دوست داشتند. بنا به دلایلی نامشخص لاتریا همسرش را تبعید و مطرود کرد. وقتی مه سرزمینها را در نوردید، همسر لاتریا خود را مشتاق انتقام و پر از خوی شیطانی یافت. او منبع این همه شور و اشتیاق برای انتقام را جستجو کرد و دریافت که لباسی طلایی و زیبا که در هوا شناور بود و نام او را صدا میزد، همان منبع است.
وقتی آن ردای طلایی را برتن کرد، خشم، او را تماماً دربرگرفت، پیرمرد برگشت و همسرش لاتریا را تبعید کرد. خانوادهاش را به زندانی که در قلمرو آنها بود انداخت. برای هر سلول نگهبانی گماشت که فاقد خوی انسانی بود و دستور داد تا نگهبانان افراد درون سلول را تا ابد شکنجه کنند. او هرگونه نشانه و آرمانی که همسرش در میان مردم داشت را نابود کرد و امید زندانیان که ملکه بود را از ذهنهای آنان زُدود. در طول سالها از بدنهای مرده زندانیان برای خود ارتشی از شیاطین ایجاد کرد که در میان آنها معروف ترینشان Man Eater نام داشت. در میان برج و معلق در هوا قلبی وجود داشت که منبع وجود او بود. ارواح درون زندان منبع انرژی این قلب بودند و باعث میشدند که آن قلب بِتَپد. زمانها سپری شد و بدن پیرمرد رو به زوال و فساد نهاد، آن ردای طلایی که منبع خشم و نیروی شیطانی او بود، میزبان جدید یافته بود. وقتی ردا از پیرمرد جدا شد، پیرمرد آخرین نفس عمرش را کشید.
World 4:
معبد طوفان (Shrine of The Storms) مکانی دور افتاده است که کافران (بت پرستان Pagan) برای پرستیدن خدای طوفانها و عزاداری برای روح قهرمانان درگذشته، به آنجا میرفتند. مه وقتی به اینجا رسید ارواح قبور مردگان را در قبرستان پراکند و این ارواح بقایای اسکلت مردهها را تسخیر کرده و مردگان را بلند کردند. آنچه که زمانی جزو افسانههای عامیانه بر کودکان Belotaria بود و آنها را میترساند اکنون به واقعیت تبدیل شد و مردگان از خواب ابدی بیدار شده و در کل جزیره پرسه میزنند. Adjudicator، قاضی بزرگ مردگان، در انتظار قهرمانی است تا ارواح را سرکوب کند. قبل از آنکه آنان به عنوان قربانی پیشکش خدای طوفان شوند. این خدا صرفاً تجسم مشرکان این جزیره بوده و نسل به نسل در این جزیره توسط اهالی پرستیده شده است اما توسط مه جسمی مادی یافته است. درون ویرانههای معبدِ طوفانها، مدفنی است که متعلق به یک قهرمان افسانهای میباشد، که اکنون کورکورانه به دنبال قدرت و شهرت است. این قهرمان توسط مراسمهای بت پرستان جاویدان شده است.
World 5:
درّهیِ نطفه (Valley of Defilement) مکانی پست است که ساکنان آن را مردمان خوار شده و ترد شدهیِ Belotaria تشکیل میدهند. مکانی مخروبه از زمینهای پادشاهی که به دلیل آنکه مردم فرزندان ناخواسته خود را در آن قرار دادهاند به شدت بدنام، نامقدس و کفرآمیز است. قدیس ششم Astraea به همراه Garl Vinland به اینجا سفر کرد به امید آنکه بتواند ارواح آنجا را قبل از آنکه توسط مه در برگرفته شوند، آزاد کند. ساکنین درّه که اکنون بیاراده و تهی شدهاند، به هر کس که بخواهد روحشان را بگیرد حمله میکنند. درون اعماق این درّه دو موجود شیطانی ماوا دارند که از اجساد درون این درّه تشکیل شدهاند و آلودگی را در درّه میپراکنند. میگویند که Astraea عهد کرد تا به این شیاطین کمک کند تا درد و رنج خود را بکاهند.
World 6:
سرزمینهای شمالی زمانی مکان نژاد غولهای قدرتمند بوده است. آنها با بقیه Belotaria در صلح زندگی میکردند، تا زمانی که مه بیرنگ سرزمین آنها را نیز فراگرفت. سرزمینهای شمالی اولین مکانی بودند که تسلیم شیاطین شدند، وقتی خبر به Belotaria رسید دهها هزار سرباز ورزیده به سوی این سرزمین گسیل شدند تا جلوی پیشروی شیاطین را بگیرند. اما همگی نابود شدند، به عنوان آخرین سنگر برای مقاوت در برابر شیاطین، خواستند تا Archstone این منطقه را نابود کنند تا شیاطین نتوانند به دیگر سرزمینها دست یابند، اما موفق نشدند.
داستان بازی ارواح تاریک (Dark Souls)
پبش زمینه داستان
“در دوران باستان…آن زمان که دنیا شکل نیافته بود، مه تمام عالم را پوشانده بود. صخرههای خاکستری، درختان عظیم و اژدهایان جاویدان.
اما آتش پدید آمد. و با آتش نابرابری. سرما و گرما. زندگی و مرگ و البته نور و روشنایی…
از سیاهی “آنها” آمدند، اولین اربابان ارواحِ درون آتش
نیتو (Nito) اولین مرده
Izalith ساحره و فرزندانش، دختران هرج و مرج
Gwyn، روشنایی و شوالیههای با ایمانش
انسانی قد کوتاه و حیلهگر، [که] به سادگی فراموش شد
با [اجماع] قدرت اربابان، [آنها] اژدهایان را به چالش کشیدند
Gwyn با صاعقههای قدرتمندش پوست سنگی اژدهایان را کند
ساحرهها بستری وسیع از آتش را گسترانیدند
Nito مرگ و نابودی را در همه جا پراکند
و Seath به همنوع هایش خیانت کرد، اژدهایان از بین رفتند
بنابراین عصر آتش آغاز شد، اما خیلی زود، آتش محو شد و فقط Dark باقی ماند.
تاکنون فقط غبار [آتش] (Embers)باقی مانده، انسانها دیگر روشنایی را نمیبینند، فقط شب بی پایان را…
و در میان زندگان میشود، نشان نفرین Darksign را دید.
بله، در واقع، Darksign نشان ارواح بود (Undead)
و در این سرزمین، Undead ها در غل و زنجیر به شمال برده میشوند
آنها در زندان ابدی منتظر پایان دنیا هستند
و این سرنوشت شماست.”
داستان دارک سولز
متن بالا گفتاری است که در ابتدای بازی Dark Souls با Cinematic بسیار عالی به نمایش در میآید. دنیای دارک سولز مانند یک چرخه است، پادشاهیها برمی خیزند و سقوط میکنند، اعصار میآیند و میروند، حتی زمان هم آغاز و پایان و شروع دوباره دارد، وقتی همه چیز به شعلههای آتش بستگی داشته باشد. این عنصر عجیب زندگی را تقسیم کرده و وضعیت سرما و گرما، مرگ و زندگی را پدید آورده است. وقتی اولین شعله (First Flame) فروکاهد، تمام این ویژگیها نیز از بین میروند و انسانها تبدیل به Undead میشوند. وقتی اولین شعله بمیرد، عصر تاریکی میآید، که مانند شب سیاه است، همه چیز را تحت و شعاع خود قرار میدهد، مرگ، زندگی، زمان، مکان و واقعیت و سرزمینها سقوط میکنند. مردم تبدیل به هیولا میشوند و تاریکی دنیا را فرامیگیرد و خدایان قدرت خود را از دست میدهند.
برای برقراری دوباره عصر آتش باید ارواحی قدرتمند و بارور (Bearer) خود را به اولین شعله پیوند (Link) دهند. بدین ترتیب آنها سوخت اولین شعله را تأمین کرده و دوباره جانی تازه به اولین شعله میدهند. اربابان ارواح موجوداتی قدرتمند بودند که از اولین شعله گرفته شدند تا اژدهایان را نابود کنند و امپراطوری جدیدی بنا نهند. این ارواح به اولین شعله متصل بودند (Linked)، ارواح زندگی بودند، پس زندگی همان آتش است. بدون اولین شعله نه زندگی است نه روح. این ارواح قدرمند را Lord یا ارباب خطاب میکردند. باید تمام روح این اربابان به اولین شعله متصل شود تا اولین شعله دوباره زنده شود و عصر آتش دوام داشته باشد.
با این اوصاف مردم راههای زیادی را برای زنده کردن اولین شعله امتحان کردند اما غیر از آنچه گفته شد راه حلِ دیگری برای زنده کردن اولین شعله بدون قربانی کردن اربابان روح (Lord Souls) وجود ندارد. به عنوان مثال Izalith ساحره با کمک دخترانش سعی کرد از اولین شعله یک کپی بسازد ولی همانطور که میدانید این اقدام او فاجعه بار بود. سپس او اقدام به آفریدن Flame of Chaos کرد که هم خود و هم دخترانش را به فنا داد و تبدیل به موجوداتی شیطانی کرد. این کار باعث شد تا Gwyn شوالیههای خودش را جمع کند و به مصاف این شیاطین ببرد او آنها را در Bed of Chaos به بند کشید. با علم بر اینکه عصر آتش دیری نمیپاید و با راهنمایی Kingseeker Frampt، گوئن تصمیم گرفت که به محل اولین شعله برود و خود را قربانی کند تا جلوی عصر تاریکی را بگیرد. با این کارِ او شعله دوباره اوج گرفت، اما شوالیههای او Hollow شدند و زره آنها سوخت و نام Black Knight بر آنها گذاشته شد. آنها در مکان اولین شعله و دیگر مکانها سرگردانند و بیتفاوت شدند و هرچه که جلوی راه آنها قرار بگیرد را مورد تاخت و تاز قرار میدهند.
قبل از اینکه گوئن به مکان اولین شعله برود، روح خود را بین پیروان و متحدانش تقسیم کرد. این افراد عبارتند از؛ Ornstein، Gough، Ciaran و Artorias چهار شوالیه قدرتمندش که درکنار او با اژدهایان جنگیدند، Seath the Paledrake اژدهایی که به هم نوعان خود خیانت کرد، کسی که لقب Duke گرفت و کتابخانه بزرگ (Grand Archive) را به او داد تا تحقیقاتش را کامل کند و در آخر چهار پادشاه New Londo که بر شهر Undead ها حکمرانی میکردند. در همین زمان در سرزمین پادشاهی Oolacile یک مار باستانی (primordial serpent) مردم این پادشاهی را متقاعد کرد که اعماق Abyss را حفاری کنند تا یک انسان باستانی را نقش قبر کنند. اینکه دلیل اینکارشان همین بوده و یا ادلهی دیگری نیز در این امر دخیل بوده مشخصی نیست، اما آنها Manus، انسان باستانی (Primordial Human) را آزاد کردند و او دوباره زنده شد اما او خیلی سریع مردم Oolacile را مانند خودش به دیوانگی کشاند و آنها را تبدیل به موجودات زیر دست خود کرد. او خیلی سریع سیاهی را در تمام سرزمین پخش کرد به طوری که عصر سیاهی را خیلی زود در این سرزمین آغاز کرد و باعث شد این سرزمین به درون Abyss سقوط کند.
فرزند گوئن یعنی گوئندولین به کمک Kingseeker Frampt هدایت انسانها را تحت فرمان گوئن در دست گرفت. او نوانخانه (Asylum) بزرگ برای Undead ها تاسیس کرد تا شاید روزی یکی از آنها بتواند شیطان Asylum را نابود کند و سرنوشت خود را بسازد. هدف این Undead که بعد از کشتن شیطان نوانخانه این است که زنگ بیداری را به صدا درآورد و سپس Lordvessel ها را بدست آورد، گوئن را نابود کند و روحش را بگیرد و سپس این روح ها را به هم پیوند دهد تا بتواند به کوره ی ِ اولین آتش (Kiln of The First Flame) برود. سپس او خود را قربانی میکند تا دوباره اولین شعله جان بگیرد و عصر آتش برای هزار سال ادامه یابد. سپس فردی دیگر باید ظهور کند و جای این Undead را بگیرد تا این چرخه ادامه یابد…
داستان بازی سری Dark Souls/مکانها
Lordran
سرزمین اربابان، جایی که پادشاهی خود را بنا نهادهاند. داستان بازی در این سرزمین جریان دارد و مکانهایی که در طول بازی به آنها سر میزنید در این جا قرار دارند. لُردرَن شامل مکانهای مختلف و محیطهای گوناگون میشود، موجودات مختلف بر سر راهتان قرار دارند و شما به عنوان یک Undead باید آنها را نابود کنید و بتوانید سرنوشت خود را به سرانجام برسانید. Undead مسافت زیادی را طی کرده تا به این سرزمین برسد جایی که اولین شعله در انتظار دوباره افروختن است.
Anor Londo
به عنوان شهر خدایان شناخته می شود و توسط لرد گوئن ساخته شده است. این شهر در بالای یک کوهستان قرار دارد و دیوارها و درّه های دور آن، Anor Londo را از بقیه دنیا جدا کرده است. در دوران اوج این شهر از قهرمانان بین انسانها دعوت میشد تا در Arena این شهر به مبارزه بپردازند اما این مسابقات مدت زیادی طول نکشید. مکان Sen’s Fortress که در زیر این شهر قرار دارد، از طرفی، هم نقش یک تلهی بزرگ را بازی می کرد، هم تنها راه رسیدن به این شهر بود و کسانی که از این قسمت عبور میکردند اجازه داشتند وارد شهر شوند. اما در انتها این گذرگاه نیز بسته شد. امروزه هر Undeadای که بخواهد به شهر برسد تنها از طریق موجودات خفاش مانند میتواند پا به شهر بگذارد اما باید اول خود را به Fortress برساند. در حال حاضر اگر به شهر بنگرید به ظاهر سالم و باشکوه است اما این امر بخاطر یک جادوی Illusion است که گوئندولین پسر گوئن در اطراف شهر قرار داده که ظاهر این شهر را همچنان حفظ کرده است. با خاموشی اولین شعله اربابان از این شهر رفتند و گوئندولین به همراه شوالیههای خود در شهر باقی مانده است.
Lost Izalith
شهر افسانه ای ساحره ایزالیث، که جزو چهار ارباب روح (Lord Souls) بود. ساحره و دخترانش این شهر را در زیرِ زمین بنا نهادند و بر روی جادوی آتش مطالعه میکردند اما این هنر (Art) به وسیله Flame of Chaos شهر را نابود کرد. وقتی اولین شعله به خاموشی گرایید، ایزالیث متوجه زیانهای آن شد و در صدد روشن نگاه داشتن آن برآمد و از تمام قدرت ساحرگی و Lord Soul خود برای این امر بهره گرفت. اما همانطور که میدانید موفق نشد و نتیجه اعمالش Flame of Chaos بود که این شعله زندگی را نابود میکرد. این شعله خاستگاه شیاطین شد و گوئن با تمام شوالیههایش به شهر حمله کرد تا شیاطین که از شعله پدیدار میشدند را نابود کند و موفق هم شد. او Bed of Chaos را در جایی در بند کرد تا خسارت بیشتری ببار نیاورد. بعضی از شیاطین خدمتگذار خدایان شدند حال با اراده خود یا غیر از آن. البته Flame of Chaos خاستگاه جادوی pyromancy نیز میباشد و تنها دختر ایزالیث که از نابودی شهر نجات یافت این جادو را گسترش داد تا بتواند به آتش باستانی دست یابد، نام او Quelana بود که یکی از کتابهایش در Dark Souls 3 نیز یافت میشود. او تنها یک شاگرد داشت، Salaman از Great Swamp، به این امید که انسانها بتوانند آتش را مهار کنند.
