گیمرهای بازیهای جهان باز، معمولا بازیها را بر اساس وسعت نقشه و میزان آزادی که به بازیکن برای کاوش میدهند، ارزیابی و دسته بندی میکنند. بازیهای مدرنِ جهان باز اغلب برای پر کردن نقشههای خود بر روی فعالیتهای فرعی مختلف تمرکز میکنند. این میتواند منجر به برخی بازیهای واقعاً وسیع و متنوع از نظر گیمپلی شود، اما همچنین میتواند به این معنی باشد که روایت داستانی جذاب در اولویت قرار نمیگیرند…
بسیاری از گیمرها امروزه انتظار دارند بازیهایشان نه تنها سرگرمکننده باشند، بلکه داستان خوبی هم برای روایت داشته باشند. روایت داستان در بسیاری از عناوین مدرن، همتای برنامههای تلویزیونی و فیلمها شده است. البته اینکه داستانی خوب است یا نه، تا حد زیادی به نظر شخصی شما بستگی دارد؛ بنابراین، بازیهایی که در اینجا معرفی شدهاند، عمدتاً بر اساس شهرت و استقبال کلی آنها پس از انتشار، انتخاب و رتبهبندی شدهاند.
۱۲ بازی برتر جهان باز از نظر داستانی
۱۲. Metal Gear Solid 5: The Phantom Pain
سری بازیهای Metal Gear Solid دهها سال است که برای داستانهایشان مورد ستایش قرار گرفتهاند. مطمئنا، طرح کلیِ داستان کمی پیچیده است، و سبک روایت کوجیما مورد پسند همه نیست، اما او مهارت خاصی در تعریف یک داستان خوب دارد. طرفداران این مجموعه برای Metal Gear Solid 5 امیدهای زیادی داشتند و کوجیما از بسیاری جهات، بهترین داستان سری را ارائه کرد.
بازی Metal Gear Solid 5 با وجود داشتن داستانی گیرا، با مشکل بزرگی مواجه است. این بازی به دلیل اختلاف نظر کوجیما با Konami نیمه تمام منتشر شد و در نتیجه حس تکمیل شدن و پایان را القا نمیکند. هر چقدر هم که داستانی خوب باشد، برای یک اثر که حس نیمه تمام به شما میدهد رتبه بالایی قائل شدن سخت است.
۱۱. Horizon: Zero Dawn
انتخاب بین بازیهای Horizon شبیه به انتخاب بین بازیهای Marvel’s Spider-Man است، اینکه کدام داستان بهتر است، کار سختی است. Horizon: Zero Dawn به دلیل تمام زیربنایی که Guerrilla Games برای دنیای بازی ساخته است برنده میشود، به خصوص با توجه به اینکه دنباله بازی وابستگی زیادی به این دارد که بازیکنها قسمت اول را بازی کرده باشند. بازی در دنیای آخرالزمانی جدیدی روایت میشود، جایی که ماشینهای حیواننما دنیا را تسخیر کردهاند.
داستان بازی در بخش آموزشی، بازیکنان را با کودکی به نام آلوی آشنا میکند که یاد میگیرد چطور شکار کند و زنده بماند. سپس بازی چندین سال به جلو میپرد و Aloy را در سفری برای کشف نشان میدهد. در طول مسیر، او روابطی را ایجاد میکند، ماشینهای زیادی را نابود میکند و در نهایت بشریت را از دست یک هوش مصنوعی یاغی به نام Hades نجات میدهد. همچنین، او کشف میکند که یک کلون است. داستان Horizon: Zero Dawn میتوانست در اصطلاحات پیچیده علمیتخیلی گم شود، اما در عوض، نویسندگان Guerrilla موفق شدند داستانی هیجانانگیز و پر از فراز و نشیب را روایت کنند.
با این حال محتویات جانبی، باعث کند شدن بازی شده و گاهی اوقات باعث میشود که دنبال کردن مسیر اصلی داستان سخت شود. همچنین تاثیر زیاد موضوعات علمی-تخیلی ممکن است باعث شود که داستان بازی مورد علاقه همه قرار نگیرد. با کنار گذاشتن این ایرادهای کوچک، این بازی همچنان یکی از بهترین بازیهای جهانباز منتشر شده توسط سونی است.
