پیش نمایش بازی Senua’s Saga: Hellblade 2
همانطور که به آرامی در حال عبور از یک شهرک ایسلندی بودم که به تازگی توسط وایکینگهای وحشی ویران شده بود، خود را در کنار کوههای آتشفشانی و انبوهی از اجساد و استخوانهای پوسیدهشان دیدم. جلوتر، در امتداد مسیری خون آلود که تا دوردست امتداد مییافت، صداهایی ترسناک و درخشش نوری شوم از دور به چشم میخورد. این نوعی درخشش بود که به آسمان شب فوران میکرد، گویی هسته زمین میخواهد از پوستهاش جدا شود. نور نارنجی عمیقی که مانند ضربانِ قلبِ خودِ شیطان میمانست… این یک داستان کابوسوار است، اما در عین حال سناریویی است که باعث میشود بخواهید عمیقتر در مورد ترسهای پیش رو در Senua’s Saga: Hellblade 2 به جستجو و کنکاش بپردازید…
مورد انتظارترین بازی های سال 2024
معرفی بازی Senua’s Saga: Hellblade 2
پس از وقایع آزاردهنده بازی اول، Senua اکنون در سفری به ایسلند است تا وایکینگهایی را که خانه او را نابود کرده بودند، شکار کند. اما همه چیز در جزیره اسکاندیناویی آنطور که به نظر میرسد نیست، زیرا موجودات فراطبیعی دیگری مانند دراگر و غولها در حال پرسه زدن در آنجا دیده میشوند. من بخش زیادی از زمان بازی خود را صرف گوش دادن به پژواک مرگ روستاییانی که اخیرا توسط وایکینگها غارت شده بودند و دانستن اینکه در آنجا چه رخ داده، گذراندم. با ورود به جریان اصلی بازی از همان ابتدا با یک مراسم جهنمی وایکینگی رو به رو شدم. مرد مرموزی در حال قربانی شدن در این مراسم بود و Senua برای نجات او مداخله میکند. بسیاری از داستان Hellbade 2 با وجود اینکه نزدیک به یک ساعت از آن را انجام دادهام، هنوز برای من در هاله ای از رمز و راز باقی مانده است…
این نوع فلسفهی داستان سرایی در بستهای با ارزش تولید بالا، چیزی است که معمولاً از یک بازی از استودیوهای پلیاستیشن انتظار دارید – نه تنها از نظر زیباییشناسی و شباهتهای Hellblade با God of War، بلکه در گیمپلی هم شباهتهایی دیده میشود. با این حال، Hellblade 2 بسیار متفاوت از GoW عمل میکند و بیشتر ترجیح میدهد بر جاهطلبیهای داستانی خود تأکید کند تا اینکه یک بازی هیجان انگیز و صرفا اکشن باشد. همینطور سوژه اصلی بزرگسالانه بازی آسیبها و ترومای خانوادگی و مشکلات روانی را شامل میشود که همین مسئله داستان بازی را عمیق و متفاوتتر کرده است.
حال که صحبت از اکشن شد بگذارید کمی بیشتر در مورد آن صحبت کنیم. این بازی بیشتر در مورد اکتشاف و نابودی دشمنان است. پی بردن به رمز و رازهای بازی شما را به سمت مبارزات بیشتر سوق میدهد. نبردها در ابتدا مانند نسخه اول آشنا به نظر میرسند. بیشتر مبارزات در محیطهای بسته اتفاق میافتند و باید قبل از پیشروی در هر بخش، تمام دشمنان را شکست دهید اما در این بین تفاوتهای ملموسی نیز حس خواهید کرد. در هنگام هر پیچ و تاب دادن شمشیر با وزن ضربات بر بدن دشمنان رو به رو میشوید و این وزن و آسیبی که در بدن دشمن ایجاد میکند نشان از فیزیک قدرتمندتر این شماره دارد. (به هر حال بازی از موتور بازیسازی قدرتمند Unreal Engine 5 استفاده کرده است.) جاخالی دادن به موقع از اجزای اصلی گیمپلی باقی مانده است، همانطور که یادگیری ریتم حملات حریف برای بقای شما حیاتی هستند. اینها چیزهایی است که باید این بار با دقت بیشتر روی آنها تمرکز کنید، زیرا به نظر میرسد پنجره زمانی بین حملات دشمن و به موقع جاخالی دادن کمتر شده، از همین رو باید با دقت بیشتری در این شماره بازی کنید.
