بررسی بازی Dead Island 2
تجربهی Dead Island 1 برای من جالب بود ولی بعد از گذشت چند ساعت از بازی، مکانیسم و گیمپلی بازی به شدت تکراری شد، اتفاق جدیدی در داستان نمیافتاد، ماموریتها تکراری بودند و به ندرت ماموریت جذابی در دنبالهی بازی به پُستم میخورد. سلاحها دیگر تنوعی نداشتند و تنها نکتهی مثبت بازی، چند دشمن انگشتشمار جدید بودند و محیطهای جدید که باعث شدند بازی را تحمل کنم. اما دیگر نتوانستم به بازی برگردم و به خود بقبولانم که یکبار دیگر Dead Island 1 را تجربه کنم. حال Dead Island 2 نیز همین تجربه را در من بوجود آورد، تنها بخاطر نوشتن نقد تمام جنبههای بازی را بررسی کردم ولی اگر از من بخواهید دوباره به سراغش بروم، میگویم؛ خیر! فکر نمیکنم با انتشار DLC نیز در نظرم تغییری ایجاد شود.
مطلب مرتبط: مورد انتظارترین بازی های سال 2023
بررسی بازی Dead Island 2
بزرگترین مشکلم با Dead Island 2 چرخهی تکرار گیمپلی آن است (Loop)، سلاح پیدا کن، زامبی را بکش، سلاح میشکند، سلاحهای بیشتر پیدا کن، زامبیها را بکش و این چرخه تا آخر به همین صورت تکرار میشود. شاید برای انتقاد از یک بازی این مورد روشی نادیدهانگارانه به نظر برسد ولی باور کنید، خارج از این چرخه هیچ چیزی برای جلب توجه وجود ندارد. بازی جهان باز نیست، در کل ۱۰ منطقه در بازی وجود دارند که میتوانید سریع بین آنها جابهجا شوید و داستان اصلی بازی نسبتاً کوتاه است و وقتی آن را به اتمام برسانید و ماموریتهای فرعی را انجام داده باشید، تنها میماند اینکه به یکی از این مناطق سفر کنید و زامبیهایی که تا قیامت بر سرتان خراب میشوند را بکشید و بکشید و بکشید تا خسته شده و بازی را رها کنید.
آیا کشتن زامبیها سرگرم کننده است؟ بله – اما فقط یک ساعت اول بازی. در شروع بازی، تنها چیزی که در اختیار دارید، چند مهارت کلیدی و دسترسی به برخی سلاحهای اصلی نزدیکزن (Melee) است. این بخشی از Dead Island 2 است که من بیشتر از همه از آن لذت بردم، زیرا بیشتر وقتم را با سیستم “Flesh” درگیر کردم. تقریباً هر عضوی از بدن یک زامبی را میتوان به شکلی پویا و زنده از بدنش جدا کرد. مثلاً میتوانید پای یک زامبی را از یک نقطه خاص قطع کنید یا مردمک چشم آنها را از کاسهی چشمشان درآورید.
با پیشرفت داستان، این تازگی به سرعت شروع به از بین رفتن میکند. مسلماً فرستادن بدن یک زامبی و فَک جدا شده از صورتاش در دو جهت مجزا، هیچوقت کهنه نخواهد شد، اما موارد اضافه شده به مبارزه که در ادامه میآیند، چندان به این سیستم کمک نمیکنند. کارتهای مهارتی که در بازی آنها را کسب میکنید و قفلشان را باز میکنید، مهارتهای خاصی مانند جاخالی دادن یا ضرباتی خاص را به شما میافزایند و با باز کردن حرکت پرتابی «Curveball» به راحتی میتوانید دستههای زیاد زامبیها را کنترل کنید. اما در نهایت تعداد این حرکات آنچنان زیاد نیستند تا تنوع در گیمپلی بازی حفظ شود.
حال در کنار این عدم تنوع در مهارتها، نبود درجه سختی را هم اضافه کنید، آری بازی Dead Island 2 درجه سختی مانند Easy یا Hard ندارد. یک سوم ابتدایی داستان اصلی بازی چالش برانگیز است. من سلاحهای Melee متفاوت را جمع میکردم و آنها را تا مرز شکستن میبردم و در نهایت با دست خالی مجبور به جستجوی محیط برای پیدا کردن آیتمهای احیای سلامتی بودم. حال بعد از باز کردن قفل اسلحههای اتوماتیک، تمام بازی تبدیل به یک شوخی شد.