۱۰. Ghost Of Tsushima
در بازی Ghost of Tsushima، بازیکنان کنترل جین ساکای، یک سامورایی را برعهده میگیرند که مأموریت دفاع از سرزمین خود در برابر مهاجمان مغول را بر عهده دارد. زمانی که کد سامورایی او در برابر دشمنی بیرحم کارساز نمیافتد، جین مجبور میشود بین افتخار خود و اتخاذ تاکتیکهای چریکی برای شکست دادن دشمنی شکستناپذیر، یکی را انتخاب کند.
جین ساکای به راحتی یکی از ضدقهرمانان عالی پلیاستیشن است و داستان او روایتی سرشار از فداکاری و ابهامِ اخلاقی است. بازی به خوبی به روابط او و تأثیری که مبارزهاش روی شخصیتهای مختلف میگذارد، میپردازد و با تمرکز بر مضامینی مانند وفاداری و عمق عاطفیِ نبرد درونی جین، غنی میشود. تنها دلیلی که رتبه بالاتری کسب نمیکند این است که گاهی اوقات ماهیت جهان باز بازی به ضرر روایت داستان عمل میکند. جین قرار است مردی در مأموریتی مهم باشد، اما او میتواند زمان زیادی را صرف تعقیب روباهها و کمک به مردم عادی در کارهای پیش پا افتاده کند، کارهایی که حس فوریت داستان را کاهش میدهند!
۹. Marvel’s Spider-Man
با وجود داستانهای عالی و جذاب در بازیهای اختصاصی سونی، انتخاب بین Marvel’s Spider-Man 1 و 2 دشوار بود. با وجود بهبود گیمپلی نسخه دوم نسبت به نسخه اول و قرار گرفتن در میان بهترین بازیهای جهان باز پلیاستیشن 5، به نظر میرسد داستان نسخه اول (احتمالا با اختلاف کمی) قویتر است. Marvel’s Spider-Man با اجتناب از داستانسرایی تکراریِ شکلگیری ابرقهرمان، مخاطبان را مستقیما وارد دنیای مرد عنکبوتیای میکند.
چند سالی است که او مرد عنکبوتی شده، چند دشمن هم پیدا کرده و حالا با دکتر اختاپوسی که به مشکلات روانی نزدیک است، همکاری میکند. روایت اصلی بازی جذاب است و شش شرور خبیث دشمنان ترسناکی را میسازند، که در میان آنها کینگپین و آقای منفی درخشیدهاند. بازی همچنین رابطهی پیتر و مری جین را به خوبی به تصویر میکشد، هرچند بخشهای مخفیکاریِ او (مری جین) نقطه ضعف بازی هستند. بازی با معرفی مایلز مورالس بدون اینکه حواس مخاطب را از داستان پیتر پرت کند، او را به خوبی معرفی میکند. خلق یک داستان اوریجینال ابرقهرمانی کار سادهای نیست، اما بازی Marvel’s Spider-Man موفق به انجام این کار شد و توانست یک داستان جذاب در یک دنیای جهان باز روایت کند.
۸. The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom
Breath of the Wild روح تازهای برای مجموعه بازیهای Zelda بود. مخاطبان از ماهیت خطی سری بازیهای زلدا شکایت داشتند، بنابراین نینتندو به این انتقادها گوش داد و عنوانی را توسعه داد که بر آزادی و کاوش تاکید داشت. بازیکنان می توانند هر کجا که می خواهند، هر زمان که می خواهند و به هر شکلی که می خواهند بروند. دنیا نه تنها پر از گنجینه های پنهان و ماموریت های فرعی است، بلکه یک زمینِ بازیِ فیزیکی است که بازیکنان را تشویق میکند تا راههای جدیدی برای غلبه بر موانع و مبارزه با دشمنان پیدا کنند. نیمی از لذت The Legend of Zelda: Breath of the Wild کشف کردن چیزهایی است که در گوشه کنارهای بازی پنهان شده است؛ نیمی دیگر تلاش برای رسیدن به آنجا بدون آسیب دیدن است….
