“داستان خاندان Hoslow در خون گفته شده”

بازی Elden Ring از بسیاری جهات نسبت به سری Dark Souls دارای پیشرفت‌های وسیعی بود. جدای از نقشه‌ی بزرگ، سیاه‌چاله‌های متمایز، مسیرهای فرعی بی‌شمار، داستان‌سرایی محیطی گسترده‌ و خیلی چیزهای دیگر، این Loreهای جذاب بازی بود که نسبت به سری Dark Souls دارای سناریوهای جذاب‌تر و جهان‌سازی وسیع‌تری بودند. دلیل این امر وجود G.R.R.Martin بود که میتولوژی بسیار غنی و جالبی برای این بازی خلق کرد و از قالب داستان‌سرایی خود برای Elden Ring بهره برد. خاندان‌ها، روابط خانوادگی بین خاندان‌ها، جاه‌طلبی‌ها و دسیسه‌های خاندان‌ها، داستان Elden Ring را خاص و تماشایی کرد. یکی از این خاندان‌ها که در بازی وجود دارد و Lore جالب توجهی هم دارد و داستانی فرعی محسوب می‌شود، داستان Diallos و خاندان او، Hoslow است.

برای خواندن مطالب بیشتر از بازی الدن رینگ به صفحه دنیای الدن رینگ مراجعه فرمایید.

 داستان‌های بیشتر: داستان کامل بازی ELDEN RING 

در بازی Elden Ring از خاندان Hoslow اطلاعات زیادی پیدا نمی‌کنیم و نمی‌توانیم حتی وارد سرزمین و قصر این خاندان شویم. ولی دو تن از افراد این خاندان را ملاقات می‌کنیم که اولی Diallos و دیگر Juno هستند که برادر یکدیگر نیز می‌باشند. خط داستانی Diallos و درک آن بسیار ساده است، “داستان خاندان Hoslow در خون گفته شده”. این شعار این خاندان است که بارها از زبان Diallos برای ما بیان می‌شود. اما چیزی که به این شعار ساده، پیچیدگی می‌بخشد، نادانی (نه به معنای خنگ بودن یا احمق بودن او، دیالوس احمق نیست، جوانی خام است) او درباره‌ی مفهوم این شعار ساده است.

داستان خاندان Hoslow / داستان‌های دنیای الدن رینگ

خاندان درخشان Hoslow

خاندان Hoslow یک خانواده محترم در دنیای الدن رینگ است. این خاندان باشکوه که توسط شوالیه Blood، Juno Hoslow هدایت می‌شود و به‌خاطر کلاه‌خود نقره‌ای شاخ‌دار متمایزش معروف است. کلاه‌خود نماد رهبری خانواده است و نمادی قابل تشخیص در سراسر سرزمین‌های Lands Between می‌باشد.

اما خاندان Hoslow چیزی بیش از کلاه‌خود است. اعضای این خاندان به این شهره هستند که سلاح‌های با ارزش خود را نسل به نسل در خاندان منتقل می‌کنند. یکی از این سلاح‌ها شلاق پدالی Hoslow است، شلاق فلزی که از تیغه‌های زنجیره‌ایِ تیز تشکیل شده است. این سلاح منحصربه‌فرد یک اثر هنری و گواهی بر مهارت‌های ساخت ابزارآلات جنگی در این خاندان به حساب می‌آید.

داستان خاندان Hoslow / داستان‌های دنیای الدن رینگ

رابطه‌ی دو برادر

جونو هاسلو، برادر بزرگتر، مردی سختگیر و کم حرف است. دستاوردهای او در نبرد و رهبری باعث شده است که او از نظر برادر کوچکترش، Diallos، دست نیافتنی و با شکوه به نظر برسد. از طرف دیگر، Diallos از حرف تا عمل فاصله‌ی زیادی دارد، کار بزرگی انجام نداده است و شهرتی نیز در خاندان ندارد (لقبی برای خود دست‌پا نکرده است). او نتوانسته مانند برادر بزرگترش Juno عمل کند و از همین رو در خاندان کسی او را به حساب نیاورده است.

همین ناتوانی دیالوس منجر به این شد که جونو بدون مشکل، میراث خاندان Hoslow را به ارث برد. جونو برادر کوچکتر که همواره حامی او بود را تحسین می‌کرد، در حالی که دیالوس آرزو داشت مانند برادر بزرگترش باشد و برای خود کسی شود. به امید اینکه روزی داستان Hoslowها را در خون تعریف کند.