The Catacombs
شبکهای گسترده از دخمه ها و گوردخمه ها که زیر نظر Nito قرار دارند. هر چیزی که بمیرد در اینجا دفن می شود و قدرت necromancy لرد Nito آنها را از نابودی حفظ می کند. این مکان آنچنان آرام نیست، حداقل در مقطعی عده ای occultists (اکتشافگر) تلاش کردند تا قدرت Nito را بدزدند و به وسیله آن خدایان را نابود کنند. آنچه مشخص است، این است که آنها نابود شدند ولی سلاح ها و وسایلی که برای اجرای Ritual ها خود استفاده می کردند همچنان در محیط برجا مانده است. در حال حاظر necromancer Pinwheel در Catacombs پنهان شده و قدرت Nito را به اصطلاح از او خارج (Siphon) می کند.
New Londo
شهر بزرگ Undead ها، که با چهار پادشاه آینده نگر خود شناخته میشود. تمام Undead ها از قلمرو Lordran را این شهر پذیرا بود و کم کم تبدیل به پناهگاه ابدی آنهایی شد که از خانه و کاشانه قبلی خود رانده شده بودند. New Londo شهری بود با فراوانی فرهنگها و زندگیهای مختلف، با این شناخت، ارباب گوئن تصمیم گرفت که قبل از رفتن به کورهی اولین شعله (Kiln of the First Flame) قسمتی از روح خود را به این چهار پادشاه اهدا کند. اندکی بعد این 4 پادشاه با Darkstalker Kaathe در Abyss روبرو شدند، که به آنها پیشنهاد داد که Lifedrain را بیاموزند. با پذیرفتن این پیشنهاد آنها به همراه شوالیههایشان توسط تاریکی به فساد آلوده شدند و تبدیل به Darkwraiths of Kaathe شدند. آنها به خاطر این شکل و شمایل جدید از سیل بزرگی که شهر را دربرگرفت در امان ماندند اما در ویرانه های شهر گیر افتادهاند.
Oolacile
شهری باستانی و فراموش شده که زمانی در قلمرو Lordran قرار داشت. سرزمینی باشکوه که محل (Scholars) هایی بود که بر روی فرم جدیدی از جادوی Light کار میکردند. قبل از سقوط شهر تونلی به سمت Abyss کشف شد، با ورود به آن، آنها با یک موجود مار مانند باستانی روبرو شدند که به آنها گفت که به اعماق Abyss بروند و یک انسان باستانی را نقش قبر کنند. آن انسان که Manus نام داشت، دیوانه شد و خوی وحشی پیدا کرد. به همین دلیل تبدیل به موجودی کریه و بزرگ شد، ارتباط مردم شهر با این موجود آنها را نیز به تباهی کشاند. Manus یکی بزرگ ترین و قدرتمندترین اساتید جادوی Dark بود و با تواناییهایی که داشت Abyss را در تمام سرزمین Oolacile منتشر کرد. Knight Artorias به Oolacile فرستاده شد تا جلوی Abyss را بگیرد ولی خود توسط Dark آلوده شد. Undead برگزیده (که ما باشیم) به این سرزمین سفر میکند تا آرتوریاس را از فساد برهاند (بکشد) و Manus را از بین ببرد تا Abyss بیشتر از این گسترش پیدا نکند. در زمانی که شما به Abyss میروید نام آرتوریاس فراموش شده و به او Abysswalker میگویند.
Astora
قلمرو انسانهایِ خارج از سرزمین Lordran که با شوالیه های سنتی، روحانی و با شرافتش شناخته میشود. The Way of White از این سرزمین برای اولین بار معرفی شده است و کلاس Knight و Cleric که در بازی در دسترس هستند از همین سرزمین می آیند تا پیمان راه سفید (روش سفید) را گسترش دهند. در واقع The Way of White یک رویکرد پیشگیرانه در قبال Undead هاست که آنها را اگر مجبور شوند حتی با زور به زندانی که برای Undeadها ساخته شده و در مرزهای دوردست Lordran قرار دارد، ببرند. شوالیهها و Clericهایی که در این پیمان قرار دارند و تبدیل به Undead میشوند به یک سفر (Pilgrimage) طول دراز به Lordran فرستاده میشوند، به آنها گفته شده که به جستجوی Catacombs بروند و Rite of Kindling بیاموزند. در یک دورهای از تاریخ این قلمرو، سرزمین Astora مورد حملهی یک اهریمن قدرتمند به نام Evil Eye قرار گرفت که خسارات زیادی به این سرزمین وارد آورد. بر طبق یک افسانه بعد از نابودی این اهریمن روح او در یک حلقهی جادویی اسیر شده است.
Catarina
قلمرویی دیگر خارج از مرزهای Lordran که به ضیافتها و نوشیدنیهای خاصش معروف است. همچنین شوالیههای این سرزمین بخاطر زره پیاز مانند خود معروف هستند. این زره طوری طراحی شده است که ضربات را منحرف کند که تأثیر بسیار زیادی دارد و شوالیه ها به داشتن چنین زرهای بسیار افتخار میکنند اما شکل و شمایل این زره باعث تمسخر شوالیههای Catarina توسط خارجیها میشود.
The Great Swamp
یک مکان دور افتاده و ناخوش آیند، خارج از سرزمین Lordran، در اینجا پادشاهی ای وجود ندارد و کسی هم از روی دلخواه خود به اینجا پا نمیگذارد. اکثر افرادی که در این مکان ساکن هستند یا از زادبوم خود تبعید شدهاند یا خارجیهایی هستند که برای اندک مدتی اینجا را برای استراحت انتخاب کردهاند. اگر به دنبال اسرار Pyromancy میگردید، مرداب بزرگ محل مناسبی برای یادگیری این علم جادوگری است. همچنین از Shaman های اینجا نیز میتوانید درباره سحر و جادو چیزهایی یاد بگیرید. هیچ پادشاهی به آنها دستور نمیدهد و از هیچ کدام هم دستور نمی گیرند، هیچ شوالیهای در این سرزمین ماوا ندارد ولی Pyromancy بخاطر آنکه یادگیریش ساده است تنها قدرت حاکم این سرزمین است. لباس ساکنین اینجا آنها را از تهدیدات طبیعی در امان نگه می دارد. Undead های اینجا در انتظار فرصتی هستند که بتوانند از مرداب بزرگ خارج شوند و به شهر Izalith برسند.
Vinheim
سرزمینی است که بخاطر مکتب اژدها شناخته میشود. در این سرزمین Seath the Scaleless بر روی علوم اژدهایان تحقیق میکرد و دانش پژوهان این مکتب بر روی سحر و جادوی اژدهایان تحقیق میکنند. البته این مکتب جاسوسان و قاتلهای (Assassins) زیادی نیز به نقاط مختلف میفرستد. این افراد بر اساس سیستمی جادویی به اسم Sound-Manipulating Magic آموزش دیدهاند، این جادو پایه حکومت Vinheim را نیز تشکیل میدهد.
Carim
این سرزمین بیشتر بخاطر آریستوکراتها، شوالیهها و خدایان مشکوکش معروف است. کاملاً متضاد سرزمین Astora میباشد، Pardoners of Velka از جمله خدایان سرکشی است که ریشه در Carim دارد و همچنین Arstor of Carim بدنام در اینجا بدنیا آمده است. سلاحهایی هم که در این سرزمین ساخته میشوند متمایز از دیگر نقاط است. یک نوع خاصی از انگشترهای سحرآمیز نیز در این سرزمین ساخته میشوند که صاحبش را در برابر تمام اثرات محیطی مقاوم میکنند که برای اهداف مرگبار مورد استفاده قرار میگیرد. یکی دیگر از محصولات این سرزمینِ عجیب و غریب سنگ Purging است که از بقایای انسان ساخته میشود!