Breath of the Wild به یکی از برترین بازیهای نینتندو و یکی از بهترین بازیهای ساخته شده تا به امروز تبدیل شد. با وجود این، برخی از طرفداران پر و پا قرص این بازی حتی بیشتر از شماره اول عاشق دنباله آن، Tears of the Kingdom، هستند. پس از وقایع Breath of the Wild، لینک و زلدا برای بازسازی پادشاهی Hyrule تلاش میکنند، اما از فسادی که سرزمین را تهدید میکند، آگاه میشوند.
هنگامی که تحقیق در مورد این فساد منجر به بیداری گانوندورف قدرتمند میشود، لینک باید یک بار دیگر Hyrule را نجات دهد. او همچنین باید بداند که بر سر شاهزاده زلدا که در بیداری گانوندورف از او جدا شده، چه آمده است. اگرچه Tears of the Kingdom دنیای آشنایی را ارائه می دهد، اما نینتندو ابزارهای خلاقانه جدیدی را در اختیار بازیکنان قرار می دهد تا آن دنیا را تجربه کنند. این بازی در تمام زمینههایی که نسخه اصلی خوب عمل کرده بود، بهبود یافته است و مخصوصا از نظر مراحل فرعی و داستانی پیشرفت قابل توجهی در آن مشاهده میکنیم.
۷. Grand Theft Auto 5
راهنمای کامل بازی GTA 5 (مراحل اصلی و فرعی) (صد در صد کردن بازی GTA V)
Grand Theft Auto 5 یکی از پرفروشترین بازیهای تاریخ است که تاکنون برای سه نسل از کنسولها عرضه شده است. بخشی از موفقیت این بازی بدون شک به دلیل گیمپلی عالی و آنلاین محبوب آن است، اما داستان فوقالعاده بازی اصلی نیز شایسته تقدیر است.
این بازی در اقدامی ابتکاری، به بازیکنان اجازه کنترل سه شخصیت نمادین از مجموعه Grand Theft Auto را میدهد. مایکل، ترور و فرانکلین همگی شخصیتهای پرداختهشدهای هستند که داستانهای خود را روایت میکنند. Rockstar با مهارت تمام، این سه شخصیت را به هم پیوند داده و روابط مشترک آنها را شکل میدهد. این داستان جذاب با سه پایانبندی منحصر به فرد به اوج خود میرسد. راکاستار مدتهاست که برای توانایی خارقالعادهاش در روایت داستان شناخته شده است و Grand Theft Auto 5 بهطور بالقوه بهترین داستان این سری را ارائه میدهد.
۶. Fallout: New Vegas
احتمالا یکی از دلایل ناامیدی طرفداران سری بازیهای Fallout از داستان Fallout 4 این است که Fallout 3 و مخصوصا Fallout: New Vegas داستانهای فوقالعادهای داشتند. بهطور خاص، Fallout: New Vegas با داشتن شخصیتی که ساکن پناهگاه نبود، کلیشهها را شکست. در عوض، شخصیت اصلی بازی یک پیک است که در ابتدای بازی مورد اصابت گلوله قرار میگیرد…
این شروع به معنای واقعی کلمه بازی را پر هیجان کرد، به پیک دلیل موجهی برای خشمگین شدن در سراسر داستان بازی را داد و یک رمز و راز مرکزی جذاب را معرفی کرد. از آنجا، داستان بازی با معرفی بازیکن به گروههای متخاصم و مجبور شدن او به انتخاب بین آنها، بهتر هم میشود. یا بازیکنان میتوانستند با هیچکس طرف نباشند و به همه آنها خیانت کنند!
با این حال، قدرت واقعی Fallout: New Vegas این بود که یکی از بهترین داستانهای چند لایه را در یک بازی جهانآزاد داشت. هر تصمیمی که بازیکن میگیرد اهمیت دارد و به شکلهای هیجانانگیزی روی داستان بازی تاثیر میگذارد. New Vegas در رتبه ششم ما قرار میگیرد چراکه، به همان اندازه که داستانش خوب است، پایان آن کمی عجلهای به نظر میرسد. این موضوع جای تعجب ندارد، زیرا استودیو Obsidian مجبور بود بازی را تنها در عرض یک سال توسعه دهد و منتشر کند.