داستان خاندان Hoslow / داستان‌های دنیای الدن رینگ

داستان دیالوس هاسلو (برادر کوچکتر)

جونو هاسلو، یک ارباب نجیب‌زاده‌ی فوق‌العاده توانمند است. در مقابل، دیالوسِ جوان‌تر یک احمق به تمام معنا بود! او که به اصطلاح “فقط حرف میزد و کاری از او برنمی‌آمد”، بیش از حد احساسی و دست و پا چلفتی بود. در چنین شرایطی، عموما شاهد دور شدن خانواده از عضو ضعیف‌تر هستیم – اما در خاندان هوسلو تحت رهبری جونو، قضیه برعکس بود.

دیالوس هرگز طرد نشد، بلکه مورد حمایت و نازپرورده بار آمد. او به راحتی می‌توانست بقیه عمر خود را در رفاه و آسایش سپری کند در حالی که جونو با تمام سختی‌ها و مشکلات دست و پنجه نرم می‌کرد – این موضوع برای جونو اصلا مهم نبود. در واقع، او ترجیح می‌داد همه چیز همین‌طور باشد…

اما دیالوس راضی نبود که فردی کم‌اهمیت باقی بماند و همیشه تلاش می‌کرد از برادر به اصطلاح بهترش تقلید کند: برادر کوچک‌تر آرزو داشت شبیه برادر بزرگ‌تر باشد. او مشتاقِ روزی بود که بتواند با خون، داستان خاندان هوسلو را رقم بزند… (هرچند می‌دانست که دنبال کردن میراث خونین خاندانشان باعث شکسته شدن قلب برادرش می‌شود.)

جونو برای به دست آوردن حلقه‌ی الدن (همانطور که برای یک ارباب بزرگ شایسته است) خانه‌اش را ترک می‌کند و در نهایت دیالوس نتوانست جلوی خودش را بگیرد و او نیز راهی سرزمین‌های میانی می‌شود. لانیا، خدمتکار او، (که از دوران کودکی با هم همراه بودند) تمام تلاشش را می‌کند تا او را سالم و در امنیت نگه دارد، اما سرزمین‌های میانی شبیه‌ی املاک و مستغلات امن و امان‌یافته‌ی خانه‌ی او نیست.

داستان خاندان Hoslow / داستان‌های دنیای الدن رینگ

تصمیم دیالوس برای مستقل شدن باعث کشته شدن لانیا می‌شود و در اولین اقدامِ واقعا مستقلش، او به دنبال انتقام می‌رود. انتقام، ظاهرا چیزی است که برازنده‌ی تبارِ نجیب اوست. اما با حماقتی که از او سر می‌زند، همان کسانی که لانیا را کشته‌اند (در عمارت Volcano) می‌توانند از غرور شکسته‌ی او سوء استفاده کرده و او را به گروه خود جذب کنند. و در این نقش هم او بار دیگر شکست می‌خورد، چرا که هرگز نمی‌تواند کاری را به درستی انجام دهد.

با اینکه بارها و بارها دستانم را به خون آغشته‌ام، هنوز به هیچ چیز دست نیافته‌ام.

دیالوس بارها دستانش را به خون آغشته کرد، اما به زودی به حماقت خود پی برد… در نهایت، او شروع به درک این موضوع می‌کند که تقلید از جونو کار بیهوده‌ای بود و تصمیم می‌گیرد از عمارت Volcano برود. هرچند این خودآگاهی قابل تحسین است، اما دیالوس همچنان در یک دنیای جهنمیِ جنگ‌زده، حکم یک بره را دارد. او واقعاً نمی‌توانست جای بدتری را برای تحقق “صلح و عشق” خودش انتخاب کند. 

داستان خاندان Hoslow / داستان‌های دنیای الدن رینگ

دیالوس عمارت آتشفشانی را ترک کرد و به جاربورگ، سکونتگاهی برای کوزه‌های زنده، سفر کرد. دیالوس حاکم جدید جاربورگ شد و خود را وقف مراقبت از کوزه‌ها کرد. او برای اولین بار در زندگی‌اش احساس آرامش کرد و حس می‌کرد که در مسیر درست قرار گرفته است. زمانی که جاربورگ توسط غارتگرهای کوزه مورد حمله قرار گرفت، دیالوس برای دفاع از مسئولیت‌های جدیدش اسلحه به دست گرفت. او در نبرد به سختی مجروح شد، اما توانست غارتگران را فراری دهد و جان بیشتر کوزه‌ها را نجات دهد. دیالوس در آرامش جان باخت، چرا که در نهایت ارزش خود را ثابت کرده بود…

راز‌های خاندان Hoslow

یکی از جنبه‌های جذاب خاندان Hoslow، امتناع محتاطانه جونو از پیوستن به Volcanoها است. جونو علیرغم اینکه مسیر سفرش را در خون پیموده، ترجیح داد این دعوت را نپذیرد، کاری که برادر کوچکترش نتوانست انجام دهد و به عمارت Volcano پیوست… این تصمیم دارای رازی است که هنوز فاش نشده است.

مقالات ویژه به روز شده

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها