نقد و بررسی بازی Final Fantasy XVI
با نقد و بررسی بازی Final Fantasy XVI در خدمت شما هستیم. Final Fantasy XVI در تاریخ ۱ تیر امسال منتشر شده و طرفداران مجموعه را حسابی سرذوق آورده است. شمارهی شانزدهم Final Fantasy در انحصار زمانی کنسول PS5 است ولی برای PC نیز منتشر خواهد شد و سازندگان بازی افزودهاند که برای یک پورت بینقص از بازی بر روی PC احتیاج به زمان زیادی دارند و با توجه به چیزی که من در PS5 تجربه کردم، آنها واقعاً به این زمان نیاز دارند. گیمپلی بازی ترکیبی از Magic و Melee و شباهت زیادی به عناوین Hack N’ Slash منجمله سری Devil May Cry دارد. زیرا Ryota Suzuki مکانیزم گیمپلی DMC 5 را نیز طراحی کرده و در طول بازی متوجه شباهتهای انکارناپذیری بین دو عنوان نامبرده شده، خواهید شد. داستان بازی بسیار بزرگ و گسترده است و میتواند شما را با خود همراه کند و احساسات شما را برانگیزد و از شخصیتها متنفر یا عاشق کند. اُفتوخیزهای زیاد داستان، جهان سراسر فانتزی و تخیلی آن، گرافیک خیرهکننده بازی (مخصوصاً انجام Magicها) شما را با بازی درگیر نمیکند، بلکه غرقِ آن میکند! در ادامه با ما در سایت ساعت هفت با نقد و بررسی Final Fantasy XVI همراه شوید.
مطلب مرتبط: مورد انتظارترین بازی های سال 2023
تاریخچه سری بازی های فاینال فانتزی
تاریخچه سری بازی های فاینال فانتزی (قسمت دوم)
انتظارها بالاخره به آخِر رسید
بازی FFXVI (از این به بعد در مقاله بازی را بدین صورت و با اختصار نام میبرم) از سال ۲۰۱۵ در دست ساخت بوده است، در آن مقطع همه چیز به صورت Concept Art بوده و بازی صرفاً بر روی کاغذ در حال شکلگیری بود. بسیاری از افرادی که بر روی بازی FFXIV (شماره ۱۴ام بازی) کار کرده بودند، رفته رفته به تیم سازندهی این عنوان پیوستند. با شروع پاندمی کووید-۱۹ در سال ۲۰۲۰ تقریباً تمامی کارمندان Creative Business Unit III مجبور به دورکاری شدند. ابتدا قرار بود بازی برای PS4 نیز عرضه شود ولی از آنجا که سازندگان جاهطلبیهای زیادی داشتند، بروی PS5 تمرکز کردند و سعی کردن این کنسول را به چالش بکشند.