۵. Batman: Arkham City
حتی با گذشت بیش از ده سال از انتشار اولیه، همچنان میتوان گفت که بازی Batman: Arkham City بهترین نمونه روایت داستان ابرقهرمانی در بازیهای ویدیویی است. Batman: Arkham Asylum پیش از این با معرفی نسخههای راکاستدی از بتمن و جوکر، کار فوقالعادهای انجام داده بود و این موضوع به Arkham City اجازه داد تا روی تعریف داستانی جذاب و قدرتمند تمرکز کند.
این داستان حول محور رابطهی پیچیده بین جوکر و بتمن میچرخد. جوکر در حال مرگ بر اثر مسمومیت تایتان است و میخواهد با ایجاد هرج و مرج بیشتر، از دنیا برود. علاوه بر این رقابت مرکزی، بازی همچنین دارای نسخههای نمادینی از انواع و اقسامی از دشمنان بتمن است و حتی با دستگیری و بازجویی Bruce Wayne توسط هوگو استرنج آغاز میشود. داستانهای فرعی بازی به همان اندازهی داستان اصلی خوب هستند، به طوری که خط داستانی رأس الغول نقطه عطفی خاص به حساب میآید. متاسفانه، Arkham Knight نتوانست به اندازهی Arkham City عملکرد خوبی داشته باشد و این بدان معنی است که Arkham City هنوز هم برجستهترین بازی این فرنچایز و سبک ابرقهرمانی در دنیای گیم باقی مانده است.
۴. Cyberpunk 2077
راهنمایی کامل بازی Cyberpunk 2077 Phantom Liberty (مراحل اصلی کامل + مراحل فرعی مهم)
بازی Cyberpunk 2077 شروع بدی داشت. استودیو CD Projekt Red پس از تبلیغات فراوان برای بازی، محصولی را منتشر کرد که به سختی روی اکثر دستگاهها اجرا میشد و پر از باگهای آزاردهنده و آسیب زننده به بازی بود. چندین سال طول کشید تا بازی بتواند خود را احیا کند.
با این حال، تنها چیزی که در Cyberpunk 2077 از همان ابتدا هرگز خراب نبود، داستان آن بود. داستان بازی که حول شخصیت V، یک مزدور در نایتسیتی با یک تراشه دردسرساز در سرش روایت میشود، داستانی هیجانانگیز با شاخههای مختلف است که بازیکن را درگیر ساختن و از بین بردن روابط و همچنین گرفتن تصمیمات سخت در مورد اینکه میخواهد V چگونه به پایان برسد، میکند. V فراتر از یک شخصیت سادهی قابل بازی است و به عنوان یک شخصیت پرداختهشده و قدرتمند احساس میشود، در حالی که جانی سیلورهند ترکیبی عالی از یک انقلابی غمگین و شکستخورده و یک ستاره راکِ خودرأی است. داستان بازی همچنین دارای چندین ضربه احساسی عالی است که تا ابد در ذهنمان هک شده است. (آیا کسی سرنوشت جکی را فراموش کرده است؟) بازی طولانی است، اما داستان Cyberpunk 2077 علیرغم حواسپرتیهای فراوان، موفق شد توجه بازیکن را در طول بازی حفظ کند و به یکی از به یادماندنیترین داستانهای دنیای گیم بدل شود.
۳. The Elder Scrolls 5: Skyrim
اسکایریم احتمالا پادشاه تمام دنیاهای جهان باز است. به ندرت پیش میآید که بازیای با چنین داستان غوطهورکننده و خوبی ساخته شده باشد. اما در مورد اسکایریم، اینطور است. این بازی به قدری جذاب است که استاندارد بازیهای جهان باز را در طول سالها تعریف کرده است.
شما در نقش Dragonborn بازی میکنید که هدف اصلی او شکست دادن اژدهایی به نام Alduin، بلعندهی دنیا است که پیشگویی شده دنیا را نابود میکند. این دنیای فانتزی شگفتانگیز که توسط Bethesda به طور کامل ساخته شده، پر از داستانهای غنی، شخصیتهای متنوع و عمیقترین رازها است. توجه به جزئیات در این بازی فوقالعاده است و به شما امکان میدهد تقریباً هر کاری را در هر جایی انجام دهید.