Undead Asylum
نوانخانهای برای Undeadها که در دورافتادهترین مرزهای Lordran قرار دارد. مکانهای دیگری مشابه این نیز در جای جای Lordran قرار دارند و به دستور گوئندولین پسر جوان گوئن Undeadها به این نوانخانهها فرستاده میشوند. Undead ها در اینحا میمانند تا روزی که یکی از آنها بتواند نگهبان دروازه را شکست دهد و اولین شعله را دوباره روشن کند. چیزی که مشخص نیست این است که آیا Undead ها بخاطر کشتن اهریمن Asylum لقب برگزیده میگیرند یا آنها همه برگزیده هستند و کشتن اهریمن Asylum تنها یک بهانه است.
داستان بازی سری Dark Souls / شخصیت ها
Gwyn, Lord of Sunlight
اگر تا اینجای مطلب را دنبال کرده باشید با ارباب گوئن آشنا شدهاید و می دانید که نقشش در وقایع بازی Dark Souls نسخه اول چه بوده است. او قویترین حمل کننده(Bearer)ی Lord Souls است. مانند زئوس (خدای خدایان یونان باستان) با پرتاب صاعقههایی نیزه مانند به مقابله با دشمنانش میرود. فرزندانش به ترتیب سن؛ Nameless King (که در شماره اول نامش The Nameless Firstborne است)، Gwenevere و Gwendolin است. البته گوئن فرزندان دیگری نیز دارد که مثلاً در شماره سوم با یکی از آنها که توسط سالیوان به زندان افتاده روبرو میشوید.
The Nameless Firstborne
در بازی اشاره زیادی به نام و مشخصات این شخصیت نشده است. تنها با بدنامی از او یاد شده است.
Gwynever, Princess of Sunlight
دومین دختر گوئن، که به الهه باروری شناخته میشود. گوئنور با خدای آتش Flann ازدواج میکند، درست بعد از آن شعلههای آتش شروع به خاموشی می کنند (این واقعه هیچ ربطی به خاموشی آتش ندارد و گونور چه میماند و چه میرفت آتش خاموش میشد). برادرش گوندولین برای آنکه ظاهر شهر را حفظ کند، Illusion ای از خواهرش ساخت تا به شهر اقتدار ببخشد. ( آن دختری که بروی تخت آرمیده و شمایل گوئنور را دارد در واقع توهمی بیش نیست).
Gwyndolin, The Dark Sun
جوانترین پسر گوئن که تنها خدای بازمانده در شهر Anor Londo می باشد. او بنا بر توصیه Kingseeker Frampt در شهر مانده تا در فرارسیدن عصر تاریکی تأخیر بیاندازد. او بخاطر ارتباطی که با ماه دارد و در استفاده از جادو از کودکی استعداد داشت، به مانند یک دختر پرورش یافته است. او در استفاده از جادو به جای Intelligent از Faith بهره می برد که به همین خاطر جادوی Illusion ای که دور شهر قرار داده بسیار واقع گرایانه می ماند. در واقع شهر در تاریکی مطلق فرو رفته و تنها گوئندولین و شوالیه ها در شهر باقی مانده اند.
Kingseeker Frampt
یکی از مارهای باستانی است که به آنها اشاره کردم، او همانطور که از اسمش پیداست در جستجوی Undead ایست که لیاقت Lord بودن را داشته باشد و چه کسی بهتر از شما (Player بازی) او در طول بازی شما را به سمت روشن کردن اولین شعله رهنمون میکند. اگر به Darkstalker Kaathe بپیوندید او شما را ترک میکند.
Dragonslayer Ornstein
گفته شده است که او رئیس (Captain) چهار شوالیه بزرگ گوئن بوده است. اورنشتاین بخاطر خدماتش در نبرد با اژدهایان، قسمتی از روح گوئن را دریافت کرد. او اکنون از بارگاه دختر گوئن نگهبانی میکند. درباره نبرد او با اژدهایان داستانهای زیادی سرائیده شده است، حتی گفته شده که نیزه او میتواند تخته سنگی را به دو نیم کند. نیزه او از قدرت صاعقه برخوردار است که در برابر پوستِ سختِ اژدهایان یک مزیت بالقوه است. با اینکه او در بازی نقش یکی از Bossها را برعهده دارد اما چیز زیادی دربارهاش نمی توان پیدا کرد. در یکی از موارد که در اینترنت جستجو کردم عده ای بر این عقیده هستند که او و همراهش (در ادامه او را نیز معرفی می کنم) چیزی جز توهم (Illusion) مانند گوئنور خواهر گوئندولین، نیستند و ما با خود واقعی آنها مبارزه نمیکنیم.
Hawkeye Gough
یک غول که کمان بسیار بزرگ را حمل میکرد. تیرهای او قادر بود اژدها را از آسمان به زمین بیاندازد.
Lord’s Blade Ciaran
یکی از قاتلین گوئن که برجستهترین آنها بود. او جزو چهار شوالیه مقرب گوئن بوده است. او در میان دیگر Lord’s Blade های گوئن متمایز بود و انگیزههای او در بازی زیاد مشخص نیست. او از انسانها زیاد خوشش نمی آید ولی بخاطر آرتوریاس با آنها مهربانانه برخورد میکند.
Artorias The Abysswalker
یکی از چهار شوالیه مقرب گوئن که مهارت بسیار زیادی در حمل و استفاده از Greatsword دارد. گفته شده که او با دیوان Abyss پیمانی میبندد که آنها به او در برابر Darkwraithها کمک کنند. البته این یک داستان ساختگی است و روایت واقعی نبرد او در Abyss فراموش شده است. (زیرا جز گرگ وفادارش کسی همراه او نبود و گرگها هم حرف نمیزنند!) آنچه مشخص است آرتوریاس توسط Abyss از بین رفت و تلاش و کوشش او توسط یک قهرمان فراموش شده ادامه یافت (Forgotten Champion). این قهرمان توانست Manus را شکست دهد و جلوی پیشرفت Abyss را بگیرد. از دوستان بسیار نزدیک او Great Grey Wolf Sif و گربه ای به نام Alvina را می توان نام برد.
Great Grey Wolf Sif
یک گرگ غول آسا که از محل دفینه آرتوریاس و دروازه Abyss محافظت میکند. اگر DLC مربوط به آرتوریاس را انجام دهید، گرگ شما را خواهد شناخت اما نبرد با او اجتناب ناپذیر است.
Alvina
یکی دیگر از متحدان آرتوریاس که گروهی از Banditها را رهبری میکند و به هرکی که بخواهد به Abyss ورود کند، سد راهش قرار می گیرد. اگر به Covenant او ملحق شوید می توانید با پاسپورت مجانی به Abyss سفر کنید!
Velka, Goddess of Sin
ولکا یک الهه و ساحرهای سرکش است که هدفش در بازی زیاد مشخص نیست و توضیح زیادی درباره او وجود ندارد. او تمام گناهان بشر را یادداشت میکند و با گرفتن روح (یا هرچیز دیگری اما در بازی اینکار را با روح انجام میدهد) گناهان شما را پاک میکند. او با کلاغها در ارتباط است ولی دلیل این امر در بازی بیان نشده است. راهبان او در بازی pardoners یا بخشنده نام دارند که در تمام سرزمینها میگردند. آنها از مردم اقرار میگیرند و تا آنها را مورد آمرزش و عفو ولکا قرار دهند. به نام او دو Miracle وجود دارد؛ Karmic Justice و Vow of Silence و با موهای او می توان talisman ساخت که قدرتش را از Intelligent میگیرد نه Faith. میازاکی بیان کرده است که مردمی که در Painted World of Ariamis زندگی میکنند و لباس کلاغ مانند دارند از پیروان دوآتیشه ولکا هستند.
The Witch of Izalith
یکی از چهار ارباب روح که Lord Soulای که حمل میکند به او قدرت آتش داده است. او ساحره و استاد جادوهای فراموش شدهی آتش است و به همراه دخترانش شهر زیرزمینی ایزالیث را ساخته است. زمانی که آتش به خاموشی گرایید او سعی کرد آتشی دیگر را پدید آورد که همان نقش را بازی کند اما نتیجه Flame of Chaos بود که شهر ایزالیث را نابود کرد و بستری برای پدیدار شدن دیوان بوجود آورد. خود ساحره Izalith و دخترانش به جز Quelana تبدیل به شیطان شدند.
Quelana
یکی از دختران ایزالیث ساحره و تنها دختر اوست که توانست از نابودی شهر نجات یابد. با اینکه با از بین رفتن ایزالیث جادوهای آتش را نیز از بین برد اما Chaos باعث بوجود آمدن جادوی Pyromancy نیز شد. کوئلانا بسیاری از جادوهای قدیمی آتش را وارد Pyromancy کرد و برای اینکه این اوراد (Spell) فراموش نشوند آنها را به Salaman تنها شاگردش آموخت. او امید داشت که با آموختن Pyromancy به انسان ها، آنها بتوانند روزی آتش را کنترل کنند وی به شاگردش آموخت که آتش میتواند بسیار خطرناک و غیر قابل کنترل باشد.
Quelaag
یکی از دختران ایزالیث که به همراه مادرش و شهر سقوط کردند. او اکنون به شیطان بدل گشته و در کنار یکی از دو زنگِ بیداری ساکن است و خواهرش The Fair Lady در کنارش قرار دارد.
The Fair Lady
یکی از دختران بینام ایزالیث که دست برقضا یک Firekeeper نیز میباشد. او رنگ پریده و مریض است، با اینکه توانست از سقوط ایزالیث فرار کند ولی باز هم تبدیل یه هیولا شد. تخمهایش فرزندانی مرده بدنیا میآورند که از این بابت او را میازارند. علت نیاز او به Humanity مجهول است اما اعضای کاوننت او باید برایش Humanity بیاورند. او میتواند Estus Flaskهای شما را آپگرید کند، به زبانی که برای Player قابل فهم نیست صحبت میکند و تنها با حلقهای جادویی قادر به فهم سخنان او هستید. اگر مقدار معینی Humanity به او تقدیم کنید جادوهای Pyromancy قدرتمندی را به شما میدهد. نام او در هیچ یک از فایل های بازی ذکر نشده است.
Gravelord Nito
قدرت او که از Lord Souls اش میآید به او این قابلیت را میدهد که بر مرگ احاطه داشته باشد. Nito می تواند مرگ و بیماری را بوجود آورد و اسکلتها را در اختیار خود بگیرد. کاوننت مربوط به او به پیروانش این امکان را میدهد که از طریق Eyes of Death مرگ و نفرین را گسترش دهند.
Pinwheel
او نکرومنسر مقبرهها میباشد او قدرت خود را از روح Nito می گیرد. بدن او از سه سر و شش دست تشکیل شده و مشخص است که سه نفر در زیر شنل او قرار دارند و ماسکها متعلق به سه نفر است. هر صورت دارای قدرتی خاص است. هرکسی که این ماسکها را بر چهره بگذارد صاحب آن قدرت هاست.
Seath The Scaleless
سیث اژدهایی است که برخلاف دیگر همنوعانش بدون فلس زاده شد و این ویژگی دیگر اژدهایان را فناناپذیر میکرد. بخاطر این حسادت، او به همنوعانش خیانت کرد و کریستال باستانی را دزدید، با این کار او نفوذناپدیر شد که تقریباً او را فناناپذیر میکرد. بعد از جنگ، گوئن به او لقب Duke را داد، سپس لیاقت دریافت تکهای از روح او را بدست آورد و گوئن به او برجی برای آرشیو کردن کتابهای سحر و غیره را داد تا تحقیقاتش را انجام دهد. سیث سیستمی پیچیده از جادوی روح را ایجاد کرد که این سیستم در کنترل سرزمین Vinheim نیز نقشی اساسی دارد. حسادت او به نداشتن فلس باعث شد که تحقیقات زیادی در این زمینه انجام دهد و آزمایشاتی که انجام داد در نهایت او را به دیوانگی کشاند و ذهنش را مشوش کرد. در زمانی که بازی شروع میشود او به نوکرانش دستور داده تا تمام Maiden ها (دختران باکره) را بربایند تا بر روی آنها آزمایش انجام دهد این کار تمام آنها را به هیولا تبدیل کرده است. او توانست بین روح و کریستال ارتباط ایجاد کند این کار او بقیه جادوگران مکتب اژدها را نیز به دیوانگی کشاند. شمشیر Moonlight که در بازی یافت میشود نیز با این شخصیت در ارتباط است. او را باید مقصر سقوط سرزمین Oolacile بدانیم. زیرا بسیاری از ساختهها و موجودات ساخت دست او در Darkroot Gaurden یافت میشوند که نشان از آن دارد که Seath با شهر Oolacile در ارتباط بوده است. همچنین کریستال بزرگی که شاهدخت در آن قرار دارد نیز یکی دیگر از ساختههای اوست. همچنین پروانه Moonlight یکی دیگر از موجودات ساخته او نیز در اینجا یافت میشود.
Big Hat Logan
او یکی از بزرگترین جادوگران اعصار است که زمانی در مکتب اژدها و شاگرد سیث بوده است. لوگان به این معروف است که سحری قدرتمند را ایجاد کرده است که با قدرت صاعقه گوئن برابری میکند. او مکتب اژدها را رها میکند و طی صد سالی که به دنبال Archive افسانهای سیث میگشت، تبدیل به Undead میشود. او توانست با استفاده از کریستال، جادویی قدرتمندتر از سیث ایجاد کند اما این کار او را به دیوانگی کشاند.
The Furtive Pygmy
یکی از چهار خدایی که در برابر اژدهایان قد علم کرده و آنها را نابود کرد. گوئن از قدرت Dark Soul ای که این مرد/زن حمل میکرد میترسید، او را اولین نیایِ تمامی انسانها خواندهاند و تمام انسانها درون خود قسمتی از Dark Soul او را حمل می کنند. گوئن تمام اسنادی که مربوط به او میشد را از بین برده است. در اینترنت عده ای زیادی میگویند که Manus همان Furtive Pygmy است.
The Four Kings
حکمرانان New Londo، شهر Undead ها، آنها افتخار داشتن قسمتی از روح گوئن را به خاطر رهبری بسیار عالی خود کسب کردند. بعد از مدتی Darkstalker Kaathe، به آنها هنر جادوی Lifedrain را آموخت. شوالیههای آنها و حتی خود آنها را به Darkwraiths تبدیل کرد. زره و شمشیر آنها اسکلت مانند است و چهار پادشاه تبدیل به موجوداتی شدند که نمیتوان آنها را دیگر انسان نامید. آنها به همراه شوالیههایشان بعد از تخریب شهر و غرق شدن آن، هنوز زنده هستند.
Darkstalker Kaathe
یکی از مارهای باستانی است که در بازی برای پایان دادن به عصر آتش و طلوع عصر تاریکی تلاش می کند. او به احتمال بسیار زیاد همان کسی است که مردم Oolacile را ترقیب کرد که Manus را بیدار کنند. او در بازی به Player می گوید که عصر آتش و نجات اولین شعله را فراموش کند و عصر انسان ها را رهبری کند. حرف هایی که به شما می زند کاملاً حقیقت دارد و کاملاً شبیه Frampt است، حرف هایی که در طول بازی می زند را اگر توجه کنید باعث می شود که در هدفتان تجدید نطر کنید و دوباره فکر کنید و تصمیم بگیرید. او به شوالیه ها و چهار پادشاه جادوی Lifedrain را آموخته است که این امکان را می دهد که بتوانند Humanity آندد ها را بدزدند و آنها را جمع آوری کنند تا شاید روزی یکی از آنها به قدری قدرتمند شود که بتواند تبدیل به Dark Lord شود.
Manus, Father of The Abyss
او انسانی باستانی است، وقتی دوباره به زندگی برگردانده شد تبدیل به موجودی کریه شد. Humanity او خوی وحشی گرفت و دیگر انسانها را تحت تاثیر خود قرار داد. جادوی Dark او به قدری قوی بود که شهر Oolacile را به زانو درآورد. او Princess Dusk را نیز در اختیار گرفت. او Abyss را به سرعت در همه جا گسترش داد و این کار حتی جلوی مرگ او را نیز گرفت، البته Gough می گوید که این ویژگی موقتی است. او حتی بعد از برانگیخته شدن و دوباره جان گرفتن نیز به دنبال اهداف قدیمی خود است، او در جستجوی آویزی گرانبهاست که هرگز نتوانست پیدایش کند. قدرت او به حدی زیاد است که بر زمان نیز تسلط دارد و میتواند حداقل دو نفر را از آیند به گذشته برگرداند.
Stone Dragon of the Ash Lake
او از نسل اژدهایان باستانی است و رهبر covenantیست که میخواهند تبدیل به اژدها شوند. Player با پیوستن به کاوننت او میتواند آیتمهایی را دریافت کند که برای تبدیل به اژدها شدن به کار می آیند. The Dragon Greatsword شمشیری است که قدرتش را از سنگ اژدها میگیرد، وقتی دو اژدها را قطع میکنید بدست میآید ، این کار باعث نمیشود که اژدها به شما حمله کند.
Black Dragon Kalameet
اژدهایی باستانی و قدرتمند که از عصر اژدهایان باقی مانده است. کالامیت از دیگر اژهایان هم سرتر است هم قدرتمندتر به طوری که هیچکدام از اربابان روح جرأت ندارند او را به چالش بکشند. با قطع کردن دُم او می توانید شمشیر Obsidian Greatsword را که قدرت زیادی دارد به دست آورید.
Solaire of Astora
سولیر یک شوالیه از پیروان کاوننت نور آفتاب (Sunlight) است و کسی است که شما را با مکانیسم Co-oP بازی آشنا میکند. سولیر خدای روشنایی Gwen را میپرستد و آرزویش پیدا کردن خورشید خودش است. برخلاف بسیاری از تئوریها، او یک انسان معمولی است که توانایی و قدرت خود را با تمرین و ممارستِ بسیار در این امر بدست آورده است. داستان این شخصیت در قسمت اول دو پایان دارد، در یکی او بعد از آنکه به ورطه ناامیدی سقوط میکند Sunlight Maggot را پیدا میکند، یک اهریمنِ درخشان که او را به دیوانگی میکشاند. اما اگر شما قبل از آنکه سولیر Sunlight Maggot را بیابد او را نابود کنید، سولیر با افسردگی و ناامیدی مقابله میکند و در آخر به شما را در نابودی گوئن یاری میرساند.
Andre of Astora
این آهنگر اهل آستورا، تنها کاراکتر در بازی است که وقتی حرف می زند لبانش تکان میخورد! او ظاهری منحصر به فرد و متمایز از دیگران نیز دارد و آنطور که در اینترنت بیان شده مجسمههایی که نگهدارنده Divine Emberها هستند مدلی مشابه او دارند.
Siegmeyer of Catarina
او سلحشوری از کاتاریناست که بعد از آنکه تبدیل به Undead میشود به Lordran سفر میکند. داستان او را باید با دخترش همزمان پیش ببرید. او را در نقاط مختلفی در بازی می توانید بیابید.
Sieglinde of Catarina
او دختر زیگمِیر است که در جستجوی پدرش به Lordran سفر میکند. او باید پدرش پیدا کند تا آخرین حرف های مادرش به او بگوید (وصیت مادرش). اگر داستان (Quesline) آنها را انجام دهید در پایان این دختر پدرش را پیدا میکند اما پدرش Hollow شده است، پس دخترک تصمیم میگیرد پدرش را بارها و بارها بکشد تا شاید دیگر برنخیزد و روحش آرام گیرد.
Laurentius of the Great Swamp
او یک Pyromancer از مرداب بزرگ است که وقتی تبدیل به Undead می شود کلی ذوق می کند! به همین خاطر بارو بَندیلش را می بندد و به Lordran سفر میکند تا شاید روزی بتواند مادر Pyromancy یعنی ساحره قدرتمند Quelana را بیابد. او به شما دروس Basic جادوی Pyromancy را میآموزد. همچنین به شما قسمتی از آتش Pyromancy خود را نیز اگر نداشته باشید میبخشد. بعد از آنکه Quelana را یافتید میتوانید به نزد لورتیئوس برگردید و مکان Quelana را به او بگویید. او به سرعت به Blighttown می رود اما متاسفانه در مسیر خود تبدیل به Hollow می شود.
Eingyi
او خدمتگذار Fair Lady است و به او علاقه دارد و مهاجمان را از او دور نگه میدارد. او تخمهای آلوده و انگلی Fair Lady را به عنوان تعهد خاطر و ابراز همدردی نزد خود نگه میدارد. او زمانی از Pyromancerهای مردابِ بزرگ بوده است اما به علت تمایلات جنسی خود، هنر آتش را از دست میدهد و آتشِ او تبدیل به ابری سمی میشود. Eingyi مهارت بالایی در Pyromancy دارد، اگر کسی به همان اندازه که او به Fair Lady عشق میورزد به او ابراز علاقه کند این مهارتها را به او میآموزد.
Griggs of Vinheim
او مداح Big Hat Logan میباشد که امید دارد در کنار او به تحقیق درباره سحر و جادو بپردازد. توضیحاتی که در مورد البسه و تجهیزات او وجود دارد این حقیقت را برایمان برملا میکند که او در واقع یک جاسوس از وینهایم است. اما اینکه می خواهد از اسرار لوگان سردربیاورد و یا بخاطر امیال شخصی خود پیرو لوگان میباشد، مشخص نیست.
Blacksmith Rickert of Vinheim
او نیز یکی از اعضای سابق مکتب وینهایم بوده است. ریکرت را در یک قفس در New Londo میابیم. در کمال تعجب در میابیم که او با میل خود در قفس میباشد زیرا میخواهد از آسیب Hollow ها در امان بماند. او یکی از بهترین آهنگرهای بازی است که سلاح های شما را با جادو در می آمیزد.
Ingward, the Sealer
او یکی از سه شفا دهنده است که نقشه کشیدند تا با ایجاد سیل در New Londo از شر Darkwraith ها خلاص شوند، با اینکه می دانستند که این امر ممکن است جان هزاران بی گناه را بگیرد. این سه هم قسم شدند تا در شهر بمانند و از آن محافظت کنند، آنها ماسکی را بر صورت می زنند که به عنوان نماد هم پیمانی آنها باشد. اما وقتی Player به New Londo میرسد، اینگوارد تنها کسی است که در شهر باقی مانده است. اینگوارد یک جادوگر خود آموخته است و استادی نداشته است، قدرت جادوی او همتراز با خدایان است که میتواند نفرینها را از بین ببرد. جسد و سحر یکی دیگر از هم پیمانان او در Blighttown قرار دارد و جادوی شفا دهنده سموم او می تواند گواه بر این مدعا باشد که او میخواسته که این منطقه را پاک سازی کند. جسد سومین هم پیمان او در لوترک در Anor Londo مشاهده میشود، آنها دیگر از ماسک خود استفاده نمی کنند که یعنی پیمان خود را شکستهاند.