اگرچه هرگز مهمات کافی برای اسلحههایتان بدست نخواهید آورد ولی شلیک یک گلوله از فاصلهی دور به مینیباسها یا باسهای بازی بسیار بهتر است تا رفتن به دل زامبیها با چاقو و به این نکتهی مهم آسیب بالای اسلحهها را هم اضافه کنید. اولین برخورد شما با هریک از این دشمنان خاص میتواند بسیار مفرح باشد ولی سازندگان بعداً آنها را در جای جای بازی و در مناطق مختلف بارها و بارها به جانتان میاندازند تا از آنها متنفر شوید.
اولینبار که به یک Crusher برخوردم، مبارزه ساده ولی مفرح بود، در ادامه به یک تالار عروسی وارد میشوید و باید با یک عروس تبدیل به زامبی شده مبارزه کنید که بسیار خندهدار و در عین حال خونین است. خندهدار بدین خاطر که حرکات و کومبوهای عروس که باید آنها را جاخالی دهید با توجه به ظاهر او یک کمدی خونین میسازد. حال بعد از ناکار کردن عروس بختبرگشته دوباره با یک Crusher روبرو شدم که یک ضدحال اساسی به من وارد کرد.
با این همه ضعیفترین بخش Dead Island 2 داستان درهم برهم و بهمریختهی آن است. در پایان هر بخشی از داستان دلیل و بهانهای ضعیف تراشیده میشود تا دیگر بخشهای لوسآنجلس را بگردید. در همین Campaignها نیز با کاراکترهای بدردنخور و دوریختنی مواجه خواهید شد که جز حرف زدن در همان بخش داستان دلیل دیگری برای زندگی ندارند و به سرعت هم کنار گذاشته میشوند. از لحاظ روایی هم بیشتر این کاراکترها به هیچ وجه دارای پرداخت شخصیتی و یا دیالوگ تاثیرگذاری نیستند، صرفاً هستند تا عرصه خالی نباشد.
حال ماموریتهای فرعی از اصلی پرداخت بهتری دارند، اکثراً طنزهای بهتری هم در آنها به کار رفته است و مفرحتر از اصلیها هم هستند. درست است که کاراکترهای پوچتری در آنها وجود دارند ولی جنبهی طنز قضیه همه چیز را قابل تحملتر میکند.
حال محتوای اکثر ماموریتها پیدا کردن باتری برای سنسور یا مداری بخصوص میشود و آنقدر این امر تکرار شد که مرا دیوانه کرد، به قدری که حتی کاراکتر اصلی نیز از این مورد جوک میسازد. اگر خود سازنده هم میداند که این مورد قرار است روی مخ مخاطب برود، پس چرا آن را در بازی قرار داده است؟
بازی در کل پرداخت گرافیکی خوبی دارد و بافتهای محیط و دشمنان دارای جزئیات خوبی هستند و در این زمینه جای هیچ ایرادی نیست. بازی دارای باگهای جزئ نیز میباشد، مثلاً بعضی مواقع آیتمی را نمیتوانستم از روی بافت بخصوصی مثل چمن یا میان بوتهها بردارم، یا بعضی مواقع بعد از برداشتن آیتمی در یک منطقه خاص لابهلای Materialهای محیط گیر میکردم، حتی یکبار داخل دیوار گیر کردم و مواردی از این دست، اما هیچ کدام جلوی پیشروی مرا نمیگرفتند و با یکبار Load کردن دوبارهی بازی همگی برطرف میشدند. با توجه به سابقهی Cyberpunk 2077 از این باگها به کلی صرف نظر میکنم و آنها را نادیده میگیرم. از طرفی سیستم بسیار کارآمد Autosave بازی نیز اجازه نداد این باگها، پیشرفتهای چند ساعتهی مرا به کلی نابود کنند.
سخن آخر
امتیاز بازی Dead Island 2
با اینکه مدت زمان اتمام بازی آنچنان بالا نیست ولی گیمپلی بازی در همین مدت کم هم تنوعی نداشت و خیلی سریع برایم تکراری شد، مهارتهای جدید هم نتوانست این مشکل را برطرف کند. خیلی خلاصه آیا این بازی ارزش هزینه کردن دارد؟ صد در صد خیر.
من که دارم ازش لذت میبرم گیمپلی فوق العاده لذت بخشی داره