حتی پس از یک دهه از انتشار آن، جامعه مادسازان با مادهای بهبود گرافیک و گیمپلی استثنایی، این بازی را برای سالهای آینده زنده نگه میدارند. به طور خلاصه، اسکایریم یک تجربه متفاوت و همیشگی است...
۲. Red Dead Redemption 2
راهنمای کامل تمام مراحل بازی Red Dead Redemption 2 / تمام مراحل فرعی و…
بازی Red Dead Redemption 2 گاهی اوقات بیشتر شبیه تماشای فیلم است تا بازی کردن. روایت داستان بازیهای راکاستار در طول سالها به طور قابل توجهی تکامل یافته است و این بازی، اوج آن تکامل است. این بازی که در اواخر دوران کابویهای آمریکا روایت میشود، داستان تغییر زمانه و نحوه کنار آمدن افراد جا مانده با تغییرات جامعه است. در مورد گروه Van Der Linde، آنها به هیچ وجه با این تغییرات کنار نمیآیند.
شخصیت قابل بازی، آرتور مورگان، دست راست داچ است و بسته به انتخابهای بازیکن، میتواند یک یاغی باوقار یا یک شرور کامل باشد. شخصیت آرتور تا حد زیادی با وفاداری او به داچ تعریف میشود و بخش زیادی از داستان او، مبارزه شخصی او را دنبال میکند، چرا که به تدریج آشکار میشود که داچ در حال از دست دادن کنترلش است. دیگر اعضای گروه نیز به خوبی نوشته و شخصیت پردازی شدهاند و شامل چندین شخصیت نمادین راکستار هستند.
با وجود اینکه این بازی پیش درآمدی برای بازی قبلی است، اما داستان Red Dead Redemption 2 هرگز قابل پیشبینی نیست و موفق میشود بدون اینکه تمرکز روی آرتور را از دست بدهد، داستان پیش زمینه جان مارستون را نیز گسترش دهد. ممکن است گیمپلی بازی برای برخی کمی کند باشد، اما داستان Red Dead Redemption 2 از ابتدا تا انتها یک شاهکار تکرار نشدنی است.
۱. The Witcher 3: Wild Hunt
راهنمای کامل تمام مراحل بازی The Witcher 3: Wild Hunt
اگر داستان Red Dead Redemption 2 یک شاهکار است، پس داستان The Witcher 3 تقریبا بینقص است. اول از همه، با وجود اینکه این بازی سومین قسمت از یک مجموعه روایت محور و گسترده است، داستان بازی به طور شگفت انگیزی برای تازه واردان خوشایند است. ساعات ابتدایی بازی به خوبی شخصیت گرالت را معرفی می کند و روابط او را با شخصیتهایی مانند سیری و یینفر شکل میدهد.
گرالت باید برای متوقف کردن وایلد هانت و نجات دنیا، سیری و یینفر را پیدا کند. متأسفانه، انجام این کار سختتر از گفتنش است و گرالت برای انجام آن، بیشمار ماموریت فرعی را برای شخصیتهای فرعی، چه جدید و چه قدیمی، بر عهده میگیرد. هر شخصیت داستان خودش را دارد، که همگی به خوبی روایت شدهاند و داستان هریک جذاب و پر از تصمیمات سخت هستند.
روایت بازی پیچیده است، بدون اینکه گیج کننده یا طاقتفرسا باشد، و پر از عناصر فانتزی است که هرگز مسخره به نظر نمیرسند. در حالی که بسیاری از بازیهای جهانآزاد وانمود میکنند که به بازیکن اجازه میدهند تا تصمیم بگیرد، تاثیرگذارترین چیز در مورد داستان گرالت، سنگینیای است که هر انتخابی به همراه دارد. انتخابی که در ساعات ابتدایی انجام میشود ممکن است بیاهمیت به نظر برسد، اما ممکن است دهها ساعت بعد پیامدهای عظیمی داشته باشد. داستان بازی نه تنها بهترین داستان در یک بازی جهانباز است، بلکه میتوان گفت یکی از بهترینها در کل دنیای گیم محسوب میشود.