بهبود در مبارزات بازی را به بهترین وجه در نبردِ بزرگی حس کردم که درست در انتهای مرحله قابل بازی بود. گروهی دهها نفره از دشمنان بدون اینکه مهلت استراحت کردنی به من بدهند، من را مورد حملات پیاپی قرار دادند. این نبرد نشان داد که تنوع دشمنان در بازی افزایش یافته است، مثلا دشمنان جدیدی که از سایهها بیرون میآمدند تا جایگزین دشمنان شکست خورده شوند. آنها با حملات سریع و ضربات کلوزآپ سنگینی که وارد میکردند مهارتهای من (که مسلما نسبت به شماره اول تضعیف شده بود!) را در معرض آزمایش قرار دادند. همه این اتفاقات در حالی در حال وقوع بود که در اطراف من جهنم در حال شکل گیری بود! چراکه در هر گوشه قربانیان بیگناه با مرگهای بیرحمانه روبرو میشدند و همینطور آتش، وحشت را در گوشه گوشه صفحه پر کرده بود… این بخش از بازی کاملاً جذاب و هیجانانگیز بود و نسبت به نبردهای پیشین نسخهی اصلی، پیشرفت بزرگی در آن حس میشد. بازی در اینجا چرخ را دوباره اختراع نکرده، بلکه اوضاع را چند پله بالاتر برده و به هر نبرد مزیتهای جدیدی اضافه کرده است.
کارگردان مبارزات بازی “بنوا ماکون” نبرد حرامزادهها از بازی تاج و تخت را به عنوان منبع الهامبخش خود معرفی میکند، در آنجا که جان اسنو در میان گروهی از دشمنان به مبارزه مشغول است و یک به یک آنها را از پیش رو برمیدارد. تنوع ضربهها، جلوگیری کردن از ضربات و جاخالی دادن به موقع در هر دقیقه، منجر به این شد که Ninja Theory نیز به این نتیجه برسد که هر نبرد را به مبارزهای تن به تن بدل سازد. مبارزات میتواند در اطراف سنوا اتفاق بیفتد، اما هیچوقت بیش از یک دشمن به او حمله نمیکند.
به جای افزایش مقیاس نبرد، افزایش قابل توجهی در تعداد انیمیشنهای مبارزه بوجود آمده است. من در تعداد زیادی از مبارزات تنوع ضربههای شمشیر و ضربات تمام کننده مختلفی را مشاهده کردم که هر کدام با وزن و هدف متفاوتی اجرا میشدند. این رویکرد در مبارزات، به همراه اتمسفر خاص، داستان و طراحی بصری منحصر به فرد، بازیکن را بیشتر در داستان Senua غرق میکند. جای تعجب ندارد که برای استادیویی که روی بخشهای سینمایی اثر تمرکز ویژهای کرده، موشن کپچر روی تک تک لحظات نبرد انجام شده باشد تا نتیجه به یک مبارزه بسیار واقعی نسبت به بازی اول ختم شود. این نکته موقعی بیشتر نمایان میشود که این را بدانید که چیزی در حدود ۷۰ ساعت طول کشید تا تمامی حرکات مبارزهای Hellblade 2 در استودیوی Ninja Theory ضبط و ثبت شود.
به جز نبردها، پازل ها نیز تا حد زیادی برای هر کسی که شماره اول را بازی کرده است آشنا خواهد بود. وقتی سعی کردم روستای جنگ زده را ترک کنم، با گردابی چرخان از استخوانها و اندامها مواجه شدم که نور قرمز ناخوشایندی از خود ساطع میکرد. برای از بین بردن این مانع، باید سه شکل در جهان پیدا میکردم، که به سطح معقولی از جستجو و تفکر در محیط نیاز داشت. این معماها به هیچ وجه بیش از حد چالش برانگیز نبودند و احساس کردم بارها آنها را در نسخه قبلی انجام دادهام. امیدوارم در ادامه بازی و داستان، این چالشها پیچیدهتر و عمیقتر شوند.