یکی از تفاوتهای بزرگ بازی FFXVI از نظر من سیستم گیمپلی Real-Time بازی است. برای چنین بازی بزرگی که تاریخچهی بزرگی هم دارد (برای خواندن تاریخچهی بازی به این مقاله رجوع کنید) تغییر گیمپلیای که همه FF را با آن میشناسند، واقعاً دشوار است و میتواند ریسک بسیار بزرگی تلقی شود. برای ما ایرانیها که با Hack N’ Slash یهجورایی بزرگ شدهایم این ریسک کاملاً قابل قبول و بجاست و اگر تا به الان سراغ سری FF نرفتهاید، اکنون بهترین فرصت است که خود را غرق دنیای آن کنید (خیالتان راحت هیچکدام از شمارههای قبلی سری Final Fantasy ربطی به یکدیگر ندارند و هر یک داستان و دنیای مجزای خود را دارند). وقتی از ریسک بزرگ کردن میگویم این را در نظر داشته باشید که تهیهکنندهی بازی Naoki Yoshida در نظرسنجیای در یکی از Communityهای بازی از طرفداران بین گیمپلی نوبتی (کلاسیک) و Action پویا و Real-Time پرسید تا نظر طرفداران جانسخت بازی را در نظر بگیرد. از آنجا که سیاستهای Square Enix نیز نسبت به گذشته تغییر کرده، Yoshida تصمیم گرفت که طیف وسیعی از مخاطبان را به گِرد مجموعهی FF جمع کند و در این راستا بازار و درخواستهای مشتریان و فروش هرچه بیشتر را در نظر گرفت و در نهایت Action محض را برگزید. اما Yoshida نمیخواست آزمون و خطا کند و سبکی که نمیشناسد را پیادهسازی کند، بنابراین به سراغ کسی رفت که میدانست چرخ چطوری اختراع شده، Ryota Suzuki، طراح کهنهکار بازی DMC5 در Capcom، آن فرد بود. Yoshida پیشنهادی داد که Suzuki نتوانست آن را رد کند. Suzuki تیم خود را ساخت و به بروبچِ Creative Business Unit III از Hack N’ Slash گفت (Square Enix بازی اکشن-همزمان کم ندارد ولی این سبک را بر روی بازیای به بزرگی FF و با این بودجه عظیم و تاریخچهای غنی، امتحان نکرده بود). حال با بازیای طرف هستیم که دیگر نباید نگران استراتژی ریختن باشید، دودوتا چهارتا کنید، کافی است به دل دشمنان بزنید و آنها را با توجه به تواناییهایتان هر طور که میخواهید شکست دهید.
داستان FFXVI را همان کلیشههای رایج تشکیل میدهند، انتقام، عطش قدرت، سلطهجویی، دیکتاتوری حاکمان قدرتمند، تعصبات کورکورانه، اما در این میان کورسوی امیدی برای رهایی بشر از دستان شَر هنوز وجود دارد…
داستان بازی: برخواسته از خاکستر
فاینال فانتزی شانزدهم در دنیای تخیلی Valisthea جریان دارد. در سرتاسر دو قارهیِ Ash و Storm، کریستالهای جادویی، معروف به کریستالهای مادر، پراکنده هستند که انرژی aether را برای جمعیتهای مختلف فراهم میکنند و تمدن را پیش میبرند، اگرچه استفاده بیش از حد از آنها باعث تحجر کاربران جادو میشود. در تاریخ دنیای بازی، تمدنی از نظر فناوری پیشرفته و افسانهای وجود داشت که آسمانها را هم فتح کرده و در آنجا تمدن ساخته بود، این تمدن زمانی بر کل جهان تسلط داشت. 1500 سال قبل از وقایع بازی، یک جنگ بزرگ باعث فروپاشی این تمدن شد و بقایای آن در سراسر Valisthea پراکنده گشت. یکی از قدرتمندترین نیروهای Valisthea، نیرویی به نام Eikon است. موجوداتی جادویی که از طریق انسانها که Dominantها نامیده میشوند، تجلی مییابند. هر Eikon نشاندهندهی یک عنصر است و تا حالا دیده نشده است که آنها با یکدیگر مبارزه کنند. حال Eikonئی به نام Ifrit سعی دارد خلاف این موضوع را ثابت کند و تعادل این موجودات را برهم بزند.
شما در بازی نقش فردی به نام Clive را دارید، پسر ارشد خاندان Rosaria ولی از آنجا که Dominant نیست، جانشینی به برادر کوچکش Joshua که حامل Eikon ققنوس یا Phoenix است رسیده است. حال Clive حکم بادیگارد Joshua را دارد و در کنار آنها Torgal سگ (گرگ یا هرچی که هست ولی خیلی Cuteئه) وفادار آنها به همراه Jill Warrick (که گروگان سیاسی است در نزد خاندان Rosaria است ولی به Clive و Joshua بسیار نزدیک است و رابطهای صمیمی همچون خواهر را برای آنها دارد) قرار دارند.
به Valisthea برگردیم و کمی با وضعیت سیاسی آن آشنا شویم، کشورهای Valisthea عبارتاند از: دوکنشین بزرگ Rosaria، امپراتوری مقدس Sanbreque و جمهوری Dhalmekian که در قارهی Storm قرار دارند. پادشاهی Waloed که بر قاره ی Ash تسلط دارد، بین قارههای Ash و Storm قلمرو کریستال خنثی قرار دارد. در این بین یک سرزمین دورافتاده وجود که Iron Kingdom یا پادشاهی پولاد نام دارد که کشوری کاملاً ایزوله است و توسط Cristallian Orthodox کنترل میشود. در این بین Dominantها در عرصههای سیاسی و نظامی نقش کلیدیای برخوردارند که میتوانند بدون کریستالها از جادو استفاده کنند. البته بیشتر در معرض تحجر قرار دارند، Dominantها بسته به جایی که متولد میشوند، رفتارهای گوناگونی با آنها میشود. در جایی آنها را مورد ستایش قرار میدهند و رهبر سیاسی میکنند، در جایی با آنها مدارا میکنند و در جایی مورد آزار و اذیت نیز قرار میگیرند و حتی اعدام میشوند و در آخر مانند سربازی در جنگها مورد استفاده قرار میگیرند.
جالب است که اینها که بیان کردم تازه پیشزمینه و تاریخِ جهان بازی را نشانمان دادند و مشاهده میکنید که با دنیایی بسیار غنی از لحاظ داستانی طرف هستیم. اما داستان FFXVI را همان کلیشههای رایج تشکیل میدهند، انتقام، عطش قدرت، سلطهجویی، دیکتاتوری حاکمان قدرتمند، تعصبات کورکورانه، اما در این میان کورسوی امیدی برای رهایی بشر از دستان شَر هنوز وجود دارد… (نکتهی مهم: برخی صحنهها و دیالوگها و مضامینی در داستان بازی وجود دارد که مناسب کودکان و نوجوانان نیست)
هرآنچه که باید دربارهی بازی بدانید، تاریخچهی محیطها، شخصیتها، اسطورشناسی بازی در آیتمی به نام Active Time Lore برای شما محیا شده است. آیتمی هوشمندانه و خلاقانه که شما را با بازی و داستان و تاریخ آن درگیر میکند
متفاوتتر از همیشه
به گیمپلی بازی بپردازیم، شما کنترل Clive را برعهده دارید و در شرایط مختلف و مناطق گوناگون یا بخشی از داستان، شخصیتهای مختلفی به شما در نبردها کمک میکنند. این کاراکترهای اضافی را هوشمصنوعی کنترل میکند و شما در حد بسیار ناچیز میتوانید در رفتار آنها دخالت داشته باشید. بعد از مقدمهی طولانی بازی، Clive میتواند در نقشهی بازی آزادانه جابهجا شود، شهرها، محیطهای طبیعی گوناگون، سیاهچالهها و غیره از جملهی این موارد هستند که همهی آنها از طریق نقشهی بازی و Fast Travel کردن قابل گشتزنی هستند. پایگاه شما که کاراکتری به نام Cid آن را محیا میکند، جایی است که میتوانید با NPCهای دیگر صحبت کنید. روابط خود را با شخصیتها گسترش دهید، از Shopها تجهیزات بخرید، آیتمهای احیای سلامت تهیه کنید، سلاحها، زرهها و دیگر چیزها را ارتقاء دهید. از NPCها ماموریت دریافت کنید و به شکار هیولاها بروید. هرآنچه که باید دربارهی بازی بدانید، تاریخچهی محیطها، شخصیتها، اسطورشناسی بازی در آیتمی به نام Active Time Lore برای شما محیا شده است. آیتمی هوشمندانه و خلاقانه که شما را با بازی و داستان و تاریخ آن درگیر میکند (برای درک بهتر این بخش احتیاج به سطح زبان انگلیسی پیشرفته میباشد). این آیتم در هر لحظه که با کسی صحبت میکنید و یا حتی در بین Cutsceneها قابل دسترس است. مثلاً در جایی از بازی Jill Warrick برای آنکه Clive در نبرد پیشرو سالم بماند برایش دعا میکند. حال وسط Cutscene با فشردن کلید Start و سپس فشردن کلید لمسی Controller میتوانید تمام اطلاعاتی که در میانپرده کاراکترها به آن اشاره کردند را دریابید، همینطور بفهمید که Jill چرا از ماه خواستار سالم ماندن Clive شد.
نبردها در همان محیطی جریان دارند که چند لحظه پیش از آن عبور کردید (مانند عناوین غربی). بجز Torgal بقیه همرزمانتان را هوشمصنوعی کنترل میکند، به Torgal میتوانید بگویید که حمله کند یا شما را Heal کند. Clive در نبردها از حملاتی معمولی، جاخالی یا Evade و حملات عنصری یا Eikon بهره میبرد. همچنین قادر هستید بین Eikonهای مختلف جابهجا شوید و حملات عنصری متفاوت استفاده کنید. از همه جالبتر اینکه آنها را با حملات معمولی ترکیب کرده و Comboی خود را بسازید. هدف در مبارزات Stagger کردن دشمن است تا بتوانید با Stun کردن دشمن او را مورد هجوم حملات خود قرار داده و بیشترین آسیب را به او وارد کنید. در طول داستان بازی Clive با Eikonهای مختلف مبارزه میکند و میتواند بعد از شکست دادن آنها از قدرت آن Eikon به نفعع خود در جریان بازی استفاده کند. بازی دو درجه سختی در حالت عادی دارد؛ Story Mode که نیازی به معرفی ندارد و Action Mode که همان Medium در بازیهای دیگر است و دشمنان اندکی سختتر، ضرباتشان قویتر و Resistanceاشان بیشتر است. بعد از پایان بازی درجه سختی Final Fantasy را دارید که بسیار چالشی است و دشمنان بیشتر، مبارزات پیچیدهتر میشوند. همچنین حالت +New Game نیز وجود دارد که میتوانید تمام پیشرفتها و تجهیزات خود را به آن منتقل کنید.
تجربه خودم از گیمپلی FFXVI
درست است که گرافیک بازی خیرهکننده است و Effectهای بازی بسیار چشمنواز هستند (خصوصاً عنصر آتش) ولی در ابتدای بازی حس button smash داشتم و نگران دکمهی مربع بودم که هرلحظه ممکن بود به صدا درآید و با فریاد بگوید :”بسه دیگه منو فشار دادی، این لامصب دکمههای دیگه هم داره لعنتی!”. اما Hack N’ Slash یعنی همین و قرار نیست Mortal Kombat بزنیم که، درست میگویم؟! از آنجا که نزدیک دو سال است Elden Ring بازی میکنم و از ۲۰۱۷ تا به الان درگیر Bloodborne بودهام، باید بگویم اگر شرایط مرا دارید، دکمهی Evade که برایش R1 را پیشفرض تعیین کردهاند، بلای جانتان میشود! در تمام لحظات درگیری در بازی با هر حملهی دشمن که به سویم میآمد دایره را میفشردم و فحش میدادم که چرا Clive جاخالی نمیدهد که برادرم گوش زد میکرد R1 رو بزن. در این مدت همیشه با فشردن R3 (اگر یادم باشد، ببین FFXVI با من چه کردی) بر روی دشمن focus میکرد تا ضرباتم او را هدف بگیرد. حال در FFXVI باید L1 را برای این منظور فشار دهید (چرا؟؟؟). البته بعد از گذشت دقایقی مغز به این تغییرات عادت کرده و خود را هماهنگ میکند. Parry کردن در بازی بسیار دشوار است (خیلی خیلی دشوار است) زیرا حملات دشمنان و تشخیص آنها دشوار است. Evade بهترین گزینه برای شماست، البته من در Elden Ring و Dark Soulsها نیز با Parry مشکل داشتم و این به Noob بودن خودم مربوط میشود. به نظرم بهترین سیستم Parry را Sekiro و Bloodborne دارند زیرا سیستم مبارزات برای همین حالت طراحی شده (مخصوصاً Sekiro). بسیاری از منتقدان سیستم مبارزهی بازی را بعد از گذشت مدت زمانی تکراری و خستهکننده عنوان کردهاند، من با آنها مخالفم، Eikonها و تنوع آنها، دشمنان و تنوع آنها، همرزمانمان و تنوع حملات آنها (حتی با اینکه AI لعنتی تمام لذت استفاده از آنها را میبرد) و در نهایت مبارزات دو Eikon در برابر هم و تنوع آنها بسیار جذاب و تماشایی است و اجازه نمیدهد خسته شوید.
موسیقی فانتزی
موسیقی بازی که ساختهی Masayoshi Soken هستند، در یک کلام خارقالعادهاند و بعد از عناوین From Software و موسیقی حماسی آنها، اکنون FFXVI یک پله بالاتر رفته و حماسه را در قالب فانتزی به نحوی در ارکست سمفونی درآمیخته است که احساسات مرا برانگیختند.
ایراد بنیاسرائیلی
چرا در بازی رنگینپوستها وجود ندارند و کاراکترها همگی پوست روشن دارند؟!! آری دوستان در دنیایی زندگی میکنیم که این حرفها ایراد محسوب میشوند و اگر فیلم و سریال و بازیهایرایانهای شامل موضوعات این چنینی نباشد عدهای هستند که به آنها بتازند. متوجه شدم در اینترنت Community براه افتاده که بخاطر این موضوع میخواهند بازی FFXVI را بایکوت کنند و مردم را از خرید آن منصرف! چیزی ندارم بگویم.
جزئیات گرافیکی، از Frame Rate تا Graphic Mode
بازی همچون دیگر بازیهای PS5 دو حالت پردازش دارد، Performance Mode یا Frame Rate و Graphic Mode، در حالت Graphic Mode بازی بر روی ۳۰ فریم قفل میشود. از آنجا که مبارزات سریع و نفسگیر هستند من به شخصه دچار مشکل خاصی نشدم، به راحتی ضربات حریفان را میتوانستم دنبال کنم و اگر Evade را گم نمیکردم آنها را جاخالی میدادم. اختلاف در Performance Mode است، جایی که فریمریت آزاد است ولی بر روی ۶۰ فریم قفل نیست و بین ۴۰ تا ۶۰ در تغییر است و در اینترنت متوجه شدم که بعضاً تا ۲۸ فریم نیز اُفت میکند! در حالی که Cutsceneها یا میانپردهها بر روی ۳۰ فریم در هر دو حالت قفل هستند. در حالت Performance که باشید وقتی وارد Cutscene میشوید، تفاوت را به وضوح درمییابید. در کل از نظر من بهتر است بازی را برروی Graphic Mode قرار دهید تا همواره در هر شرایطی بازی روی 30فریم قفل شود. این مورد در کل ایراد محسوب نمیشود ولی از آنجا که سازندگان قول یک بازی از همه لحاظ بهینه را داده بودند، موارد بازگو شده میتواند شما را از سازندگان دلسرد کند.
سخن آخر
امتیاز بازی Final Fantasy XVI
اگر طرفدار سری Final Fantasy هستید احتمالاً تا به الان بازی را تهیه کرده و در حال تجربهی آن هستید. بازی Final Fantasy XVI ارزش تجربه کردن را دارد زیرا مکانیزم گیم پلی آن دچار تغییرات شگرفی شده است و شبیه DMC 5 است و میتواند شما را حسابی سرگرم خود کند، زیرا از Effectهای بسیار هیجانانگیزی برخوردار است. در نهایت باید بگویم این بازی ارزش هزینه کردن را دارد.
دمتون گرم خیلی عالی بود متن ⚘