Princess Dusk of Oolacile
او شاهدخت امپراطوری انسانها در سرزمین اولاسیل بوده است وقتی Player او را میابد که درون یکی از کریستال های بزرگ Seath زندانی است. سپس او خود را بدهکار شما میداند و در اعزای خدمت به شما جادوهای سرزمینش را میآموزد. Player قادر است با استفاده از نشان (Sign) شاهدخت او را احضار کند و یکی از قدیمیترین جادوهای اولاسیل را یاد بگیرد. با پیشرفت در بازی شاهدخت توسط Manus اسیر میشود و Player را به گذشته میفرستد.
Patches the Hyena
او یک تاجر دوره گرد است که به سرزمین های مختلف سفر میکند و کالاهایش را میفروشد. او مردم را میفریبد و آنها را به سمت تله مرگ میبرد سپس از جسد آنها چیزهای قیمتی آنها را میدزد و با خود می برد که بفروشد. اگر Player او را ببخشد او کالاهیش را به شما می فروشد. اگر Player یک Cleric باشد Patches اصلاً با شما صلح نخواهد کرد و با شما درگیر میشود زیرا او از این جماعت به شدت متنفر است.
Crossbreed Priscilla
پریسیلا یک دورگه انسان-اژدها میباشد که رانده شده است زیرا خدایان از قدرتهای او واهمه داشتند. او را در دنیای نقاشی شده آریامیس (Painted World Of Ariamis) میتوانید بیابید. سلاح او آغشته به قدرت Lifehunt است که زخم های عمیقی بر پیکر زنده میاندازد. او از اول با شما سر دشمنی ندارد اما از شما میخواهد که آنجا را ترک کنید و به سرزمین خودتان برگردید. همچون مابقی اژدهایان از دُم قطع شده او آیتم ارزشمندی بدست می آید. پدر او Seath The Scaleless می باشد.
The Gapping Dragon
یکی از فرزندان نسل اژدهایان باستانی که بخاطر پرخوری تبدیل به آن چیزی که مشاهده میکنید شده است. او بلافاصله به شما یورش میآورد و باید از پای درش بیاورید زیرا کلید Blighttown را بلعیده است. از دُم او نیز تبر بزرگی بدست خواهد آمد قدرتش برابر همین اژدها میباشد.
Marvelous Chester
او یک فرد مرموز است که از آینده توسط Manus گرفته شده و به گذشته اولاسیل برگردانده شده است.
Elizabeth
او یک قارچ غول پیکر میباشد که نگهبان محراب شهر است و مادرخوانده شاهدخت غروب (Princess Dusk) است. او کسی است که افسانه Abysswalker را بازگو می کند.
خط زمانی (Timeline)
در این بخش درمورد خط زمانی بازی در مکانهای بخصوص صحبت میکنیم:
- جریان زمان در سرزمین Lordran تحریف شده است. زمان [در اینجا] پیچیدگیهای خودش را دارد. با قهرمانانی که قرنهاست به فازهای بیرونی و درونی میروند. {برگرفته شده از سخنان سولیر وقتی پیشنهادش را میپذیرید و White Soap Stone را دریافت میکنید.}
- کوئِلانا: هزار سال کفاره دادن باید کافی باشد. {احتمالاً اشاره به فاجعه Bed of Chaos دارد.}
- Kingseeker Frampt: تو دوباره Lordvessel را یافتی، بعد از هزار سال.
- Big Hat Lugan یکصد سال میشود که مکتب اژدها را رها کرده و اکنون تبدیل به Undead شده است.
و دویست سال پیش سالامان شاگردی کوئلانا را قبول میکند.
Neighbouring Lands
در این بخش به سرزمینهایی اشاره میکنم که نامشان در آیتمها آورده شده است.
- Balder: این سرزمین باستانی زمانی محل پادشاهی شوالیه رِندال بوده است. اما بعد از شیوع Undeadها این سرزمین به ویرانه تبدیل شد. در افسانههای این سرزمین آمده است رندال با یک شمشیر یک Giant Drake را از پا درآورد. او با حلقه Enchant شده خود توانست این موجود را شکست دهد زیرا این حلقه اصابت ضربات را کاهش میدهد و دفاع را قویتر میکند.
- Berenik: شوالیههای برنیک قدرتی مافوق بشر دارند. آنها سپری بزرگ حمل می کنند که دشمنانشان را خورد میکند. آنها در میان دیگر انسانها دارای قد و قواره غول مانند هستند و زره و شمشیرهای سنگین حمل میکنند. شوالیه ای موسوم به Iron Tarkus بعد از آنکه در مسابقات Anor Londo پیروز شد در بازگشت از Sen Fortress کشته شد.
- Far East: این سرزمین به قاتلان ماهر خود معروف است. آنها در شمشیر زنی مهارتی فوق العاده دارند. آنها در حرکت و شمشیر زنی دارای سرعتی بالا هستند که امکان دفاع را برای دشمنانشان سخت میکند. عده ای از آنها در Blighttown گرفتار شده اند.
- Fivefinger Delta: همانطور که از نام این محل مشخص است این سرزمین دارای زمینهای حاصلخیز بسیار غنی میباشد. تنها میدانیم که مردمان این سرزمین همگی کشاورز هستند.
- Thorolund: این سرزمین نامش را از خاندان حاکم آن یعنی ترولوندها میگیرد. این سرزمین محل Clericهایی می باشد که بسیار بی باک هستند و به این خصلت نیز مشهورند. آنها پیروان Allfather Lloyd هستند، با حلقه سفید او و پیروان راه سفید میباشند. مردم ترولوند خود را فدای طریقت Lloyd میکنند، آنها همچنین با سرزمین ارباب روشنایی Gwyn ارتباطی خاص دارند. گوئن برادرزاده Allfather Lloyd است. آنها خدمتگذار خدایان هستند و هم جادو (Sorcery) و هم اژدهایان را مورد غضب خود قرار میدهند. آنها ارتباط بسیار خوبی و ناگسستنی با گوئن دارند و همین ارتباط باعث شد که آنها نیز سعی در نگاهداری شعلهها کنند. اما آنها همه چیز را فدای شعله و نگهداشتن آن کردند. به هر حال آنها آدم هایی بسیار کله شق و مصمم هستند، خارجیان آنها را انسانهایی پرافاده مینامند. البته آنها به درستی Dark Souls را میشناسند و میدانند این کلمه چه معنایی دارد و حقیقت پشت آن را به خوبی درک کردهاند.
آشنایی با Fina و Blacksmith Deity و Boss های بازی
Fina: درباره این الهه گفته شده است که او دارای ماهیتی شوم و زیبایی فربیندهای است. شوالیههای لوترک از الطاف این الهه بهرهمند هستند و زرهای که بر تن میکنند نمادی از پذیرفته شدن از طرف Fina می باشد. در حالی که حلقهی در دستشان نمادی از لطف و نگهبانی از طرف اوست.
Blacksmith Deity: یکی از خدایان بسیار قدیمی آهنگری است، او برای دیگر خدایان سلاحهای بسیاری ساخته است. او میتواند از سنگهای افسانهای خود سلاح ها و ابزارهای افسانهای بسازد.
Taurus Demon: او از اهریمنانی است که بعد از نابودی شهر ایزالیث توانسته خود را به روی زمین برساند.
Bell Gargoyles: آنها چهار تا هستند اما فقط دوتا از آنها به سمتتان یورش میآورند. آنها نگهبان اولین ناقوس بیداری میباشند که در واقع امتحانی برای Chosen Undead هستند.
Asylum Demon: این Boss بازی نیز امتحانی برای Chosen Undead است که در ابتدای متن میتوانید توضیحات بیشتری را راجع به او بدانید.
Capra Demon: چهرهای مانند بُز دارد و از جمله شیاطینی است که بعد از سقوط شهر ایزالیث توانسته خود را به روی زمین برساند.
Ceaseless Demon: او تنها پسر ایزالیث است که بعد از سقوط شهر مادرش تبدیل به اهریمن شده و اکنون از جسد خواهرانش مراقبت می کند.