این یک ماجراجویی است که تمایلات سینمایی آن را می توان در هر فریم آن حس کرد… سایههایی از رقصهای روانی با مرگ در امتداد سواحل ناهموار اسکاندیناوی به مانند فیلم The Seventh Seal از اینگمار برگمان و درخششهای پررنگ رنگهای ماورایی آن به مانند فیلمهای داریو آرجنتو در دهه 1970 میمانند. اما ملموسترین سنگ بنای بازی، فیلمهای رابرت اگرز هستند– هل بلید فضای اسطورهای نورث فیلم Northman را با زمزمههایی که به عنوان جریان اصلی وحشت فیلم The Witch عمل میکردند، درون بازی ترکیب کرده است.
با این حال، همه چیز در این دنیا وحشتناک نیست، برخی بخشها بیشتر شگفت انگیز هستند. به عنوان مثال نوع جدید پازل درون بازی دیده میشود… زمانی که از زاویهی خاصی به یک سخره نگاه میکنید، میتوان صورتی را دید و بعد روی آن متمرکز شد تا مسیر جدیدی پیش رویتان باز شود. در انتهای این مسیر درختی قرار دارد که جزئیات داستانی بیشتری را برایتان باز میکند. این نوع از معماهای محیطی ساده به شما کمک می کند تا خودتان را در دنیای بازی غرق کنید و بیشتر به ذهن Senua قدم بگذارید…
وقتی از ذهن سنوا صحبت میکنیم، نمیتوانیم به بازی چشمگیر ملینا یورگنس (Melina Juergens) به عنوان قهرمان اصلی داستان اشاره نکنیم. از بسیاری جهات، او علت اصلی عمیقتر شدن داستان است و نشان میدهد چگونه دوربین هر فرصتی را برای نزدیک شدن به او پیدا میکند. مانند ثبت لحظهای که خون فردی که در بالای سرش در حال ذبح شدن است روی صورت ظریف او میچکد. همه اینها به قدرت فناوری موشن کپچر درجه یک بازی و چشمان رسا و حرکات تکان دهنده صورت یورگنس مربوط میشود.
به نظر می رسد که این چهره مرتباً در زمانهایی که صداهایی ناشی از روان پریشی درون ذهنش پدیدار میشود از ترس منفجر میشود، این صداهای پی در پی اگر ضعیف اجرا شوند ممکن است در بازی آزار دهنده باشند اما در Hellblade 2 این زمزمهها هیچگاه آزار دهنده نمیشوند و بیشتر به مبارزات و داستانهای پیرامون محیط کمک میکنند. این موضوع به خاطر طراحی صدای باکیفت بازی است که دقیقا مانند بازی اول مخصوصا وقتی با هدفون بازی میکنید محیط را زنده میکنند و به صداهای محیط اجازه میدهد مانند گردابی سر شما را احاطه کنند.
تمام این تمرکز روی ارائه داستان این خطر را به همراه دارد که گیم پلی Senua Saga در کانون توجه نباشد و در نهایت احساس یک نکته کوچک داشته باشد. (در حالی که اصلیترین نکته یک بازی قدرتمند گیمپلی آن است) مطمئناً این انتقادی است که میتوان نسبت به نسخه قبلی نیز وارد کرد و از 45 دقیقهای که من Hellblade 2 را تجربه کردم، نمیتوانم بگویم که حسم نسبت به قبل تغییر قابل توجهی کرده باشد.
اما این حس آشنا نمیتواند از نکات مثبت Hellblade اصلی و شماره جدید بکاهد. روایت داستانی بلندپروازانه و قاببندی سینمایی، فناوری باورنکردنی که دنیای زیبا و عجیب بازی را تقویت کرده است. همه چیز دست به دست هم داده تا یک کابوس دلهره آور و غیرقابل پیش بینی شکل بگیرد، داستانی که نمیتوانم صبر کنم تا هم واردش شوم و هم از آن فرار کنم…
تاریخ انتشار – زمان تقریبی برای کامل کردن و قیمت بازی Senua’s Saga: Hellblade 2
Hellblade 2 قرار است در تاریخ 21 مه 2024 (۱ خرداد ۱۴۰۳) برای ایکس باکس سری ایکس/اس و کامپیوترهای شخصی منتشر شود. زمان تقریبی برای تمام کردن بازی حدود 8 ساعت است و بازی با قیمت 50 دلار به صورت فقط دیجیتالی منتشر میشود.
منبع: IGN