Centipede Demon: حشرهای غول پیکر که از دروازه شهر ایزالیث حتی بعد از سقوط شهر دفاع میکند. وقتی پسر ایزالیث در حال تبدیل شدن به اهریمن بود، خواهرنش برای اینکه دردهای او را التیام بخشند به او انگشتری به نام Charred Orange Ring را دادند اما وقتی این انگشتر از دست برادر افتاد اهریمن Centipede از آن بیرون آمد.
Quelaag: او یکی از دختران ایزالیث است که به اهریمن تبدیل شده و برای خواهرش The Fair Lady آیتم Humanity جمع میکند.
Crossbreed Priscilla: همانطور که در بخشهای قبلی اشاره کردم او نیمه اژدها نیمه انسان است و بخاطر این خصلت خدایان او را مورد غضب قرار دادند و به دنیای نقاشی شده ی آریامیس تبعید کردند. برای آنکه او یک حرام زاده است و ظاهرش خدایان را میترساند. پدر او Seath The Scaleless است اما مادرش مشخص نیست، با این حال طرفداران بازی تئوریهایی برای مادر او نوشتهاند.
- دختر معروف گوئن یعنی گوئنور بخاطر آنکه یکی از القابش باروری است احتمالاً میتواند مادر او باشد. از آنطرف Seath به زنان (انسانها) علاقه عجیبی دارد و گوئنور برای تحقیقاتش گزینه بسیار خوبی بوده است. Seath به زندگی، تولید مثل و جاودانگی نیز علاقه دارد و شاید خواسته از این طریق نسل خود را جاودانه کند. صداپیشه پریسیلا و گوئنور یکی است، از آنطرف ظاهر و چهره ی هر دو و آناتومی بدنشان یکی است (آن زن که روی تخت در آنور لوندو آرمیده یک توهم است) و مجسمه گوئنور که در کنار پدرش قرار دارد قدی به اندازه خود پریسیلا دارد و چهرهاش بسیار شبیه پریسیلا است. چرا خدایان این حرامزاده را نکشتند؟ احتمالاً از رویارویی با او می ترسیدند، یا شاید (چیزی که این تئوری را قوی می کند) بخاطر آن است که این دختر از نژاد خودشان بوده و دختر شخصی بسیار مهم در دربار به شمار میرفته است که کشتنش میتوانسته هرج و مرج بیافریند. {http://soulslore.wikidot.com/data:crossbreed-priscilla} منبع این Fact را می توانید در این وب سایت ببینید.
- تئوری دوم آن است که مادر پریسیلا احتمالاً Velka میباشد. باید گفت که پدر و مادر پریسیلا هر دو زنده هستند و این کاملاً مشخص است زیرا خدایان تنها به تبعید این حرام زاده بسنده کردهاند و از عواقب کشتنش میترسیدهاند. Velka الههای سرکش است که خشم او میتواند خدایان را مورد تهدید قرار دهد. حال چرا مادر او Velka است زیرا آیتم ها و بسیاری از اِلمانهایی که به این الهه اشاره دارد را میتوانیم در این قسمت از بازی بیابیم. مادر همیشه به فکر فرزند خود است و سعی دارد او را محافظت کند.
- در همان Painted World Ariamis مجسمهای از یک مادر با فرزندش قرار دارد که بسیاری بر این باورند که آن زن که کودکی را در بغل گرفته همان مادر پریسیلا میباشد و آن کودک خردسال پریسیلا میباشد.
Darksun Gwyndolin: بخاطر آنکه به جادوی Moonlight تمایل داشت مانند یک دختر پرورش یافت. او رهبر کاوننت Blade of the Darkmoon است.
Gaping Dragon: او دستانی مانند انسانها دارد و بخاطر پرخوری بسیار دهانش تمام بدنش را فراگرفته و تمایل شدیدی به بلعیدن همه چیز دارد.
Great Grey Wolf Sif: او یارِ با وفای Artorias است که تا آخرین لحظه در کنارش بوده و اکنون از جسد صاحبش دفاع میکند. در هنگامی که Abyss در حال احاطه کردن Artorias بوده است او سپر بزرگ خود را برای محافظت از سیف ما بین او و Abyss قرار میدهد و بدین ترتیب گرگش فرصت فرار بدست میآورد اما خود Artorias موفق نمیشود که بگریزد.
Iron Golem: آخرین امتحان برای برگزیده Undead ها، تنها شما و Black Iron Tarkus موفق شده اید که این غول را شکست دهید.
Ornstein And Smough: دو تن از بهترین و معروفترین شوالیه های Gwyn، درباره این دو نفر تئوری جالبی موجود است که در ادامه آن را بیان میکنم: اورنشتاین از دیگر شوالیههای گوئن بزرگتر و قویتر است و او عنوان Captain چهار شوالیه محبوب گوئن را دارد. در قسمت سوم بازی نیز خواهیم فهمید استاد او پسر بزرگ گوئن یعنی The Nameless King است و بر طبق یک تئوری معروف آن اژدهایی که Nameless King برآن سوار است همان اورنشتاین است. از آنطرف اسموگ جلاد آنور لوندو است. او هم می توانست جزو چهار شوالیه برتر باشد ولی به علت آنکه از جسد قربانیانش تغذیه میکرد او را از خود راندند. عده ای در اینترنت میگویند که این دو نفر مانند گوئنور یک توهم هستند که گوئندولین برای محافظت از بارگاه خواهرش و به طور کل آنور لوندو و شاید برای محافظت از خودش آنها را بوجود آورده است. به علت آنکه Lore درباره اورنتشتاین موجود نیست و دلایل محکمی برای این تئوری مطرح نیست نمی توان آن را رد یا پذیرفت.
Pinwheel: او یکی از قدرتمندترین Necromancerهاست. دروغ نگفتهام اگر بگویم که حاکم واقعی Catacombs نه Nito که در واقع خود اوست. چرا او خواهان قدرت های Nito است زیرا هنگامی که با نیتو مبارزه میکنید او دو اسکلت را کنترل یا با جادوی نکرومنسی بیدار میکند. این قدرتی است که Pinwheel به دنبال آن است. تابوت Pinwheel پر است از اسکلت و جسد و کتاب که برای یک نکرومنسر چیز عجیبی نیست. این موضوع نشان میدهد که او در حال تحقیق برای دستیافتن به چیزی بسیار قدرتمند است. در Catacombs یک دیوار خیالی وجود دارد که در آن یک جسد میبینیم. در این اتاق یک مجسمه نیز وجود دارد که کودکی را در آغوش دارد. آن زن همسر Pinwheel و آن کودک پسر/دختر Pinwheel است و او در تلاش است تا همسرش را دوباره به زندگی برگرداند. در طراحیهای کاراکتر او مشخص است که Pinwheel جسد همسر و فرزندش را بر پشت خود حمل میکند. در آن اتاق مخفی Darkmoon Seance Ring و Effigy Shield یافت می شوند که دلالت بر عضو بودن Pinwheel در شورش occult ها دارد.
اگر تا اینجای مطلب را خوانده باشید احتمالاً این سوال به ذهنتان خطور کرده است که مادر فرزندان گوئن چه کسی است؟ هیچ چیزی در این باره در فایلهای بازی وجود ندارد و هیچ نام و نشانی از چنین شخصیتی وجود ندارد. اما تئوری وجود دارد که میگوید مادر آنها Velka است که حقیقت پشت پرده خدایان را می فهمد و سعی میکند به غیر از قضاوت انسانها، خدایان را نیز مورد قضاوت قرار دهد. شورش Occult ها مستقیماً به Velka مربوط میشود. وجود پرستندههای او در دنیای نقاشی شده آریامیس و شباهتهای او با گوئندولین که مانند Ying-Yang اساطیر خاوردور میماند باعث شده که این تئوری بسیار قوی باشد. در اینترنت اگر جستجو کنید میتوانید این تئوری را پیدا کرده و درباره اش بیشتر بدانید.
ادامه مطلب در : داستان بازی Dark Souls 2 | آشنایی با داستان و شخصیتها